عمیق تر شدن تنازعات اقتصادی و سیاسی بین چین و آمریکا
تحولات ماههای اخیر نشان میدهد تقابل آمریکا و چین از عرصه اقتصاد فراتر رفته و ابعاد سیاسی، نظامی و امنیتی آن پر رنگتر شده است.
به گزارش سرویس پژوهش خبرگزاری صدا وسیما:تنشهای نظامی چین و آمریکا در شرق آسیا افزایش یافته است. بعد از آمریکا، چین بیشترین بودجه را به بخش نظامی خود اختصاص میدهد؛ گرچه بودجه نظامی پکن همچنان کمتر از یک سوم بودجه نظامی واشنگتن است، اما در سال ۲۰۲۱ نسبت به سال قبل از آن حدود هفت درصد افزایش یافت.
موضوع دیگر این است که چین با صرف میلیاردها دلار در بخش هوا فضا، درصدد رقابت با روسیه و آمریکا در این زمینه است. حالا آمریکا و متحدان اروپایی اش نگران افزایش قدرت رقبا هستند و جو بایدن تلاش دارد با ترمیم رابطه واشنگتن با دیگر متحدان، اجماعی علیه چین به وجود آورد.
تحولات ماههای اخیر نشان میدهد تقابل آمریکا و چین از عرصه اقتصاد فراتر رفته و ابعاد سیاسی، نظامی و امنیتی آن پر رنگتر شده است؛ به طوری که همزمان با نشست گروه هفت و ناتو در بروکسل، تایوان شاهد ورود هواپیماهای نظامی جنگنده و بمبافکن چینی به حریم هوایی خود بود. در همین حال ناوگروه آمریکا هم به دریای چین جنوبی وارد شد. هم اکنون دو کشور در بدترین شرایط از زمان شروع روابط رسمی در سال ۱۹۷۹ هستند؛ زیرا سیاست آمریکا در مقابل چین به شدت تحت تأثیر ترس از ظهور قدرت بزرگ جدید در اوراسیا و اتحاد بین پکن و مسکو علیه آمریکاست.
اتحاد غرب علیه چین
سران هفت کشور صنعتی جهان در بیانیه پایانی چهلوهفتمین نشست خود از چین خواستند به حقوق بشر و آزادیهای اساسی احترام بگذارد. موضوعی که سفارت چین در انگلیس آن را بیاساس دانست و از کشورهای غربی خواست دست از تهمت زدن و مداخله در امور داخلی چین بردارند و به منافع چین آسیب نرسانند. رهبران گروه هفت همچنین با اعلام طرح احداث زیرساختهای ضروری برای کشورهای فقیر و در حال رشد، جبهه واحدی علیه طرح جاده ابریشم جدید چین تشکیل دادهاند. هدف این طرح، به گفته یک مقام عالی رتبه آمریکایی، «این نیست که از کشورهای جهان خواسته شود میان آمریکا و چین، یکی را برگزینند؛ بلکه هدف این است که در برابر جاده پیشنهادی چین، بینش و رویکرد دیگری ارائه شود».
در نشست سران کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) هم که بلافاصله بعد از نشست گروه هفت در بروکسل (مقر دائمی این ائتلاف نظامی) برگزار شد، کشورهای عضو برای مقابله با تهدیدات چین و روسیه تصمیم گرفتند. اولین بار است که ناتو، چین را در مرکز توجه خود قرار داده است. رئیسجمهور آمریکا بعد از این نشست اعلام کرد: «دستورکار برنامه ۲۰۳۰ ناتو باید نیازهای این اتحاد از جمله (مهار) چین را که چالش سیستماتیک طولانیمدت برای ما دارد، برآورده کند». اما در حالیکه آمریکا اعتقاد دارد چین تهدیدی رو به افزایش است، برخی اعضای اروپایی ناتو معتقدند این کشور برای ناتو موضوعیت ندارد.
