پخش زنده
امروز: -
در طول 38 سال گذشته رسانه های غرب کوشیده اند با تحریف واقعیت ها شایستگی های بی شمار انقلاب اسلامی را انکار و مانع تبلیغ و صدور دستاوردهای بی شمار ایرانی- اسلامی شوند.
به باور بسیاری از کارشناسان غربی جرم نابخشودنی انقلاب اسلامی و مردم ایران خلق الگوی جدید استقلال، پیشرفت و توسعه بوده است، الگو نوظهوری که برای نخستین بار در جهان توانست نظامی را پایه گذاری کند که در عین بها دادن به رای و نظر مردم ، از اصول و معیارهای دینی هم عدول نکند لذا طبیعتا این الگو نه تنها در تعارض آشکار با الگوی متداول سلطه بود بلکه آن را به سختی به چالش کشید.
بر این اساس از جمله وظایف آشکار و پنهان نظام سلطه و بوقهای رسانهای آن مبارزه با همین الگوی ایرانی- اسلامی و تبلیغ و گسترش الگوی سکولار غربیست.
فرانسیس فوکویاما پروفسوراقتصاد سیاسی و روابط بین الملل در دانشگاه جان هاپکینز[1] و از بزرگترین تئوریسین های نظام سلطه در مقاله ای تحت عنوان:
Iran, Islam and the Rule of Law[2]
ایران ، اسلام و حکومت قانون
این حقیقت را به طور واضح و عریان مطرح میکند. او در این مقاله ضمن بررسی و مقایسه الگوی سیاسی - حکومتی ایران با جهان غرب به تحلیل ساختار سیاسی ایران پرداخته و به زعم خود راه برون رفت بحران موجود روابط ایران و غرب را در سکولار شدن جامعه و قوانین ایران میداند و نهایتا به صراحت چنین می گوید :
"البته ترجیح خود من این است که ایران روزی یک قانون اساسی به شیوه غربی برای خود برگزیند تا یک دولت سکولار داشته باشد، و مرجع مشروعیت را از خدا و تعالیم اسلامی بدست نیاورد.
لیکن در کمال تاسف و حسرت اقرار میکند:
متاسفانه شواهد بسیاری حکایت از این دارد که ایرانیان الزاما همان خواسته های مرا ندارند چرا که بسیاری از ایرانیان حتی سیاسیون مخالف ، هنوز جمهوری اسلامی می خواهند".
My own preference would be for Iran to someday adopt a new, Western-style constitution guaranteeing religious freedom, a secular state, and sovereignty vested firmly in the people, rather than God. But a considerable amount of anecdotal evidence (we don’t have anything better) suggests this is not necessarily the agenda of the protesters. Many of them, including opposition say they want Iran to remain an Islamic Republic.
به دیگر بیان و چنانچه اشاره شد؛ رسانههای غربی به نمایندگی از نظام سلطه می کوشند در بزنگاه های حساس تاریخی بویژه در کوران انتخابات ، از یک سو با رصد و گزینش جهت دار اخبار و اطلاعات و از سوی دیگر با تحریف و واژگون نمایی آنان فرآیندهای انتخاباتی در ایران را ناسالم و غیررقابتی جلوه دهند و از خلق حماسه دیگری توسط ایرانیان جلوگیری کنند .
اینک جای این سوال مطرح است که رسانههای غربی در جنگ با استقلال و آزادیخواهی مردم ایران انگونه که برنارد کوهنمی گویدچگونه واقعیتها را دروغ و دروغ را به عنوان حقیقت به خورد مردم می دهند.
جوزف اورتون (Joseph Overton)[3] تفکر برجسته رسانه و افکار عمومی که در فاصله سال های ١٩٩٢ و ٢٠٠٣ تاثیر عمیقی برمقوله (Think Tanks) و اتاقهای فکری در کشورهای غربی داشته است در نظریه معروف خود تحت عنوان:
"پنجره احتمالات سیاسی اورتون[4] Overton Window of Political Possibilities " به این پرسش پاسخ می دهد و معتقد است افکار عمومی از شش پنجره ساخته می شود کافی ست این پنجرها را به دقت و به نوبت باز نمود تا بتوان امری محال، غیر واقعی و مذموم را در نظر مردم به امری اجتناب ناپذیر، ضروری و حتمی تبدیل نمود این همان شیوه ای است که رسانهها باید بیاموزند.
