در یادداشتی بررسی شد؛
داعش، توطئه پشتونستان بزرگ، افسانه اسباط گم شده بنی اسرائیل
پس از پیروزی محور مقاومت و شکستهای سهمگین گروه داعش در سوریه و عراق، رژیم صهیونستی این گروه تروریستی را با هدف تجزیه افغانستان و انتقال ناامنی به کشــورهاى منطقه به این کشور ترانزیت کرد.
به گزارش سرویس بین الملل
خبرگزاری صداوسیما؛ «
محمد روحی» کارشناس مسائل افغانستان در یادداشتی نوشت، داعش در افغانستان بر مبنای سیاستهای مخرب مثلث غربی – عبری – عربی شبکه جهانی تروریستی تکفیری فعال میباشد و در جهت ناامن سازی جهانی و تجزیه کشورهای مد نظر نظام سلطه گام بر میدارد. این گروه با نامگذاری افغانستان و مناطق پیرامونی آن به نام «خراسان بزرگ» در واقع با نگاهی ایدئولوژیک به این سرزمین می نگرد. خراسان بزرگ طبق روایات مورد استناد سازمان تروریستی تکفیری داعش و القاعده، «سرزمین موعود» برای قیام آخرالزمانی است. شعار «جهاد در خراسان» دارای اهمیت و ماهیت بزرگ ایدئولوژیکی است.
رویهها و مبانی دینی- عقیدتی رژیم صهیونیستی و گروه تروریستی تکفیری داعش، اتفاقی بودن این اشتراکات را غیر منطقی مینمایاند. مشابهت ایدۀ از نیل تا فراتِ صهیونیستها با عقیدۀ ایجاد دولت اسلامی عراق و شام در غرب آسیا (خاورمیانه) و خراسان بزرگ در افغانستان یکی از این اشتراکات میباشد.
پس از پیروزی محور مقاومت و شکستهای سهمگین گروه داعش در سوریه و عراق، این گروه با هدف تجزیه افغانستان و انتقال ناامنی به کشــورهاى منطقه به این کشور ترانزیت گردید. داعش با این هدف از سال ۲۰۱۷ میلادی بدین سو شروع به تقویت خود در افغانستان کرده است. آمریکا با ترانزیت این گروه به افغانستان از یک سو تلاش دارد مانع از ثبات در این کشور شده و توجیه مناسب برای ادامه مداخله نظامی بعد از صلح با طالبان در افغانستان را داشته باشد و از سوی دیگر از موقعیت افغانستان برای ضربه زدن به ایران، روسیه و چین استفاده نماید. آمریکا در صدد است با کمک داعش و تجزیه افغانستان با زمینه سازی برای تاسیس دولت جعلی دیگری مشابه رژیم صهیونیستی در پشت مرزهای شرقی ایران با جمعیتی بالغ بر ۱۵ میلیون نفر اقدام نماید.
آمار جمعیتی و قومیتی مردم افغانستان به دلیل چهار دهه جنگ و ناامنی بصورت تقریبی بوده و طبعا آمار دقیقی نمیباشد. بر پایه نظرسنجی بنیاد آسیا در سال ۲۰۱۲ م، پشتونها ۴۰ تا ۴۲ درصد از جمعیت ۳۹ میلیون نفری افغانستان را به خودشان اختصاص داده اند؛ و بعد از آنها تاجیکها ۳۷ درصد، هزارهها ۱۱ درصد، ازبکها ۹ درصد، ترکمن، ایماق، بلوچ، پشهای، نورستانی، عربتبار و سایرین ۱ درصد بوده است.
رژیم صهیونیستی برای تحقق خاورمیانه جدید و مقابله با جبهه مقاومت در پشت مرزهای خود مصمم گشته تا مشابه همین جبهه را پشت مرزهای ایران ایجاد نماید؛ بنابراین با جعل تاریخ و قصه پردازی اقدام به انتشار داستانی خیالی با نام قبایل ۱۰ گانه گم شده بنی اسرائیل نمود. ۱۰ قبیله گم شده به ۱۰ قبیلۀ بنی اسرائیل اطلاق میشود که سرنوشت آنان پس از اخراج از سرزمین فلسطین به دست آشوریان در سال ۷۲۲ قبل از میلاد مشخص نیست. از دیدگاه آخرالزمانی (آرماگدونی) یهودیان صهیونیسم و مسیحیان صهیونیسم، این ۱۰ قبیله در آخرالزمان پیدا خواهند شد و به ارض مقدس باز میگردند.
