به باور بسیاری از اندیشمندان مشارکت سیاسی، از جمله مفاهیم مهم در مطالعات اجتماعی و جامعه شناسی محسوب می شود به گونه ای که در نظام های دموکراتیک و مردم سالار، شکل گیری نظام سیاسی و اداره آن، رهین همین مشارکت است و بدون این مشارکت، نظام سیاسی قوام و ثبات نخواهد داشت.
در تلقی این اندیشمندان مشارکت سیاسی اکسیری است که همه نظام های سیاسی بدان نیازمندند. نظام های سکولار برای مشروعیت بیشتر و نظام های دینی برای مقبولیت بیشتر.
حتی در نظام های استبدادی نیز حاکمان در شرایط بحرانی، برای مشروع جلوه دادن خویش و فعالیت های حکومتی خود ولو به صورت ظاهری به مردم، رأی مردم و مشارکت آنان متوسل می شوند که در غیر ین صورت حتی این حکومت ها نیز با فروپاشی و اضمحلال مواجه خواهند شد چنانکه در رژیم استبدادی پهلوی شاهد بودیم.
به همین دلیل، پس از پیروزی انقلاب اسلامی،اصلی ترین و اولین تلاش نظام جدید، استقرار حکومتی بود که از یک سو بستر مناسب تحقق احکام اسلامی را فراهم نماید و از سوی دیگر با مشارکت گسترده مردم خطر همیشگی استبداد از ایران رخت بربندد این تلاش همان چیزی است که به قول دو تن از برجستهترین اساتید تاریخ و سیاست در غرب نیکی کدی[2] و مارک گازیوروسکی [3]خواسته قلبی و واقعی ملت ایران بود که در شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی تجلی مییافت.[4]
آنان در کتاب خود تحت عنواننه شرقی نه غربی ضمن بررسی ریشههای انقلاب اسلامی در ایران به روابط ایران با اتحاد شوروی و ایالات متحده آمریکا پرداخته و به این نکته اشاره می کنند که:
رشد فزاینده و مستمر نارضایتی مردم ایران به دلیل ظلم و استبدادی بود که در دهه 1970م به اوج خود رسید، استبدادی که نتیجه وابستگی رژیم پهلوی به قدرت های خارجی بود و خود علت محرومیت مردم ایران از طبیعیترین حق خود یعنی مشارکت در تعیین سرنوشت و این سرآغاز فروپاشی و اضمحلال سیاسی رژیم پهلوی به حساب میآمد.
به بیان دیگر، هرچه میزان مشارکت سیاسی بیشتر باشد، ثبات و کارآمدی نظام سیاسی افزایش خواهد یافت چراکه نظام و ملتی که دارای مشارکت سیاسی بالاست، از وحدت، یکدلی و یکرنگی بهره می برد و این موجب تقویت بیش از پیش رضایت و اعتماد عمومی نسبت به حاکمیت سیاسی خواهد بود.
رمز نگرانی استعمارگران از حضور و مشارکت مردم ایران در بزنگاه های حساس سیاسی به ویژه در انتخابات نیز از همین روستکه انتخابات فرصتی را فراهم میکند تا افراد جامعه با رای خویش چیدمان مدیران خود را برای ادارۀ جامعه به شکل مطلوب طرحریزی کنند. از این رو میتوان آن را زیربنای ساخت قدرت در جوامعی دانست که مبانی مردمسالاری در آنها به رسمیت شناخته شده است و پشتوانههای فرهنگی تحقق حکومت مردم بر مردم است.