ترویج گفتمان ضد چینی از سوی غرب همزمان با تعمیق روابط پکن- مسکو و همچنین شکلگیری مثلث راهبردی چین، روسیه و ایران درحالی صورت میگیرد که به باور تحلیل گران حملههای آمریکا به چین و روسیه به «حس بحران» مرتبط است؛ حسی که «از کاهش توان رقابتی فراگیر آمریکا» و تعمیق «شراکت راهبردی جامع» میان پکن و مسکو نشئت میگیرد.
چالش راهبردی چین برای آمریکا
چینیها معتقدند توسعه اقتصادی در ارتباط با جهان خارج و در شرایط صلح و ثبات تقویت میشود. آنها محیط در حال گذار نظام بین الملل را فرصتی برای توسعه میدانند. با فروپاشی اتحاد شوروی و پایان جنگ سرد، ساختار نظام بین الملل از تصلب خارج، و شرایط برای چین مهیا شد تا به عنوان قدرت منطقهای منزلت خود را در نظام بینالملل افزایش دهد. بحرانهای اقتصادی در نظام سرمایه داری هم این فرصت را برای چین به وجود آورد با تکیه بر نیروی کار ارزان و بستر مناسب برای سرمایه گذاری، خود را مأمنی مناسب برای سرمایه گذاران جلوه دهد. هرچند آمریکاییها معتقد بودند مشارکت چین در اقتصاد جهانی، فرآیند اصلاحات اقتصادی این کشور را تسهیل و چینیها را پاسخگو میسازد، موفقیتهای چین در سالهای گذشته آمریکا را غافلگیر کرده و به چالش کشیده است.
اقتصاد چین تا سال ۲۰۲۰، از آمریکا سبقت نگرفت، اما رشد اقتصادی آن سریعتر از اقتصاد آمریکاست. بنابه اعلام سازمان آمار جمهوری خلق چین، اقتصاد این کشور بهرغم تاثیر کرونا در سال ۲۰۲۰ میلادی ۲.۳ درصد رشد کرد. گزارش اقتصادی مرکز تحقیقات اقتصادی و بازرگانی (CEBR) انگلیس نشان میدهد چین به دلیل اثرات همهگیری کرونا پنج سال زودتر از آنچه پیشبینی میشد از آمریکا سبقت میگیرد و مقام نخست اقتصاد جهان را در سال ۲۰۲۸ به خود اختصاص خواهد داد. اقتصاددانان تخمین میزنند چین حدفاصل سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۵ رشد متوسط سالانه ۵.۷ درصدی را تجربه کند و سپس طی سالهای ۲۰۲۶ تا ۲۰۳۰ رشدی ۴.۵ درصدی داشته باشد. در سوی مقابل پیشبینی میشود آمریکا پس از احیای چشمگیر اقتصادی در سال آینده، از سال ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۴ رشد ۱.۹ درصدی را تجربه کند و سپس برای سالهای بعد در محدوده ۱.۶ درصدی متوقف شود..
توفیقات چین به حوزه اقتصاد محدود نمیشود. در دو دهه گذشته ارتش چین، از شکل یک نیروی قدیمی و بزرگ به ساختاری توانمند و مدرن تبدیل شده و توانسته است قابلیتهای خود را در مقابله با موقعیتهای بحرانی ارتقا دهد. شمار نیروهای نظامی درحال خدمت چین سه میلیون و ۳۵۵ هزار تن و نیروهای ذخیره آن ۵۱۰ هزار نفر هستند. ارتش چین بیش از سه هزار و ۲۶۰ هواپیمای نظامی از جمله یک هزار و ۲۰۰ جنگنده و ۳۷۱ هواپیمای تهاجمی دارد و همچنین دارای ۹۰۲ بالگرد نظامی از جمله ۳۲۷ بالگرد تهاجمی است. این ارتش سه هزار و ۲۰۵ تانک و بیش از ۳۵ هزار دستگاه خودروی زرهی دارد. همچنین بیش از یک هزار و ۹۷۰ تانک خودکششی، یک هزار و ۲۳۴ توپخانه میدانی و دو هزار و ۲۵۰ سامانه موشک انداز در اختیار دارد. از نظر قدرت دریایی، ناوگان دریایی چین متشکل از ۷۷۷ شناور دریایی است که شامل دو ناو هواپیمابر، ۷۹ زیردریایی، ۵۰ ناوشکن، ۴۶ ناوچه و ۳۶ کشتی مین روب است. بودجه دفاعی و متوسط هزینههای سالانه ارتش چین ۱۷۸ میلیارد دلار آمریکا است.