اسطوره قبایل گم شده همان استراتژی کهنه تاریخ سازی و تطهیر جنایات است که از طریق مظلوم نمایی مسیر خود را دنبال میکند. قبایل گم شده اولین اسطورهای است که اندیشه و فرهنگ سیاسی یهودیت جدید موسوم به صهیونیسم را شکل میدهد. طبق اعتقادات رایج پیدا شدن اسباط گم شده بنی اسرائیل مقدمه ظهور مسیح (مصلح کل) نزد مسیحیان و ظهور ماشیح بن داوید (مصلح کل) نزد یهودیان است. این ماجرا به شکلی کاملاً روشن یک سناریوی اطلاعاتی است که اول بار با همدستی زرسالاران یهودی صهیونیسم و پاپهای مسیحی معتقد به صهیونیسم و دربارهای پرتغال و اتریش قرن شانزده و هفده میلادی طراحی و اجرا شد.
شبکه اطلاع رسانی افغانستان در تاریخ سال گذشته گزارشی به نقل از وزارت خارجه رژیم صهیونیستی منتشر نمود، مبنی بر این که دولت این رژیم تحقیقات گستردهای را جهت شناسائی قبایل پشتونهای افغانستان و پاکستان به نام پتان (Patan) که اصلیت یهودی دارند آغاز نموده است. سردمداران رژیم اشغالگر قدس با جعل تاریخ مدعی گشته اند که پشتونهای افغانستان و پاکستان یکی از ۱۰ قبیلۀ گم شده بنی اسرائیل هستند. کارشناسان بیولوژیک رژیم صهیونیستی تمام تلاش خودشان را به کار بسته اند تا ارتباط ژنتیکی میان پشتونها و یهودیان را به اثبات برسانند. تا اینکه به این طریق مورخان این رژیم را یاری نموده که گویا «پشتونها در اصل از ریشۀ یهودیان و از قبایل گم شده بنی اسرائیل» هستند. تحقق این ایده در گرو ضمانت حضور بلندمدت آمریکا در افغانستان است. همانطوری که رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران نیز فرمودند: «هدف آمریکا از انتقال تروریستهای داعش به افغانستان، موجه کردن ادامه حضور خود در منطقه و ایجاد امنیت برای رژیم صهیونیستی است».
اسطوره افسانه اسباط گم شده بنی اسرائیل برای ایجاد کشور آمریکا
در قرن هفدهم میلادی، اسطوره اسباط گم شده و مسیحاگرایی یهودی از زمان انقلاب پوریتانی و پیدایش فرقههای دینی جدید در انگلستان تأثیر بزرگی بر جای نهاد. در ترویج این موج یک اندیشمند یهودی ساکن آمستردام به نام مناسه بن اسرائیل تأثیر فراوان داشت و او بود که اسطوره اسباط گم شده بنیاسرائیل را به یک ابزار دینی قوی در جهت فعالیت کمپانیهای ماوراء النهر هلندی – انگلیسی و ایجاد کلنی در آمریکای شمالی تبدیل کرد. مناسه در سال ۱۶۵۰ میلادی رسالهای به زبان لاتین در آمستردام منتشر کرد به نام امید اسرائیل؛ اسباط ۱۰گانه بنیاسرائیل در آمریکا.
