تفاوت نگرش و فرهنگ سیاسی دو حزب دموکرات و جمهوریخواه نقش مهمی در جهتگیریهای سیاست داخلی و خارجی ایالات متحده دارد.
با شناسایی باورها و نگرشهای این دو و نیز علل و عوامل تاثیرگذار بر تصمیمگیری آنان از تعمیم بیجا در سیاست خارجی آمریکا پرهیز خواهد شد و بدینترتیب میتوان چشماندازی از سیاست آمریکا در صورت حاکمیت هر یک از دو حزب ترسیم کرد.
در حالیکه در حوزه ایدئولوژی به معنای مجموعهای از ارزشها و باورهایی کـه احزاب سیاسی به آن وابسته هستند، تفاوت آشکاری میان دموکرات و جمهوریخواه دیده نمیشود، ایـن دو حزب راههای متفاوتی را برای دستیابی به اهداف و خواستههای خود در پیش میگیرند. یکـی از علل این موضوع تفاوت در فلسفه فکری و پایگاه اجتماعی آنهاست؛ زیرا فلسفه فکری هر حزب در ابعاد اجتماعی، اقتصادی و امنیتی نقش مهمی در تعیین پایگاه اجتماعی آن دارد؛ همین هم باعث شکلگیری نگرش متفاوت جمهوریخواهان و دموکراتها به مـسایل داخلی و خارجی شده است.
فلسفه اجتماعی و فرهنگ سیاسی دو حزب
--------------------------------------------------
دیدگاه امنیتی حزب هم بیشتر معطوف به امنیت داخلی است. بنابراین تمایل آنـان بـرای مداخلـه نظامی در دیگر کشورها، اغلب کمتر از همتایان جمهوریخـواه بـه نظر میرسـد. دموکـراتهـا همچنین حامیان حفظ محیط زیست و کنترل اسلحه به شمار میآیند که ایـن نوع نگرش نیـز باعث جذب زنان و ساکنان شهرها میشود؛ کسانی که بیشتر از سایرین نگران امنیت داخلی کشور هستند.
بنابراین اغلب هواداران حزب دموکرات، زنان، رنگینپوستان، مهاجران، طبقه متوسط و پـایینتـر از متوسط، جوانان، افراد با اعتقادات مذهبی ضعیف و ساکنان کلانشهرها و شهرهای بزرگ هستند[1].
فلسفه اجتماعی حزب جمهوریخواه سنتگراست. در بعد اجتماعی با اعتقاد به مطلق بـودن اخلاق، با مسایلی همچون ازدواج همجنسگرایان و سقط جنین مخالفت میکنند و رعایت این مسایل را برای حفظ ارزشهای سنتی و رستگاری کشور مهم میدانند. این دیدگاه، مسیحیان و افراد مسن را به حزب جمهوریخواه جذب میکند. جمهوریخواهـان در بعد اقتصادی نیز نقش شرکتها و بخش خصوصی را برای رفع احتیاجات مردم، بسیار مهمتر از نقش دولت فدرال میدانند و بر این باورند که در این بین نقش اصلی دولت فدرال اطمینان حاصل کردن از تامین انصاف است. در نگرش این حزب، دولت نمیتواند نظر خود را درباره پول، آزادی و زندگی بر افراد تحمیل کند. با توجه به اهمیت فردگرایی در دیدگاه حزب جمهوریخواه، بیشتر افراد برای پیشبرد برنامههای شخصی به حزب میپیوندند و همین هم باعث ایجاد دیدگاههای افراطی در حزب میشود. نظر حزب درباره کاهش مالیات و کاهش هزینههای دولت نیز، جذب ثروتمندان و طبقه مرفه به این حزب را در پی داشته است. هر چند مخالفت جمهوریخواهان با بردگی، بسیاری از سیاهپوستان را در قرن 19 به این حزب جذب کرد، اما بعد از رکود بزرگ در سال 1929، اقلیتهای نژادی به حزب دموکرات متمایل شدند.
