امروز قریب به دوازده ماه از آغاز تهاجم وحشیانه عربستان به یمن، این فقیرترین کشور عربی می گذرد. در این مدت شمار کشته شدگان غیر نظامی یمنی از هشت هزار نفر فراتر رفته است. بیش از 16 هزار نفر مجروح و دو میلیون و 509 هزار و 68 شهروند یمنی آواره شده اند.
پژوهش خبری معاونت خبر: ساعت 24 روز پنجشنبه ششم فروردین ۱۳۹۴ محمد بن سلمان فرزند پادشاه و وزیر دفاع جوان و بیتجربه عربستان فرمان حمله نظامی به یمن را صادرکرد و بامداد پنجشنبه عادل الجبیر سفیر وقت عربستان در آمریکا، در یک نشست خبری از آغاز حملات هوایی سعودی ها به یمن و عملیات «عاصفة الحزم» (توفان قاطع) خبر داد. او هدف از این حملات به همسایه جنوبی را بازگرداندن قدرت به دولت برکنار شده «عبد ربه منصور هادی» و مقابله با شورشیان حوثی عنوان کرد؛ الجبیر تصریح کرد که ریاض این حملات را با هماهنگی آمریکا و در قالب ائتلافی متشکل از ده کشور برای مبارزه با حوثی ها که شهر جنوبی عدن، پناهگاه رئیس جمهوری فراری این کشور را محاصره کرده اند، انجام داده است. او منصور هادی را رئیس جمهور مشروع و قانونی یمن خواند که شبه نظامیان حوثی علیه وی توطئه کرده اند؛ و با اعلام اینکه این حملات به درخواست مستقیم هادی و با رایزنی و تماس گسترده با همپیمانان کشورهای عربی در جهان، بویژه آمریکا انجام گرفته است، تأکید داشت: عربستان هر کاری انجام خواهد داد تا از سقوط دولت مشروع یمن جلوگیری کند. نبیل العربی دبیر کل اتحادیه عرب نیز حمایت کامل خود را از حمله نظامی به مواضع جنبش انصارالله یمن اعلام کرد. او به صراحت گفت اتحادیه عرب حمایت کامل خود را از دولتهای خلیج (فارس) در جنگ آینده مقابل حوثیهایی که علیه رئیسجمهور قانونی یمن کودتا کرده اند، اعلام میدارد. در تجاوز نظامی به یمن ۱۰ کشور مشارکت داشتند که مشتمل بر اعضاء شورای همکاری خلیج فارس (به جز عمان)، به همراه ترکیه، اردن، مصر، الجزایر و سودان بود.
امروز قریب به دوازده ماه از آغاز تهاجم وحشیانه عربستان به یمن، این فقیرترین کشور عربی میگذرد. در این مدت شمار کشته شدگان غیر نظامی یمنی از هشت هزار نفر فراتر رفته است. بیش از 16 هزار نفر مجروح و دو میلیون و 509 هزار و 68 شهروند یمنی آواره شدهاند. زیرساختها، مراکز تولیدی، منازل مسکونی، مدارس، دانشگاهها و مراکز آموزشی، درمانگاهها، ایستگاه های برقرسانی و تولید برق، مخازن آب، شبکههای ارتباطی، تأسیسات رسانهای، ورزشگاه ها وساختمان های ورزشی، بازارها و مجتمع های تجاری وساختمان های دولتی بسیاری نابود و با خاک یکسان شده اند و همه این جنایات با سکوت تأیید آمیز سازمان ملل و کشورهای مدعی حقوق بشر همراه بوده است.
گرچه دخالت نظامی آل سعود در یمن تازگی ندارد و این رژیم تا کنون چندین جنگ را به مردم یمن تحمیل کرده (سال های ۱۹۳۴، ۱۹۴۸، ۱۹۶۲، ۱۹۶۹، ۱۹۷۸، ۱۹۹۴ و ۲۰۱۰) و غالباً در این یورش ها از حمایت انگلیس، آمریکا، رژیم صهیونیستی یا کشورهای دیگر برخوردار بوده است، اما تهاجم اخیر در سطوح داخلی، منطقهای و بینالمللی ابعاد ویژهای دارد که در این نوشتار به واکاوی آن خواهیم پرداخت.
