به گزارش گروه وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، در محور بحث خانواده، مواردی موجب میشوند که آرامش به کانون خانواده بازگردد.
بسم الله الرحمن الرحیم
حدیث؛ دعواهای زن و شوهری
به وجود آمدن اختلاف میان دو تن از دو فرهنگ و خانواده که حال با یکدیگر زیر یک سقف زندگی میکنند، امری طبیعی است و غالباً در همه زندگیها مشاهده میشود اما نحوه برخورد با این مشکل بسیار مهم و تعیین کننده است. پرهیز از طولانی شدن جر و بحث، رعایت اصل احترام، قبول عذرخواهی و پوزش، دلجویی و غیره مواردی هستند که موجب بازگشت آرامش به کانون خانواده میشوند.
امام حسین (علیهالسلام) میفرمایند: چنانچه دو تن با یکدیگر نزاع و اختلاف کنند و یکی از آن دو تن در صلح و آشتی پیشقدم شود، همان شخص سبقت گیرنده جلوتر از دیگری به بهشت وارد میشود.
محجّة البیضاء: ج ۴، ص ۲۲۸
بسم الله الرحمن الرحیم
برطرف کردن مشکل زن و شوهر
در حالت آرامش، گیرندگی مغز نیز بسیار زیاد میشود. با توجه به این موضوع و بهکار بردن متدهای خاص، مشکل زن و شوهر جوانی حل شد. مشکل این زوج چنین بود: شوهر جوان در مجالس مهمانی، لطیفههای رشتی تعریف میکرد. در حالی که همسرش اهل رشت بود و از این مسأله بسیار ناراحت میشد.
هر بار که خانم با شوهر خود در این زمینه صحبت میکرد، او قول میداد که از دفعه آینده لطیفه رشتی تعریف نکند، اما هیچوقت به وعده خود عمل نمیکرد. به این زن توصیه شد هر شب در حالت نیمه خواب با جملات واضح از شوهر خود بخواهد که دیگر جوک رشتی تعریف نکند. پس از مدتی شوهر بهطور ناخودآگاه در هیچ مجلسی جوک رشتی نمیگفت.
مجموعه مقالات علمی
بسم الله الرحمن الرحیم
پیامد قضاوت زودهنگام
در دوران جنگ، یکی از برادران رزمنده مرخصی گرفته بود و وارد شهر خود شد. همین که به منزل خود نزدیک شد، دید که همسر او داخل کوچه است. نزدیکتر شد که دید مردی داخل خانه است! خشمگین شد و به او حمله کرد. غافل از اینکه در خانه ماری پیدا شده و همسرش وحشت زده از خانه بیرون دویده و مرد همسایه داخل خانه رفته است تا مار را بگیرد.
خاطرات قرائتی، جواد بهشتی
بسم الله الرحمن الرحیم
احترام به شوهر
فتقول: روی فی الکافی عن أبی عبدالله علیه السّلام قال: «إنَّ رجلاً من الأنصار علی عهد رسول الله صَلّی اللهُ علیه و آله و سلّم خرج فی بعض حوائجه فعهد إلی امرأته عهداً ألّا تخرج من بیتها حتّی یقدم، قال: و إنَّ أباها مرض فبعثت المرأة إلی رسول الله صَلّی الله علیه و آله و سلّم فقالت: إنَّ زوجی خرج و عهد إلیَّ أن لا أخرج من بیتی حتّی یقدم و إنَّ أبی قد مرض فتأمرنی أن أعوده؟
فقال رسول الله صَلّی اللهُ علیه و آله و سلّم: لا، اجلسی فی بیتک و أطیعی زوجک، قال: فثقل فأرسلت إلیه ثانیاً بذلک، فقالت: فتأمرنی أن أعوده؟ فقال: اجلسی فی بیتک و أطیعی زوجک، قال: فمات أبوها فبعثت إلیه أنّ أبی قدمات! فتأمرنی أن اُصلّی علیه؟ فقال: لا، اجلسی فی بیتک و أطیعی زوجک، قال: فدفن الرَّجل فبعث إلیها رسول الله صَلّی الله علیه و آله و سلّم أنَّ الله قد غفر لک و لأبیک بطاعتک لزوجک.
امام جعفر صادق علیهالسلام فرمودند: در زمان رسولالله صل الله علیه و آله، یکی از انصار به دنبال کاری از خانه خارج شد (به مسافرت رفت) و قبل از رفتن به همسرش گفت: از خانه خارج نشو تا من بازگردم. اتفاقاً در غیاب آن مرد، پدر همسرش مریض شد.