او این پنجره ها را این گونه می گشاید:
-1تبلیغ پیام به عنوان امری غیرقابل تصور و غیر قابل پذیرش
(Unthinkable and unacceptable)
در توضیح این پنجره او چنین میگوید اگر پیام و یا واقعه ای در افکارعمومی غیر قابل قبول به نظر می رسد رسانه باید در گام نخست این واقعه را همانگونه که در ذهنیت جامعه است به عنوان امری خلاف واقع و غیر قابل تصور تبلیغ کند تا زمینه مواجه بعدی جامعه با آن مهیا شده و نهایتا جامعه بداند که هر امری ولو در شکل کاملا دروغین و خلاف واقع قابل تصور است ( تصور امر محال ، محال نیست)
-2 تبلیغ بر آن که پیام و طرح مذکورافراطی به نظر می رسد (Radical)
در پنجره دوم می بایست تلاش نمود نسبت به افراطی بودن واقعه گفتگوهای بسیاری صورت گیرد این گفتگوها باعث می شود که این پیام به عنوان یک امر افراطی جایگاهی ولو اندک در ذهنیت جامعه پیدا کند و جامعه آن را به عنوان امری نه چندان واقعی بپذیرد. (زمینه سازی پذیرش پیام)
-3 تبلیغ بر آن که پیام و طرح تا حدی قابل قبول به نظر می رسد (Acceptable)
در قدم سوم پس از گفتگوهای بسیار به عادی سازی پیام پرداخته و موانع نظری و ذهنی این پیام رفع گردد. ( پذیرش نظری طرح)
-4 تبلیغ بر آن که پیام و طرح تا حدی معقول و بدیهی به نظر می رسد (Sensible)
-5 تبلیغ بر آن که پیام و طرح از محبوبیت و مقبولیت بالایی برخوردار است(Popular)
در این مرحله با تبلیغات گسترده (Propaganda) هم سویی و همنوایی جامعه القاء شده است و مخالفین طرح به عنوان اقلیتی اندک معرفی گردند تا پس از طی این مراحل گام ششم متحقق گردد.
-6 تبلیغ بر آن که طرح می بایست به یک سیاست تبدیل شود) (Policy
در این مرحله طرح پشتیبانی قانونی پیدا کرده و به عنوان یک سیاست در جامعه اجرا می گردد.
یکی از بهترین توضیحاتی که می توان در خصوص تئوری "پنجره اورتون" یافت از سوی میلتون فریدمن[5] (Milton Friedman) در کتاب "کاپیتالیسم و آزادی" (Capitalism and Freedom)[6] آمده است او می گوید: "به اعتقاد من وظیفه اساسی ما و رسانه ها این است که برای تغییر فکر جامعه دست به تولید مدل جدیدی بزنیم. سپس این مدل جدید را اگر چه در ابتدا کاملا غیر واقعی بوده و ابدا مورد قبول جامعه نیست آن قدر در زندگی مردم تبلیغ و مطرح کنیم که یک راه حل و یا یک واقعه سیاسی غیرممکن به یک راه حلو یا یک واقعه سیاسی اجتناب ناپذیر تبدیل گردد.[7]
به نظر میرسد این دقیقا همان وظیفه ای است که رسانه های استکباری نسبت به انتخابات ایران و حضور حماسی مردم داشته اند.
نشر شایعات مختلف در جامعه چون تشکیک در سلامت انتخابات با هدف کاهش مشارکت سیاسی مردم، تبلیغ گسترده اختلاف میان مسئولان نظام و بزرگنمایی مشکلات داخلی به منظور گسترش دلسردی و ناامیدی و هزاران نمونه دیگر حکایت از جنگ رسانهای نظام سلطه دارد لیکن در این میان پیروزی و شکست دشمن مشروط به آن است که ما چگونه پنجرههای افکار خود را برایشان بگشاییم.
و چه تلخ است این حقیقت ژرف که در این اثنا گاه ما و رسانههایمان مبلغ سیاست و بلندگوهای خبری آنان شده ایم و در تخریب فضای روانی جامعه نقش درخوری برای آنان ایفا میکنیم.
