در دومین شماره از روند پژوهی «قدرتهای نوظهور»، «جمعیت جمهوری خلق چین» به عنوان یکی از مؤلفه های قدرت مورد بررسی قرار می گیرد.
پژوهش خبری صدا و سیما: هرچند که برخی بر این باورند (و یا در صدد القای آن هستند) که دوران قدرت سرزمینی و جمعیتی سپری شده اما لاجرم «نیروی انسانی و شمار هرچه بیشتر جمعیت آن» یکی از شاخصه های اقتدار و توانمندی یک کشور و جزء لاینفک آن به شمار می رود. چنانچه اکثریت کشورهای اروپایی با لغو سیاست های کنترل جمعیت، به دنبال مشوق هایی برای افزایش جمعیت خود در تلاشند تا از گرایش هرم سنی به سمت پیری جلوگیری کنند.
از این رو در دومین شماره از روند پژوهی «قدرتهای نوظهور»، «جمعیت جمهوری خلق چین» به عنوان یکی از مؤلفه های قدرت مورد بررسی قرار می گیرد. نکات مهم پژوهش شامل مباحث ذیل است:
· پیشینه سیاست جمعیتی در چین و تلاش و تأکید مائو بر افزایش جمعیت
· سیاست تک فرزندی؛ معایب و مزایای آن
· تلاش حکومت چین برای ثابت نگه داشتن سیاست های کنترل جمعیت تا سه دهه آتی البته با نه به سیاست تک فرزندی و جایگزینی سیاست دو فرزندی
جمهوری خلق چین با جمعیت قریب به یک میلیارد و چهارصد میلیون نفر، 9/ 18 در صد جمعیت جهان را به خود اختصاص داده و پرجمعیتترین کشور جهان، پهنه وسیعی از آسیای مرکزی و خاوری را دربر گرفته است. این کشور پس از انقلاب کمونیستی در سال 1949 چین به رهبری مائوتسه تونگ به طور گسترده یک موضع موافق رشد جمعیت را اتخاذ کرد، با این باور که جامعه کمونیستی میتواند مسائل جمعیت را حل کند و هر چه جمعیت بیشتر باشد، قدرت کشور بیشتر خواهد شد. مائو آنقدر جلو رفت که طرفداران کاهش جمعیت را به زندان فرستاد. اما این سیاست ها در قحطی اواخر دهه 1950 تعدیل شد.
در سال 1980، چین یک سیاست خشن کاهش جمعیت را با هدف پایین آوردن نرخ رشد زاد و ولد تا حد 1 درصد اتخاذ کرد و با این هدف در سال 1982 و 1983 دولت سیاست یک فرزند در هر خانواده را پذیرفت. فشارهای اجتماعی و سیاسی برای محدود کردن اندازه خانواده به یک فرزند، زنان را مجبور کرد که برای باردار شدن اجازه رسمی از کمیته یا شورای محلی کسب کنند. هر چند با نخستین بارداری معمولاً موافقت میشد، اما دومین زایمان فقط در صورتی مورد پذیرش قرار میگرفت که یا فرزند اول نقص عضو جدی داشته باشد یا زن ازدواج دوباره کرده باشد.
سیاست جمعیتی در چین
سیاست تنظیم خانواده معروف به «سیاست تکفرزندی» برنامه کنترل جمعیت در چین بود که از سال 1979 آغاز شد و تا سال 2015 ادامه داشت. تخمین زده میشود که از ابتدای اعمال این سیاست تاکنون از تولد حدود 400 میلیون نوزاد جلوگیری شده است. این سیاست به بسیاری از چینیها تنها اجازه داشتن یک فرزند را میداد و البته استثنائات زیادی هم برای داشتن فرزند دوم یا سوم در نظر گرفته شده بود. اقلیتهای قومی که حدود 5/ 8 درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند اجازه داشتن دو فرزند را داشتند و در روستاها هم در برخی موارد امکان داشتن فرزند دوم نیز وجود داشت. در سال 2013 این سیاست تا حد زیادی تلطیف شده و به خانوادههایی که یکی از والدینشان تکفرزند بود را اجازه داشتن فرزند دوم هم میداد.