یمن کشوری عربی در جنوب غربی آسیا، در جنوب شبه جزیره عربستان و واقع در خاورمیانه است. پایتخت یمن شهر صنعا است، ۵۳۶۸۶۹ کیلومتر مربع وسعت و حدود ۲۳۰۱۳۳۷۶ جمعیت دارد؛ سرحدّات یمن از شمال به عربستان سعودی، از جنوب به تنگه باب المندب، از مغرب به دریای سرخ و از سمت شرق به سلطان نشین عمان و خلیج فارس محدود میشود. یمن دارای دو ساحل مهم است، ساحل غربی در کرانه دریای سرخ و ساحل جنوبی در کرانة دریای عرب، همچنین دارای چند جزیره است که مهمترین آنها جزیره سقطره در دریای عرب و جزیره حنیش در دریای سرخ است.
به لحاظ تقسیمات کشوری یمن به ۲۰ استان و یک محدوده پایتختی تقسیم شدهاست:استانعدن و استان های عمران، اَبیَن، ضالع، بیضاء، حُدَیده، جوف، مَهره، مَحویت، صنعا، ذُمار، حَضَرموت، حجه، اِب، لحج، مَأرِب، رَیمه، صَعده، شبوه و تَعِز.
زبان اکثریت مردم یمنعربی و دین اکثریت اسلام است؛ لحاظ مذهبی حدود 45 درصد جمعیت یمن را شیعیان پیرو مکتب زیدیه تشکیل مى دهند در حالیکه اهل سنّت که اغلب شافعی مذهبند 53 درصد و درصد اندکی هم شیعیان اسماعیلیه هستند.
یمن تا قبل از سال ۱۹۹۰ میلادی به صورت دو کشور مجاور به نامهای جمهوری عربی یمن (یمن شمالی) و جمهوری دمکراتیک یمن (یمن جنوبی) بود. در سال ۱۹۹۰ طی پیمانی این دو کشور با هم متحد شدند و جمهوری یمن بوجود آمد. اما در سال ۱۹۹۴ جنگ خونینی بین دو طرف رخ داد، که سرانجام شمالیها بر جنوبیها چیره شدند و اتحاد پابرجا ماند.
کشور یمن با سرانه درآمد ناخالص ملی۱۰۷۰ دلار (بانک جهانی ۲۰۱۲) ، فقیرترین کشور عربی و یکی از فقیرترین کشورهای جهان محسوب می شود ( جایگاه صد و چهلم در میان صدو هفتاد و سه کشور) .
مختصات فرهنگی، جغرافیایی، امنیتی و اقتصادی یمن آنچنان پیچیده و چند بعدی است که کنار هم قرار دادن ابعاد مختلف آنها فهم اهمیت یمن در معادلات منطقه ای و فرا منطقه ای را میسر می سازد. یمن موقعیت جغرافیایی منحصر به فرد و بسیار چشمگیری دارد که آن را از نظر استراتژیک پراهمیت ساخته است. با نگاهی به نقشه می توان به سادگی به نسبت آبراه بابالمندب، خلیج فارس، دریای سرخ و اقیانوس هند و همچنین شبه جزیره عربستان، غرب آسیا، شمال آفریقا و شاخ آفریقا پی برد. یمن که حتی پس از موافقتنامه 1990، اجتماعی از چند قبیله بوده، حاصل خیزترین خطه شبهجزیره عربستان به شمار میآید و با ساحلی به طول دو هزار و 400 کیلومتر، دروازه طبیعی جنوب و جنوب غربی شبهجزیره و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس است. همچنین توجه به تسلط یمن بر خلیج عدن و آبراه بابالمندب که نقطه اتصال اقیانوس هند با دریای سرخ است، بیانگر اهمیت فوق العاده این کشور در جغرافیای سیاسی و اقتصادی منطقه است. در مثلث طلایی میان سه تنگه راهبردی هرمز، مالاگا و بابالمندب، بالغ بر دو سوم حمل و نقل دریایی جهان و به تعبیری اقتصاد جهان جریان دارد. به خصوص اینکه این تنگهها قسمتی از مسیر تجارت جهانی انرژی را تشکیل میدهند. باب المندب، آبراهی که یمن به واسطه جزیره پریم (میون) می تواند به سادگی آن را ببندد، یکی از رئوس این مثلث طلایی است. داشتن ۱۸۰۰ کیلومتر مرز مشترک با عربستان تحت حاکمیت آلسعود- و داعیه دار رهبری جهان اسلام- در مرزهای شمالی، به انضمام ویژگی های قومی و مذهبی کشور یمن، همواره رابطه عربستان و یمن را به رابطه ای چالش برانگیز تبدیل کرده است.