سوال دیگری که در این میان مطرح است این که نظام سلطه در این جنگ رسانه ایچه گروههای را با عنوان مخاطب اصلی خود تعیین کرده است و چرا ؟
جان اسنو ، متخصص برجسته رسانه، که بیش از ۴۰ سال سابقه کارشناسی خبر بی بی سی را در کارنامه خود دارد.
به این پرسش این گونه پاسخ می دهد:
آنچه را که به عنوان چکیده ای از اهداف تبلیغات رسانه ای می توان اشاره نمود، تأثیرگذاری بر گروه اندکی از افراد برجسته یک اجتماع است که دارای حداکثر نیرو و تأثیر گذاری در اجتماع خود می باشند.
در این راستا اسنو ،سخنی را از نوام چامسکی درباره علت گزینش جوانان، زنان و تحصیلکردگان به عنوان مخاطبین چنین برنامه هدفمندی نقل می کند که می گوید:«دلیل اصلی این که تبلیغات رسانه ای عمدتاً بر این افرادی اثر گذاری بیشتری دارد تا دیگران ،این است که اولاً این افرادی بیشتر در معرض تبلیغات می باشد چرا که بیشتر در جامعه بود و نسبت به اخبار رسانهای حساس ترند و ثانیاً آنان دارای مشاغل مهم تر اجتماعی هستند و می توانند به عنوان عواملی برای سیستم تبلیغات مؤثر بوده و در نهایت تفکر و اندیشه آنان برای سایه گروههای اجتماعی ملاک و معیار تصمیم گیری میباشد.»[8]
بی سبب نیست که هاله افشار، از اعضای مجلس اعیان انگلیس ، در ضمن مقالهای که در روزنامه گاردین انگلیس منتشر کرده است[9] در ایام انتخابات نظام سلطه را به اتحادی فراگیر در تاثیرگذاری بر جوان تحصیلکرده ایرانی فرا می خواند.
او در این مقاله با تکیه بر وقایع انتخابات ۸۸ می گوید در ایران جوانان ۲/ ۳ جمعیت را به خود اختصاص داده اند. جوانان ایران ، آگاه و تحصیل کرده اند و ایران یکی از فعال ترین کشورها در زمینه وبلاگ نویسی است.
آنچه جمعیت جوان در اختیار دارد، تکنولوژی است که از این رو می توانند اخبار و اطلاعات را فورا به مخاطبانشان در همه جای دنیا رساند لذا کشورهای غربی، باید تلاش کنند که که پیام خود را به گوش آنان رسانده ونباید نسبت این گروه به کناری بنشینند و ساکت بمانند.
لیکن با همه این امکانات و تلاش خصمانه به نظر میرسد نظام سلطه در تحریف واقعیت آزادی و دموکراسی در ایران و یا تاثیر گذاری بر فکر و اندیشه جوان ایرانی توفیق چندانی نداشته است چنانچه در بیان و قلم بسیاری از اندیشمندان و صاحب نظران غربی این حقیقت تاکید شده است.
کریس هِجِز Chris Hedges استاد برگزیده علوم ارتباطات و برنده جایزه حقوق بشر در حوزه رسانه ضمن نقد سیاست های رسانهای غرب در قبال ایران ادعای رسانههای غربی مبنی بر گسست میان مردم و جمهوری اسلامی را مضحک میخواند.
او با مقایسه فرایند حضور و مشارکت مردم در تعیین سرنوشت سیاسی خود در ایران و غرب صراحتا معتقد است سیستم انتخاباتی ایران به مراتب از مشابه غربی آن به ویژه در آمریکا کم خطا تر و سالمتر بوده از این رو ایران افتخار آن را دارد که مصداق آشکاری از دموکراسی و مردم سالاریبه جهان ارائه نموده است.
