مهم ترین پیام عاشورا برای انسان ها، عدالت، رهایی و مقاومت است. رهایی از پوچیها و مقاومت برای رسیدن به کمال و موفقیت است.
به گزارش سرویس پژوهش خبرگزاری صدا وسیما: پیام عاشورا مخاطبش خصلت انسان ها است. پیامش مطابق با فطرت و حقیقت و مطابق با جان مایه انسان هاست. پیام عاشورا سیاست رهایی و مقاومت است. از این رو است که این پیام ماندگار و فرامکانی شده است. پیام فردی عاشورا این است که انسان، به انسانیت خودش برسد؛ و پیام اجتماعی عاشورا «عدالت» است این که ظلم نکند و زیر بار ظلم نرود. حقیقت عدالت پیام اصلی عاشورا است. در این چارچوب در نوشتار پیش رو که مصاحبه با حجت الاسلام علی سرلک عضو هیئت علمی دانشگاه هنر و مدرس حوزه و دانشگاه می باشد، به «پیام های عاشورا برای شرایط فعلی کشور و امروز جامعه» پرداخته شده است.
پژوهش خبری: عاشورای حسینی دارای چه مفاهیم و پیام های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است؟
حجت الاسلام علی سرلک: عاشورا جلوه بروز و ظهور ظرفیت های انسان کامل در همه ابعاد آن است. یعنی انسان کامل که محور عالم است و هستی که به واسطه او و به خاطر او طراحی شده است؛ به خاطر تنگناهای جامعه و به خاطر تزاحم هایی که بر سر راه است؛ گاهی جلوه زیادی نمی کند مگر برای خواص، مگر برای کسانی که مومن هستند. اما در عاشورا ظرف بروز تمام ظرفیت انسان کامل را دارد. انسان کامل مجال پیدا کرده- که اباعبدالله الحسین مصداق روشن آن هستند- مجالی پیدا شده که از آن طرف خباثت به نهایت خودش رسید؛ و آلودگی و تیرگی در حد کمال خودش بود. از این طرف هم نور و آن حقیقت نورانی توانست آن قدر مششع شود و آن قدر جلوه گر شود که همه انسان ها در هر رتبه ای که قرار دارند. توانستند از آن بهره مند شوند. یعنی این طور نیست که فقط جلوه رحیمیه خداوند در انسان کامل در عاشورا جلوه گر شده باشد. نه اسم رحمان خدا هم و همه اسماء جمال و جلال خداوند منجلی شدند. برجسته شدند؛ در دسترس و قابل فهم قرار گرفتند.
از این جهت عاشورا نسخه کامل حیات طیبه در همه ابعادش است. یعنی انسان در هر سطحی از سطوح انسانیت و در هر سطحی از سطوح معرفت و اخلاق و اینها باشد؛ امکان بهره مندی و امکان اقتباس از این نور منجلی و از این نور تابان دارد. حتی مثلا کسی مثل گاندی که نه دینش و نه مذهبش، طبیعتا شباهتی با دین و مذهب سیدالشهدا ندارد، او می گوید من از حسین بن علی درسی آموختم که می توانم هندوستان را از استثمار و استعمار انگلیس نجات دهم. این خیلی مساله مهمی است. پس اگر در یک کلمه بگوییم به دلیل اینکه در آن زمین کربلا و در آن مقطع زمان به حسب ظاهر کوتاه که یک نیمروزی است؛ عاشورا انسان با همه ظرفیت گسترده و بی نهایتش که بنا بود خلیفه خدا باشد؛ جلوه گر شده و قامت برافراشته است و این یعنی اینکه بقیه انسان ها چراغ هدایت یا مصباح الهدی، سفینه النجاه را پیدا کرده اند.