شکل گیری تهاجم عربستان سعودی به یمن
سلمان بن عبد العزیز پادشاه تازه بر تخت نشسته عربستان سعودی هنوز سه ماهی از آغاز سلطنتش بر عربستان نگذشته بود که دستور آغاز عملیات طوفان قاطعیت را علیه ملت و کشور یمن بطور عام و جنبش «انصار الله» بطور خاص امضاء کرد؛ گرچه عربستان سعودی در طول تاریخ بارها به یمن لشکر کشیده و این کشور را مورد تجاوز قرار داده است و بخشهایی از خاک یمن نیز همچنان تحت اشغال عربستان قرار دارد. به گواه تاریخ طمع ورزیهای عربستان به خاک یمن از زمان تشکیل دولت ریاض داستانی طولانی دارد که هربار هم به بهانه های گوناگون و متفاوت صورت گرفته است اما آخرین تهاجم عربستان به یمن ابعاد خاص و گسترده تری دارد. این تجاوزگری درحالی صورت گرفت که بحران یمن یک موضوع سیاسی داخلی بود و مداخله عربستان که شورای امنیت و قدرتهای جهانی چشمان خود را برروی آن بستند، نقض حاکمیت یک کشور مستقل و بی احترامی به تمامیت ارضی آن محسوب می شود.
تجاوز عربستان به خاک یمن از زمانی برنامه ریزی شد که در اواخر تابستان و اوائل پاییز ۱۳۹۳ معترضان شیعه مذهب حوثی در قالب جنبش « انصار الله» توانستند در مدت زمان کمی پایتخت یمن و ساختمان وزارتخانه ها، دفتر نخست وزیری، پادگان های ارتش و نیروهای مسلح را تصرف کنن.شورای همکاری خلیج فارس به رهبری عربستان در واکنش به قدرت گرفتن حوثی ها در یمن، نشست اضطراری تشکیل داد و تسلط یافتنحوثی ها بر صنعا را «کودتا» علیه دولت مشروع این کشور نامید.
عربستان به زودی حملات نظامی خود به یمن را آغاز کرد و توانست ده کشور را در این تجاوز نظامی با خود همراه نماید. این کشورها شامل اعضای شورای همکاری خلیج فارس به استثنای عمان، و به انضمام ترکیه، اردن، مصر، الجزائر و سودان بودند. عربستان در حملات سنگین خود به یمندر نخستین اقدام، زیرساخت های این کشور فقیر عربی را هدف قرارداد. این تهاجمات وحشیانه تا به امروز ده ها کشته از مردم بیگناه اعم از زنان و کودکان برجا گذاشته اســـت. بنا بر اعلام سخنگوی وزارت بهداشت یمن شمار کشتهها و زخمیهای تجاوز عربستان به یمنکه در بیمارستانها و مراکز بهداشتی ثبت شده است بالغ بر 24 هزار و975 شهید، زخمی ومعلول میشود . یوهانس وان دِرکلاو مسئول دفتر هماهنگی امور بشردوستانه سازمان ملل (OCHA) در بیانیه ای که در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۴ از سوی این دفتر منتشر شد، ضمن اشاره به کشتار شدید غیرنظامیان در یمن، تصریح نمود: تأثیر حملات هوایی عربستان بر زیرساخت غیرنظامی یمن ویرانگر بوده است؛ بسیاری از یمنی ها هم اینک از دسترسی به خدمات اساسی از جمله درمان، غذا، آب و سایر ملزومات محروم هستند؛ جنگ همچنان در سراسر کشور ادامه دارد و مردان، زنان و کودکانِ همه جوامع یمن را در معرض خطر قرار داده است .
