نامزد سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری: با شناسایی ۵۵۵ پست دولتی، نظام شایستگی برای انتصاب مدیران تعریف کردهایم.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما چهارمین ویژه برنامه انتخاباتی دستخط میزبان یکی دیگر از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری بود؛ کسی که متولد ۲۵ فروردین ۱۳۵۰ در فریمان در یک خانواده مذهبی است. دانشیار دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران، پزشک متخصص جراحی سر و گردن، گوش و حلق و بینی است.
کسی است که در دوران دانشجویی از فعالان دانشجویی بوده و از مجلس هشتم نماینده مجلس شورای اسلامی شده و تا همین مجلس یازدهم ادامه دارد. در سال اول مجلس یازدهم که چند روز پیش به پایان رسید، نائب رئیس اول مجلس شورای اسلامی بوده است. به نوعی از چهرههای جوان حاضر در میان نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری محسوب میشود. پیش از مجلس هم ریاست دانشگاه علوم پزشکی سمنان را عهدهدار بوده است.
سلام؛ خوش آمدید.
اگر بخواهم داستان آن را بیان کنم قصه طولانی میشود. تصمیم مقطعی و ناگهانی نبوده است. این گونه نبود که مثلا نزدیک انتخابات شود و من هم احساس کنم که بنده به سطحی رسیدهام که میتوانم رئیس جمهور شوم -، چون من یک نگاه خاصی در موضوع صلاحیت دارم و اگر لازم شد توضیح خواهم داد - بعد بیایم و تصمیم به ثبت نام بگیرم و بخواهم شانس خود را امتحان کنم.
ما سال ۹۷ با جمعی از دوستانی که کار تحلیلی انجام میدهیم به این جمعبندی رسیدیم که برخی از مشکلات کشور مزمن شده و دولتهای مختلف که میآیند جابجایی مدیران، آن مشکلات مزمن را حل و فصل نمیکند. مثلاً نمونه تورم را نگاه کنید. تقریباً معیشت، گرانی و تورم شعار تمام دولتها بوده است. این دال مرکزی گفتمان آنها بوده و هر یک به یک چیزی میچسباند. یکی از جنگ در ایجاد تورم نام میبرد و با سازندگی قصد اصلاح داشت، دیگری میگفت مشکلات اقتصادی را با توسعه سیاسی درست میکنم، دیگری گفته مشکلات اقتصادی برای فاصله طبقاتی است و فاسدین را کنار میزنم، دیگری گفته مشکلات اقتصادی به دلیل ارتباط با غرب و آمریکاست. در نهایت خود موضوع درست نشده و سرجای خودش باقی مانده است. آسیبهای اجتماعی هم تقریباً همین است، مسئله کاهش باروری، افزایش سن ازدواج، طلاق و ... نیز به همین منوال است. بخواهم نمونه ذکر کنم در حوزه فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی، مسائل مزمن شده و دولتهای مختلف میآیند و نمیتوانند این مسائل را حل کنند.
به یک بیانیه تحلیلی رسیدیم و نام آن را «فصل پروانگی» گذاشتم که آن را منتشر کردیم. انجا حرف ما با جوانانی که کار میکردیم این بود که مسئله پوست اندازی نیست. اینطور نیست که آدمها عوض شوند کار درست میشود. انقلاب اسلامی که به پیروزی رسیده رویکرد سیاسی و سازمان سیاسی کشور را تغییر داده است، اما نظام اداری کشور تغییر پیدا نکرده است و نظام اداری موجود در کشور و ساختار حاکم بر اداره کشور ساختار ۱۰۰ ساله است؛ فارغ از این که هیچ ربطی به انقلاب اسلامی ندارد فرسوده هم هست. یعنی حتی اگر انقلاب اسلامی نبود فرسودگی این سازمان و ناوگان آثار سوء میگذاشت و ما این را وصله و پینه کردهایم. وقت این رسیده که نظامها تغییر کند.
حضرت آقا که بیانیه گام دوم را ابلاغ کردند، آن را تائیدیهای بر این نظریه دیدیم. بعد هم بحث دولت جوان حزب اللهی مطرح شد. در همان گفتگویی که ایشان با جمعی از جوانان داشتند، گفتند این دولت جوان حزب اللهی باید بیاید تا تحول عظیم در نظام مدیریت کشور ایجاد شود. این تحول عظیم در نظام مدیریت کشور یعنی انقلاب در سازوکارها. اخیراً هم که رهبر انقلاب با مجلس صحبت کردند، بیان کردند سیاستها باید تغییر کند. مقام معظم رهبری چند وقت پیش بیان کردند که برنامه ریزیهای درازمدت داشته باشید.