در این میان، اگر مردم نسبت به کارایی و اثرگذاری این مکانیسم سیاسی بدبین شوند، ادارة جامعه با تهدیداتی مواجه خواهند شد که کمترین آن خطر بهرهگیری بیگانگان برای اعمال تغییرات دلخواه در ساختار سیاسی کشور است و این همان واقعیتی است که از چشمان دشمنان دور نمانده است و سالیان طولانی است که رسانههای بیگانه میکوشند تا این بدبینی را در مردم ما القا کنند. به دیگر بیان آنان میکوشند با تحریف واقعیتها یا مانع خلق حماسه حضور گردند و یا این حماسه را کم جلوه نمایش دهند و این سیاستی است که این روزها در صدر برنامههای رسانههای بیگانه قرار گرفته است.
از اینرو با نزدیک شدن به موسم انتخابات، این رسانه ها در صددند با تحریف و انعکاس وارونه اخبار و اطلاعات روح نشاط و حماسه را در مردم کاهش دهند و اهداف سلطه جویانه خود را تعقیب نمایند در این میان انگلیس که سابقه خصومت و دشمنی خود را با ملت ایران قرن ها به اثبات رسانده است با تجهیز و تمهید اتاقهای گسترده فکری و استفاده از کارشناسان مختلف میکوشد اخبار و تحلیل های لازم را برایرسانههای خود فراهم نماید .
موسسه تحقیقاتی و مطالعاتی چثم هوس به عنوان اصلیترین موسسه استرتژیک در انگلیس مدت زمانی است که با طراحی کار گروههای مختلف پیرامون ایران به طور مستقیم و غیر مستقیم انتخابات ایران را مطمح نظر قرار داده است.
این موسسه بویژه پس از انتخابات ۸۸ و شکست پروژه فتنه با تشکیل گروه مطالعات ویژه در بخش ایران شناسی با طراحی سمینارها و کنفرانسهای متعدد و استمداد از کارشناسان مختلف درصدد پاسخگویی این سوال است که چرا امکان وقوع انقلاب مخملی در ایران به سادگی میسر نمی باشد و چرا ایران پس از گذشت سی و هفت سال از انقلاب خود هنوز به شعار های آغازین خود معتقد است.
فرید ذکریا استاد علوم سیاسی در سخنانی در این موسسه به بررسی و واکاوی این سوال پرداخته و با ذکر دلایلی چند وقوع یک انقلاب مخملی در ایران را به افسانه بیشتر شبیه می داند تا واقعیت.
او در این سخنان شرایط ایران را با شرایط کشورهای اروپای شرقی و آسیای میانه کاملاً متفاوت دانسته و با تاکید بر نقش دین و قدرت کاریزمای رهبران دینی در ایران، این مهم را اصلی ترینعامل انسجام و وحدت ملی ایرانیان میداند و چنین نتیجه میگیرد که اگر میتوانستیم در ایران از حربه دین بر علیه رهبران دینی استفاده کنیم یقیناً موفق بودیم اما این امر یک سناریوی غیرممکن بوده که با عنایت به وفاق و اتحاد میان بزرگان دینی امکان شکست این کاریزما را منتفی می باشد.
فرید زکریا برای همراهی مردم و مسئولین مثالهای بسیاری از تاریخ انقلاب اسلامی بیان میکند او می گوید آیتاللّه خمینی با به چالش کشیدن شاه که به نظر مردم عروسک خیمه شببازی آمریکا بود و به کمک همین مردم انقلاب نمود.
درست بعد از وقوع انقلاب، عراق به ایران حمله کرد و روحانیون ایران مجددا از سلاح حمایتهای مردمی استفاده کردند. در حالی که آمریکا در این جنگ با اینکه میدانست عراق از سلاحهای شیمیایی استفاده می کند از صدام حمایت کرد. در طول 8 سالی که دولت بوش مرتب از حمله به ایران سخن میگفت باز هم روحانیون فرصت پیدا کردند تا از مردم کمک بخواهند این چیزی است که ایرانیها هرگز از یاد نمیبرند.