بر کسی پوشیده نیست که ادعای پاسخگویی به درخواست منصور هادی برای مقابله با تهاجم حوثی ها و نجات مردم یمن، حمایت از دولت مشروع و قانونی یمن، برقرار نمودن ثبات در منطقه و یا تجاوز انصارالله به خاک عربستان، بهانه های دروغینی برای حمله به یمن بیش نبوده است؛ چرا که اگر هدف از این تجاوز نجات مردم یمن است چرا عربستان در موارد مشابه برای نجات سایر ملتهای عرب منطقه از اشغال نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی در عراق و لبنان و فلسطین دست به کار نمی شود؟ چرا عربستان برای رهایی فلسطین که بیش از 60 سال است تحت اشغال نظامی رژیم صهیونیستی قرار دارد، دست به تشکیل ائتلاف و حمله به سرزمینهای اشغالی نمیزند؟ چرا در مورد حملات نظامی رژیم صهیونیستی به نوار غزه و کشتار صدها زن و کودک فلسطینی دست به چنین قاطعیتی نمی زند؟ اگر کشورهای عربی توانایی گردهم آمدن و حمایت از اعراب را دارند چرا برای حمایت از ملت فلسطین که هم عرب است و هم سنی وارد عمل نمیشوند؟ اگر هدف حمایت از دولت مشروع یک کشور عربی است چرا برای حمایت از بشار اسد در سوریه وارد عمل نمی شوند؟ و جالب تر آنکه اگر عبد ربه منصورهادی رئیس جمهور مشروع و مورد حمایت مردم یمن است، پس چراهیچ کس در یمن حاضر نیست از او حمایت کند و وی مدام در حال فرار است؟ پس چرا عربستان به چنین ماجراجویی خطرناکی دست زده است؟ پاسخ به این سؤالرا باید درآرمان ها و شعارهای جنبش انصارالله، جاه طلبیهای عربستان و تحولات میدانی این کشور، جغرافیای یمن و نهایتاً مجموعه ای از عوامل منطقه ای و بین المللی جست وجو کرد.
مهمترین علل تهاجم عربستان سعودی به یمن
ـ فعالیتهای بلندمدت نظامی و چریکی انصارالله، این جنبش مردمی شیعی، این گروه را به یک قطب قدرتمند در شبه جزیره عربستان تبدیل کرده است. آل سعود از یاد نبرده است که ارتش کشورش در حمله سال 1388 به مبارزان انصارالله در منطقه صعده، ضربه سنگینی را متحمل شد و پس از برجا گذاشتن تلفات زیاد، ناکام به عربستان بازگشت. نکته حائز اهمیت این که مردم عدن در جنوب یمن که به لحاظ مذهبی و فکری تفاوت ماهوی با شـــیعیان حوثی در شمال و شرق این کشـــور دارند، هنگام ورود نیروهای انصارالله به عدن به استقبال این نیروها آمدند و ورود انصارالله را به این شهر تسهیل کردند. اســـتقبال مردم عدن از انصارالله این پیام را برای آل ســـعود به ویژه پادشاه جدید آن فرستاد که مردم یمن از هر قشر و طیفی علیه تجاوزگری بیگانه متحد هستند و این اتحاد، شیعه و سنی نمی شناسد . اتحاد مردم یمن چنان قوی است که آن دسته از نیروهای ارتش که وابسته به «علی عبدالله صالح» رئیس جمهوری مخلوع این کشور هستند نیز دوش به دوش نیروهای انصارالله علیه تجاوزگری عربستان می جنگند و این در حالی اســـت که این نیروها در زمان عبدالله صالح، رو در روی انصارالله می ایستادند. به واسطه همین اتحاد و یکپارچگی انصارالله توانست در سه جبهه با تجاوزگری عربستان، تروریست های القاعده و نیروهای وابسته به «عبد ربه منصور هـــادی» رئیس جمهور متواری یمن که به دامن سعودی ها پناه برد و عربستان را به حمله به خاک وطن خود تشویق کرد، بجنگد.