فلسفه امنیتی جمهوریخواهان بر امنیت در عرصه خارجی متمرکز است. ایـن حـزب خطراتی که ایالات متحده را از خارج تهدید میکند، بیشتر مورد توجه قرار میدهد و بر امنیت مرزها و مهاجرتهای غیر قانونی تمرکز میکند. این نوع نگاه به مسایل امنیتی، زمینداران روستایی و کسانی را که بیشتر نگران تهدید امنیت از خارج از مرزها هستند، به حزب جمهوریخـواه جذب مینماید.
در مجموع اغلب هواداران حزب، مردان، تحصیلکردگان، طبقه بالا و معتقدان امور مذهبی هستند که در شهرهای کوچک، حومه شهرها و روستاها زندگی میکنند[2].
فرهنگ سیاسی نشئت گرفته از این پایگاه اجتماعی، هم بر نگرش و آرمانها و هم نحوه اجرای سیاستها تاثیرگذار است. «جو فریمن» دو تفاوت اساسی را در فرهنگ سیاسی دو حزب برمیشمارد. به باور او دو حزب دموکرات و جمهوریخواه، هم در ساختار و هم در نگرش بـا هـم تفاوت دارند. ساختار قدرت در حزب دموکرات از پایین به بالاست؛ بـه همیـن علت دموکراتها حتی زمانی که قدرت را در دست دارند، نگرشی انتقادی و اصلاحگرانه بـه مسایل دارند.
برعکس، ساختار قدرت در حزب جمهوریخواه از بالا به پایین است، به نحوی که جمهوریخواهان حتی زمانی که در مسند قدرت نیستند، خود را خودی و پاسخگوی ساختار میدانند. بنابراین ساختار حزب دموکرات باز و آشتیجویانه است، در حالیکه ساختار حزب جمهوریخواه بسته و مبتنی بر مقابله است. رهبران حزب جمهوریخواه اغلب قدرت فردی خود را توسعه میدهند و مستقل عمل میکنند، در حالیکه دموکراتها بیشتر به گروه و حزب خود توجه دارند.
تفاوت دیگر در نوع نگرش کثرتگرا یا وحدتگرای دو حزب اسـت. دموکراتها مفهـوم یکپارچهای از منافع ملی ارایه نمیدهند. آنها معتقدند باید به خواست همه گروهها توجـه شـود. از این جهت کثرتگرایی، ایدهآل دموکراتهاست. پیروان حـزب دموکرات آنقدر متنـوع هستند که نمیتوان حکم واحدی درباره آنهـا داد. بـرعکس، جمهوریخواهان خود را کلیتی متشکل از اجزا میدانند. در واقع انسجام و تعهد ایدئولوژیکی آنان، بیشتر از حزب دموکرات است[3]. بنابراین دو حزب با توجه به پایگاه اجتماعی و فرهنگ سیاسی در زمینه نوع دولت مرکزی (قوی و ضعیف)، ساختار (باز و بسته)، نگرش به مخالفان (آشتیجویانه و مقابلهجویانه) و دیدگاه اعضا (کثرتگرا و وحدتگرا) با هم تفاوت دارند.
بهطور کلی دموکراتها عموما پیرو فلسفه لیبرالیسم و جمهوریخواهان پیرو فلسفه محافظهکاری هستند. حزب جمهوریخواه بیشتر نماد تفکر منتسب به راست و طبقه مرفه و حزب دموکرات حامی گروه های اجتماعی و اقشار محروم و متوسط به شمار میآید.