بذر مُهَجَة سیدالشهدا، خون قلب اباعبدالله باعث شد که همه انسان ها بتوانند از مسیر گمراهی برگردند. البته اینکه این را انتخاب می کنند یا نمی کنند این مساله دومی است. خلاصه اش این که در عاشورا و کربلا راه هموار شد؛ و امکان رشد انسان در همه ابعاد فکری، عاطفی، عقلانی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، حکومتی در همه ابعاد راه باز شد. یعنی انسان امکان انتخابش کاملا میسر و حتی جذاب شد. امام حسین (ع) به گونه ای رفتار کردند که مثلا در ابعاد خانوادگی رفتار یک پدر با دخترش، با همسرش، با فرزندش، اینها در نهایت عاشقانگی بود.در رفتار با دشمن، در رفتار با اصحاب، در رفتار با کسانی که پشیمانند؛ در رفتار با کسانی که عهدشکنی کردند؛ یعنی در نهایت آن قدسیت جلوه گر شد و از این جهت می توان گفت که عاشورا را باید نسخه تام و تمام ، نسخه بی نظیر حرکت است. حرکت در همه ابعاد، برای انسانی که قصد کمال دارد؛ قصد رشد دارد. قصد ارتقا و هدایت دارد. اگر این مقدمه را پذیرفتیم؛ آنوقت نه تنها ما برایمان میسور است و ممکن است که اقتدا کنیم و بهره بگیریم از این مسیر، بلکه ضرورت دارد.
اباعبدالله یک انتخاب برای انسانیت نیست؛ بلکه یک اضطرار برای انسانیت است. یعنی ما گریزی و چاره ای نداریم که به ابعادی که سیدالشهدا به زیبایی هرچه تمام تر اینها را نمایان کرد. البته این بحث روضه و بحث ابراز احساسات و گریه ها، اینها دریچه ورود به این شخصیت بزرگ هستند. یعنی انسان با این عواطفش نسبت به امام حسین (ع) حساس می شود کنش اباعبدالله برایش جذاب می شود؛ لذا این گریستن ها اینها مقدمه نگریستن ها و مقدمه شهود و سنخیت در نهایت ماجرا ست.یعنی از آن دید بهره مند شدن است. از این جهت ما باید بگوییم که امام حسین (ع) یک انتخاب ضروری است.یک انتخاب قطعی است؛ و این را هم سودمندانه باید اعتراف کنیم که خیلی از ما در همین سطوح مناسکی و سطوح صرفا احساسی باقی مانده ایم و این البته موفقیت بزرگی است. ولی نهایت موفقیت نیست؛ یعنی خود سیدالشهدا (ع) که می فرمایند: « أنْ اَسیرُ بِسیرَةِ جَدّی » به معنای « به شیوه جد و پدرم حرکت کنم.». خود اباعبدالله می گوید: روش من ملاک و معیار دارد؛ و خودم بر اساس یک معیاری حرکت می کنم. این معیار و ملاک را ما باید استخراج کنیم و برای سبک زندگی که باید موحدانه و حسینی باشد باید خیلی به بحث بگذاریم؛ و زمان بگذاریم و بتوانیم بر اساس یک منش حساب شده ای سیدالشهدا را کشف کنیم و به معنای واقعی کلمه اش بهره مند بشویم. می توانیم بگوییم ما با اشک آغاز کردیم بعضی هایمان هم در این اشک متوقف شدیم؛ ولی اشک مسیر است.اشک مَعبر است؛ خود کلمه عَبره به معنای اشک، از ماده عبور است. از ماده عبرت است؛ از این باید عبور کرد. نه به معنای اینکه تعطیلش کرد. مثل عدسی عینک، با اشک، با همین احساسات و عواطف با همین دلدادگی ها و عاشقانگی ها باید این گریستن ها برای نگریستن ها است؛ که البته اگر گریستنی و عواطفی در کار نباشد حتما آن نگریستن ها می توانند نگریستن-های کج و معوج و انحرافی و تحریفی باشند؛ لذا ما با نهایت عواطف با آنها ، با نهایت عاشقانگی هایمان ورود پیدا می کنیم. ولی دست به کارهای بزرگتری باید بزنیم. یعنی این گریستن ها، اگر ما را صرفا در خودشان متوقف کنند؛ آن وقت است که سیدالشهدا تنها می ماند؛ و ما عملا اقتدا نکردیم و صرفا یک بهره شخصی احساسی بردیم.
