چندی پیش، «ترکی الفیصل» رئیس سابق سازمان اطلاعات سعودی از پایان روزهای خوش روابط عربستان و آمریکا خبر داد و گفت: روزهای خوش قدیمی میان عربستان و آمریکا به پایان رسیده و تکرار نمیشود و باید روابط میان دو کشور بازتنظیم شود.
پژوهش خبری صدا و سیما: اتحاد آمریکا و عربستان بیشتر از 70 سال قدمت دارد؛ این اتحاد در سال 1945 زمانیکه دو کشور به توافقی مبنی بر مبادله نفت در برابر امنیت دست یافتند، بنیان گذارده شد. نفت دیرپاترین عامل در بقای اهمیت عربستان در سیاست خارجی آمریکا بوده است. آمریکا نیز از آن رو برای عربستان اهمیت دارد که ملجأ و پناهی برای تأمین امنیت دولت سعودی به شمار میآید. مقامات سعودی در لوای حمایت آمریکا، توانستهاند در کوران حوادث جنوب غربی آسیا دوام بیاورند. با این حال از آنجا که هر آغازی پایانی دارد، اخیراً مباحثی در خصوص احتمال کاهش اهمیت عربستان برای آمریکا و در نتیجه افزایش فاصله دو طرف مطرح شده است. چندی پیش، «ترکی الفیصل» رئیس سابق سازمان اطلاعات سعودی از پایان روزهای خوش روابط عربستان و آمریکا خبر داد و گفت روزهای خوش قدیمی میان عربستان و آمریکا به پایان رسیده و تکرار نمیشود و باید روابط میان دو کشور بازتنظیم شود.
اتحاد آمریکا و عربستان سعودی به رغم همه تضادها و تناقضات طرفین از بحرانهایی همچون تحریم نفتی 1973 و حملات 11 سپتامبر 2001 جان سالم به در برده است.
اما آیا از این شرایط نیز جان سالم به در خواهد برد؟
اساساً چه عواملی به ایجاد و تقویت اتحاد این دو کشور منجر شد و آیا آن عوامل کماکان موجود هستند؟
عوامل مؤثر بر اتحاد استراتژیک آمریکا و عربستان سعودی
رابطه نفتی عربستان و آمریکا به عنوان پایه و بنیان رابطه دو کشور از سال 1933 ایجاد شد. بر اساس قرارداد فیمابین عربستان سعودی امتیاز انحصاری اکتشاف نفت را به شرکت استاندارد اویل کالیفرنیا واگذار کرد (این شرکت در سال 1944 نام خود را به «آرامکو» تغییر داد) و تا سال1980 در تولید و صدور نفت خود با این شرکت مشارکت داشت. عربستان به سبب نفتش در جنگ جهانی دوم، در زمره منافع حیاتی آمریکا قلمداد مورد حمایت ویژه این کشور قرار گرفت. اوج رابطه عربستان و آمریکا موافقت طرفین با «مبادله نفت در برابر امنیت» بود. سران دو کشور در اواخر جنگ جهانی دوم (14 فوریه 1945)، در ملاقاتی بر روی عرشه کشتی آمریکایی کوئینسی، رسماً با طرح نفت در برابر امنیت موافقت کردند .
رابطه مبتنی بر تبادل نفت در برابر امنیت در دو دهه اخیر اهمیت پیشین خود را برای طرف آمریکایی از دست داده است. نظر به تاثیرات وابستگی به واردات نفت بر منافع ملی آمریکا، روسای جمهور این کشور گام هایی را برای کاهش وابستگی به واردات برداشتهاند. این سیاست در دوره ریاست جمهوری اوباما بیشتر از قبل مورد توجه واقع شد. اوباما در سال 2012 اعلام کرد تولیدات نفتی آمریکا به بالاترین رقم در هشت سال قبل از آن رسید و به تبع آن واردات نفت آمریکا در سال 2013 به شدت کاهش یافت. تولید نفت خام در ایالات متحده در سال 2014 هم به بالاترین حد از سال 1985 رسید. آمریکا همچنین در سال 2009 در تولید گاز از روسیه پیشی گرفت و در سال 2014 بیش از 21 درصد تولید گاز جهان را به خود اختصاص داد در حالیکه در همین سال روسیه 17درصد گاز جهان را تولید کرد .