سیاست خارجی و بینالملل از دیدگاه دو حزب
------------------------------------------------
الف- دموکراتها؛ حامی دیپلماسی فعال و اعمال قدرت با اجماع و رضایت بینالمللی
نظرسنجیها حاکی از آن است که امنیت ملی و تروریسم دلمشغولی اصلی آمریکاییها درقرن21 است، اما 59 درصد مردم، جمهوریخواهان و 19 درصد آنان، دموکراتها را برای رفع این مشکل کارآمد میدانند[4]. با توجه به این واقعیت، دموکراتها باید برای کسب حمایت از سیاست خارجی خود، بیشتر تلاش کنند. در عصر حاضر، بنیادگرایی، ظهور قدرتهای بزرگ، توسعه سلاحهای کشتار جمعی، منابع نامطمئن انرژی، غذا و آب، تداوم شکاف بین فقیر و غنی و سرعت فناوریهای مدرن اطلاعاتی و ارتباطاتی از جمله چالشهایی محسوب میشود کـه دموکراتها بر مقابله با آنها تاکید میکنند. آنان حوزه منافع ایالات متحده را از بغداد تا قندهار، کراچی، پکن، برلین، برازیلیا و باماکو در آفریقا توسعه میدهند و دفاع از این منافع را اولویت سیاست خارجی عنوان میکنند. از دیدگاه آنها، جمهوریخواهان در دوران جرج دبلیو بوش با پیروی از ایدئولوژی تنگنظرانه خود به تلاشهای بینالمللی (به ویژه درباره دادگاه جنایی بینالمللی و پروتکل کیوتو) بیاعتنایی کردند که این مسئله علاوه بر آنکه چهره متکبر و تکرو آمریکا را تقویت کرد، باعث تضعیف متحدان، افزایش مقاومت در برابر سیاستهای آمریکا و در بدترین حالت گسترش تروریسم شد[5].
حزب دموکرات معتقد است هیچ اولویتی مهمتر از تجدید رهبری آمریکا در عرصه جهانی وجود ندارد و این مهم، همان اندازه که بـه توان نظامی وابسته است، به مهارتهای دیپلماتیک نیز نیازمند است. بنابر این همه عناصر قدرت آمریکایی باید برای حفظ امنیت در برابرتهدیدات، بکار گرفته شود و ملت آمریکا به جای بیگانگی از جهان، برای به دست گرفتن رهـبری جهان اقدام نماید. این حزب، راهبردهایی برای مقابله با چالشهای فراروی آمریکا در جهان کنونی مطرح کرده که در آنها بـر دیپلماسی فعال آمریکا در سراسر جهان تاکید شده است[6]:
1- مبارزه با افراطگرایی: از نظر دموکراتها اقـدام آمریکـا در مقابله نظامی با تروریسم باید چهره این کشور را به عنوان یک ابرقدرت خـیرخواه و محـترم و نـه یک قدرت ترسو و نگران تقویت نماید[7].
2- جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای: برای مقابله با این تهدید، دموکراتها چند راه حل توصیه مینمایند: 1. جهـانی عـاری از سـلاح هستهای (کاهش اتکاء به سلاحهای هستهای و در نهایت حذف آنها) ؛ 2. امنیت سلاحهای هـستهای موجود و جلوگیری از دسترسی تروریستها به آن؛ 3. پایان جنگ سرد هستهای با انعقاد موافقتنامه بین آمریکا و روسیه؛ 4. پایان تولید مواد شکافتپذیر؛ و 5. غیر هستهای کردن کرهشمالی.
3- تجدید قوای نظامی: دموکراتها بر این باورند که قدرت نظامی بیشتر از هر چیزی برای ثبات لازم است، بنابراین باید «هزینههای نظامی افزایش یابد[8].» در این چارچوب استفاده از زور باید عـلاوه بـر شرایطی کـه دفاع شخصی محسوب میشود، در شرایطی که ثبات جهانی به آن نیازمند است، بـا همکاری و مشارکت دیگر کشورها انجام شود.
4- تقویت امنیت با همکاریهای مشترک: تعمیق روابط با قدرتهای نوظهور (هند، چین، روسیه، برزیل، نیجریه و آفریقای جنوبی) و احیای نهادهای جهانی از مواردی است که در این راهبرد قرار میگیرد. بر این اساس امنیت جهانی باید با همکاری متحدان اروپایی و آسیایی و نیز کشورهای آفریقایی و آمریکایی صورت گیرد.
5- پیشبرد دموکراسی و توسعه: احترام به حقوق بشر، ایجاد نهادهای دموکراتیک، کمک به جامعه بشری برای رهایی از فقر، گرسنگی، بیماری و مبارزه با قاچاق انسان، شعار دموکراتها در این بخش به شمار میآید.