ببینید، ما همیشه در موقعیت حساس کنونی هستیم و هیچ گاه از این موقعیت خارج نمیشویم و همیشه با پیامدهای پشت هم و سریعی که به ما برخورد میکند روبرو میشویم و همیشه هم عقب هستیم. دولتهای ما بسیار زحمت کشیدهاند و نمیخواهم بیانصافی کنم؛ بالاخره این رشدی که بعد از انقلاب اتفاق افتاده، ماحصل عملکرد همین دولت هاست. ما یک اندیشکدهای به نام «بسامد گام دوم» درست کردیم که در دو سال گذشته خواستیم این موضوع تبدیل به مدل و اقدام شود و فقط گفتمان باقی نماند، چون ماموریت را رهبری به جوانان دادند.
ما به عنوان بخشی از جوانان این کشور ۱۵۰-۱۰۰ نفر جمع شدیم. الان هم یک مدل تحول داریم که به نام «دولت مردم» و بعنوان نظریه است. یک سلسله برنامه اجرایی در حوزههای مختلف داریم که هم به مسائل اضطراری مردم توجه میکند و هم نظام مدیریت کشور را در عرصههای مختلف تغییر میدهد. من نه به عنوان یک نفر، بلکه بعنوان نماینده یک رویکرد تحولی امروز در خدمت شما هستم؛ چون اصلا ریاست جمهوری یک نفره نیست. این باور که ما رئیس جمهور انتخاب میکنیم اشتباه است. ما یک نظام فکری را انتخاب میکنیم، یک رویکرد را انتخاب میکنیم، یک نظام برنامهای را انتخاب میکنیم و این درباره این جمع صادق است.
شاید یکی از موسسین این ایده مرکزی و دال مرکزی این گفتمان، من بودم و مجموعه اندیشکده و دوستان را اداره میکردم. بعلاوه اینکه در دوستانی که با ما همراهی کردند دوستانی هستند که صاحب پست معاون وزارت و پستهای مدیریتی زیادی دارند، اما شاید هیچ یک این سابقه بعنوان رجل سیاسی مذهبی قابل شناسایی باشد، در آنها نبود و ما با هم هم قسم شدیم که این موضوع فرد نیست و موضوع یک جریان است. شاید بزرگترین قابلیت من، یک کار تشکیلاتی و بکارگیری جوانان مدیر، دانشگاهی، انقلابی نوخواسته است تا بتوانند اهداف گام دوم را به نتیجه برسانند.
ما برعکس این سوال شما را عمل کردیم. ما اختیارات رئیس جمهور را استخراج کردیم و بر اساس آن طراحی کردیم. نه اینکه برنامهای بنویسیم که خارج از حدود اختیارات قانون اساسی و خارج از وظایف رئیس جمهور است و بعد در آن گیر کنیم. مثلا ممکن است من در نظام سیاسی معتقد باشم نظام پارلمانی برای کشور ما مناسبتر است، ولی نظام ما نیمه ریاستی است؛ بنابراین بر اساس ریاستی تصمیم گرفتیم.
در قانون اساسی ما فدرالیسم نیامده، اما تمرکززدایی اجرایی طبق اصل ۱۲۷ قانون اساسی آمده است بنابراین برخی از دوستان که شعار ایجاد دولتهای فدرال یا مناطق فدرال میکنند خلاف قانون اساسی است. ما آمده ایم تمرکززدایی تعریف کردیم؛ یعنی قانون گذاری قابل واگذاری نیست، اختیارات اجرایی قابل واگذاری است که طبق اصل ۱۲۷ قانون اساسی است. ما ظرفیتهای قانونی، چه سیاستهای کلی و چه قانون اساسی را درآورده ایم. من مرد قانون هستم و ۱۳ سال است در مجلس حضور دارم، با مجمع، با شورای انقلاب فرهنگی کار کردم و اسناد بالادستی را خوب میشناسم و دوستانی هم که با ما کار کردند همینطور هستند. ما در چهارچوب اختیارات رئیس جمهور برنامه ریزی کردیم که گیر این ماجراها نیفتیم.
هر دو و هیچ کدام! حالا شاید تعجب کنید. آنهایی که صحبت از بین الملل میکنند منظور آنها ۵-۴ کشور است، در حالی که ما ۲۰۰ کشور در دنیا داریم. کشوری که میخواهد رشد یابد، رشد مثبت داشته باشد، میتواند بدون صادرات و بدون پیوند خوردن در اقتصاد رشد ایجاد کند؟ خیر.