طبق گزارش بریتیش پترولیوم در سال ٢٠١۴ تولید نفت اعضای سازمان کشورهایکننده صادرکننده نفت (اوپک) ثابت بوده است و سهم این گروه از تولید جهانی نفت به ۴١ درصد نزول پیدا کرد که پایینترین سهم اوپک از سال ٢٠٠٣ تاکنون بود. براساس این گزارش، تولید نفت آمریکا در سال ٢٠١۴ به میانگین یک میلیون و 600 هزار بشکه در روز افزایش یافت که بالاترین رشد سالانه تولید نفت در تاریخ آمریکاست. در مقابل مصرف نفت آمریکا در سال ٢٠١۴ روزانه یک میلیون و 800 هزار بشکه پایینتر از رکوردهای ثبت شده در سال ٢٠٠۵ بود . بر این اساس طبیعی است که رونق در تولید نفت و گاز آمریکا، مناسبات سیاسی این کشور را با کشورهای صادرکننده نفت از جمله عربستان تحت تاثیر قرار دهد.
کمونیسم
بعد از پایان جنگ جهانی دوم لیبرالیسم و کمونیسم به عنوان دو ایدئولوژی فاتح رویاروی هم قرار گرفتند. لیبرالیسم به رهبری آمریکا و کمونیسم به رهبری شوروی رقابت شدیدی را برای نفوذ در دیگر مناطق جهان آغاز کردند تا قدرت تاثیرگذاری خود را در روابط بینالملل افزایش دهند. باتوجه به اهمیت ژئواکونومیکی و ژئواستراتژیکی جنوب غربی آسیا، آمریکا تحت هیچ شرایطی حاضر به حضور رقیب در این منطقه نبود. از سوی دیگر کشورهای منطقه از جمله عربستان که به دلیل ساختار مذهبی جامعه، با کمونیسم مخالف بودند و از ناحیه آن احساس خطر میکردند، خود را به دامان آمریکا افکندند تا از شر کمونیسم در امان بمانند. منافع مشترک دو طرف در دشمنی با کمونیسم بعد دیگری به روابط آمریکا و عربستان بخشید، در نتیجه روابط مبتنی بر نفت به یک اتحاد امنیتی تبدیل شد؛ اتحادی که حتی تحریم نفتی 1973 هم خللی به آن وارد نکرد.
حمله شوروی به افغانستان در سال 1979 نقطه عطفی در روابط آمریکا و عربستان بود؛ به ویژه اینکه در همین سال انقلاب اسلامی ایران رژیم متحد آمریکا را ساقط کرده بود. حمله شوروی به افغانستان اگرچه هراس آمریکا را از گسترش نفوذ شوروی در منطقه افزایش داد، اما سیاستگذاران این کشور در پی آن بودند که مانع تکرار تجربه ویتنام در افغانستان شوند. بنابراین عربستان به نیابت از آمریکا کار پشتیبانی از جنگجویان سنی مذهب علیه شوروی را بر عهده گرفت؛ جنگجویانی که بعدها زیر پرچم القاعده به رهبری بن لادن گردهم آمدند.
