پخش زنده
امروز: -
رئیس جمهور جدید آمریکا در آستانه صدمین روز حضور در کاخ سفید، 17 و 18 فروردین ماه میزبان همتای چینی خود خواهد بود. در نوشتار پیش رو ضمن ارائه آماری در خصوص روابط تجاری چین و آمریکا، به برخی چالش ها میان دو کشور اشاره میشود.
در نوشتار پیش رو ضمن ارائه آماری در خصوص روابط تجاری چین و آمریکا، به برخی چالش ها میان دو کشور اشاره میشود.
بعد از پیروزی انقلاب کمونیستی چین در سال 1949 تا اواسط دهه 1970 سیاست خارجی چین بر مبنای نگرش مائویستی به جهان، تدوین و اجرا میشد. بر این اساس چین، دشمنی با آمریکا را به عنوان کشوری امپریالیست در صدر سیاستهای خود قرار داد. اما از اوایل دهه 1970 با افزایش تهدید شوروی برای چین و ضروت بازسازی و رشد اقتصادی، عادیسازی روابط با آمریکا (با بهرهگیری از دیپلماسی پینگپنگ) در دستور کار قرار گرفت.
از آن زمان تاکنون، رهبران چین برای تحقق اولویت نخست منافع ملی یعنی مدرنسازی اقتصاد، رویکری صلحطلب و محافظهکار را در عرصه خارجی بکار گرفتهاند. در همین راستا تنشزدایی با همسایگان، ارتقاء روابط اقتصادی با مناطق مختلف جهان، همکاری استراتژیک سازنده با آمریکا در حوزههای اقتصاد، تجارت، سرمایهگذاری، کنترل صادرات فناوری نظامی، مبارزه با تروریسم و رفع تنش در شبهجزیره کره در صدر سیاست خارجی چین جای گرفته است.
طبق گزارش وزارت بازرگانی آمریکا در سال 2016، ارزش صادرات آمریکا به چین حدود170 میلیارد دلار (دو هشت دهم درصد بیشتر از سال 2015) بود. در مقابل ارزش واردات از چین حدود480 میلیارد دلار بود که با این حساب کسری تجاری آمریکا در مقابل چین 310 میلیارد دلار است. این گزارش حاکیست صادرات به چین هفت و هفت دهم درصد کل صادرات آمریکاست؛ در حالیکه واردات از این کشور 17 و هفت دهم درصد کل واردات آمریکا را شامل میشود.
وزارت بازرگانی آمریکا همچنین گزارش داده است، شرکت های چند ملیتی تحت مالکیت آمریکا که در چین مستقر هستند، در سال 2014، یک میلیون و 67 هزار نفر را استخدام کردند و 341 میلیارد دلار فروش داشتند. در مقابل شرکت های چند ملیتی تحت مالکیت چین که در ایالات متحده مستقر هستند، 37 هزار و 900 شغل ایجاد کردند و ارزش فروش آنها به حدود 18 میلیارد دلار رسید. وضعیتی که گویای تفاوت فاحش بهرمندی دو طرف از مزایای شرکت های چندملیتی است.
موضوعات چالشبرانگیز در روابط دو کشور
ایدئولوژی و منافع بسترهای تعارض میان آمریکا و چین هستند. از دهههای گذشته تاکنون اختلاف بر سر مسائل ایدئولوژیک از جمله حقوق بشر و نهادهای حکومتی، مشکلاتی در روابط دو کشور ایجاد کرده است، اما دو طرف تحقق منافع را در اولویت قرار داده و این نوع اختلافات را مدیریت کردهاند. اکنون تعارض منافع در حوزههایی همچون تجارت، حضور در دریای چین جنوبی، عدم شفافیت در برنامهها و دکترین نظامی، امنیت سایبری و مالکیت معنوی روابط دو کشور را تحت تاثیر قرار داده است.