این رساله را موسس وال، از نویسندگان معروف عصر کرامول، به انگلیسی ترجمه کرد و دکتر جان دوری، دوست مناسه، آن را در لندن منتشر نمود. این رساله مهم و جنجالی مناسه به مسئله حضور اسباط گم شده بنیاسرائیل در دنیای جدید یعنی قاره آمریکا اختصاص داشت. در این رساله، گزارشهای یک مارانوی پرتغالی به نام آنتونی مونتزینوس به چاپ رسیده که نام واقعی او هارون لوی بود. اصطلاح مارانو یا مارانوس maˈranos از زبان اسپانیایی گرفته شده و به یهودیانی گفته میشد که در سرزمین اسپانیا و پرتغال کنونی میزیستند و مجبور شدند تحت فشار به مسیحیت بگروند، اما در خفا به پیروی از تعالیم دین یهود ادامه میدادند.
مونتزینوس گویا در جریان گشت و گذار خود در آمریکای جنوبی در سالهای ۱۶۴۱-۱۶۴۲ میلادی، تصادفاً در اکوادور به قبیلهای بر میخورد که مناسک دینی یهودیان را به جای میآورند. او در کاوش بیشتر در مییابد که اینان اعضای قبایل روبن و لوی، از اسباط ۱۰گانه گم شده بنی اسرائیل هستند. مونتزینوس در سال ۱۶۵۰ میلادی، در جریان سفر برزیل، فوت کرد، ولی سران یهودی آمستردام بر صحت گزارش او گواهی میدهند. مناسه این ماجرا را با نقل قولهایی از عهد عتیق در آمیخت که در آن پایان پراکندگی بنیاسرائیل سرآغاز اعاده سلطنت مسیح عنوان شده بود. طبق این نظریه، تا بقایای اسباط بنیاسرائیل یافت نمیشدند. مسیح ظهور نمیکرد. رساله مناسه به پرتغالی و زبانهای دیگر نیز منتشر شد و در محافل فرهنگی اروپا انعکاس گسترده یافت و نویسندگان انگلیسی، چون توماس توروگود و سر حمون لسترنج کتابهایی در باب آن رساله در لندن منتشر کردند.
هدف از این جعلیات و تبلیغات از یک طرف تحریک انگیزههای دینی مردم ساده مسیحی بود برای مهاجرت به قاره آمریکا و از طرف دیگر تشویق قدرتمندان و ثروتمندان غربی به مشارکت بیشتر در غارت قاره آمریکا. بر پایه همین موج بود که کمپانیهای مستعمراتی مانند کمپانی پلیموت و کمپانی خلیج ماساچوست تأسیس شد و مستعمرات شرق آمریکای شمالی موسوم به نیوانگلند پدید آمد؛ و این همان افسانهای است که به زمان حال منتقل شده و بر اساس آن قصد تجزیه کشورهای منطقه مانند افغانستان را دارند.
اسطوره افسانه اسباط گم شده بنی اسرائیل برای تجزیه کشور افغانستان
کارشناسان بیولوژیک رژیم صهیونیستی در مرکز تحقیقات ملی ممبی از لحاظ ژنتیکی میان یهودیها و افرادی از قبایل پشتون آزمایشاتی را انجام دادند و مستند بر نتایج این آزمایشات اعلام کردند: «پشتونها از لحاظ ژنتیکی نزدیکترین ملت به یهودیهای سفاردیم (یهودیهای شرقی) میباشند»؛ که به این طریق میخواهند ثابت نمایند که پشتونها و یهودیان از یک نژاد مشترک هستند.
روزنامۀ لوفیگاروی فرانسه در گزارشی در این باره مینویسد: از مدتها قبل واضح بود که قبایل پشتون که در جنوب و جنوب شرقی افغانستان و در غرب و شمال غربی پاکستان زندگی میکنند همه از یک نسل اند و مربوط به قبایل گمشدۀ یهودی میباشند. هم خوانی کامل در رسوم و فرهنگ ملی، نحوۀ پوشیدن لباس، عادتهای خانوادگی و امورات فرهنگی زیادی وجود دارد که این همه بیانگر این است که پشتونها این همه خصائل را از اجداد یهودی شان به ارث برده اند. این اولین بار بود که وزارت خارجه رژیم اشغالگر قدس رسماً تائید کرد که تحقیقات گستردهای را در راستای شناسائی باصطلاح اصلیت یهودی پشتونها آغاز نموده است که با این کار خود، بر عملکرد سازمانهای غیر دولتی یهودی که از سالیان درازی در جستجوی قبایل گمشدۀ یهود در قرن هشتم قبل از میلاد فعالیت داشتند، مهر تایید گذاشت.