او در مقالهای تحت عنوان:
Iran Had a Democracy Before We Took It Away
ایران دموکراسی داشت، پیش از آنکه ما آن را بگیریم[10]
به سابقه طولانی تلاش ایرانیان برای تشکیل نظامی مبتنی بر مردم سالاری اشاره میکند و در عین حال به نقش مخرب غرب بر علیه ایرانیان و در حمایت از رژیمهای استبدادی میپردازد. او با مسخره نمودن پز آزاده خواهی و دموکراسی طلبی غرب در قبال کشورهای انقلابی به ویژه ایران اسلامی می گوید:
ایرانیان نیازی ندارند یا نمیخواهند دربارهی آزادی و دولت برگزیدهی مردمی از ما درس بیاموزند. آنان مدت زمانی طولانی مبارزه برای آزادی را تجسم بخشیدهاند. این ما هستیم که نیازمندیم از آنان بیاموزیم.ایرانیان میدانند که زمانی دموکراسی داشتند و این ما بودیم که آن را از آنان بهزور گرفتیم.
این غرب بود که کودتای ۱۹۵۳ (۱۳۳۲ شمسی) را تدارک دید تا نخستین دولت دموکراتیک در خاورمیانه را سرنگون کند و شاهِ دستنشانده را بر اریکهی قدرت بنشاند.
واشنگتن بود که مصدق ـ مردی که به اندازهی کافی دلبستهی برقراری قانون و دموکراسی در کشور خود بود ـ را با اجبار نظامی ناگزیر ساخت باقیماندهی دوران زندگیاش را [ابتدا در زندان و سپس] در حصرِ خانگی بگذراند.
این ما بودیم که به مردم ایران رژیمِ فاسدِ شاه و پلیس مخفی ساواک را عرضه کردیم .
ما به جهان اسلام آزادی، دموکراسی و روشنگری هدیه ندادیم؛ خلاف آنها را عرضه کردیم. ما از مشت آهنین نیروی نظامی آمریکا برای جا دادن شرکتهای نفتی خود در عراق استفاده کردیم، افغانستان را به اشغال درآوردیم و مردمِ را متقاعد کردیم که منطقه را ترساندهایم و به اطاعت واداشتهایم.
در اسرائیل، از دولتی پشتیبانی کردهایم که جنایتهای جنگی فاحشی در لبنان و نوارِ غزه مرتکب شده است و هر روز بخشِ بزرگتری از سرزمین فلسطین را غارت میکند. ما در عراق، افغانستان، عربستان سعودی، ترکیه و کویت، شبکهی پایگاههای نظامی خود را که برخی از آنها به اندازهی شهری کوچکاند، برپا کردهایم و در کشورهای خلیج فارس، بحرین، قطر، عُمان و امارات متحدهی عربی، حق داشتن پایگاههای نظامی را برای خود محفوظ داشتهایم.
ما عملیات نظامی خود را تا ازبکستان، پاکستان، قرقیزستان، تاجیکستان، مصر، الجزایر و یمن توسعه دادهایم و هیچ آدم سادهلوحی، احتمالاً بهجز خودمان، اصولاً باور ندارد که به این زودیها، قصد خروج از این کشورها را داشته باشیم.
از طریق بیرحمیها و خشونتهای خود، به خلق موجوداتی چون بن لادن کمک کردهایم و به آنان مشروعیت بخشیدهایم. بزرگترین مشکلِ خاورمیانه «ما» هستیم.
تاریخ ایرانِ امروز، تاریخ مردمی است که با استبداد در مبارزه بودهاند. این مستبدان تقریباً همواره از سوی قدرتهای خارجی حمایتِ نظامی و مالی شدهاند.
ماجرای اصلی ایران طی دویست سال گذشته، تحقیرهای قدرتهای خارجی بوده است که این کشور را نه تنها به انقیاد خود درآوردند، بلکه دارایی آن را هم به غارت بردند. مدت زمانی طولانی، مرتکبان این جنایتها، انگلیسیها و روسها بودند و پس از سال ۱۹۵۳) ۱۳۳۲ شمسی) ، آمریکا این نقش جنایتکارانه را عهدهدار شد.