تجارت، اصلیترین موضوع در روابط آمریکا و چین است. با وجود آنکه مقامات آمریکایی در آغاز از گرایش چین کمونیست به اقتصاد سرمایهداری استقبال و آن را صلحآمیز تلقی کردند، اما با پیشرفت چشم گیر اقتصاد این کشور در دو دهه گذشته، به کرات درباره افول آمریکا در نتیجه "تهدید" چین هشدار دادهاند. از نظر رئیس جمهور آمریکا، باید با تهدید چین که ضربه بزرگی به اقتصاد آمریکا وارد کرده است، به شکل جدیتری برخورد شود. ترامپ، گسترش تجارت فراپاسیفیک جهت مقابله با خطر چین را رد و تاکید کرده است آمریکا برای کاهش این تهدید میبایست با چین مذاکره و توافقنامههای دو جانبه امضا نماید. سرویس تحقیقات کنگره آمریکا هم در تازهترین گزارش خود (6 مارس2017) اتخاذ رویکری تهاجمیتر در برابر چین را ضروری عنوان و توصیه کرده است:
- موارد اختلاف دو کشور در سازمان تجارت جهانی بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.
- در صورت بیتوجهی چین به مالکیت معنوی و تداوم سرقت اینترنتی اسرار تجاری آمریکا، تحریمهای تجاری علیه این کشور اعمال شود.
- آمریکا در برابر شیوههای تجارت "ناعادلانه" چین مقابله به مثل کند.
- مذاکرات دو جانبه سطح بالا بین دو کشور صورت گیرد.
چالش مهم دیگر در روابط دو کشور به دریای چین جنوبی مربوط میشود. در سال های اخیر چین با حضور فعال در این دریا تلاش هایی را برای تسلط بر اراضی مورد اختلاف با همسایگانش آغاز کرده است. این در حالیست که ایالات متحده اقدامات چین را تهدید کننده آزادی کشتیرانی (دسترسی آمریکا به منطقه) عنوان و با ادعاهای ارضی چین مخالفت میکند. علاوه بر چین، کشورهای فیلیپین، برونئی، ویتنام، مالزی و تایوان هم مدعی حاکمیت بر بخشهایی از این دریا هستند. این ادعاها بهانه را برای آمریکا فراهم آورده است تا با حضور در منطقه، در صدد مهار چین برآید. بر همین مبناست که چین افزایش همکاریهای نظامی ایالات متحده با ویتنام و فیلیپین و فعالیتهای نظامی ژاپن را بخشی از استراتژی ایالات متحده برای مهار چین تلقی و نارضایتی خود را اعلام کرده است.
گمان میرود بیاعتمادی استراتژیک متقابل دو کشور که از نظامهای ارزشی، سیاسی و فرهنگی مختلف، درک ناکافی از فرآیند سیاستگذاریو نوع نگرش به فاصله قدرت بین دو کشور ناشی شده است، در دوره ترامپ افزایش یابد و ابعاد گستردهتری به خود بگیرد. کارشناسان بر این باورند اگر چین و ایالات متحده نتوانند درباره این مسائل مصالحه کنند، ممکن است جنگ سرد جدیدی اینبار میان آمریکا و چین ایجاد شود. در این صورت ترامپ استراتژی نظامی تهاجمیتری را در قبال چین در پیش خواهد گرفت و همانگونه که پیش از این نشان داده است از موضوع تایوان برای فشار بر چین استفاده خواهد کرد.هر چند آمریکا تایوان را بخشی از چین واحد میداند، اما ترامپ تهدید کرده است به دلیل چالشهای فراوان با چین در دریای جنوبی و در عرصه تجارت، احتمال دارد سیاست چین واحد را نادیده بگیرد. ترامپ پایبندی آمریکا به این سیاست را بدون دستیابی به توافقی تازه با چین ضروری نمیداند. در مجموع با توجه به مسائل ذکر شده، نخستین دیدار سران دو کشور تاثیر چندانی در کاهش عمق اختلافات نخواهد داشت. همچنین نکته قابل توجه آن که به نظر میرسد اندک اندک چین به ایفای نقش در خاورمیانه علاقه نشان میدهد. چرا که تاکنون امنیت انرژی چین را آمریکا تأمین میکرده و ده سال دیگر که چین قدرت اول اقتصادی جهان میشود، طبیعتاً خودش امنیت تأمین انرژی خود را برعهده خواهد گرفت. نشانه آن هم این است که اعلام آمادگی کرده میان عربستان و ایران میانجیگری کند. ناگفته نماند که چین هم به دنبال ائتلافسازی خواهد بود و از جمله مؤتلفین چین و پاکستان و ایران خواهند بود.
پژوهش خبری صدا و سیما//پژوهشگر:دارابی