ـ جابجایی قدرت در عربستان و کنار زدن منسوبین و فرزندان شاه سابق از ساختار سیاسی به شدت سنتی و قبیلهای عربستان و انتقال قدرت به نسل دوم از شاهزادگان سعودی موجب شد که این شاهزادگان برای مانور قدرت و اثبات کارآمدی به چنین قمار خطرناکی دست بزنند. این شاهزادگان جوان سیاست محافظه کارانه اسلاف خود را کنار گذاشتهاند. محمد بن سلمان وزیر دفاع عربستان که دستور حمله نظامی به یمن را صادر کرد از جوانترین شاهزادگان سعودی است که به این مقام منصوب شده است. تصمیمگیریهای کنونی عربستان حول محمد بن سلمان وزیر دفاع جدید این کشور و فرزند مورد علاقه ملک سلمان که جوانی بین 27 تا 35 ساله و بیتجربه است شکل میگیرد که تنها از دو ماه قبل از تصدی وزارت سابقه فعالیت نظامی دارد. هنگامی که وی حضور در نشستهای کابینه سعودی را آغاز نمود، کسانی چون سعودالفیصل در آن شرکت داشتند، که پیش از به دنیا آمدن وی، وزیر خارجه بوده است. بر این اساس میتوان گفت بخشی از تجاوز گسترده عربستان به یمن از بیتجربگی و ناپختگی محمد بن سلمان وزیر دفاع کنونی ناشی میشود و از این دید شاید اگر یکی از شاهزادگان نسل اول همچنان در این مقام حضور میداشت عربستان احتمالاً بیمحابا به تهاجم نظامی مبادرت نمی کرد و با احتیاط کار را پیش می برد.
ـ تحولات یمن از گذشته دور و بی ثباتی های ناشی از آن به منزله چالشی پیش روی سعودی بوده است. ضمن اینکه با تشکیل شورای همکاری خلیج فارس، یمن تنها کشور شبه جزیره عربستان بود که در پیوند با سعودی قرار نگرفت. در جریان جنگ ایران و عراق، یمن جنوبی که در بلوک شرق قرار داشت، به انتقاد از حمله عراق به ایران پرداخت در حالی که یمن شمالی در روابط نزدیک با عربستان در جریان جنگ، به حمایت از عراق پرداخت. به همین دلیل یمن همواره در کانون توجه و نگرانی سعودیها قرار داشته است. به گونه ای که در دهه 1990 سعودی استراتژی امنیتی خود را بر تضعیف عراق و مقابله با احیای تهدید یمن قرار داده بود. در کنار ابعاد ژئوپلتیکی و از منظر هویتی نیز تحرکات شیعیان و حوثی های یمن موجب توجه بیشتر آلسعود وهابی که در تضاد با تفکرات زیدیه و شیعه هستند، به یمن به ویژه از سال 2004 میلادی شد.
ـ تسلط مردم یمن بر سرنوشت خودشان و به وجود آمدن یک نظام سیاسی مستقل در یمن میتواند تأثیرات ژئوپلتیکی گستردهای داشته باشد. همگرایی با شیعیان عربستان و احتمال به خطر افتادن منابع نفتی عربستان که در مناطق شیعه نشین شرقی است، نیز از دیگر دلایل حمله شتابزده عربستان به یمن است. جنوب یمندر بخش شمال غربی و شامل شرقی «باب المندب» قرار گرفته و این تنگه بین دریای سرخ و اقیانوس هند واقع شده است و نزدیکترین آبراه بین شرق و غرب است. به همین دلیل این کشور یکی از نقاط حساس استراتژیکی مورد نظر شرق و غرب است. یمن با تسلط بر تنگة «بابالمندب» و با دارا بودن جزیرة مهم و استراتژیکی «بریم» که تنگه «بابالمندب» را به 2 بخش آبراه شرقی به نام «بابالاسکندر» و آبراه غربی به نام «میون» تقسیم کرده است، امکان کنترل و مراقبت فعالیتهای دریایی آن نقطه را میسر میسازد. محاصرة «بابالمندب» از سوی نیروهای ارتش مصر در جنگ 5 روزة سال 1946 یک تجربة تاریخی برای رژیم اشغالگر قدس بود، لذا امنیّت یمن برای آن رژیم نیز دارای اهمیّت حیاتی است. دارا بودن سواحل طولانی در دریای سرخ و دریای عرب و نیز به علّت وجود بنادر مهمّی مانند عدن، حدید و فحاء که به اهمیّت استراتژیکی یمن میافزاید .