مورخین یهودی میگویند: حضرت موسی کلیم الله (علی نبینا و آله و علیهم السلام) حین خروج از مصر با ۱۲ قبیله از بنی اسرائیل خارج شده و در فلسطین سکنی گزیده است. ۲ قبیلۀ بنیامین و یهودا در جنوب فلسطین مستقر شدند که یهودیان امروزی از نسل آنها میباشند، ولی ۱۰ قبیلۀ دیگر در شمال فلسطین مستقر گردیدند، که بعداً از آنجا به مناطق دیگر مهاجرت نمودند و به نام قبایل گم شدۀ یهودی مسمی گشتند.
روزنامۀ لوفیگارو در ادامه تحلیل خود راجع به این مسئله میگوید: پشتونهای افغانستان اکثریت در میان سایر قومیتهای مطرح در افغانستان میباشند، همچنان نظریۀ اصلیت یهودی آنها در منطقه و در میان مردم به سطح قابل ملاحظۀ منتشر شده است، ولی تا کنون مطالعۀ علمی دقیقی که ثابت کند پشتونها در اصل یهودی هستند، صورت نگرفته، اما این روزنامه مدعی شده اکثریت پشتونها ایمان دارند که آنها اصلیت یهودی دارند. «تا جایی که مدعی شدند حتی آخرین پادشاه وقت افغانستان، ظاهر شاه در زمان حیات خود، در جواب خبرنگار ایتالیائی که درباره نسب ایشان سوال کرده بود، گفته بود که من از قبیلۀ بنیامین یهودی هستم».
در همان زمان سایت اینترنتی شبکۀ خبری العربیه نیز به بررسی این مسئله پرداخته و گزارش داده است که «رژیم اشغالگر قدس تلاش دارد نزدیک ۱۵ میلیون نفر پشتون افغانستان را دوباره به دین اجداد شان – یهودیت – برگرداند که متاسفانه تا این لحظه فقط توانسته است تعداد اندکی از قبایل پتان را یهودی نموده و آنها را به فلسطین اشغالی مهاجرت دهند».
یهودی سازی پشتونهای افغانستان در کشور لبنان
این شبکۀ عربی زبان در ادامه گزارش خود میگوید که در دهۀ هفتاد و هشتاد قرن بیستم میلادی سازمانهای صهیونیستی فعالیتهای چشمگیری را در جهت کشاندن قبایل پشتون افغانستان به آئین یهودیت از طریق استخدام و تربیت جوانان پشتون در بیروت، پایتخت لبنان و برخی کشورهای غربی راه اندازی نموده بودند. این شبکۀ خبری به نقل قول از برخی رسانههای صهیونیستی گزارش میدهد که این سازمانها توانسته اند، برخی دانشجویان افغان در آن زمان (مانند زلمی خلیل زاد و سایر چهرههای مشهور و مطرح در دولتهای قبلی و فعلی افغانستان) در بیروت را به دین یهودیت برگردانند. البته این دانشجویان کسانی بودن که بعدها پستهای مهمی را در حکومت کرزی و اشرف غنی به دست آوردند و زلمی خلیل زاد «فرستاده کنونی ویژه آمریکا در امور افغانستان» نیز شناختهترین دیپلمات آمریکائی افغانی الاصل در افغانستان، عراق و سازمان ملل متحد ایفای وظیفه نموده است.