زن، کسی را نزد پیامبر خدا (ص) فرستاد و پیغام داد که شوهرم مرا امر به ماندن در خانه کرده، پدرم مریض شده است، آیا اجازه عیادت از پدر را به من میدهید؟ پیامبر (ص) فرمودند: زن در خانه بنشیند و اطاعت امر شوهرش را کند. این حکم بر زن گران آمد و دوباره پیغام فرستاد که آیا اجازه عیادت به من نمیدهید؟ پیغمبر (ص) فرمودند: در خانه بنشیند و اطاعت امر شوهر کند.
چیزی نگذشت که پدر آن زن از دنیا رفت و زن پیغام نزد حضرت (ص) فرستاد که پدرم مرده است، آیا اجازه میدهید برای نمازگزاردن بر پدرم (و حضور در تشییع جنازه و مراسم دفن او) از خانه بیرون بروم؟ حضرت فرمودند: بگویید در خانه بنشیند و اطاعت امر شوهر کند!
آن میّت را دفن کردند، پیغمبر (ص) شخصی را نزد آن زن فرستادند و فرمودند: به خاطر آن که امر شوهر را اطاعت کردی خدا، هم تو و هم پدرت را مورد آمرزش قرار داد.
فیض، ترجمه محجه
بسم الله الرحمن الرحیم
آیتالله کشمیری و خانواده
یک عربی بود، مرید آقا بود. ارتباط خانوادگی داشتند با آقا، با خانواده اش میآمدند خدمت آقا، ما هم دیده بودیم این عرب را. گاهی این آقا با زنش دعوا میکرد، وقتی هم که دعوا میکرد خیلی تند میشد. وقتی هم که تند میشد زبانش آزاد میشد یک چیزهایی میپراند.
میآمدند خدمت آیتالله کشمیری، ایشان میفرمودند: حیف است، بد است انسان حرف نامربوط از دهانش صادر شود، به زنش فحش بدهد، خوب این هم یک خورده خودش را جمع و جور میکرد و از خانه که بیرون میرفتند، دوباره با زنش دعوا میکرد. میگفت تو میآیی به خانواده آقا میگی، خانواده آقا به آقا میگوید، آقا با من دعوا میکند.
زن میگفت والله، بالله من نمیگویم، اسرار خانوادگی را که من فاش نمیکنم جایی. قرآن کریم خیلی زیبا این مسأله را بیان فرموده است: «هُنَّ لِباسٌ لَکَم» زن باید از حادثههای روزگار، از سختی ها، مرد را و مرد نیز زن را از حوادث و سختیها همدیگر را حفظ کنند. چطور من بیایم بگویم؟! من نگفتم. امّا باور نمیکرد.
یک روزی این دو نفر میرفتند بازار قم برای خرید، توی بازار دعواشان میشود دوباره این مرد شروع میکند بد و بیراه گفتن، خوب عصبانی مزاج بوده دیگر، آدم بایست پناه به خدا ببرد، زود هم آشتی میکردند، بعد بالاخره خریدهاشان را میکنند و از بازار میآیند بیرون. مرد به خانمش میگوید میآیی برویم منزل آیتالله کشمیری؟ زن میگوید برویم. من تسلیمم. حرفی ندارم.
میآیند منزل آقا، همین که میرسند، آقا میفرمایند: بله، بعضیها بازار میروند، توی بازار دعوا میکنند، بعد این حرفها را به هم میزنند، این فحشها را میدهند، حیف است، زشت است از تو، چرا این حرفها را میزنی؟ بلافاصله دو زانو میشود، تازه دو زاریش میافتد که آیتالله کشمیری بازار قم را هم میبیند، جریانات را هم میبیند.
رابطه معنوی با امام زمان (عجّلالله تعالی فرجهالشریف)، گنجی
بسم الله الرحمن الرحیم
تمثیل؛ آرامش بودن زن برای مرد
عقربه قطبنما بیتاب و بیقرار است و تا زمانیکه همسو با قطب نشود، آرام نمیگیرد و این کار هنگامی رخ میدهد که در محیطی آرام و ساکن قرار گیرد، وگرنه قطبنمایی که بر میزی مرتعش یا بر زمینی لرزان یا در دستان انسانی رعشهدار باشد، هرگز عقربه آن آرام و قرار نمیگیرد.
انسان نیز درست شبیه همان عقربه میماند. بیقرار و ناآرام است، مگر آنکه با خداوند همسو و همجهت شود و این امکانپذیر نیست، جز آنکه در فضایی آرام قرار گیرد و خداوند، زن را آفرید تا مایه آرامش مرد باشد. از این رو، خداوند میفرماید: «وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ؛ و گفتیم: ای آدم! همراه با همسرت در بهشت خدا ساکن شو.» بقره / ۳۵
البته این با هم بودن به جهت سکینه و آرامش یافتن است. همچنان که در آیهای دیگر به صراحت از آن یاد میکند؛ بنابر این به یاد داشته باشیم، زن ظرف آرامش مرد است. روشنتر بگویم: اساسا هر چیزی در دستگاه خداوند ظرف خاص خود را دارد و البته تهیه و فراهم آوردن ظرف با ما است.