ـ حمله به یمن را میتوان حاصل نگرانی شدید عربستان از سونامی گفتمان مقاومت از عراق تا بحرین و از فلسطین تا لبنان و از بحرین تا یمن هم دانست. عربستان میخواهد نقشی را که ایران در جبهه مقاومت ایفا میکند در جبهه سازش ایفا کند ولی چون در صحنه بازی را به حریف واگذار کرده است سعی دارد با این لشکرکشیها موقعیت خود را به عنوان یک رهبر منطقهای از سوی سایر بازیگران به رسمیت بشناساند و غرور جریحهدار شده خود را نزد ملتهای منطقه بازیابی کند .
ـ توافق هسته ای ایران با کشورهای ۵+۱ یکی دیگر از علل حمله عربستان به یمن بود. عربستان همچون رژیم صهیونیستی به شدت از این مسئله وحشت دارد که آمریکا و اروپا در سایه توافق با ایران، آل سعود را در منطقه خاورمیانه تنها بگذارند و عرصه برای یکه تازی ایران بیش از پیش فراهم شود. بر این اساس حمله نظامی به یمن را میتوان واکنش عجزآلود آل سعود به افزایش احتمال تقویت موقعیت منطقهای و بینالمللی ایران به دنبال توافق در مذاکرات هستهای دانست.
ـ تحولات داخلی یمن را نیز میتوان از عوامل تسریعکننده تجاوز نظامی عربستان به این کشور دانست. شاید تجاوز نظامی به یمنواکنش وحشت زده عربستان به تحولات داخلی یمن بود. قدرت گرفتن شیعیان حوثی در یمن همزمان با پیشرفت موفقیت آمیز مذاکرات هسته ای ایران با کشورهای ۵+۱ بود. سرآسیمگی وهابیون آل سعود از تسلط شیعیان بر کشوری همچون یمن، با آن موقعیت ناب ژئوپلتیک در همسایگی عربستان و در نزدیکی جمهوری اسلامی ایران که در حال تبدیل شدن به یک قدرت منطقه ای است، از این زاویه قابل درک است.
ـ به نظر برخی تحلیلگران اصولاً سیاست خارجی عربستان به شدت تحت تأثیر سیاست داخلی آن است. این کارشناسان عرب نگرانی اصلی عربستان را وجود اقلیت شیعهای میدانند که بین ۱۰ تا ۱۵ درصد جمعیت عربستان را تشکیل می دهند و در مناطق نفتخیز کشور سکنی گزیدهاند. این گروه معتقدند اگر خطر به چالش کشیده شدن نظام پادشاهی توسط اقلیت شیعه نبود چه بسا که عربستان چندان رغبتی برای مقابله با نفوذ ایران نداشت. وجود یک حکومت تثبیت شده متمایل به ایران آن هم در همسایگی عربستان، خطر بالقوه بر هم خوردن نظام تثبیت شده پادشاهی سعودی و خیزش شیعیان عربستان را در پی دارد و این به نگرانی شدید حکومت سعودی دامن زده است. دیگر کشورهای منطقه نیز که به کارزار عربستان پیوستهاند واقفند که بیثباتی در عربستان، که گرانیگاه حکومتهای طرفدار غرب در منطقه است، چون موجی منطقه را درخواهد نوردید و آنان را نیز بی نصیب نخواهد گذاشت .
