در حالی که برخی بر تداوم هژمون آمریکا تأکید دارند، طیف مخالف بر این باورند که این سلطه رو به زوال است. این طیف از قدرتهای نوظهوری چون هند، چین، برزیل و همچنین از احیای مجدد قدرت روسیه نام میبرند.
پژوهش خبری صدا و سیما: تفسیرهای
نظریدرباره جایگاه ایالات متحده در سیاست بین الملل و آینده نظم بین المللیِ « آمریکا محور» از مدت ها
پیش در محافل فکری مطرح شده است، لیکن شکست آمریکا در عراق و افغانستان، بحران
اوکراین، تقویت و تسری تروریسم دولتی در عرصه بین الملل بویژه غرب آسیا و شمال
آفریقا، ناکام ماندن در برنامههای از پیش تعیین شده این به اصطلاح هژمون در سوریه
و عراق، بحث افول آمریکا را وارد فاز جدیدی کرده است. درباره جایگاه آمریکا در
سیاست بین الملل و آینده نظم نوین بین المللی، مانند هر موضوع دیگری در حوزه علوم
انسانی « جنگ ایده ها » وجود دارد. در حالی که برخی بر تداوم هژمون آمریکا تأکید
دارند، طیف مخالف بر این باورند که این سلطه رو به زوال است. این طیف از قدرتهای
نوظهوری چون هند، چین، برزیل و همچنین از احیای مجدد قدرت روسیه نام میبرند.
بی تردید جنگ هایی که آمریکا در یک دهه اخیر درگیر آن بوده، بیش از هر عامل دیگری بر تضعیف موقعیت این کشور تأثیر گذاشته است. جنگهایی که شاید بتوان به عنوان درس هایی برایِ رئیس جمهوری فعلی - و حتی آینده آمریکا - از آن یاد کرد. به هر تقدیر اوباما، برخی مشکلات امنیتی ایالات متحده را به همراه انبوه مشکلات اقتصادی، اجتماعی و... از دوره های قبلی حاکمان کاخ سفید و به ویژه نومحاظه کاران به ارث برده و او نیز آنرا به رؤسای دیگر به ودیعه خواهد نهاد.
در مجموعه ای که شامل چندین شماره می شود از چین و هندوستان به عنوان قدرت های نوظهور آسیایی و همچنین از احیای مجدد قدرت فدراسیون روسیه یاد خواهد شد.
گفتنی است ابتدا به مولفه های قدرت هریک از جمهوری ها به طور کلی اشاره و سپس هریک از این مولفه ها به تفکیک و تفضیل تبیین می شود .
در شماره یک این مجموعه به مولفه های قدرت جمهوری خلق چین در یک نگاه پرداخته می شود.
کشور پهناور چین با ۹٬۵۹۸٬۰۹۴۱ کیلومتر مربع، در شرق قاره آسیا و غرب اقیانوس آرام واقع شده است. این کشور سومین کشور جهان از حیث بزرگی پس از روسیه و کانادا محسوب می شود. جمهوری خلق چین که پرجمعیتترین کشور دنیا با بیش از ۱٬۳۷۹٬۰۲۰٬۰۰۰ میلیارد نفر سکنه است، از حیث تنوع خاک و زمین، کشوری غنی بوده و از منابع زیرزمینی فراوانی برخوردار می باشد. از نظر تاریخی نیز چین کشوری با قدمت طولانی محسوب شده و تمدن آن بسیار کهن است. قدیمی ترین حکومتی که از آن اطلاع داریم، حکومت خاندان شانگ است که در 1523 قبل از میلاد، تشکیل گردید.
این کشور با کشورهای کره شمالی، مغولستان، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، افغانستان، پاکستان، هند، نپال، برمه، بوتان، لائوس، ویتنام دارای مرز مشترک خاکی و با کره جنوبی، ژاپن، فیلیپین، برونئی، مالزی و اندونزی دارای مرز آبی است. چین همچنین از سمت شرق و جنوب با دریای چین شرقی، خلیج کره، دریای زرد، و دیگر آبهای آزاد احاطه شده است.
اقتصاد چین روند پر شتابی پیدا کرده و نرخ رشد این کشور در طول دو دهه اول این قرن چهار برابر شده است. در این شرایط و برای حفظ و تداوم این روند، توسعه منابع انرژی پاک از موضوعات حیاتی به شمار می رود.
از دهه 1980 وقتی چین درهای خود را به روی بازارهای خارج باز کرد، اقتصاد ملی این کشور رفته رفته توسعه یافت به طوری که از سال 1980 تا 2000 متوسط نرخ رشد سالانه تولید ناخالص داخلی چین به 6/ 9 درصد رسیده است. روند توسعه در این قرن روندی پرقدرت بوده و تولید ناخالص داخلی در سال 2003، 1/ 9 درصد رشد داشته است. برای اولین بار سرانه تولید ناخالص داخلی به بیش از 1000 دلار رسیده است.