در حقیقت، خداوند میفرماید: جنس از من، ظرف از شما، آن هم ظرف مناسب. زیرا همانطور که ما هر چیزی را ظرف هر چیزی قرار نمیدهیم، مثلا گلاب را در ظرف نفت نمیریزیم، خداوند نیز جهت بخشش هر موهبت و نعمتی، ظرف مناسب آن را میطلبد.
مثلا زن ظرف سکون و آرامش است و اگر مردی از خداوند آرامش و قرار را طلب کند، خداوند میگوید: اختیار همسر کن، آنهم همسری مناسب خود، زیرا همسر به جامه میماند و جامه باید مناسب تن باشد، نه کوتاه و نه بلند، نه تنگ و نه گشاد و هم باید متناسب با رنگ پوست باشد و هم از جنسی حلال و طیب فراهم شده باشد، همانگونه که پوشیدن برخی جامهها مثل لباسی که از پوست بدن خوک باشد، نجس و حرام است یا حتی جامهای که از پوست گوسفندی مردار باشد که آن نیز جایز نیست.
زن، همچون پوشش است و باید از راه حلال و شرعی در اختیار مرد قرار گیرد، وگرنه زنی که در هر پارک و پارتی خود را هر لحظه به یکی عرضه میکند و سرانجام نیز به همسری یکی درآید، جز فتنه و ناآرامی با خود چیزی به ارمغان ندارد:
«نشاید هوس باختن با گلی
که هر بامدادش بود بلبلی
چو خود را به هر مجلسی شمع کرد
تو دیگر چو پروانه گردش مگرد».
زمانی که چنین نباشد و همواره روزگار خود را پوشیدگی و پاکدامنی سپری کرده باشد، البته سکینه و آرامش همسر خود را تأمین ساخته و ظرف قرار و آرام او خواهد شد.
«دلآرام باشد زن نیکخواه»
البته همینجا به مزاح و در پرانتز بگویم: بعضی که خود را خیلی زیرک و رند میدانند، گاه به جای یک ظرف، چند ظرف میآورند. یعنی به جای یک همسر، دو یا چند همسر اختیار میکنند، آنهم به گمان راحت و آرامش بیشتر! ولی خداوند زیرکتر از آنهاست و برای کسی که دو همسر دارد، نیمی از آرامش را در یک همسر و نیم دیگر را در همسر دیگر قرار میدهد و حال شما خود بگو یک کاسه بودن بهتر است یا چند کاسه بودن؟ آیا به زحمتش میارزد؟
باران حکمت، سوره بقره، دفتر چهارم (محمدرضا رنجبر)، ص۹
بسم الله الرحمن الرحیم
تمثیل؛ نیکی در مقابل بدی کردن
سمباده، خود زبر و خشک و خشن است اما وقتی که به آهن میکشی، آن را صفا داده و صیقلی و شفاف و براق میکند. حال، کسانی که نسبت به ما خشونت کرده و بدرفتاری میکنند، ناخواسته و نادانسته به ما خدمت کرده و مایه درخشش و تابش بیشتر ما میشوند. از اینرو، در روایات آمده است: «أحْسِن إلی مَنْ أساءَ إلَیْک؛ به کسی که نسبت به تو بدی کرد، خوبی کن.»
زیرا او ناخواسته به شما خدمت کرده و از همین رو است که میبینیم یوسف برادران خود را علیرغم آنهمه خشونت تحویل گرفته و به آنها خدمت کرد و یکی از خدمتها نیز این بود: «وَ قالَ لِفِتْیانِهِ اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ فی رِحالِهِمْ لَعَلَّهُمْ یَعْرِفُونَها إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمْ؛ و به مردان خود گفت: سرمایهشان را در بارهایشان بنهید، باشد که چون نزد کسانشان بازگردند، آن را بیابند.»
درست مثل پزشکی که پس از معاینه، مبلغ پرداختی را در میان نسخه و آن نیز در پاکتی قرار داده و به منشی سپرده تا به شما بدهد و شما در داروخانه وقتی پاکت را باز میکنی، مبلغ خود را میبینی. مبلغ اگر چه اندک است، اما شادی و سرور فراوانی در شما پدید میآورد. «لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ؛ باشد که باز آیند.»