صدام حسین
با پایان جنگ سرد و نیز خروج شوروی از افغانستان، گمانها بر این بود که اهمیت روابط آمریکا و عربستان کاهش مییابد، اما اتفاقی رخ داد که منجر به شروع دوران جدیدی در روابط دو کشور شد. حمله صدام حسین به کویت در سال 1991 از دیدگاه مقامات آمریکایی تهدیدی علیه امنیت انرژی و نیز بقای دولتهای متحد مخصوصاً رژیم صهیونیستی و عربستان به شمار میآمد. جسارت صدام در حمله به یک دولت عرب مسلمان زنگ خطر را برای رژیم صهیونیستی به صدا درآورده بود. از سوی دیگر امنیت عربستان به عنوان فوق ستاره نفت جهان که بیشترین مرز زمینی را با عراق داشت، به شدت در معرض خطر بود. بر همین اساس ایالات متحده بلافاصله واکنش نشان داد و چند روز پس از حمله صدام به کویت، نیروهای خود را به عربستان سعودی اعزام کرد تا از آل سعود دفاع کنند. پس از آن نیز با تشکیل یک ائتلاف بینالمللی صدام را از کویت اخراج کرد، جالب اینجاست که بعد از دستیابی به هدف شکست صدام، نیروهای آمریکایی به بهانه حفاظت از منطقه پرواز ممنوع در جنوب عراق و نیز دفاع از عربستان در مقابل تجاوز احتمالی عراق، در منطقه ماندند.
جمهوری اسلامی ایران
با توجه به تاکید انقلاب اسلامی بر مقابله با استکبار و استبداد حکام سرسپرده و وابسته غرب، ایالات متحده و عربستان هر دو از ناحیه ایران احساس خطر میکردند. علاوه بر فشارهای آمریکا علیه ایران، عربستان نیز با حمایت از صدام در حمله به ایران، کشتار حاجیان ایرانی در سال 1366، بازی با قیمت نفت و تحمیل فشار بر شیعیان در کشورهای عربی شدت هراس و دشمنی خود را با جمهوری اسلامی ایران عیان کرد. اگرچه ایران تلاشهایی را برای رفع تنش با عربستان انجام داد، اما نگرانی عربستان از قدرت منطقهای ایران روز به روز ابعاد گستردهتری یافت.
در خصوص موضوع هستهای ایران هم مواضع عربستان و آمریکا در آغاز کاملا هماهنگ و در واقع مکمل هم بود. هر دو کشور با به راه انداختن جنگ رسانهای در منطقه و جهان، ایران را به تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای متهم میکردند. اما از زمان توافق هستهای ایران و 1+5 مواضع منطقهای عربستان و آمریکا از هم فاصله گرفت. بعلاوه از دید عربستان، اوباما با تغییر تمرکز آمریکا از عراق به افغانستان، میدان عراق را به ایران واگذار کرد که این اقدام به نوبه خود موجبات تقویت گروه های شیعه و در مقابل تضعیف گروه های سنی تحت حمایت دولت سعودی را به دنبال داشت. تمایل آمریکا به برقراری ارتباط با ایران برای حل موضوع سوریه موضوعی دیگر بود که عربستان نمیتوانست آن را بپذیرد؛ زیرا به باور مقامات سعودی گسترش نقش ایران در حل مشکلات منطقه، به منزله کاهش نقش عربستان خواهد بود . بر اساس اسناد ویکی لیکس عربستان و متحدان منطقهای آن نه تنها مشارکت ایران را در مسائل منطقهای بر نمیتابیدند بلکه خواهان فشار بیشتر آمریکا به این کشور بودند.
وقوع بیداری اسلامی در چند سال اخیر بر روابط آمریکا و عربستان نیز اثرگذار بود. عربستان باتوجه به شباهت سیستمهای استبدادی حاکم بر کشورهای عربی انتظار داشت آمریکا از این رژیمها حمایت کند و مانع سقوط آنها شود. عملکرد اوباما مخصوصا در موضوع مصر، عربستان را ناخشنود کرد. خیزش مردم در بحرین و یمن هم مشکل دیگری بود که موجب شد عربستان به طور مستقیم مداخله و با خواست مردم مقابله نماید.