پژوهش خبری : کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا چه پیامی برای امروز جامعه دارد؟
حجت الاسلام علی سرلک: این کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا برخی معتقدند روایت است و یکسری اسناد هم برایش پیدا کرده اند. بعضی می گویند این روایت نیست یک جمله ای است که معروف شده است. اما ما نیازی نداریم برای اینکه این حقیقت واضح عریان شفاف ملموس را که داریم با همه وجودمان احساس می کنیم الزاما مستندش کنیم به اینکه حتما روایت هست یا نیست. این حقیقت است. کل یوم عاشورا یعنی ظرفیت عاشورا و ظرفیت کربلا به همه زمان ها و زمینه ها سرکشیده است و مرزهای زمانی و زمینی را از سر راه خودش برداشته است. امکان انتخاب را سیدالشهدا برای همه انسان ها در همه شرایط فراهم کرده است.
امکان انتخاب خدایی شدن را، به کمال رسیدن را، کل یوم عاشورا یعنی در نیویورک، یعنی در منهتن، یعنی در توکیو، یعنی در پکن، یعنی در سرتاسر عالم، یعنی در تهران، یعنی در قم، یعنی در همه جا، برای حسینی شدن کاری می شود کرد؛ و راهی برای حسینی ماندن باز مانده است. یعنی سیدالشهدا با ماجرای عاشورا تمام بن بست ها را شکافته اند؛ و از میان همه این راه ها و کج راهه ها و بیراهه ها یک شاهراه را باز گذاشته اند. اینکه کسانی بروند یا نروند، استفاده کنند یا نکنند بحث بعدی است. مهم این است که این راه باز است؛ و کسی نمی تواند این راه ببندد. این راه خیلی گسترده است. چون در آن حماسه در اوج است. مظلومیت در اوج است و عرفان و مَعْرِفَهٌ اللَّهِ هم در اوج است. کل یوم عاشورا یعنی اینکه مثلا فرض کنید اگر ۱۰ محرم هم نبود.
فرض کنید ۱۱ سپتامبر بود. ۱۲ جولای بود. ۱۷ خرداد بود. همه این روزها امکان عاشورایی شدن، امکان آن چیزی که اباعبدالله در آن زمین به نمایش گذاشتند. آن امکان برای همگان در همه شرایط وجود دارد؛ و همه زمین ها می تواند بستری و زمینه ای برای جلوه حسینی ما باشد؛ حالا جلوه حسینی در کاسبی، در رانندگی، در استادی، در شاگردی، در همه آن شئون مختلفی که انسان ها در شرایط متفاوت به آن مشغول و مبتلا هستند. به هرحال کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا یک حقیقت عینی ملموس مشهود تجربه شده است که انسان ها به فراخور آمادگی هایشان می توانند از این چشمه زلال سیراب شوند. این بسیار حرف مهمی است به همین دلیل حضرت زینب سلام الله علیها به یزید گفتند: «کِدْ کَیْدَکَ وَ اسْعَ سَعْیَکَ وَ نَاصِبْ جُهْدَکَ» فرمودند هر کاری می خواهی و هر تلاشی می خواهی انجام بده. «فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِکْرَنَا وَ لَا تُمِیتُ وَحْیَنَا وَ لَا تُدْرِکُ أَمَدَنَا» به خدا قسم نمی توانی این یاد را محو کنی؛ و این راه را کور کنی. این راه باز است؛ و این مسیر هموار است. این راه را حسین تا ابدیت هموار کرده است؛ لذا کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا یک چنین حقیقت با عظمتی را دارد یادآوری می کند.
