پخش زنده
امروز: -
کارشناسان معتقدند؛ گروهی در کشور، کوچک سازی دولت را کلید واژه پر تکرار انتخاب کرده و تلاش دارند ادبیات نیمه رسمی را در فرهنگ سیاسی کشور وارد کنند تا در حکمرانی اهداف و مقاصد خود را پیگیری نمایند.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، برنامه ساعت بیست و چهار و یک دقیقه در قسمت دوازدهم از فصل نهم این مجموعه برنامه با موضوعِ توازن شناختی، سرمایه اجتماعی و برنامه ریزی و بودجه، با حضور علیرضا داودی، کارشناس مسائل رسانه، علوم شناختی و جنگ ترکیبی و همچنین میثم علیپور، متخصص حوزه خط مشی گذاری روانه آنتن رادیو گفت و گو شد.
حکمرانی آفندی؛ حکمرانی پدافندی
داودی بحث را آغاز کرد: در حوزه برنامه ریزی در فضای حکمرانی سه فرم در جامعه دیده میشود که نخستینِ آن برنامه ریزی برای حکمرانی هوشمند و منضبط است چراکه پیش فرض سرمایه اجتماعی در راستای همین حکمرانی حرکت میکند و لذا این مسئله را در تمام برنامه ریزیها و اختلالات را نیز ناشی از دستگکاری عمدی میبینیم.
مرحله یا فرم دوم به حکمرانی ناشی از برنامه ریزیهای حادثهای برای سرمایه اجتماعی باز میگردد و اساس برنامهها بر اساس تحولات میباشد که حکمرانی آفندی یا پیشگیرانه و نیز حکمرانی پدافندی را پیش رو داریم.
اگر حکمرانی برنامه ریزی پیش دستانه در پیش گیرد، تحولات قابل درک خواهد بود ولی برنامه ریزیِ ناشی از حادثه، حکمرانی غیر منضبط و بدون هوشمندی ارائه میدهد و نقطه توجه سرمایه اجتماعی به بازی کردن با حکمرانی شروع میشود؛ در این شرایط سرمایه اجتماعی متغیرهایی را در اعمال حکمرانی در اختیار میگیرد.
وقتی مخاطب حاکمیت را دور میزند
به گفته داودی حکمرانی شلخته و فاقد برنامه ریزی، سومین نوع است و به عبارتی کارها از دست حکمران در رفته است؛ در این شرایط مخاطب در مییابد برنامه ریزی وجود ندارد و کارها به شکل روزمره پیش میرود و از آن پس، خود شروع به برنامه ریزی برای اهمال حکمرانی میکند.
در این برهه مترد از قوانین به نوع قدرت سرمایه اجتماعی در دور زدنِ حاکمیت تعریف میشود؛ در این راستا باید بدانیم کدام ساحت در جامعه به گزارهای تبدیل شده تا سرمایه اجتماعی یا مخاطب، حکمران را تفسیر و توصیف و تحلیل کند.
تفاوت سیاست و خط مشی
علیپور هم اظهار نظر کرد: ما با سه گانهی موجودیت سیاسی، سیاست و خط مشی رو به رو هستند و در عرصه عمل هم سیاست مدار و سیاست گذار را داریم که سیاست گذار در حوزه تقنینی وارد عمل میشود و مثلا وزارت خارجه در حوزه خط مشی گذاری سیاسی کار میکند.
این سه گانه جایگاه اندیشه ورزیِ حکمران را نمایان میسازد ولی خط مشی گذاری عمومی از سنخ برنامه و قاعده گذاری است که تصمیم گیری را در عرصه عمومی تعیین تکلیف میکند و ازاین رو به خط مشی ها، فرا تصمیم میگوییم.