یعنی کشوری مثل ما با ۸۰ میلیون جمعیت دارد یا مانند روسیه یا ژاپن با جمعیت بیشتر از ما، بدون تبادل تجاری جهانی میتواند رشد اقتصادی ایجاد کند؟ میتواند کیفیت کالا ایجاد کند؟ چون یک اصل در رشد اقتصادی، رقابت و عدم انحصار است و باید از تولید داخل حمایت کنیم و اولویت تولید داخل است. به همین خاطر طراحی ما توسعه بازار است.
اقتصاد مقاومتی به معنای اقتصاد درون زا و برون گرا است. یعنی باید پایههای اقتصاد داخل کشور باشد، اقتصاد در مقابل تکانههای خارجی مقاوم باشد. ۲۰ درصد تبادل اقتصادی پذیرفته است، ۲۰ درصد واردات و ۲۰ درصد صادرات است. هر چه تراز واردات و صادرات بیشتر شود، بهتر است. یعنی صادرات ما حتماً نسبت به واردات بیشتر باشد، ولی این میزان را باید بپذیریم. وقتی از این صحبت میکنیم یعنی بازار ۶۰۰ میلیون نفری را باید ایران مدیریت کند و منطقه هم در اختیار ماست. ما میتوانیم. ما در منطقهای هستیم که غیر از ۶۰۰ میلیون، نزدیک یک جمعیت ۲ میلیاردی هم قرار داریم. در همین منطقه ۶۰۰ میلیون نفری ما میتوانیم مدیر زنجیره تامین منطقه شویم. یعنی در تولید و تجارت اشتراکات فراوانی با منطقه درست کنیم. با ملتهایی که با ما تعلق دارند، با ما دوست هستند، به ما علاقهمند هستند، با ما کار میکنند، حاضر هستند برای ما فداکاری کنند و ما هم برای آنها فداکاری میکنیم، همکاری کنیم.
ما یک شعاری داریم که میگویم عمق استراتژیک برادر خود شوید تا عمق استراتژیک شما بشود؛ این نوعی تبادل است. مردم منطقه هم ما را امتحان کرده اند و دیده اند هر زمان همه آنها را تنها گذاشتند ما کنار آنها بودیم و حاضر شدیم برای آنها خون بدهیم؛ این باور آنهاست. در فرهنگ و امنیت با منطقه پیوند خوردیم، اما در اقصتاد هنوز پیوند نخورده ایم. باید در اقتصاد هم پیوند بخوریم؛ بنابراین به اقتصاد درونزا و برونگرا معتقد هستم که با این تعریف است، نه با تعریف غربگراها.
هم تحریم مشکل برای ما درست کرده و بدتر از آن، سوءمدیریت برای ما مشکل زا بوده است. شعار ما وقتی میگوییم آمده ایم انقلاب سازوکاری انجام بدهیم، بدین معنا است که سازمان و ساختار اداره کننده کشور داریم که فرسوده است که متعلق به این دوره و این زمانه نیست، برای یک حرکت چابک و سریع آماده نیست. بروکراسی درهم تنیده است؛ اینها همه سوءمدیریت است. سومدیریت، سوءمدیران به تنهایی نیست. سوءمدیرانی است که اینها را درست نکردند. شاید بزرگترین تقصیر دولتمردان ما در گذشته این نبوده که خود بد عمل کردند و بد تصمیم گرفتند، که این هم بوده، اما بزرگتر این بود که اصلاحات نهادی انجام ندادند. نظام نهادی را انقلابی نکردند.
امام (ره) که انقلاب کرد یکسری نهاد انقلابی آورد. همین نهادهای انقلابی به جز سپاه و بسیج بقیه تغییر ماهیت دادند و شکل آنها تغییر کرد و یک سازمان اداری مانند بقیه شدند در حالی که ادارات باید نهاد انقلابی میشدند و کارکرد انقلابی پیدا میکردند. نهاد انقلابی شخصیت انقلابی همچون حاج قاسم است، همانطور که مقام معظم رهبری مثال میزنند. حاج قاسم همه جا هست، ۴۰ سال مجاهدت شبانه روزی است. مردم خوزستان درگیر سیل میشوند، به آنجا میرود؛ بیرون کشور حضور دارد. هیچ جایی نبود که حاج قاسم حضور نداشته باشد و این نمونه مدیر گام دومی میشود. یعنی انسانی که هیچ چیز برای خود و خانواده خودش نمیخواهد و همه امور را با مردم جلو میبرد. اگر از حاج قاسم مردم را بگیرید، هیچ یک از این موفقیتهایی را که توانست بدست بیاورد، بدست نمیآورد.
من بحث مجوزها را مثال میزنم. بحث مجوزها در جهان جمع شده است و الان مسئله اهلیت در جهان مطرح است؛ یعنی کسی اهلیت کاری دارد یا خیر. اگر اهلیت داشت کار را به او بسپارند. دولت استانداردها را تعریف کند و بگوید استاندارد این شغل فلان شاخص است و فردی که اهلیت دارد و بتواند فعالیت کند، دولت هم نظارت پسینی کند. اگر طرف از این چهارچوب خارج شد با او برخورد کند و پروانه فعالیت او را بگیرد و فرد را ممنوعالکار کند.