6- حفاظت از محیط زیست با تامین امنیت انرژی و مبارزه بـا تغییرات آب و هوایی: امنیت انرژی، کاهش مصرف نفت به میزان 35 درصد تا سال2030، استفاده از انرژی پاک و مقابله با تغییرات آب و هوایی، از دیگر راهبردهای دموکراتها برای مقابله با تهدیدات پیش روی آمریکا در قرن اخیر میباشد[9].
ب- تلاش جمهوریخواهان برای تثبیت هژمونی مبتنی بر زور آمریکا
به طور سنتی، سیاست خارجی جمهوریخواهان تعهد به دفاع ملی قدرتمند اسـت. سـند راهبرد امنیت ملی آمریکا در سال 2002 آموزه ایدئولوژیکی حزب را در عصر نوین به خوبی بیان کرده است. حمله پیشدستانه مهمترین بخش این سند است که در آن بر آمادگی ایالات متحده برای جلوگیری از تهدید یا کاربرد جنگافزارهای ویژه علیه ایالات متحده و هـمپیمانـانش تاکیـد شده است. جمهوریخواهان هفت راهبرد برای حفظ رهبری و دفاع از منافع ایالات متحده در عرصه جهانی مطرح میکنند[10]:
1- ایالات متحده باید همچنان متعهد به ایفای نقش رهبری در اقتصاد جهانی باشد.
2- به دلیل وابستگی ایالات متحده به نفت خلیج فارس، هرگونه بیثباتی و برخورد در ایـن منطقه بر منافع آمریکا تاثیرگذار است. بنابراین سیاست انرژی ایالات متحده با اقتصاد و سیاست خارجی در پیوند است و امنیت ملی آمریکا وابسته به ثبات سیاسی خاورمیانه و دیگر مناطق تولید کننده نفت و گاز در جهان است.
3- حفظ امنیت و منافع ایالات متحده در درازمدت بـه اتحاد و ائتلاف و نیز حمایت از نهادهای بینالمللی بستگی دارد. با این حال عضویت ایالات متحده در سازمانهای بینالمللی نباید این کشور را از وظیفه رهبری و ترویج ارزشها باز دارد. مشارکت در این سازمانها نباید باعث لطمه دیدن منافع ملی ایالات متحده شود[11].
4- ایالات متحده همچنان به حمایت از اصلاحات اقتصادی و دموکراتیک به ویژه در خاورمیانه ادامه دهد. این اصلاحات بازتاب ارزشها و منافع ملی ایالات متحده است و باعث نزدیکی این کشورها به آمریکا میشود.
5- نیمکره غربی در اولویت سیاست خارجی قرار گیرد.
6- ایالات متحده برای مبارزه با فقر و گسترش بیماری در سراسر جهان، با متحدان خود همکاری کند.
7- آمریکا برای دستیابی به اهداف، از دیپلماسی قوی و عمومی در کنار سایر ابزارها بهره گیرد. راهاندازی رادیوهایی مانند آزادی، نقش مهمی در جایگزینی مدرنیزاسیون بـه جای بنیادگرایی و حفاظت از منافع ملی ایالات متحده دارد. جمهوریخواهان، خواستار توسعه روابط خارجی خود به ویژه با اتحادیه اروپا، روسیه، هند و چین شدهاند و آن را برای ثبات و امنیت جهانی حیاتی میدانند. از دیدگاه حزب، اتحادیه اروپا بعد از 11سپتامبر موفقترین ائتلاف نظامی تاریخ را با آمریکا تشکیل داد. بنابراین حفظ رابطه با این اتحادیه از اهمیت زیادی در سیاست خارجی برخوردار است. ضمن اینکه جمهوریخواهان استقرار سیستم دفاع موشکی ناتو را برای حمایت از اعضای کشورهای این اتحادیه، اقدامی مهم و قابل تقدیر میدانند. رابطه با خاورمیانه نیز بخش مهمی از راهبرد سیاست خارجی جمهوریخواهان را تشکیل میدهد. مهمترین مسئله در این منطقه صلح خاورمیانه است که در چارچوب آن، آمریکا متعهد به حفظ رژیم صهیونیستی در برابر دشمنان بالقوه است.