هرچند سیاست تکفرزندی در کاهش رشد جمعیت چین مؤثر بود و نرخ رشد جمعیت را در سال 2013 به 46/ 0 درصد رساند و حتی برخی از مقامات چینی که اجرای این سیاست را موفقیت آمیز توصیف کرده بودند، یکی از عوامل رشد سریع اقتصادی چین در سالهای اخیر را اتخاذ همین سیاست دانستهاند، اما سیاست تک فرزندی تبعات ناخواستهای هم داشت.
ـ تبعات منفی سیاست «یک خانواده، یک فرزند»
1 |
روند پیر شدن جمعیت چین همواره به عنوان یکی از نگرانیهای اصلی دولتمردان این کشور محسوب میشود که باعث شده برنامههای راهبردی دولت از جمله اصلاحات اقتصادی و اجتماعی دستخوش تغییرات جدی شود. شمار سالمندان در این کشور هم اکنون به 222 میلیون نفر میرسد که معادل 1/ 16 درصد از کل جمعیت چین است. «شی جین پینگ» رئیس جمهوری چین اخیراً هشدار داد که برای حل مشکلات پیری جمعیت و سالمندان باید چارهاندیشی شود در غیر این صورت منافع میلیونها نفر دیگر از مردم چین به مخاطره خواهد افتاد. |
2 |
نیمی از جمعیت چین برای اولین بار در تاریخ این کشور شهرنشین شدهاند. در چهار دهه گذشته، زندگی شهری در چین افزایش سریعی یافته و حجم زیادی از مهاجرت از روستاها به شهرها رخ داده است. آرزوی شهرنشینی در چین یک روند صعودی است و درصد شهری شدن از 22 درصد در سال 1990 به 52 درصد در سال 2012 میلادی افزایش یافته است. این روند کشور را با مسایل و چالش های گوناگونی چون شهرهای خالی و هجوم به شهرهای بزرگ و یا صدها دهکده درون شهری یا «chengzhongcun» مواجه ساخته است. |
3 |
بروز نگرانی در میان اقتصاددانان به دلیل سنگینی بار تکفل، چرا که بهبود شرایط اقتصادی و افزایش امید به زندگی در میان جمعیت چین، در آینده نزدیک باعث می شود که هر فرد شاغل در این کشور با بار تکفل سنگینی مواجه شود چرا که کار او باید معاش پدر و مادر بازنشسته و احتمالاً والدین آنان را نیز تأمین کند. |
4 |
ترجیح سنتی برای داشتن فرزند پسر موجب شد تا توازن جنسیتی کشور برهم بخورد. بر اساس سرشماری سال 2010 نسبت جنسی در هنگام تولد 118 پسر به ازای 100 دختر است که بسیار بالاتر از میزان طبیعی 105 به 100 محسوب میشود. ممکن است چین در سال 2020 میلادی حدود 30 میلیون مرد بیش از زن در سن ازدواج داشته باشد و چه بسا این موضوع به بیثباتی اجتماعی بینجامد.
|
گفتنی است که در مواردی گروههای مدافع حقوق بشر قانون تک فرزندی چین را مورد انتقاد قرار داده و آن را مغایر آزادیهای فردی دانستهاند اما دولت چین در دفاع از خود تأکید دارد که در اجرای این قانون، اجازه اعمال فشار از جمله وادارکردن زنان به سقط جنین یا عقیمسازی اجباری را نمیدهد و مجازات متخلفان از این قانون فقط منحصر به پرداخت جریمه نقدی است.
نمایی از دهکدهای درون شهری یا chengzhongcun
تا اواسط دهه 1990، نرخ باروری چین به 9/ 1 فرزند به ازای هر زن رسید و این نرخ تا 6/ 1 فرزند در سال 2008 کاهش یافت. این نرخ پایینتر از سطح جایگزینی است و با کاهش بلندمدت رشد جمعیت سازگاری دارد. اما به دلیل نیروی محرکه جمعیتی، جمعیت چین به رشد ادامه داده است، زیرا گروه سنی جوان با جمعیت بزرگتر جایگزین گروه سنی پیرتر با جمعیت کوچکتر شده است. در هرحال، بزرگترین گروه سنی اکنون در حال خارج شدن از سن باروری است. نرخ رشد جمعیت به طور مهیجی کند شده است و انتظار نمیرود که جمعیت پیش از اینکه شروع به کاهش کند از 5/ 1 میلیارد تجاوز کند.