نمودار زیر مقایسه رشد اقتصادی هفت کشور بزرگ در حال توسعه بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۳ رشد اقتصادی سریع چین (خط قرمز) را نشان میدهد.
در سند امنیت ملی جمهوری خلق چین در سال 2015 آمده است: «امروزه تحولات بینالمللی اوضاعی آشفته و مهارنشدنی دارند و کشور ما در جریان تغییرات اقتصادی و اجتماعی ژرفی واقع شده است... منازعات اجتماعی به وفور رسیده و همپوشانی یافته است و خطرات و چالشهای امنیتی، بی سابقه است، چه آنها که قابل پیشبینی است و چه آنها که اینگونه نیست...». در این سند که از سوی شورای 25 نفره Politburo یا همان شورای مرکزی حزب کمونیست چین تصویب شده، آمده است: «احساس درخطربودن باید دائماً تقویت شود... نیروهای حرفهای در حوزه امنیت ملی باید وفاداری تزلزلناپذیری به رهبری مطلق حزب کمونیست چین داشته باشند.»
بنابراین نخستین هدف مقامات چینی، تداوم انحصار حزب کمونیست چین بر قدرت سیاسی است و همین امر نیروهای نظامی این کشور را از اکثرِ نیروهای نظامی مدرن جهان متمایز می کند. امنیت داخلی و دفاع از حزب کمونیست، اولویتی ویژه است، زیرا شورش های سیاسی که می تواند رشد اقتصادی یعنی پایه مشروعیت حزب را با چالش جدی مواجه کند، تداوم دارد. از آن جهت که منابع اصلی بیثباتی، خشونت های قومی، بیکاری، نابرابری درآمد و فعالیت هایِ مجرمانه، فرامرزی می باشد، لذا مقامات چین مصّر هستند که عوامل بی ثباتی را به حداقل کاهش دهند.
جمهوری خلق چین "انسجام ملی"را بهترین راهکار در جهت حفظ سرزمین چین در برابر تهدیدات خارجی دانسته و در این راه ارتش آزادیبخش خلق، همچنان بر آمادگی خود در درگیری های بالقوه در مرزهای خشکی این کشور تأکید دارد. هر چند هماکنون از بالاترین میزان امنیت سرزمینی از 1949 برخوردار است، لیکن مرزهای طولانی و زمینی این کشور، مقامات چینی را ملزم میدارد سازکارهای مناسب را برای این مشکل در نظر گیرند.
ارتش آزادیبخش خلق چین با داشتن ۲٫۳ میلیون سرباز فعال یکی از بزرگترین نیروهای نظامی در دنیاست. این ارتش از چهار بخش؛ نیروی زمینی، نیروی دریایی، نیروی هوایی و یک نیروی استراتژیک اتمی تشکیل میشود. بر اساس گزارش دولت چین بودجه نظامی این کشور در سال ۲۰۱۲ حدود ۱۰۰ میلیارد دلار بوده که دومین بودجه بزرگ نظامی دنیا محسوب میشود. این در حالی است که وزارت دفاع آمریکا در سال ۲۰۰۹ تأکید داشته که مخارج نظامی واقعی چینیها بسیار بیشتر از ارقامی است که اعلام میشود.
آنچه مسلم است اینکه عوامل تأثیرگذار بر نظام جهانی چون؛ « نابرابری در قدرت و نقش بازیگران »، « تعارض بین منافع بازیگران»، « استیلاجویی و مقابله و مواجهه با آن» و ... باعث ظهور و حتی احیای قدرت ها می شود. در این میان جمهوری خلق چین که؛ « همکاری با قدرتهای جهانی»، « ایجاد ثبات در منطقه» و « حمایت از اقتصاد ملی» را سه محور اصلی حرکت خود در راه تبدیل شدن به قدرت جهانی قرار داده است، در تلاش است تا با شناسایی دقیق فرصت های امنیتی ناشی از روند جهانی شدن، آسیب های خود را به دقت مدنظر قرار داده و شرایطی را فراهم آورد تا هماهنگ با جنگ اطلاعاتی و امنیتی به سرعت در مقابل بحران های ملی و فراملی از خود واکنش مناسب نشان دهد تا ضمن رشد اقتصادی مورد نظر دولتمردان این کشور، خود را برای تبدیل شدن به ابرقدرت جهان، - بویژه اقتصادی- مهیا کند.
پژوهش خبری صدا و سیما //
پژوهشگر: فرشته مقدم
* منابع در آرشیو موجود است.