به گزارش سرویس پژوهش خبرگزاری صدا وسیما: سیاست خارجی چین در قبال قاره آفریقا کاملا منسجم و آشکار است. کادر رهبری چین در سه دهه گذشته با اشراف به تحولات ناشی از جهانی شدن تلاش کرده است تا توسعه اقتصادی را در اولویت سیاستهای خود قرار دهد و با قدرت یابی اقتصادی، نفوذ خود را در نقاط مختلف جهان افزایش دهد. قاره آفریقا نیز در همین راستا به منطقهای مهم و حیاتی برای سرمایه گذاری خارجی چین تبدیل شد. بدیهی است آفریقا دارای اهمیت زیادی برای چین است، زیرا دارای ذخائر معدنی فراوانی است، منابع انرژی متعددی در این قاره وجود دارد و همچنین دارای بازار مصرفی یک میلیارد و دویست میلیون نفری میباشد.
هم اکنون فرصتهای زیادی در قاره آفریقا برای سرمایه گذاری وجود دارد و پکن با آگاهی از این موضوع «ابتکار یک کمربند- یک راه» را به قاره آفریقا نیز بسط داده است و پیش بینی میشود چین در سالهای آینده به قدرت اول اقتصادی جهان تبدیل شود. از سال ۲۰۰۳ تاکنون، چین موفق به سرمایه گذاری در اکثر کشورهای قاره سیاه شده که از جمله آنها می توان به تاسیس ساختارهای هیدوالکترونیک، ایجاد خطوط راه آهن در مناطق نفتی و ساخت ریل برای انتقال آهن اشاره کرد.
حضور چین در آفریقا تنها جنبه اقتصادی ندارد و پکن به دنبال حضور نظامی در آفریقا نیز هست. مسئله ایکه اروپائیان را نیز نگران کرده است. اولین حضور نظامی چین در آفریقا به سال ۲۰۱۱ و گسترش بحران در لیبی باز می گردد. در آن دولت، چین یک ناو جنگی را راهی لیبی کرده بود تا بر خروج ۳۵ هزار نفر از اتباع این کشور از لیبی که درگیر جنگ داخلی شده بود، نظارت کنند. حالا ۱۰ سال میگذرد و به تدریج حضور نیروهای نظامی چین در بخشهایی از قاره آفریقا به امری عادی بدل شده است. کلاه آبیهای چینی در میان دیگر نیروهای سازمان ملل در سودان و مالی خدمت میکنند.
آنها همچنین در جیبوتی، که نقطهای مهم و استراتژیک در خلیج عدن محسوب میشود حضور دارند. چین سال ۲۰۱۷ اولین پایگاه نظامی خود در جیبوتی مستقر کرد و حالا در پی آن است همکاریهای نظامی و امنیتی خود را با سایر کشورهای آفریقایی گسترش دهد. تاسیس پایگاه نظامی در جیبوتی نقشی کانونی برای چین در آفریقا ایفا خواهد کرد و چین با افزایش صادرات تسلیحات نظامی به آفریقا، نفوذ خود را در این قاره گسترش داده است.
اما در آنسوی جهان، بررسیها نشان میدهد دموکراتها و جمهوریخواهان در مواجهه با آفریقا رویکرد متفاوتی نداشته و منطقه آفریقا در مجموع هیچگاه برای واشنگتن جنبه راهبرد چشمگیری همانند شرق آسیا و یا خاورمیانه نداشته است. پس از فروپاشی نظام دو قطبی، آمریکا تلاشهایی کرد تا با سرمایه گذاری اقتصادی نفوذ خود در آفریقا را بسط و گسترش دهد. دموکراتها چه در دوره کلینتون و چه در دوره اوباما تلاش کردند با کشورهای آفریقایی رابطه جدیتری برقرار کنند.