در مجموع دموکراتها اغلب از دیدگاهی لیبرال و آرمانگرا بهره میگیرند، در حالیکه جمهوریخواهان واقعگرا و محافظهکار به شمار میآیند. این نوع نگرش تبعات خود را در عرصههای نظامی، سیاسی و اقتصاد بینالملل بهجا میگذارد. سازشکاران لیبرال و تندروهای محافظهکار هر دو، بر سر سه آرمان ممانعت از گسترش سلاح هستهای، دفاع از متحدان و گسترش مردمسالاری توافق دارند، اما بر سر مسائل زیست محیطی، همکاری اقتصادی بینالمللی، حمایت از سازمان ملل، بهبود زندگی در کشورهای در حال رشد و حقوق بشر با هم اختلاف نظر دارند.
جمهوریخواهان در سیاست داخلی بر کاهش نقش دولت در امور اقتصادی و اجتماعی تاکید میکنند، در حالیکه این نهاد میبایست در عرصه بینالملل از هر ابزاری برای حمایت مقتدرانه از منافع آمریکا بهره گیرد. جمهوریخواهان به کمتر از نقش رهبری ایالات متحده در عرصههای مختلف بینالملل رضایت نمیدهند و معتقدند در هر جای جهان کـه این نقش در معرض خطر قرار گیرد، دولت میبایست از موضع قدرت وارد عمل شود. آنان در عین اذعان به اینکه حفظ امنیت و منافع ایالات متحده در درازمدت به اتحاد و ائتلاف و نیز حمایت از نهادهای بینالمللی بستگی دارد، حفظ نقش رهبری را خط قرمز عضویت در این نهادها عنوان میکنند.
دموکراتها اما در مسایل داخلی و خارجی بر تکثرگرایی، ساختار باز و پاسخگو و نگرش آشتیجویانه به مخالفان تاکید دارند. دموکراتها یکجانبهگرایی در استفاده از زور را رد میکنند و معتقدند علاوهبـر شرایطی کـه دفاع شخصی محسوب میشود، در شرایطی که ثبات جهانی ایجاب میکند، باید با همکاری و مشارکت دیگرکشورها از ابزار زور استفاده شود. دموکراتها اگرچه تلاش برای حفظ رهبری ایالات متحده در عرصههای بینالمللی را اولویت سیاست خارجی خـود قلمداد میکنند، معتقدند کشورشان میبایست به عنوان یک ابرقدرت خیرخواه و محترم با تهدیدات بینالمللی مقابله نمایـد.
در مجموع دو حزب اصلی آمریکا از دو گروه فکری نمایندگی میکنند که اگرچه ضد هم نیستند، اما در دستیابی به اهداف و آرمانهای آمریکایی با هم اشتراک نظر ندارند. نکته اساسی این است که دو حزب با وجود این تفاوتها، در مسیر افزایش قدرت ایالات متحده و تثبیت رهبری آن گام برمیدارند.
1- William Keefe, Parties, Politics, and Public Policy in America, Congressional Quarterly, 8th Edition, 1998, p.189.
[2] - ibid.
[3] . Jo Freeman, "The Political Culture of the Democratic and Republican Parties,”Published in the Political Science Quarterly, Vol. 101, No. 3, Fall 1986, pp. 327-356.
[4] . Dana H. Allin, Philip H. Gordon and Michael E. O’Hanlon, "The Democratic Party and Foreign Policy,” World Policy Journal, 2003, Spring, pp. 7-16.
[5] . ibid.
[6] . Renewing America’s Promis, The Draft 2008 Democratic National Platform, Convention Platform Standing, Convention Committee, Inc., August 2008, pp. 24-37.
[7] . Dana H. Allin, Philip H. Gordon and Michael E. O’Hanlon, "The Democratic Party and Foreign Policy,”
[8] .ibid.
[9] . Renewing America’s Promis, August 2008.
[10] . Chuck Hagel, "A Republican Foreign Policy,” Foreign Affairs, July/August . ٢٠٠۴
[11] . Republican Platform, 2008, at: http://www. gop. com/pdf/PlatformFINAL_WithCover. pdf . 173