پخش زنده
امروز: -
محمدرضا پهلوی در سال ۵۳ انحلال همه احزاب کشور را اعلام و دستور تاسیس یک حزب واحد به نام رستاخیز را داد که جمشید آموزگار یکی از روسای آن بود.
به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، طرح حزب رستاخیز که شاه آن را ” فراگیر“ خطاب میکرد، از طرف گروه آموزگار و با شناخت دقیق از خلقیات شاه ارائه شده بود.
اولین دبیرکل حزب رستاخیز محمدعلی هویدا بود و دوسال بعد در ۶ آبان ۵۵ دبیرکلی این حزب به جمشید آموزگار واگذار شد.
چگونگی تشکیل حزب رستاخیز
پس از اینکه تشکیل احزاب دولتی مردم به رهبری اسدالله علم و ملّیون به رهبری منوچهر اقبال نتوانست مردم را به سوی آن احزاب و رژیم شاه جذب کند و حتی پیدا شدن حزب ایران نوین به رهبری حسنعلی منصور نخستوزیر وقت فاقد هرگونه جاذبه برای مردم بود، شاه به فکر ایجاد یک حزب فراگیر و رسمی افتاد، تا اینکه در روز یازدهم اسفند ماه ۱۳۵۳ با سخنان شاه فعالیت حزب رستاخیز شروع شد و احزاب موجود همگی منحل شدند.
شاه در سخنانش اعلام کرد همه مردم باید به عضویت حزب رستاخیز درآیند در غیر این صورت از کشور خارج شوند. طبق دستور شاه تمامی دولتمردان، کارکنان و کارمندان دولت باید به حزب میپیوستند.
نمایندگان مجلس که قبل از اعلام ایجاد حزب رستاخیز، عضو احزاب دیگر بودند به حزب رستاخیز پیوستند.
در سال ۱۳۵۴ بنابر نظر شاه جناحبندی در حزب آشکارتر شد، به طوری که منجر به تشکیل دو جناح سازنده به رهبری هوشنگ انصاری و ترقیخواه به رهبری جمشید آموزگار شد.
طرح حزب رستاخیز که شاه آن را ” فراگیر“ خطاب میکرد، از طرف گروه آموزگار و با شناخت دقیق از خلقیات شاه ارائه شد. گروه آموزگار به قلم و فکر داریوش همایون، طرح این حزب را چنان نوشت که شاه در دورانی که در صدد ایجاد پایههای ایدئولوژیک برای رژیم خود بود، قانع شود که این تنها راه حرکت دادن به جریان از تحرک افتاده و بی تفاوت سیاسی مملکت است. به این ترتیب شاه ناگزیر شد از ادعاهای همیشگی خود در تبلیغ ” حکومت چند حزبی “ و نکوهشِ ”حکومتهای دیکتاتوری تک حزبی“ دست بردارد.
در طول حیات سیاسی حزب رستاخیز، امیرعباس هویدا اولین دبیرکل حزب به مدت ۲۰ ماه (از تاریخ ۱۱/۱۲/۱۳۵۳ تا ۶/۸/۱۳۵۴) در این سمت قرار داشت و فریدون مهدوی قائممقام وی در حزب محسوب میشد. پس از هویدا همزمان با تشکیل دومین کنگره حزب رستاخیز در آبان ماه ۱۳۵۵، جمشید آموزگار وزیر کشور کابینه هویدا به سمت دبیرکل حزب و محمدرضا عاملی تهرانی به عنوان قائممقام وی انتخاب شدند.
