بیست روز دیگر تا برگزاری انتخابات عمومی آمریکا باقی مانده است. هشتم نوامبر 2016 مردم آمریکا پای صندوقهای رای میروند تا رئیس جمهور، اعضای کنگره، فرمانداران و دیگر مسئولان ایالتی و محلی را انتخاب کنند. در این میان انتخابات ریاست جمهوری با حساسیت و دقت بیشتری دنبال میشود.
نبرد انتخاباتی 2016 بسیار سنگین و شدید است به طوری که در تاریخ 50 ساله اخیر آمریکا سابقه بوده و از نیمه دهه1990 به بعد جامعه آمریکا هیچگاه به این شکل دو قطبی نبوده است. چند دلیل میتوان برای این مهم ذکر کرد:
انتخابات 2016 ریاست جمهوری آمریکا در حقیقت رفراندومی درباره عملکرد دوره 8 ساله اوباماست. اینکه این دولت خوب بوده یا بد بوده است؟ از اهمیت بسیاری برخوردار است. نکته بعدی این است که چرخش قدرتی در آمریکا وجود دارد که بطور معمول هر حزب 8 سال متوالی بر مسند قدرت قوه مجریه قرار میگیرد. بعد از جنگ جهانی دوم همواره هر 8 سال یکبار کاخ سفید دست به دست شده است؛ مگر در سال 1988 که با پیروزی یک جمهوریخواه دیگر بعد از ریگان، جمهوریخواهان 12 سال متوالی ریاست جمهوری را در اختیار داشتند. اما دمکراتها بعد از هری ترومن هیچوقت برای بار سوم در انتخابات پیروز نشدند. بنابراین پیروزی هیلاری کلینتون در انتخابات میتواند یک سنت 70 ساله را تغییر دهد.
از همه اینها مهمتر آینده سیاسی آمریکا به این انتخابات بستگی دارد. اینکه کدام حزب میتواند صندلی خالی دیوان عالی فدرال آمریکا را پر کند. دیوان عالی، با نه عضو عالیترین مرجع تصمیمگیری در ایالت متحده آمریکا به شمار میآید. میراثی که از رؤسای جمهوری ایالت متحده باقی میماند در دیوان عالی تجلی پیدا میکند. هر رئیس جمهوری که یک عضو دیوان عالی را انتخاب کند، میتواند امیدوار باشد که سیاستهایش برای نسل های بعد اجرا میشود. فوریه سال 2016 آنتنیو اسکالیا، قاضی دادگاه فدرال آمریکا فوت کرد. تا قبل از مرگ آقای اسکالیا ترکیب دیوان 5 به 4 به نفع محافظهکاران بود. جمهورخواهان اجازه انتخاب عضو جایگزین را به اوباما ندادند و قرار شد رئیس جمهور جدید اینکار را انجام دهد. اکنون جمهوریخواهان امیدوارند با پیروزی نامزدشان در انتخابات، عضو نهم دیوان عالی یک جمهوریخواه باشد. در حالیکه اگر هیلاری کلینتون پیروز شود و یک فرد لیبرال معرفی کند، ترکیبی که برای دههها به نفع آنها بود، تغییر مییابد.
نامزدهای حاضر در انتخابات ریاست جمهوری
در انتخابات ریاست جمهوری سه دسته نامزد حضور دارند: گروه اول نامزدهای دو حزب اصلی هستند که حتماً یکی از آنها به عنوان رئیسجمهور انتخاب میشود. گروه دوم احزاب سومی هستند که به شکل تئوریک امکان پیروزی دارند، اما عملاً نمیتوانند پیروز انتخابات باشند. این گروه که به عنوان احزاب سوم شناخته میشوند، بعضاً با نامزدهای دمکرات یا جمهوریخواه، همپوشانی دارند و از این جهت به آنها «رأی شکن» اطلاق میشود. در این انتخابات، نامزد حزب سبز به دمکراتها و نامزد حزب لیبرترین به جمهورخواهان نزدیک هستند.
دسته سوم نامزدهایی هستند که در انتخابات شرکت میکنند، اما از نظر تئوریک نمیتوانند 270 رای الکترال کسب کنند. زیرا در بعضی از ایالات اجازه برگزاری انتخابات ندارند؛ در بعضی از ایالات هم نامشان در برگههای رای نوشته نمیشود.