این ارتباط چیزی است که از نظر غربیان به ویژه آمریکا همواره فراموش شده است. او در خاتمه معتقد است در ایران عرق دینی و ملی توأمان رابطه ملت -دولت را رقم میزند
Ayatollah Ruhollah Khomeini came to power by battling the shah, who was widely seen as an American puppet. Soon after the revolution, Iraq attacked Iran, and the mullahs wrapped themselves in the flag again. The United States supported Iraq in that war, ignoring Saddam Hussein's use of chemical weapons against Iranians—something Iranians have never forgotten. Over the past eight years, the Bush administration's veiled threats to attack Iran allowed the mullahs to drum up support.
او پیش از این نیز در مقالات خود به دلایلی مشابه اشاره نموده است که نمونه آن درهفتهنامه آمریکایی نیوزویک به چاپ رسیده است.[5]
شایان ذکر است دو محور استراتژیکی را که فرید زکریا در این سخنرانی به صراحت از آن یاد کرده است یعنی شکست جایگاه رفیع و معنوی رهبران انقلاب اسلامی از یکسو و ایجاد شکاف در روابط میان مردم و مسئولین از سوی دیگر، در کنفرانسهای بعدی و توسط دیگر کارشناسان این موسسه به عنوان سیاستهای پایهای مورد تاکید قرار گرفت.
از اینروبه جرات میتوان اذعان نمود این دو محور از مهمترین محورهایی است که سیاستهای رسانههای غربی و بهویژه انگلیس را در مقابله با مشارکتهای سیاسی و حماسی مردم ایران تعیین میکند.
سِر ریچارد دالتون، سفیرسابق انگلیس در ایران، که بیش از ۳۰ سال سابقه کار در بخش خاورمیانه وزارت امور خارجه انگلیس را دارد و در حال حاضر یکی از کارشناسان ارشد موسسه چتم هاوس در گروه مطالعات ایران میباشد در گفتگویی درباره انتخابات در ایران می کوشد با زیرکی تمام، ضمن تمجید از فرهنگ ایرانی و شعور ایرانیان، در سلامت انتخابات تشکیک نماید و انتخابات را در ایران ابزاری نمایشی برای حکومت معرفی کند.
او با تاکید بر عدم مشارکت واقعی مردم در انتخابات، خط شکاف میان مردم و مسئولین را تعقیب کرده و در صدد است تا این شکاف را به تقابل میان ملت و حکومت منتهی کند. نهایتا بدون اشاره به نقش سی و چند ساله کشورهای غربی درتقابل و مشکل آفرینی برای مردم ایران ، این مشکلات را ما حصل شرایط داخلی ایران و جدایی مسئولین از مردم معرفی میکند.
نکته قابل توجه آنکه سیاستهای فوق بطور هماهنگ در رسانههای مکتوب و دیداری شنیداری انگلیس تعقیب میگردد نگاه اجمالی به صفحات روزنامههای انگلیسی چون گاردین، دیلی تلگراف ،دیلی میرر و تاملی بر اخبار بنگاه سخنپراکنی بی بی سی گویای آنست که انتخابات ایران از مهمترین تیترهای خبری بوده و با نزدیک شدن به انتخابات تلاش این رسانهها در کاهش مشارکت عمومی مردم بیشتر و بیشتر میگردد.
(سه نمونه از روزنامه گاردین پیرامون انتخابات ایران با لحاظ محورهای فوق )
http://www.theguardian.com/world/iran-blog/2015/jun/15/irans-parliamentary-elections-february-2016-similar-turkey
http://www.theguardian.com/world/2016/jan/08/iran-president-hassan-rouhani-post-sanctions-era-new-year
http://www.theguardian.com/world/iran-blog/2016/jan/19/iran-guardian-council-blocks-reformists-february-parliamentary-poll
[2]- http://www.balzan.org/en/prizewinners/nikki-ragozin-keddie/bio-bibliography-_829_853.html
[3]- http://appl003.lsu.edu/artsci/polisci.nsf/$Content/Mark+Gasiorowski?OpenDocument