آموزگار پس از انتصاب به سمت نخستوزیری، در مرداد ماه ۱۳۵۶ از دبیرکلی استعفا داد و به جای وی محمد باهری معاون وقت وزارت دربار در همین تاریخ به این سمت انتخاب شد و داریوش همایون قائممقام وی شد. وقتی شاه طی دیدار با اعضای دفتر سیاسی و هیئت اجرایی حزب رستاخیز در یک سخنرانی در روز پنجم دی ماه ۱۳۵۶ ” جدایی پست دبیرکلی حزب را از سمت نخستوزیری به مصلحت ندانست“، جمشید آموزگار نخستوزیر وقت برای بار دوم دبیرکل حزب رستاخیز شد و جواد سعید به عنوان قائممقام وی و محمود جعفریان، محمدرضا عاملی تهرانی و محمدحسین موسوی به سمت معاونین وی در حزب تعیین شدند.
دیری نپایید که جمشید آموزگار در مهر ماه ۱۳۵۷ در یک نشست حزبی از دبیرکلی حزب استعفا داد و جواد سعید قائممقام وی، به دبیرکلی انتخاب شد، ولی پس از پنج روز در نهم مهر ماه ۱۳۵۷ وی هم مجبور به استعفا شد و حزب رستاخیز متلاشی شد.
فرجام حزب
حزب رستاخیز که در راستای تحکیم بخشیدن به پایههای رژیم پهلوی، افزایش مشروعیت شاهنشاهی و کنترل بیش از پیش مخالفان بوجود آمده بود، نه تنها در پیشبرد اهداف از پیش تعیین شدهی خود ناتوان و ناکام ماند، بلکه به یکی از عوامل تسریع کننده سقوط نظام شاهنشاهی نیز مبدل شد. در واقع عملکرد و موضعگیریهای شاه و رهبران حزب، اکثریت خاموش، ولی معترض مردم را نیز به حرکت واداشت؛ از یک سو روابط تعریف نشده حزب با شخص شاه، تلاش رؤسای حزب برای جلب نظر شاه و ارائهی گزارشات نادرست از وضعیت کشور و اعضای حزب، و از سوی دیگر فقدان نظمی انسجام یافته میان بخشهای مختلف حزب موجب تضعیف قدرت ویکپارچگی آن شد و این امر مخالفان رژیم را در شرایط مطلوبتری قرار داد.
گرچه عموم مردم ایران تمایلی برای حضور در حزب از خود نشان نمیدادند، در مقابل در میان نخبگان نیز اشتیاقی مشاهده نمیشد و بسیاری از صاحبمنصبان، مقامات عالی رژیم و نزدیکان شخص شاه نیز حزب را هرگز جدی نمیگرفتند و با دیدهی تردید به آن مینگریستند. یکی از این افراد با نفوذ، اسدالله علم است که در خاطرات خود در روز ۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۴، به شرح نخستین کنگرهی حزب رستاخیز پرداخته است: «به دستور شاه در نخستین کنگرهی حزب جدید به نام رستاخیز، حضور یافتم. در حدود ۴۰۰ نماینده از سراسر کشور شرکت کرده و آماده بحث درباره اساسنامه موقت حزب بودند. همهی مراسم خوب کارگردانی شده بود، اما توخالی بود. به کلی توخالی و ساختگی».
بیشتر بخوانید: در چنین روزی نفس مهران به خس خس افتاد
حزبی که برای ایجاد یکپارچگی میان دولت و مردم ایجاد شده بود، به دلیل غیر مردمی بودن، از کارکردهای خود به دور ماند و در نهایت در سال ۱۳۵۷ تنها ۵ روز پس از انتخاب آخرین دبیرکل و در نهم مهر ماه ۱۳۵۷ حزب رسماً به فعالیتهای خود پایان داد.
تجربه حزب رستاخیز به خوبی نشان داد که در کشوری همچون ایران که دارای خرده فرهنگهای متنوع زبانی، قومی، مذهبی و... است، تلاش در جهت ایجاد وحدت رویهی سیاسی، از پیش شکست خورده است و بایست به تنوع افکار و عقاید در چنین نظام سیاسی، اعتقاد و باور داشت.
منابع: اسناد انقلاب اسلامی