پژوهش خبری : امام حسین (ع) برای قیام عاشورا چه کرد؟
حجت الاسلام علی سرلک: قیام به معنای برخاستن و بهره مندی و استفاده از همه امکانات، سیدالشهدا (ع) برای اینکه عاشورا تابلوی راهنمایی تمام انسان ها در تمام زمان ها و مکان ها باشند. با همه وجود به تعبیر روایات با بذل مُهَجَة با تمام امکانات، با تمام داشته ها، به میدان آمدند و از هیچکدام از داشته هایشان در این مسیر صرفنظر نکردند. همه امکاناتشان، جان و مال و آبرو و حیثیت و فرزند و عیال و آرامش را، همه را به میدان آوردند و در راه خدا بدون اینکه توقعی داشته باشند. بدون اینکه منتظر پاداشی باشند همه را هزینه کردند؛ لذا در لحظه آخر هم به خداوند متعال عرض کردند که: «الهی رِضاً بِرِضِاکَ، تسلیماً لأمرک، و لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ. » یعنی یک سرمایه گذاری تام و تمام و یک سرمایه گذاری بدون چشمداشت، این تمام ویژگی عاشورا در همین قیام لله ، در همین تحقق « انْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی وَ فُرادی» در این رخ داد؛ و سیدالشهدا، این قیام لله را با همه وجود و با همه علاقه و محبتشان انجام دادند؛ و نتیجه هم گرفتند؛ هم در زمان خودشان، در همان نیم روز عاشورا، انسان هایی به حقیقت کمال و کمال حقیقت رسیدند.
هم در همان روزها، قیام هایی در بعد از عاشورا شکل گرفت، قیام توابین، انواع و اقسام خیزش ها و حرکت ها چه معنوی و روحی و چه اجتماعی و سیاسی شکل گرفت؛ و یکی از آثار و برکات قیام سیدالشهدا همین پیروزی انقلاب اسلامی است که از سر نگاه حسینی شکل گرفت؛ و نمونه واضح تر آن همین پیروزی جبهه مقاومت در برابر داعش که این قطعا و بدون تردید محصول نگاه آدم های بزرگی مانند حاج قاسم بود که همه وجود خودشان را از سیدالشهدا سرشار کرده بودند؛ و این پیروزی بر سازمان مخوف و وحشتناک و بی رحم داعش جز در پناه نگاه حسینی، رخ نداد؛ لذا اباعبدالله پیروز ماجرای کربلا و عاشورا هستند. درست است که آسیب خوردند؛ ابدان مطهرشان تکه تکه شد؛ ولی پیروزی با امام حسین بود و شکست با کسانی که روبروی این نگاه ایستادند.
پژوهش خبری : ابعاد پیام قیام امام حسین چیست؟
مهمترین پیام عاشورا پیام حیات انسان است. زندگی و معنایابی زندگی انسان است. مثلا در دوره ما که دوره مکاتب و ایسم هایی است که با همه زرق و برق ها انسان را به پوچی و به سرخوردگی و به یاس می کشانند. پیام اصلی عاشورا، معنابخشی به زندگی است؛ که البته این معنابخشی از مسیر رنج ها و از مسیر مجاهدت ها می گذرد. ولی بالاخره انسان از سردرگمی، از بی معنایی، از زیست بی معنا نجات پیدا می کند. بزرگترین پیام عاشورا این است که انسان را به منزلت واقعی خودش باز می گرداند و البته انسان وقتی به این منزلت برگشت همه کنش های فردی او، کنش های اجتماعی اش، کنش های سیاسی اش و خانوادگی اش، همه نظم و نسق پیدا می کنند. مثل یک پازلی که همه قطعات گوناگونش سر جای خودش قرار می گیرد و انسان معنادار، انسان با حیات طیبه، این در هر سمتی، در هر منصبی، در هر جایگاهی، که قرار می-گیرد. کار خودش را به درستی انجام می دهد.
مهمترین پیام عاشورا، رهایی از پوچ گرایی، رهایی انسان از احساس بی معنایی و اگر انسان معنا پیدا کند؛ آنوقت هستی را می تواند به معنا برساند. اینکه قرآن می فرماید: « ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ » برای این است که انسان بی معنا زندگی کرده است و معنای واقعی زندگی را نفهمیده است. عاشورا این کار بزرگ را با انسان ها کرده است. عاشورا سیاست رهایی انسان ها از پوچی ها و مقاومت برای رسیدن به کمال و موفقیت است. یعنی عاشورا، انسان را به سمت کمال لایق روانه می کند. به سمت آن چیزی که شانش است و باید به آن برسد.