در آمریکا، آراء الکترال تعیینکننده رئیس جمهور است. یکماه بعد از برگزاری انتخابات عمومی در هشتم نوامبر، با حضور الکتورهای منتخب مردم، مجمعی در پایتخت آمریکا برگزار میشود و کسی که270 رای از 538 رأی الکترال را به دست بیاورد، به عنوان رئیس جمهور منتخب معرفی میشود. بنابراین آراء الکترال مهمتر از آراء مردمی است. آخرینبار در سال 2000 جورج بوش با اتکا به آراء الکترال بیشتر و نه آراء مردمی بیشتر، به پیروزی رسید.
در واقع اگر نامزدی در ایالتی برنده شد، همه آراء الکترال آن ایالت به وی تعلق میگیرد. با این حال الکتورها ملزم نیستند حتما به آن کاندیدای خاص رای دهند و شاید نامزد دیگری را انتخاب کنند. این افراد که نمایندگان عهدشکن نام دارند، میتوانند نتیجه انتخابات را تغییر دهند.
طبق روال دورههای قبل، ایالات آمریکا به چند طیف تقسیم میشوند: «قطعاً» جمهوریخواه، «احتمالاً» جمهوریخواه، «متمایل» به جمهوریخواه، «متمایل» به دمکرات، «احتمالاً» دمکرات، «قطعاً» دمکرات. در این طیف ایالاتی که «متمایل» به هر یک از دو حزب هستند در هر انتخابات به یکی از احزاب رای میدهند. در این دوره از انتخابات 11 ایالت تعیینکننده به حساب میآید که هیلاری کلینتون در 7 ایالت از این تعداد برتری دارد.
جمعآوری پول برای تأمین هزینههای انتخاباتی موضوع مهمی است. بر اساس قوانین آمریکا افراد تا 20 دلار و شرکت ها تا 50 دلار مجاز هستند به نامزدها کمک مالی کنند. بنابراین کسی که پول بیشتری دارد لشکر بزرگی از حامیان دارد. تاکنون هیلاری کلینتون بیش از 420 میلیون دلار و ترامپ 147 میلیون دلار هزینه کردهاند. این درحالی است که نامزدهای دو حزب سوم یعنی حزب لیبرترین و حزب سبز بسیار کمتر از این دو نفر هزینه کردهاند. هیچ دلیلی ندارد در کشوری که پول حرف اول را میزند، نامزدی با دو میلیون دلار (نامزد حزب سبز) بتواند نامزد 400 میلیون دلاری را شکست دهد.
کمیسیون فدرال انتخابات تعیین میکند نامزدها در چه شرایطی پول دریافت کنند و چگونه هزینه کنند. بنابراین آنها نمیتوانند هر پولی را دریافت و هر جایی هزینه کنند. کمیسیون، نامزدها را موظف کرده است فهرست همه کمکهای دریافتی خود را منتشر کنند. برخی پولها برای تبلیغ علیه رقیب، برخی پولها برای دفاع از خود و برخی پولها هم برای اعلام برنامهها هزینه میشود. حدود چهار- پنج هزار پک و سوپر پک (نقشی مانند کارگزاران بورس دارند) به عنوان حامیان مالی نامزدها بخشی از لابی بزرگ آمریکا را تشکیل میدهند که نقش مهمی در تامین هزینه کاندیداها دارند.
کاستیهای نظام انتخاباتی آمریکا
نظام انتخاباتی آمریکا نظام دو مرحلهای نخبهگرا است. مردم آمریکا رییس جمهور انتخاب نمیکنند. مردم آمریکا هیئتی را انتخاب میکنند که آنها هم رئیس جمهور را بر میگزینند. این احتمال وجود دارد که فردی با رأی مردمی کمتر به ریاست جمهوری برسد که به او رییس جمهور اقلیت گفته میشود. آخرین نمونه آن جورج دبلیو بوش بود که در سال 2000 با 500 هزار رأی مردمی کمتر به پیروزی رسید.
نکته دوم این است که این نظام انحصاری است. از سال1960 که حزب جمهوریخواه بوجود آمد تاکنون ریاست جمهوری بین این حزب و حزب دمکرات دست به دست شده است و هیچ کس امیدی ندارد که تا سالیان سال حزبی غیر از دمکرات یا جمهوریخواه برنده انتخابات شود. ساختار به شکلی طراحی شده که حزب سومی نیاید. مثلاً کمیسیون نظارت بر مناظرات تلویزیونی میگوید کسی که 15% آراء عمومی را در نظرسنجیهای مهم داشته باشد میتواند وارد مناظره شود. با این شرایط هیچ یک از دو نامزد حزب سبز و لیبرترین نمیتوانند در مناظره شرکت کنند. آنها اصلاً اجازه حرف زدن پیدا نمیکنند.