ـ پیروزی عربستان در سرکوب جنبش شیعیان در سال ۲۰۱۱ در بحرین این توهم را در حکومت عربستان ایجاد کرد که همان مدل در یمن نیز قابل اجراست. اما این خطای آشکار محاسبه بود. شیعیان بحرین به سلاح دسترسی نداشتند، در یک جزیره به سر میبردند و هیچ تجربهای در جنگ نداشتند. در حالی که حوثیها تا بن دندان مسلح بودند و حداقل در ۱۰ جنگ، از جمله علیه حکومت مرکزی یمن و نیز با خود عربستان در سال ۲۰۰۹ شرکت داشتند. واقعیت این است که هر زمان این اقلیت شیعه، که متحد طبیعی حکومت ایرانند، سر برآورده و سهمی از قدرت طلب کنند، بنیان حکومتی که در کنترل دایره محدودی از الیت سعودی است، متزلزل خواهند نمود .
ـ همچنان که پیشتر گفته شد یمن دارای موقعیت سوقالجیشی منحصر به فردی است و حاصلخیزترین کشور شبه جزیره نیز میباشد. این کشور با تسلط بر تنگه «بابالمندب» قادر است دریای سرخ را به کنترل درآورد و با استفاده از جزیره استراتژیک «بریم» میتواند این تنگه مهم را ببندد و از آنجا که بلندترین جزیره- زقر- را در منطقه در اختیار دارد میتواند فعالیتهای دریایی در خلیج عدن و دریای سرخ را به کنترل خود درآورد. این کشور به عنوان پرجمعیتترین کشور شبه جزیره عربستان در حال حاضر پرجمعیتترین ارتش منطقه را نیز در اختیار دارد و میتواند در صورت نیاز تعداد نظامیان خود را به سرعت به حدود سه میلیون نفر برساند. از این رو حضور چنین نیرویی در زیر گوش و در همسایگی عربستان، آن هم در کشوری چون یمن که چهار راه جریان سلاح از آسیا به آفریقا و بالعکس است، میتواند به شکلگیری یک قیام، حتی مسلحانه، توسط شیعیان عربستان بیانجامد
ـ کشف نفت در مرزهای مشترک یمن و عربستان سابقاً موجب درگیریهایی بین دو کشور شده بود و دولت عربستان همواره درپی فرصتی برای ضمیمه کردن مناطق نفتخیز یمن به خاک خود میباشد. هر طرفی در درگیریهای داخل یمن پیروز شود، به صورت عملی کنترل گذرگاهی که نفت دریای سرخ را از طریق گذرگاههای دریایی اقیانوس هند به آسیا میرساند، در اختیار خواهد داشت. آلسعود با آگاهی کامل از این موقعیت استراتژیک همواره در طول چند دهه گذشته تلاش کرده بر سیاست و حکومت یمن سیطره داشته و همواره سعی کرده بود با دخالتهای سیاسی و حتی لشکرکشی نظامی دولت حاکم بر یمن را در مدار خود حفظ کند. جنبش انصارالله یمن این بازی آلسعود را به هم ریخت و یمن به تدریج طی چند سال گذشته از حوزه نفوذ عربستان خارج شد. سیاستهای غلط عربستان در یمن و نفرت تاریخی یمنیها از آل سعود نیز عامل تسریعکننده این روند و قدرت گرفتن جنبش مردمی انصارالله بود .
ـ در بعد منطقهای شاید بتوان یکی از مهمتریندلایل حمله به یمن را استیصال عربستان در مقابل جبهه مقاومت و رسیدن گفتمان مقاومت به یک منزلت هژمونیک در سطح منطقه دانست. هم اینک در عراق، بحرین، سوریه، لبنان و فلسطین این تنها گفتمان مقاومت است که توانسته پس از چند دهه تحقیر در مقال تجاوزگری عزّت و اعتبار را به امت اسلامی بازگرداند. جنبش انصارالله یمن نیز دقیقا تحت تأثیر این گفتمان به دنبال کسب عزت و استقلال واقعی برای مردم یمن بود که دههها تحت اشغالغیرمستقیم عربستان سعودی قرار داشت.آلسعود به شدت از این وحشت داشت که در داخل یمن نیز به تأسی از گفتمان مقاومت، جنبش انصاراللهنیز تبدیل به مدل دیگری از حزب الله لبنان شود. اشتباه بزرگ آلسعود این است که فکر میکند این روند را میتواند با مداخله نظامی متوقف کند .