در همین دوره صادرات نفت آفریقا به آمریکا افزایش یافت و نیجریه به پنجمین کشور تامین کننده نفت آمریکا تبدیل شد. به طوریکه ۴۰ درصد نفت نیجریه به آمریکا صادر میشد. با این حال در دوره دونالد ترامپ سیاست خارجی آمریکا متمرکز بر تحولات شرق آسیا و رقابت تجاری با چین شد و آفریقا به نوعی دوباره به حاشیه رانده شد. این اتفاق در حالی رخ داد که آمریکا خود را به تدریج از نفت آفریقا بینیاز میدید. روابط تجاری آمریکا و آفریقا در چند سال گذشته در حالی به میزان قابل توجهی کاهش یافته است که بسیاری از اقتصادهای با رشد سریع در جهان در جنوب صحرای آفریقا حضور دارند.
پس از گسترش تروریسم در آفریقا جرج بوش پسر، فرماندهی عملیات نیروهای ویژه آمریکا در خاک آفریقا (آفریکام) را در سال ۲۰۰۷ با هدف فرماندهی واحد عملیاتهای نظامی آمریکا در قاره آفریقا ایجاد کرد. سربازان آمریکایی آفریکام در بورکینافاسو، کامرون، جیبوتی، گابن، غنا، کنیا، نیجر، اوگاندا، جمهوری آفریقای مرکزی، کنگو، سنگال، سومالی، سودان جنوبی و چاد حضور دارند و آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم، ولی در واقع برای رویارویی با چین و روسیه در آفریقا در سالهای گذشته شمار نظامیان مستقر در آفریقا را سه برابر افزایش داده است. علیرغم گسترش حضور نظامی آمریکا در آفریقا این حقیقت نیز وجود دارد که در این سالها سهم تجاری آمریکا در آفریقا کاهشیافته است و تجارت دوطرف از ۱۰۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۸ به ۳۹ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۷ کاهشیافته است.
فقدان استراتژی واقع بینانه آمریکاییها در قبال آفریقا یک فرصت طلایی برای پکن بود و هم اکنون چین یک بازیگر مهم در عرصه اقتصاد، سیاست و امنیت آفریقاست. تلاشهای اخیر چین برای حضور راهبردی در غرب آفریقا به تدریج آمریکا را نگران کرده است. پس از شکست ترامپ از بایدن در رقابتهای ریاست جمهوری ۲۰۲۰، به نظر میرسد دولت بایدن رویکردی خلاف دولت ترامپ اتخاذ خواهد کرد و تلاش کند که مجددا روابط تجاری خود را با کشورهای آفریقایی گسترش دهد. همچنین پیش بینی میشود بایدن مشارکت بیشتری در بهبود وضعیت بهداشتی آفریقا داشته باشد و انتظار میرود موضوعاتی همچون گسترش دموکراسی و حقوق بشر در این کشورها بهانهای برای مداخله آمریکا در قاره آفریقا باشد.
اکنون با پیروزی بایدن، شکاف دو سوی آتلانتیک نیز کاهش مییابد و اتحادیه اروپا همسو با آمریکا به چین به مثابه رقیبی نگاه خواهد کرد که آفریقا را به عنوان پایگاهی با قابلیتهای بالقوه مد نظر قرار داده است. این در حالی است که سوابق استعماری غرب در آفریقا و بی اعتمادی مردم به کشورهای اروپایی میتواند برگ برنده چین در سالهای پیش رو باشد.
از سوی دیگر باید به این نکته هم توجه کرد که رقابت تنگاتنگ قدرتهای جهانی در قاره آفریقا گرچه ممکن است برای کشورهای این قاره منافعی دربرداشته باشد، ولی در صورت تداخل منافع قطبهای قدرت میتواند بحرانهای پیچیدهای برای آفریقا به وجود آورد. چندی پیش "اوهورو کنیتا" رییس جمهوری کنیا با بیان اینکه آفریقا باید با آمریکا و چین همکاری داشته باشند، هشدار داد که قدرتهای خارجی در حال تشدید اختلافات خود در قاره آفریقا هستند. وی تصریح کرد من از بازگشت به دوران جنگ سرد بسیار نگران هستم، زیرا در آن دوران آفریقاییها مجبور بودند میان آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی یکی را انتخاب کنند.