مورد سوم اینکه برگه آراء ایالات با هم تفاوت دارد. بعضی از ایالتها بر روی برگه رای، نام همه نامزدهای مطرح را قید میکنند، اما در برخی ایالات نوشته میشود: دونالد ترامپ و غیره. فردی که فقط هیلاری و ترامپ را در رسانهها مشاهده کرده نام بقیه نامزدها را نمیداند که انتخاب کند؛ بنابراین اینجا هم عدالت رعایت نمیشود.
بحث مهمتر نقش مهم پول است. دولت فدرال آمریکا موظف است با توجه به فرمول مشخصی به همه نامزدها کمک مالی کند (مثلا در مقابل جمعآوری یک دلار از سوی نامزدها، ده سنت به آنها کمک میکند). مسئله این است که این کمک مالی به احزاب سوم، بر خلاف احزاب اصلی به بعد از انتخابات موکول میشود ( آنهم بر اساس میزان رای آنها). لازم به ذکر است حزب دمکرات و جمهوریخواه هیچ کمکی از دولت دریافت نمیکنند. زیرا پول هایی که از دولت فدرال میگیرند آنها را محدود میکند و نمیتوانند با استفاده از آن به رقیب حمله کنند. تنها احزاب سوم به این پول نیاز دارند که بعد از انتخابات آن را دریافت میکنند.
دشواری ورود افراد غیر وابسته به احزاب اصلی در عرصه انتخابات موضوع دیگری است. آنها باید در بعضی ایالات 20 هزار امضاء جمع کنند که این کار برای احزابی که دفتری در آن ایالت خاص ندارند، دشوار است. حتی آراء آنها در ایالاتی که حزبشان فاقد دفتر است، باطل اعلام میشود.
دیگر انتخابات روز هشتم نوامبر
روز انتخابات عمومی علاوه بر انتخاب الکتورها، حدود 400 – 500 هزار کرسی مسئولیت در سطوح ملی، ایالتی و محلی نیز به رأی گذاشته میشود که در این بین کرسیهای کنگره از اهمیت بالایی برخوردار است. در حال حاضر اکثریت سنای آمریکا در اختیار جمهوریخواهان است؛ آنها 54 رای و دمکراتها 44 رای دارند و دو عضو هم مستقل هستند (که در رایگیریها عموماً در طیف دمکراتها هستند). طبق آخرین برآوردها، در انتخابات پیش رو صندلیها بطور برابر بین جمهوریخواهان و دمکراتها تقسیم میشود. طبق قانون، وقتی کرسی ها با هم برابر باشد، رئیس مجلس سنا حرف آخر را می زند. این رییس که معاون رییس جمهور است، فاقد حق رای است و در جلسات شرکت نمیکند اما زمانی که آراء برابر باشد، رای او تعیینکننده است. بنابراین اگر کاخ سفید در اختیار دمکراتها قرار گیرد و سنا برابر بشود، شاهد یک سنای دمکرات خواهیم بود؛ اگر جمهوریخواهان برنده شوند وضعیت موجود ادامه مییابد. طبق نظر سنجیها ترکیب کنونی مجلس نمایندگان که جمهوریخواهان در آن اکثریت دارند، نیز ادامه مییابد. بنابراین در کنگره بعدی، مجلس، جمهوریخواه و احتمالاً سنا، دمکرات خواهد بود. در فرمانداریها هم ترکیب تغییر نمیکند. (در حال حاضر اکثریت با حزب جمهوریخواه است :31 جمهوریخواه 17 دمکرات و یک مستقل).
در سال 2008 یکپارچگی حاکمیت در ایالات متحده آمریکا وجود داشت. کاخ سفید، سنا، مجلس نمایندگان و فرمانداریها متعلق به دمکراتها بود. البته در همان زمان، دیوان عالی بهعنوان قوه قضاییه، در اختیار محافظهکاران بود. اما از آنجا که سیاست روزمره بین قوای مجریه و مقننه انجام میشود، با یکپارچگی قوای دوگانه خیلی از مشکلات حل میشود؛ چه بسا در دوره دو ساله 2009 – 2011 که کنگره آمریکا با کاخ سفید هماهنگ بود، بخشی از مهمترین و چالشیترین قوانین دوران باراک اوباما مانند بیمه درمانی ارزان قیمت (اوباما کر) به تصویب رسید.
پژوهش خبری صدا و سیما// پژوهشگر: دارابی