این نخبه گان تحصیل کردۀ پشتون افغانستانی وظیفه داشتند تا حس ناسیونالیستی پشتونها را تقویت نموده و بعد برای پشتونها توضیح دهند که اصلیت آنها یهودی است و باید به اصل خویش برگردند. در این گزارش ادعا شده این جوانان در ابتدای گرایش خود به دین یهودیت بیشتر احساساتی بوده و تلاش داشتند که به طور آشکار دست به فعالیت بزنند، ولی بنا بر تجارب سازمانهای صهیونیستی و مطالعۀ آنها از اوضاع منطقه به آنها آموزش دادند که باید از مهارت خود استفاده نموده و مطابق برنامههایی که برای ایشان در نظر گرفته شده، رفتار نمایند. آنها باید اوضاع منطقه را دقیق ارزیابی نمایند تا بدانند که در موقعیت بسیار حساسی قرار گرفته اند، آنها در میان دشمنان سرسخت یهودیت قرار دارند. اگر آنها با همکاری رژیم صهیونیستی و برخی سازمانهای غیر دولتی دست به فعالیت آشکار بزنند به زودی از طریق دشمنان این رژیم و صهیونیسم در ایران و حتی اقلیتهای قومی غیر پشتون در افغانستان سرکوب خواهند شد. همین بود که آنها رسماً گرایش خود به دین یهودیت را اعلان ننموده، ولی فعالیتهای عمدهای را در این بخش مخصوصاً در قسمت تقویت حس ناسیونالیستی پشتونها و داعیۀ برتری آنها از سایر اقلیتهای قومی در افغانستان انجام داده اند.
همچنان چندی قبل سایت عربی زبان القدس العربی، چاپ لندن، در مصاحبۀ با دکتر جعفر هادی حسن نویسندۀ برجستۀ جهان عرب و پژوهشگر مسایل یهود و یهودیت و دارندۀ درجۀ دکترا از دانشگاه منچستر انگلستان در یهود شناسی و نویسندۀ کتابهای متعددی درباره پیدایش، تاریخ، عقاید، فرهنگ و آداب و رسوم یهودیت به مسلمانان و عربها هشدار داده بود که متوجه باشند که «رژیم اشغالگر قدس به زودی افغانستان را توسط قبیله ادعایی خود تحت نام پتان به اشغال در خواهد آورد».
وی در مصاحبۀ خود میگوید: پروسۀ یهودی سازی قبیلۀ پشتون در افغانستان از چندین دهه بدین سو جریان دارد و ما شاهد روزی خواهیم بود که رسانههای خبری گزارش گرویدن میلیونها تن از پشتونهای افغانستان به آئین یهودیت را در اثر تلاشهای همه روزۀ صهیونیستها به نشر خواهند رساند. تعداد زیادی از سازمانهای غیر دولتی در این رژیم هم اکنون در صدد جستجوی قبایل گم شده خود میباشند. آنها میگویند که قبایل گم شده یهود در قرن هشتم قبل از میلاد توسط آشوریها اسیر گردیده و بعد در سراسر جهان پراگنده شدند، ولی هنوز آنها عادتهای یهودی خود را حفظ نموده اند.
حسب ادعای صهیونیستها از جمله عادتهای یهودی: تندروی، تعصب، نژاد پرستی، عدم احترام به حقوق زنان، به فروش رسانیدن زنان، خشونت قبیله ای، به نکاح در آوردن خانم برادر بعد از مرگ وی، علاقمندی به قتل و کشتار، حفظ آداب و سنتهای گذشتۀ خود از قبیل لباس، بستن دستار روی سر، رقص سنتی مردان در مراسم شادی و برتری طلبی قومی میباشد که در میان قبایل پشتونهای افغانستان این آداب بطور متعصبانه حفظ و اجرا میشود.
این سناریوی قدیمی که در سدههای گذشته موجب شکل گیری آمریکا گردید، در حال حاضر برای تجزیه افغانستان و کشورهای منطقه، توسط آمریکا با محوریت داعش پیگیری میگردد؛ و این شروع آزمونی است برای طالبان پشتون و مسلمان و مدعی حکومت اسلامی و یکپارچه برای افغانستان. چشم امید مردم افغانستان و منطقه و دنیا به طالبانی است که مدعی است با حکومت اسلامی خود، با مشارکت همه اقوام افغانستان قصد اخراج متجاوزان و خارجیان اعم از آمریکا، ناتو، داعش و را از افغانستان واحد و یکپارچه دارد.
حال باید ببینیم پشتونوالی طالبان مسلمان که در فرهنگ افغان در قوم پرستی و دگرناپذیری زبانزد خاص و عام است، در مقابله با این ادعای صهیونیستها چه میکند.