شورای همکاری خلیج فارس در دهه پنجم حیاتش، نیازمند دوری از تفکرات سوخته و بیحاصلی است که برخی اعضا همچون امارات، سعودی و بحرین به سایرین القا میکنند.
او همچنین گفته؛ مذاکرات وین بایستی علاوه بر برنامه هستهای ایران به رفتارهای منطقهای و برنامه موشکی این کشور نیز رسیدگی کند.
آنچه الحجرف آن را حمایت ایران از گروههای تروریستی خوانده، در اصل حمایت از همان گروههای برآمده از بیداری و بصیرت مردم کشورهای منطقه است که دریافتهاند نه تنها آمریکا هیچ دستاوردی برای آنها نداشته، بلکه ائتلافهای عربی، چون شورای همکاری خلیج فارس، اتحادیه عرب و ارتش واحد عربی که با عنوان حمایت از مردم در برابر تروریسم و رژیم صهیونیستی شکل گرفتند نیز هیچ اقدامی برای تحقق مطالبات آنان صورت ندادهاند.
سابقه سیاه آمریکا در تاسیس امثال داعش و اشغالگری و جنایت در عراق و افغانستان و همراهی با آن از سوی برخی کشورهای عربی که خیانت به مردم را با سازش با اسرائیل و کشتار در یمن به نهایت رسانده، مواردی است که امثال الحجرف خود را به ندیدن آن میزنند.
ملتهای منطقه که از آمریکا و دولتمردان خود ناامید شدهاند به دنبال الگویی برای آزادی و بازگرداندن حیثیت و شرافت انسانی خود هستند و در این مسیر الگوی مقاومت را در پیش گرفتهاند لذا تعبیر کردن حرکتهای مردمی در کشورهای منطقه به دخالت ایران، آدرس غلط دادن برای پنهانسازی بیداری ملتها در مسیر رسیدن به استقلال و ازادی واقعی است.
از سویی؛ ادعاها علیه جمهوری اسلامی در حالی مطرح میشود که تهران همواره بر لزوم همگرایی منطقهای تاکید کرده و امنیت منطقه را امنیت خود دانسته و در این راه از هیچ اقدامی فروگذار نبوده و به اذعان مقاومت، آنچه مانع تجاوز رژیم صهیونیستی به کشورهای منطقه شده توان دفاعی و موشکی ایران و متحدانش بوده که ضامن امنیت منطقه شده است.
نکته قابل توجه آنکه جمهوری اسلامی برای تمام بحرانهای منطقه راهکار سیاسی و راهبردی ارائه کرده است که نمود آن را در طرحهای مطرح شده برای افغانستان، یمن، سوریه و فلسطین میتوان مشاهده کرد که البته کشورهای عربی به جای توجه به این طرحها در مسیر طرحهای آمریکایی همچون معامله قرن، طرح دو دولتی، صلح خاورمیانه و... حرکت کردهاند که نتیجه تمام آنها استمرار بحران در منطقه بوده است.
نکته مهم دیگر آنکه بسیاری از کشورهای منطقه از جمله کشورهای مانند قطر، کویت و عمان که در جمع ۶ کشور تشکیل دهنده شورای همکاری خلیج فارس هستند دیدگاهی مغایر با دبیرکل شورا داشته و همواره ایران را همسایهای دوست دانسته و بر روابط کشورشان با تهران تاکید داشته و دارند.
این سوال مطرح است که چگونه نیمی از اعضای شورا بر همگرایی با جمهوری اسلامی تاکید دارند و دبیرکل شورا این حقیقت را نادیده گرفته و به جوسازی علیه ایران میپردازد؟ این رفتار یا برگرفته از خصومت فردی او با جمهوری اسلامی است و یا برگرفته از وابستگی او به رژیمهای معلوم الحالی است که برای ایجاد بحران در منطقه حاضر به نابودی منافع اعضای شورا شده و سعی در انحراف شورا از مسیر تعامل منطقهای به تنش منطقهای هستند.
هر کدام از این دو گزینه مطرح باشد به نظر میرسد تجدیدنظر شورا در ادامه فعالیت آقای دبیرکل برای حفظ ماهیت و آینده شورا ضروری است.
سخنان الحجرف مشابه سخنانی است که همواره از زبان مقامات آمریکایی از جمله در سفر اخیر بلینکن وزیر خارجه آمریکا در کویت و نیز مصاحبه با شبکه الجزیره مطرح شده است. این تشابه نشان میدهد که برخی اعضای شورای همکاری خلیج فارس پس از ۴ دهه همچنان در تصور ابر قدرت بودن آمریکا باقی مانده و حاضر به پذیرش حقایق جاری در جهان یعنی افول آمریکا نیستند.
بر این اساس به نظر میرسد، شورای همکاری خلیج فارس در دهه پنجم حیاتش، نیازمند بازنگری در سیاستها و جهت گیریها است که بخشی از آن دوری از تفکرات سوخته و بیحاصلی است که توسط برخی اعضا همچون امارات، سعودی و بحرین به سایرین القا میشود که محور آن را نیز بازی در زمین رژیم صهیونیستی و آمریکا با ادعای بقای شورا و نقش آفرینی آن در منطقه صورت میگیرد.
اینها دولتهایی هستند که همچنان توهم نخنمای همراهی با آمریکا برای ماندن بر مسند قدرت را در سر دارند حال آنکه واقعیت امر آن است که از یک سو آمریکا دیگر آن آمریکای گذشته نیست و از سوی دیگر ملتهای منطقه دیگر پذیرنده سلطه آمریکا و حاکمانی وابسته به آن در کشورهایشان نیستند و با تشکیل هستههای مقاومت برای آزادی کشورشان گام بر میدارند.
این حقیقتی است که هیچ کدام از کشورها از جمله شورای همکاری خلیج فارس با فرافکنی و جوسازی علیه جمهوری اسلامی ایران نمیتوانند آن را کتمان و پنهان سازند و در نهایت نیز گزینهای جز تسلیم شدن در برابر خواست ملتهایشان مبنی بر دوری از آمریکا و رویکرد به مقاومت نخواهند داشت.