جنگ؛ ابزاری در خدمت سیاست
علم سیاست، اما در جایی نمود مییابد که روابط قدرت میانِ بازیگران عرصه سیاسی تنظیم میشود و در این بین جنگ ابزاری در خدمت سیاست است و از طرفی موجودیت سیاست همان نظم سیاسی است که حکمرانی در بسترِ آن حرکت میکند.
باید دید در یک نظم سیاسی، انگاره عمومی از تصمیم گیری، برنامه ریزی و سیاست چیست و این روند با سه گانه فوق صورت میگیرد.
نقشهای رسمی جامعه
در طرف دیگر با دوگانه رسمیت یا عدم رسمیت رو به رو هستیم که از عرصه شناختی، فرهنگی و ایدئولوژیک ناشی میشود؛ در علوم اجتماعی رسمیت یعنی فرد در جامعه با چیزی جز نقش رسمیِ خود تعریف نمیشود. در این جا فرد میان خود و دستاوردهایش ارتباطی برقرار نمیکند و میان خود و شخصیتِ بروکراتیکِ تعریف شده احساسِ تعارض میکند.
البته در جامعه ما افراد در فضایی معنوی زندگی میکنند و حتی شنیدن صدای اذان یعنی آماده باش برای رشد و پرورش شخصیتِ معنوی. اما وقتی یک شخصیت رسمی در اداره میان خود و عرصه معنوی تعارض میبیند، چه وظیفهای دارد؟!
نظام برنامهای رسمی و معنوی
محسن آقایی با ورود به بحث: آیا در جوامع غربی که مسئله قانون مطرح است، افراد به نوای قانون گوش داده و اقدامی را انجام داده یا از آن سر باز میزنند؟!
علیپور گفت: بین انسانی با گرایش و رویکردهای الهی و قوانین موضوعه که برآمده از تجربه بشر است، همواره تعارضاتی را شاهد هستیم. در این بین نظام برنامه و تفکر برنامه ریزی به نظام اجتماعی حاکمیت و رسمیت میبخشد ولی سرمایه اجتماعی در جامعه معنوی نقش آفرینی غیر رسمی را در پیش میگیرد که اقتضای آن، آزادی عمل بیشتر است.
البته چنین روندی در ظاهر نوعی شلختگی نمایان میکند، چون افراد نه رسمیت را صد در صد میپذیرند و نه خارج از چارچوبها رفتار میکنند و در راستای برنامههای غیر رسمی پیش میروند که در نتیجه بهره وری کاهش پیدا کرده و نوآوری حذف میشود.
الزامِ خط مشی پذیری
داودی بحث را پی گرفت: وقتی درک افراد از پدیدهها و رویدادها ناقص باشد، شناخت حاصله مملو از تعارضات است که حل آن از عهده شهروند و حاکمیت خارج است و لاجرم افراد باید سیاست و خط مشی پذیر باشند.
در این جا اولین تعارض در درک ناقص و شناخت متعارض، خروج از مرحله رسمی و نرسیدن به مرحله غیر رسمی و توقف در مرحله نیمه رسمی است و این بزرگترین خطری است که حکمرانی با دست خود ایجاد میکند یعنی سرمایه اجتماعی را -به واسطه درک ناصحیح از حال و آینده در سیاست گذاری و شرایط گذشته و حال در خط مشی گذاری- به مرحله توقف در نیمه رسمی میرساند.
به همین جهت مجلس شورای اسلامی سیاستی را ابلاغ کرده و کارگزار با آن تعارض دارد و جامعه نیز هر دو را کنار گذاشته و نوعِ سوم را برمی گزیند؛ لذا خطرناکترین مسئله، شناختی است که از مرحله نیمه رسمی به اصل یا گزاره تبدیل میشود و آن بر سیاست گذاری و خط مشی گذاری سوار خواهد شد.
میگرن خطرناک حکمرانی
در محیط نیمه رسمی هیچ قانون و رفتار پایدار و درک دقیقی وجود نداشته و هر چه هست، در لحظه ساخته میشود و حتی قیمت گذاری کالاها، خودرو و نیز شایسته سالاری و تکریم ارباب رجوع را در بر میگیرد.
