مشاور ازدواج میگوید: اگرچه قرار است زندگی بعد از ازدواج رو به تکامل باشد، ولی قرار نیست ما در زندگی مشترک نقش تماشاچی را داشته باشيم؛ قرار است طبق فرمایش قرآن کریم ما در کنار هم به آرامش برسیم.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما، عروس جوان میگفت: من همیشه فکر میکردم یک مسیر خیلی خوش و خرمی در پیش داریم؛ فکر میکردم بعد از ازدواج مشکل مالی نداریم؛ مدام در حال خوشگذرانی و تفریح و سفر هستیم؛ چون همدیگر را دوست داریم دعوایمان هم نمیشود.
این تصویر ناقص و غیرواقعی از روزهای بعد از ازدواج، به اعتقاد روانشناسان یک زنگ خطر است، وقتی دختر یا پسر با یک انتظار افسانهای از ازدواج چشمشان را روی واقعیات زندگی مشترک میبندند.
خانم عقیله سلطان پور روانشناس و مشاور ازدواج میگوید: خیلیها از خدای به آن بزرگی یک همسر میخواهند، اما از همسری که بالاخره یک بنده خداست تمام عالم را میخواهند؛ این فکر اشتباهی است که هم دخترها و هم پسرها دارند.
تجربه نشان داده است وقتی جوانی با چنین تصوری وارد زندگی مشترک میشود، اولین تفاوت نظرها تبدیل به غیرقابل حلترین اختلافات او با همسرش میشود. در چنین افرادی سازش با همسر و انعطاف در زندگی کم میشود.
سلطان پور تاکید میکند: اگرچه قرار است زندگی بعد از ازدواج، بهتر و رو به تکامل باشد، ولی قرار نیست من در زندگی مشترک نقش تماشاچی را داشته باشم. قرار است طبق فرمایش قرآن کریم ما در کنار هم به آرامش برسیم؛ ما میخواهیم رفیق راه هم بشویم؛ آیا رفقا وقتی با هم هستند، سختی ندارند؟
گروه دیگر جوانهایی هستند که تصویر کامل و واقع بینانهای از زندگی مشترک دارند. زوجهایی که به تجربه روی خوش زندگی را زودتر میبینند؛ و مشکلات و اختلاف نظرهای کوچک و بزرگ فرصتی میشود برای رشد و تکامل شخصیتی شان.
جوانهایی که با همه کم تجربگی در مواجهه با بالا و پایینهای زندگی مشترک موفق ظاهر میشوند,، اما زوجهای جوان باید چه آمادگیهایی کسب کنند؟
خانم سلطان پور روانشناس توصیه میکند: اگر پایههای سلامتی یعنی معنویت، روابط اجتماعی، شغل و تفریح را قبل از زمان مجردی نداشته باشیم، وقتی میخواهیم وارد زندگی مشترک شویم فکر میکنیم باید هوار طرف مقابل بشویم و از او بخواهیم که به ما انرژی و توجه بدهد.
برای کسب مهارتهای زندگی مشترک باید جایی پیش از ازدواج و از پدر و مادر آموخت.
این در حالی است که بچههای امروزی کمتر فرصت یادگیری چنین مهارتهایی را دارند.
خانم سلطان پور توضیح میدهد: تعداد بچههای هر خانواده کم شده است، اما به آنها مسئولیت ندادیم، اینها فقط منتظرند ازدواج بکنند که فقط امکانات بگیرند؛ هر دو طرف این فکر را میکنند؛ دخترها در پی ازدواج و یک زندگی آماده هستند، پسرها هم متاسفانه همین طور، در پی اینکه یک زندگی آماده و یک جهیزیه خوب داشته باشند؛ فکر میکنند که فقط میروند که خوش بگذرانند و امکاناتی را که نداشتند در زندگی جدیدشان پیدا کنند، در حالی که واقعیت زندگی اصلاً این نیست، قرار است با هم یک زندگی را از هر جهتی بسازیم.
این روانشناس و مشاور ازدواج ادامه میدهد: باید به قاعده و به اندازه به بچهها امکانات بدهیم؛ وقتی دختری در خانه پدرش همه چیز دارد، شوهر بخت برگشته باید چه بکند که به چشم این دختر بیاید، یا پسر هم همین طور؛ وقتی همیشه یک زندگی حاضر آماده داشته است و وارد زندگی مشترک میشود واقعا بلد نیست قناعت کند و با یک درآمد کم زندگی اش را بسازد.
خانم سلطان پور معتقد است: باید اجازه بدهیم بچههایمان گاهی سختی بکشند؛ اصل لذت زندگی به این است که من تلاش کنم تا به چیزی برسم، وقتی همه چیز را حاضر و آماده به بچه میدهید، نه تلاش میکند، نه لذتی در زندگی اش هست.
رضایت و حس خوب از زندگی مشترک رابطه مستقیم دارد با مهارتهای فردی که ما پیش از ازدواج کسب میکنیم. نتیجه تحقیقات میگوید ریشه یادگیری بسیاری از مهارتهای فردی برای ورود به زندگی مشترک در کودکی ماست؛ و این نقش خانوادهها را برای سپردن مسئولیت به بچهها و خودساخته شدن آنها بیشتر میکند.