البته یکی از دلایل قابل ذکر برای این رفتار یوسف، این بود که برادران دوباره به سوی او بازگردند. شاید اگر یوسف این مبلغ را با آنان همراه نمیکرد، بازگشت آنان دشوار یا ناممکن بود و این پیامی پنهانی نیز با خود دارد که اگر کسی را به امری دعوت میکنید، مانع او را نیز برطرف سازید.
«فَلَمَّا رَجَعُوا إِلى أَبیهِمْ قالُوا یا أَبانا مُنِعَ مِنَّا الْکَیْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنا أَخانا نَکْتَلْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ؛ چون نزد پدر بازگشتند، گفتند: ای پدر، پیمانه از ما برگرفتهاند. برادرمان را با ما بفرست تا پیمانه بازگیریم. ما نگهدار او هستیم.»
یعنی وقتی برادران به سوی پدر آمدند، هنوز نرسیده گفتند دیگر عزیز مصر به ما گندم نخواهد داد مگر این که برادرمان بنیامین را با ما همراه کنی. البته اگر بنیامین با ما باشد، در حفظ و سلامت او میکوشیم و او را حفظ خواهیم کرد.
یعقوب گفت: توقع دارید همانگونه که سالها پیش درباره یوسف به شما اعتماد و اطمینان کردم، امروز نیز درباره بنیامین به شما اعتماد کنم، آنهم به این امید که او را حفظ خواهید کرد. هرگز شما حافظ خوبی نیستید. حافظ خوب خداست که هم حافظ است و هم دنیایی از رحمت و لطف، به گونهای که هیچکس به پای او نمیرسد.
«قالَ هَلْ آمَنُکُمْ عَلَیْهِ إِلاَّ کَما أَمِنْتُکُمْ عَلى أَخیهِ مِنْ قَبْلُ فَاللَّهُ خَیْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ؛ گفت: آیا او را به شما بسپارم، همچنان که برادرش را پیش از این به شما سپردم؟ خدا بهترین نگهدار است و اوست مهربانترین مهربانان.»
باران حکمت، سوره یوسف، دفتر سوم (محمدرضا رنجبر)، ص ۲۵
بسم الله الرحمن الرحیم
آیه؛ خیر کثیر در برابر تحمل همسر
خداوند در قرآن میفرماید: «عاشِرُوهُنَ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً» یعنی با خانمهایتان بالمعروف معاشرت کنید. معروف یعنی چه؟ مرحوم علامه طباطبایی ذیل این آیه نوشته است: معروف یعنی چیزی که بین مسلمانها، بین مؤمنین و متدینین شناخته شده است. مثل: خوشقولی، خوشبرخوردی، خوشحرفزدن و خوشزبانی. اینها معروف میشوند.
ادامه آیه را دقت کنید: «فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ» اگر با همسرانتان کراهتی دارید، مشکلی دارید، «فَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً» ممکن است شما یک چیزی را کراهت داشته باشید «وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً» صبر کنید، به خوبیهایش فکر کنید، بدیهایش را نادیده بگیرید، سعی کنید سازگاری حاصل کنید، آنوقت خدا به شما خیر کثیر میدهد.
خداوند در آیه دیگر میفرماید: هر کس که خدا به او حکمت بدهد، خیر کثیر به او داده است. بعضی از مفسرین نوشتهاند این «خَیْراً کَثیراً» یعنی اولادهای صالح. بعضیها نوشتهاند خیر کثیر اطلاق دارد؛ یعنی خدا به واسطه این تحملی که همسر میکند (و) نقاط ضعف همسرش را نادیده میگیرد، خدا لطف ویژه به او میکند.
نساء ـ ۱۹ / بقره ـ ۲۶۹ / تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۳۲۰
سخنرانیهای استاد رفیعی (ویژه خانوادهها)، ج ۱، ص ۹۰
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ یَأْتینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً؛ اى اهل ایمان! براى شما ارث بردن از زنان در حالىکه خوشایند شما نیستند [و فقط به طمع بهدستآوردن اموالشان پس از مرگشان، با آنان زندگى میکنید] حلال نیست و آنان را در تنگنا و فشار مگذارید تا بخشى از آنچه را [به عنوان مهریه] به آنان دادهاید، پس بگیرید، مگر آنکه کار زشت آشکارى مرتکب شوند و با آنان به صورتى شایسته و پسندیده رفتار کنید و اگر [به علتى] از آنان نفرت داشتید [باز هم با آنان بهصورتى شایسته و پسندیده رفتار کنید] چه بسا چیزى خوشایند شما نیست و خدا در آن خیر فراوانى قرار میدهد»
نساء / ۱۹