سخن آخر
پژوهش خبری معاونت خبر: نکته مهمی که باید در تحلیلها آن را مد نظر داشت این است که در این حمله یک اجماع معنیدار و اتحاد طبیعی بین آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی و حتی گروههای تروریستی وابسته به القاعده شکل گرفت.حمله به یمن با چراغ سبز جناح غربی شورای امنیت انجام شد و این تجاوز نظامی تنها دو روز بعد از پایان سفر «فیلیپ هامون» وزیر امور خارجه انگلیس به ریاض آغاز شد. وی آخرین مقام غربی بود که با مسؤلان سعودی پیش از حمله به یمن دیدار کرده بود. مقامات آمریکایی نیز اعلام کردند که واشنگتن در جریان این حمله بوده و با عربستان همکاری اطلاعاتی و لجستیکی داشته است.دیوید کامرون نیز در تماس تلفنی با ملک سلمان تأکید کرد انگلیس تمامی آنچه را در توان دارد برای حمایت از عربستان انجام خواهد داد. دیپلماتهای فرانسوی آمریکایی و انگلیسی در کنار دیپلماتهای عرب و ترک نیز در سازمان ملل به شدت رایزنیهای دیپلماتیک داشتند تا در کنار حمله نظامی به یمن، با وضع قطعنامه، تحریم اقتصادی و تسلیحاتی فشارها به ملت مبارز یمن را تشدید نمایند. در کنار اروپا، آمریکا، اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس گروههای تروریستی متحد القاعده و داعش نیز از حامیان این حمله هستند. گروه تروریستی تکفیری جیشالاسلام در صفحه اختصاصی خود در پایگاه اجتماعی تویتر اعلام کرد که در حمله به یمندر کنار عربستان قرار دارد. «زهران علوش» سرکرده این گروه تروریستی اعلام کرد 5 هزار جنگجو به یمن برای جنگ با حوثیها اعزام کرده است. از طرف دیگر تجاوز نظامی عربستان به یمن چند هفته پس از آن صورت گرفت که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در سخنانی در مراسم معرفی «گادی آیزنکوت» بهعنوان رئیس ستاد مشترک ارتش این رژیم از اینکه حوثیها بر باب المندب تسلط پیدا کنند ابراز نگرانی کرده و در واقع یکی از مأموریتهای وی را مقابله با آن اعلام کرده بود. روزنامه عبری زبان «یلی» نیز به نقل از «امیر ایشیل» فرمانده نیروی هوایی رژیم صهیونیستی فاش کرد که یک اسکادران از جنگندههای اسرائیلی به کشورهای عربی برای سیطره بر یمن کمک و به اهدافی در این کشور عربی حمله میکنند. براساس برخی گزارشهای درز کرده از منابع اطلاعاتی منطقه نیز پیش از حمله نظامی به یمن، کارشناسان نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی مدلی جامع از چگونگی حمله و حواشی آن را از طریق سعود الفیصل وزیر امور خارجه عربستان منتقل کرده بودند. در مدل رژیم صهیونیستی، به ضعف مفرط ارتش آل سعود اشاره و رویارویی ارتش سعودی با حوثیها در سال 2009 مرور شده است که در آن، شکست سنگینی را عربستان متحمل شد؛ بر همین اساس پیشنهاد شده است ارتش های منطقه که با عربستان سعودی نزدیک هستند از جمله مصر، پاکستان و اردن در این حمله مشارکت داشته باشند . علت اصلی ایجاد این اجماع بیسابقه بر ضد مردم یمن و حمله عربستان به این کشور سلطه کامل یمن بر تنگه استراتژیک بابالمندب از سوی یمن و جنبش انصارالله است که به علاوه تسلط ایران بر تنگه هرمز به عنوان دو شاهراه مهم اصلی و استراتژیک انتقال نفت منطقه به بازارهای بینالمللی، همچون کابوسی عربستان، غرب و رژیم صهیونیستی را آشفته کرده است چرا که آنان در آرزوی تسلط حکومتی بر یمن هستند که همواره در برابر آنها سر تعظیم فرو آورد.
پژوهش خبری//مرجان شریفزاده