بعدها، در دههی ۱۹۸۰ (۱۳۶۰ شمسی)، آمریکا هنگام جنگ ایران و عراق، جانب صدام حسین را گرفت و تجهیزات نظامی و امکانات جاسوسی برای وی فراهم کرد . با توجه به این ماجرا، اعتبار آمریکا در مقام مروج دموکراسی در ایران، نزدیک به صفر است
آمریکا پس از شوک از دست دادن ایران خود را بازنیافت؛ چیزی که سرویسهای جاسوسیِ ما هرگز تصورش را هم نمیکردند. سرنگونی شاه، آبروریزی گروگان های آمریکایی در ایران، برملا کردن نقش پست و در خورِ شماتت سلطه گران در زمینهی عقیم گذاشتن جنبشهای دموکراتیک در ایران و در منطقه، به دنیای خارج اجازه داد تا درون سیاه سیاست امپریالیستی آمریکا را نظاره کند.
واشنگتن از آن زمان به بعد، حکومت ایران را شیطانی خواند و مردم ایران را مردمی غیرِمنطقی، وحشی، بدوی، و متعصب مذهبی به تصویر کشید اما ایرانیان آنچنان که در سالهای اخیر نشان دادهاند در دفاع از دموکراسی از ما خیلی شجاعترند.
او در ادامه ضمن به اساس خواندن مفهوم دموکراسی در ساختار سیاسی آمریکا میگوید:
ما کجا بودیم آن هنگام که کارگزاران حزب جمهوریخواه و دیوان عالی کشور در سال ۲۰۰۰، تمام سوابق قانونی را برای نشاندن جرج دبلیو بوش بر اریکهی ریاستِ جمهوری، با دزدیدن انتخابات آمریکا، زیر پا گذاشتند؟ آیا دهها هزار تن از ما آمریکاییها میدانهای شهرهای بزرگ را برای تقبیح این کلاهبرداری فریبکارانه پر کردیم.
پس بهتر انست لب فرو بسته ، لال شده و حضور مردم ایران را نظاره کنیم.[11]
این مجموعه مستند را با عبارتی از جان اسنو متخصص کهنه کار و کارآزموده رسانهای در انگلیس پایان میبریم که در دفاع از حقانیت ایران و نیاز غرب به مردم ،فرهنگ و جغرافیای ایران در موسسه تحقیقات و استراتژیک چتم هاوس با صدای رسا اعلام کرد.
We need Iran for our presence in Afghanistan, for our residue in Iraq, for our need in Syria, for the Middle East.
There is no solution to anything in that region without Iran. We must rethink Iran.
ما نیازمند ایرانیم، به خاطر حضورمان در افغانستان،به خاطر نیروهای باقیمانده مان در عراق، بخاطر نیازهایمان در سوریه، به خاطر خاورمیانه،بدون حضور ایران هیچ مشکلی در منطقه حل نمیشود .ما باید در (روابط مان با) ایران بازنگری کنیم.
I'm a journalist and I'm not really allowed to have opinions, so I have no opinion. But the Tim Garden Memorial Lecture has allowed me to have a view.
اگرچه من یک روزنامه نگارم و اجازه ندارم دیدگاه خود را اعلام کنم اما مراسم بزرگداشت تیم گاردن به من این اجازه را می دهد تا دیدگاه خود را بیان کنم.
And my view is engage, engage, Engage at every level. And if you're a tourist, go! It's so safe! Go to Isfahan, it's the Florence of the East.
در این خصوص اعتقاد من داشتن رابطه است رابطه، رابطه، رابطه در هر سطح ممکن. حتی اگر شما یک توریست هستید حتما به ایران برید آنجا بسیار امن است به اصفهان برید که فلورانس شرق است.[12]
پژوهش خبری//محمد رضایی یزدی
[1] - (ویدیو منتخب از پروفسور فرانسیس فوکویاما (https://www.youtube.com/watch?v=X5Qy_4249JA
[2]-http://online.wsj.com/article/SB10001424052970203946904574300374086282670.html?mod=googlenews_wsj
[3]- http://www.mackinac.org/bio.aspx?ID=12
[7] - ویدیو منتخب از نظریه پنجره اورتون http://vimeo.com/12631196
[8]- ویدیو منتخب از جان اسنو : http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=aTpLUSyUXcQ
[9]- http://www.guardian.co.uk/commentisfree/2009/jun/24/iran-election-protest
[11]-ویدیو منتخب از کریس هِجِز :http://vimeo.com/54690590
[12]- ویدیو عبارت جان اسنو در چتم هوس پیرامون ایران دقیقه ۲۸:۵۰: http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=aTpLUSyUXcQ