توان چین برای رقابت از سال ۱۹۹۰ تقریباً در هر منطقه نظامی و غیر نظامی افزایش اساسی یافته و این کشور اهداف گستردهای را برای دستیابی به برابری و برتری استراتژیک تعیین کرده است. بنا به گزارش ۲۰۲۰ وزارت دفاع آمریکا «چین بر استفاده یکپارچه از قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی تأکید دارد و از این داراییها برای دستیابی به اهداف خود بدون جنگ با قدرتهای بزرگی مانند آمریکا استفاده میکند؛ آمریکا و کشورهای غربی به طور فزایندهای تلاش کردهاند با استفاده از اقداماتی مانند تحریم پاسخ دهند که موفق نبودهاند.»
کلام آخر
اقتصاد چین با فاصله زیادی از دیگر رقبا، به آمریکا نزدیک شده است؛ پکن در تلاش است حوزه نفوذ سیاسی و امنیتی خود را در مناطق مختلف جهان گسترش دهد. بودجه نظامی چین دومین بودجه بزرگ دنیاست و هر سال نیز افزایش مییابد. فن آوری نظامی چین نیز به نقطه قابل قبولی رسیده است. از سوی دیگر بسیاری از کشورهای جهان به فناوری متوسط و البته قابل قبول چین عادت کرده اند و چین بازارهای آنها را از آن خود کرده است. نگاه امنیتی آمریکا به روسیه و منطقه خاورمیانه سبب شد تا چین فرصت کافی برای حضور اقتصادی و نفوذ سیاسی در منطقه شرق آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین داشته باشد و به بازیگری بزرگ در نظام بینالملل تبدیل شود. اکنون آمریکا خطر را بیش از هر زمان دیگری احساس میکند و به دنبال ایجاد ائتلافی جهانی در برابر نفوذ رو به گسترش چین در جهان است. دموکراسی در هنگ کنگ و امنیت تایوان یا مشکلات دیگر در دریای چین جنوبی موضوعاتی است که میتواند اختلافات میان قدرتهای دو سوی اقیانوس آرام را تعمیق بخشد.
برخی کارشناسان معتقدند واشنگتن تحت هدایت بایدن به دنبال ادغام راهبرد تعامل و مهار در قبال پکن است. هرچند دولت بایدن همواره شعار تعامل را به عنوان یکی از محورهای انتخاباتی خود مطرح کرده، اما در پشت پرده به دنبال آن است که با استفاده از تعامل با متحدان قدیمی مانند اروپا، هند، ژاپن، استرالیا، کره جنوبی و ... مانع پیشرویهای سیاسی پکن هم در عرصه جهانی و هم در شرق آسیا شود. این موضوع در قبال تایوان که یکی از اهرمهای فشار آمریکا به چین بوده خود را نشان داده و حاکی از وجود ابهام و دوگانگی در سیاستهای واشنگتن است.
هرچند کارشناسانی مانند ریچارد هاس و دیوید ساکس خواستار تغییر این ابهام به نوعی شفافیت شدهاند، به نظر میرسد مقامات آمریکایی همچنان ترجیح میدهند سیاست ابهام را در قبال تایوان حفظ کنند. «جان مرشایمر» استاد روابط بین الملل و نظریهپرداز رئالیسم تهاجمی میگوید: «بسیاری معتقد بودند ما به جای سیاست مهار که ترامپ دنبال آن بود، به سیاست تعامل برخواهیم گشت، اما بایدن تا حد زیادی در مسیر سلف خود گام برداشته است. هیچ مدرکی درباره تفاوت معنادار بین بایدن و ترامپ وجود ندارد؛ به جز یک موضوع و آن اینکه، بایدن در کار کردن با متحدان خیلی بهتر عمل میکند.»
پژوهشگر: علی ظریف