به گفته این کارشناس علوم شناختی وقتی حکمرانی دچار میگرن میشود، سر دردهای مقطعی آن شکلی ممتد به خود گرفته و در مرحله نیمه رسمی پایدار مانده و این همان مرحله خطر است.
حکم رانی و حکم پذیری
علیپور در تکمیل بحث گفت: وقتی ادبیات حکمرانی وارد کشور شد، از سمت حکم راندن مورد توجه قرار گرفت و جای تعجب است که در نهادهای علمی به چنین قیدی توجه نشد و بزرگان این عرصه تاکید کرده اند که حکمرانی به حکم پذیری مقید است؛ یعنی جامعه باید قابلیتِ حکم پذیری داشته باشد تا در نهایت حکمرانی را ایجاد نماید.
از این رو تبدیل حکومت به حکمرانی از سوی برخی جریانها در داخل کشور مورد نظر قرار گرفت تا اهداف و مقاصد خود را پیگیری کنند؛ کوچک سازی دولت در این راستا آدرس غلطی بود، چون دولتها در ایران در برابر دنیا، چندان بزرگ محسوب نمیشوند، اما چرا مدام از عبارت "کوچک سازی دولت" سخن به میان میآید؟! یکی از دلایل غلبه عرصه نیمه رسمی در فرهنگ [و ادبیات سیاسی]است و همین امر دلایل متعدد تاریخی دارد.
ریشههای تاریخی
علیپور معتقد است سازمانها توسط رویهها و نه قواعد رسمی اداره میشوند؛ به گونهای که اگر رسیدگی به پروندهها در قوه قضا به پایان ماه موکول شود، میگویند باید اول ماه بعد مراجعه کنید، اما آیا این بر اساس فرایندی رسمی است یا یک رویه غیر رسمی؟!
موارد غیر رسمی ناشی از فضای حکم ناپذیری ماست که ریشههای تاریخی دارد. به عنوان مثال عمدتا حکومت در کشورمان –در ۴۰۰ سال اخیر- بر اساس ظلم و جور شکل گرفته و فقها روابط جامعه اسلامی را ترجیح دادند و در نتیجه دو نفر شیعه برای امضای یک سند به حکومت مراجعه نمیکردند و بین خود، سندی را مینوشتند.
بازی مجریان در زمین خاکی
داودی در ادامه این برنامه رادیویی در شبکه گفتگو گفت: از زمان میرزای شیرازی که ساختار نیمه رسمی باب شد، رسانهای به نام منبر حرف اول را میزد و به عنوان شبکه اجتماعی تلقی میشد. در این باره قوانین و تبصرههای بسیاری داریم ولی استعداد مجریان در حد زمین خاکی است؛ برای همین ساختارها تغییر میکند.
وقتی از حکمرانی در این خصوص صحبت میکنیم، به عدم تطابق شخصیت اجرا کننده به علاوهی درکِ شخصِ اجرا کننده از شخصیتِ استاندارد در کنار اصرار بر مناسب بودنِ شخصیت ناقص و فاصله گرفته از استانداردها، نتیجهای جز برنامه ریزیِ شبکه اجتماعی برای ورود به حوزهی نیمه رسمیِ قوی میرسیم.
از معین تا توماج
در این راستا یکی از بزرگواران اصرار بر بازگشت خوانندهای به کشور دارد که کسی در سلطنت خواه بودن او شکی ندارد و از طرفی پروژهای به نام توماج صالحی را شکل میدهند.
در این جا وارد مرحله نیمه رسمی میشویم؛ مخاطب میگوید وقتی افراد رسمی کشور تعطیل هستند، پس ما قوانین غیر رسمی را بر شما حاکم میکنیم و سپس با قوانین رسمی آوانگارد رو به رو خواهیم شد.