گزارش کمیسیون جمعیت و برنامهریزی تنظیم خانواده دولتی چین نتیجهگیری کرده است که در جمعبندی اگر چه رشد سریع اقتصادی و اجبار و انگیزه در برنامهریزی تنظیم خانواده بخشی از کاهش باروری را توجیه میکند، اما عوامل دیگری مانند باسوادی بیشتر زنان، بهبود بهداشت فرزندان و فرصتهای بیشتر اقتصادی زنان نیز در کاهش باروری بسیار موثر است.
3. ثابت نگه داشتن سیاست های کنترل جمعیت تا سه دهه آتی
کاهش نرخ رشد جمعیت باعث شد تا حزب حاکم کمونیست چین در سال 2015، سیاست تک فرزندی که برای بیش از 35 سال در این کشور برقرار بود را لغو و اعلام کند که از این پس همه خانواده ها می توانند دو فرزند داشته باشند. دولت همچنین تأکید کرد که این سیاست را تا 30 سال آینده تغییر نخواهد داد. با این حال کارشناسان معتقدند که این تصمیم دیرتر از آن گرفته شده است که بتواند مانع عدم توازن جمعیت در این کشور شود چرا که به رغم تصویب قانون جدید، بسیاری از خانواده ها تمایلی به داشتن فرزند بیشتر ندارند.
در مجموع بیش از یک سوم جمعیت بالای 7 میلیارد نفر جهان را جمعیت دو کشور چین و هند تشکیل می دهند. بنابر مطالعاتی که در بازه زمانی 2012 تا 2014 انجام شده است، پس از چین و هند، ایالات متحده آمریکا با جمعیتی در حدود 300 میلیون نفر و با اختلافی قابل توجه در رتبه سوم پرجمعیت ترین کشورهای دنیا قرار دارد. البته گفته می شود که چین در سال 2050 به مرتبه دوم خواهد رسید. هر چند چین که برای چهار سده پیاپی پرجمعیت ترین کشور بود و چه بسا در سال 2030 این رکورد را از دست بدهد، اما هم اکنون پرجمعیتترین کشور جهان است.
ممکن است که رشد ناروشمند جمعیت اثرات منفی را در افزایش جمعیت به همراه داشته باشد اما بی شک اجرای برنامه های هدفدار افزایش جمعیت در کشورها، اقتدار ملی و جهانی را به همراه خواهد داشت. اگر رشد جمعیت معضل زاست چرا رژیم صهیونیستی سالیان سال است که سیاستهای تشویقی برای ازدیاد جمعیت یهودیان ساکن اراضی اشغالی اعمال میکند و با ابراز نگرانی از افزایش جمعیت فلسطینیان از این مساله به عنوان «بمب جمعیتی» نام می برد.(!)
بی شک آن چه بر میزان خطر و جنبه تهدید پدیده افزایش جمعیت در کشورها می افزاید، نوع ساختار سیاسی و نحوه اعمال قدرت در این کشورهاست. اگر شبکه های زیرساختی جامعه مهیا بوده و عامل جمعیتی با سواد، خلاق، با فرهنگ، متخصص و وظیفه شناس و در یک کلام توسعه محور باشند، افزایش جمعیت به عنوان یکی از مولفه های قدرت از جایگاه خاصی برخوردار خواهد بود. از این رو جمعیت یک میلیارد و چهارصد هزار نفری جمهوری خلق چین با توجه به عواملی چون وظیفه شناسی مردم و مهم تر از آن پایبندی به نظام خانواده و همچنین داشتن فرهنگ کهن و دیرینه، از شاخصه های قدرت سومین کشور پهناور جهان، محسوب می شود و نقدهای مطروحه نمی تواند از اهمیت این شاخصه بکاهد.
پژوهش خبری صدا و سیما // پژوهشگر: فرشته مقدم
* منابع در آرشیو موجود است.