پژوهش خبری :در شرایط فعلی کشور مردم چگونه میتوانند از پیام عاشورا استفاده کنند؟
اگر بخواهیم کلیت بحث معنابخشی به زندگی را در منشور تامل مان تصفیه اش کنیم؛ به دو تا کلید واژه می رسیم که عاشورا می گوید وقتی شما انسان شدید و زندگی تان معنادار شد؛ نه به هیچ کس ظلم کنید؛ و نه از طرف هیچکس زیر بار ظلم بروید. یعنی خیلی حرف مهمی است که انسان ظلم نکند به خودش، به همسرش، به ماشینش، به موتورش، به خانه اش، ظلم نکند. یعنی اینها سرجای خودشان باشند؛ و درست به اینها رسیدگی کند؛ به هیچ کس ظلم نکنیم و زیر بار ظلم هیچکس نرویم. حالا طرف خیلی گردن کلفت باشد، خیلی مستکبر باشد، خیلی قدرت داشته باشد؛ زیر ظلمش نباید رفت. زیر ظلم رفتن یعنی منظلم شدن، منظلم یعنی پذیرفتن ظلم که غیر از مظلوم است. ممکن است طرف مقابل ظالم است؛ ظلم می کند و شما مورد ظلم قرار می گیرید.
مهم این است که ما از عاشورا یاد بگیریم که ظلم را نپذیریم حتی اگر هزینه داشته باشد. یعنی منظلم و ظلم پذیر نباشیم. اما ممکن است از ناحیه دیگران مخصوصا از ناحیه اجنبی، بیگانه، مورد ظلم و ستم قرار بگیریم. بالاخره فرض کنید آمریکا ظلم می کند؛ دارو را یا مواد دارویی را محدود می کند؛ و اینجا بیماران تحت ظلم قرار می-گیرند. یا در مناسبا ت سیاسی و فرهنگی ظلم می کند. بالاخره ما مورد ظلم قرار می گیریم. اما اگر این ظلم را پذیرفتیم معنایش این است که پیام عاشورا را متوجه نشدیم و عملا حسینی نشدیم. اگرچه ممکن است عزادار هم باشیم و گریه هم بکنیم. ولی حسینی واقعی کسی است که زیر بار ظلم احدی نرود.
پژوهش خبری : جریان مقاومت چگونه پیام عاشورا را امتداد داد؟
پیرو امام حسین بودن امروز خیلی باید قدرتمند باشد. آن قدر قدرتمند باشد که هیچ تفکری نتواند پرچم او را بردارد؛ و البته این پرچم باید آنقدر بلند و اهتزاز داشته باشد که دیگران بتوانند زیر پرچم او زندگی کنند؛ و به واقع تمدن یعنی همین، تمدن یعنی هاضمه بزرگ. پرچم اباعبدالله آن قدر بلند است که همه زیر پرچم او هستند. بیرق امام حسین برداشته شدنی نیست. بزرگترین پیاده روی تاریخ کره زمین پیاده روی اربعین است. کسی مگر می تواند این را جمع کند. جریان مقاومت همانطور که رهبر عزیز و حکیم انقلاب فرمودند: جریان مقاومت باید در ابعاد مختلف، خود را قوی کند. در ابعاد اقتصادی، در ابعاد فرهنگی، در ابعاد انسانی، در بعد خانواده، باید یک خانواده گرم و با نشاط داشته باشد. اصلا هیچ گریزی نیست که در دنیای امروز ما به غیر از قدرت و به غیر از قوی شدن- نه به معنای انحصارطلبی- بلکه به معنای پرچم برافراشته بلندی که دیگران هم بتوانند زیر سایه آن پرچم زیست کنند و حرکت کنند و کسانی که ضد این پرچم و نگاه هستند جرات نکنند که تعرض کنند.