4ـ نقش عربستان در حملات 11 سپتامبر
از آنجا که شمار بیشتر عاملان حملات 11 سپتامبر اتباع عربستان بودند، احساسات عمومی و حتی نگرش سیاستمدران آمریکایی را علیه عربستان برانگیخت. با این وجود آمریکا، عربستان را به عنوان یکی از کشورهای ضد تروریستم پذیرفت و از ایفای نقش آن در این زمینه حمایت کرد. ضمن اینکه تاکنون اجازۀ انتشار 28 صفحه از گزارش کنگره دربارۀ حملات یازده سپتامبر را که نقش عربستان در این حادثه را آشکار میکند، نداده است. هر چند که به نوشته "جفری گلدبرگ" که مصاحبه اخیر وی با اوباما سر و صدای زیادی در محافل خبری ایجاد کرد، اوباما از پایبندی به سیاست خارجی که وی را ملزم به تعامل با عربستان به عنوان متحد میکند، دل خوشی ندارد و خشمگین است. اخیرا هم شماری از اعضای کنگره، عربستان سعودی را به حمایت از تروریسم، ترویج اندیشههای افراطی و تامین هزینه جنایتکاران متهم کردند و با تصویب طرحی موسوم به" عدالت علیه حامیان تروریسم "به خانوادههای قربانیان حملات 11 سپتامبر امکان دادند علیه اتباع عربستان به عنوان عاملان حملات تروریستی شکایت کنند.
اتحاد 71 ساله عربستان سعودی و آمریکا فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشته است. در حال حاضر نفت عربستان سعودی، اهمیت پیشین را برای ایالات متحده عربی ندارد؛ زیرا توان آمریکا در تولید نفت و گاز افزایش یافته و از سوی دیگر برنامههایی برای کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی در آمریکا در دستور کار قرار گرفته است. دشمنان مشترکی همچون اتحاد جماهیر شوروی و صدام حسین از بین رفتهاند. نگرش طرفین به جمهوری اسلامی به عنوان دیگر دشمن مشترک نیز تغییر یافته است؛ عربستان سعودی تلاشهای غیر خردمندانهای را علیه ایران بکار گرفته است که متحد دیرینش هم، این اقدامات را تائید نمیکند. در سوریه اولویت آمریکا شکست داعش است، درحالیکه عربستان سعودی قبل از هر چیز خواستار سرنگونی بشار اسد است. در مورد حقوق بشر در عربستان هم آمریکا نگرانیهای خود را علنی کرده است.
آیا همه اینها میتواند دلیلی برای پایان اتحاد استراتژیک عربستان و آمریکا باشد؟
از منظر آمریکا درست است که ساختار حکومتی عربستان، ساختاری استبدادی است که حقوق شهروندان خود را نیز نادیده میگیرد، ولی در شرایط فعلی جهان، بدون عربستان تعادل بازار جهانی نفت به خطر میافتد. همچنین جمهوری اسلامی ایران کماکان به عنوان یکی از دشمنان ایالات متحده مطرح است و نمیتوان به آن اطمینان کرد. عربستان میتواند با برقراری موازنه استراتژیک، مانع تهدید منافع ایالات متحده آمریکا در منطقه از جمله امنیت وجودی رژیم صهیونیستی از سوی ایران باشد. از اینرو دو کشور هنوز به همدیگر نیاز دارند. آمریکا به رغم مخالفت با برخی رفتارها و جهتگیریهای عربستان در عرصه داخلی، منطقهای و بینالمللی نمیخواهد این کشور را ترک کند؛ عربستان هم که بقای سیستم سیاسی آن به حمایت آمریکا وابسته است، خواستار تداوم روابط ویژه است.
در مجموع اختلافات سیاسی بین ریاض و واشنگتن وجود دارد، اما عبور اتحاد از حوادثی همچون تحریم نفتی 1973 و حملات 11 سپتامبر حاکی از آن است که این دو کشور همچنان متحد استراتژیک باقی خواهند ماند، هر چند که زمان آن را نمیتوان تعیین کرد.
پژوهش خبری // دارابی