پژوهش خبری : در دفاع مقدس چگونه پیام عاشورا مورد استفاده قرار گرفت؟
دفاع مقدس تبلور عاشورا بود. خودش نقطه ای و شعبه ای از کربلا بود. بالاخره نمادها، نمودها، اتفاقات بسیار شباهت زیادی داشت. دفاع مقدس در دوره معاصر یک بازخوانی و بازنمایی عاشورا بود. خیلی عجیب و غریب بود یعنی به تعبیر شهید آوینی «شهدا اصحاب عاشورایی امام و عشق بودند .»؛ و همان کاری را کردند که اگر در کربلا مسلم بن عوسجه و حبیب بن مظاهر و و اینها انجام دادند. همین رزمندگان ما زمان جنگ هم همین کار را انجام دادند. همین بود که حضرت امام می-فرمود که: من به چهره های شما که نگاه می کنم از خودم شرمنده می شوم. حقیقتا عاشورا را مجسم کردند . جنگ ما بدون امام حسین بدون یاد سیدالشهدا اصلا معنا نداشت؛ و تمام هویتش را از عاشورا و از کربلا و اینها گرفته بود؛ و الحمدلله و المنه که اگرچه ما از روزگار ۶۱ هجری دور ماندیم، اما بازنمایی آن صحنه ها و آن تصاویر و رشادت ها و عرفان ها را ما دیدیم. در چهره بزرگانی که در کربلای ایران حماسه آفریدند. مثل صیاد شیرازی، مثل ابراهیم همت، مثل ابراهیم هادی، حسین خرازی، احمد کاظمی، اینها همان اصحاب امام حسین در زمان ما بودند؛ و همان کارها را انجام دادند الحمدلله و المنه که ما عاشورا را جلو چشم خودمان دیدیم.
*چگونه پیام عاشورا هر روز تازگی دارد؟
تازگی پیام عاشورا برای این است که جان ما انسان ها متصل به جان خداست. «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» در کار است و پیام عاشورا برای روح متلاطم در حال تپشی است که یکسره به دنبال حقیقت است. و عاشورا می تواند این حقیقت طلبی بی-نهایت انسان از چشمه زلال و فیاض خودش، را سیراب کند. چرا عاشورا حرفش همیشه تازه است؟ چون انسان موجودی متصل به خداست؛ و همه این راه ها و بیراهه هایی که به او پیشنهاد شده ، نتوانسته او را به آرام و قرار برساند. به همین دلیل عاشورا مثل اکسیژن است؛ که هر روز ما برای زندگی به تنفسش نیاز داریم. مثل خورشید است که هر روز حرف جدیدی با برگ ها و درخت ها و با زمین دارد. یعنی نور امروز خورشید با نور دیروزش متفاوت است. چون درخت هایش امروز فرق کرده است. آنقدر در این نور خورشید و اکسیژن اطراف ما، آنقدر تازگی و طراوت است که برای هر روز حرف جدیدی دارد؛ و امام حسین ارواحنا له الفدا، مثل قرآن که هیچ چیز او را کهنه نمی کند حرف جدید دارند برای انسان هایی که جدید می شوند؛ برای انسان هایی که تازه می شوند؛ و برای انسان هایی که حقیقت را می طلبند. امام حسین چرا زنده است؟ چون انسان محور عالم است و انسان علی رغم همه بیراهه ها و کج راهه ها یک قلبی پر از میل به بی نهایت دارد و یک فطرتی دارد که این فطرت همواره خدا طلب است و سیدالشهدا پاسخ این قلب بی نهایت طلب و این فطرت خداجوی ما را هرروز با شرایط جدید ما می دهد؛ لذا داستان عاشورا، روضه های امام حسین را همه ما هستیم.
ولی هربار که می شنویم گریه می کنیم به خاطر اینکه این روضه ها در حقیقت وجود ما جاری می شوند. یعنی از خودآگاه عبور کرده اند. یک بحث ناخودآگاهی و بحث کنه وجود و سرشت آفرینش است. این همیشه تازه است و امام حسین الحمدلله اینجا را فتح کرده است؛ لذا در روایات هست که «-اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.» اصلا این حرارت سرد نمی شود. چرا که این فطرت پایان نمی پذیرد، چون خدا طلبی در وجود انسان ته نمی کشد؛ و پایانی ندارد.
پژوهشگر: مهدی ناجی