ما برای سادهترین کار باید ۱۷ دستگاه تصمیم بگیرند و مجوز بدهند و شما کار کنید که ۱۱ ماه طول میکشد. این موضوع در کشور گرجستان که نظام شفافیت جامع را پیاده کرده، دو ساعت است! برای ایجاد کارخانه فولاد، نه برای کار ساده مثل مرغداری و گاوداری که ۱۱ ماه طول میکشد. از این بگیرید و الی ماشاالله مثال داریم. در توزیع رانت ارز ۴۲۰۰ که هزار جور سلطان از آن درآمد. چه کسی گفته باید واردات و صادرات باید دست یک عده خاصی باشد؟ کسی که این اهلیت را دارد باید فعال شود. اصلا چرا باید قیمت رانتی باشد؟ این مدل صحیحی است؟ یک تصمیم بگیریم، رانت ایجاد کنیم، بعد عدهای به اصحاب قدرت و ثروت وصل شوند، از این رانت استفاده کنند و بعد دنبال اینها برویم و آنها را مجازات کنیم! ما صد تا ساحت داریم که اداره کشور را برعهده دارد. باید مجموعه زیستبوم کشور تغییر یابد باید اکوسیستم تغییر کند تا مشکلات حل شود. با حل یک یا دو موضوع، تک ساختی به نتیجه نمیرسیم. تعداد زیادی اقدامات موردی بی نتیجه داشتیم.
بله.
خیلی ناراحت میشوم.
ببینید، شغل در جمهوری اسلامی معادل «کار دولتی» شده است. یعنی وقتی میگویند به ما شغلی بدهید یعنی ما را به سازمان دولتی و یا شبه دولتی معرفی کنید که ما را استخدام کند و یک حقوقی به ما بدهد. روح کارآفرینی وجود ندارد.
من معتقد هستم و طرحی هم داریم که ظرف دو سال میتوانیم تمام افراد جویای کار را شاغل کنیم. حدود ۶ میلیون نفر بیکار مطلق یا مشاغل ناقص داریم. شغل ناقص شغلی است که فرد چند ساعت در هفته کار میکند، اما دستمزد او از حداقل حقوق قانون کار پائینتر است. چون حداقل قانون کار را کف معیشت میگوییم. از این ۶ میلیون نفر حدود ۵ میلیون نفر جویای کار هستند. یک میلیون کسانی هستند که میگویند دنبال کار هستند، اما اهل کار به آن معنا نیستند. این ۵ میلیون نفر و سالی دو میلیون نفر را با وضع فعلی حدود ۱۰۰ هزار میلیارد تومان منبع مالی نیاز دارد که نه به صورت یارانه بلکه بصورت تسهیلات پرداخت شود؛ تسهیلات موقت هم نیاز دارد. میتوان اینها را سرکار برد، ولی جنس کار اینها دولتی نیست. جنس کار این نیست که من، چون فلان مدرک لیسانس را گرفته ام متناسب با آن کار کنم.
ما یک نقشهای از کل کشور تهیه کردیم و شهرستان به شهرستان است. مزیتهای شغلی هر شهرستانی را مشخص کردیم و بر اساس آمایش سرزمینی و نیازهای شغلی طراحی کردیم. سامانهای طراحی کردیم و این سامانه بالا میآید و افراد ثبت نام میکنند. داراییهایشان را هم ذکر میکنند. مثلاً فردی با پدر خودش زمین کشاورزی دارد. مرتعی در اختیار دارد. امکاناتی که فرد دارد اعلام میکند و با توجه به آن اعلام میکنیم که مثلا برای فرد زنبورداری و یا ... مناسب است. در کنار این فرد قرار میگیریم و سه ماه آموزش میبیند و امکانات اولیه آن شغل را برای او خریداری میکنیم و در اختیار وی قرار میدهیم و محصول نهایی هم ما میخریم. این چرخه هم رشد اقتصادی ایجاد میکند، هم درآمد ایجاد میکند و هم فرد از بیکاری در میآید و هم تورم را کاهش میدهد و بعد حساب میکردیم ۱۰۰ هزار میلیارد تومان در عرض سه سال و نیم باز میگردد.
متاسفانه بالا رفته است. در آقایان به ۲۷ سال میرسد و در خانمها به ۲۳ سال رسیده است.
سن ازدواج مطلوب طبق استانداردهای جهانی و فیزیولوژیک در مورد آقایان تا ۲۲ سال است و در مورد خانمها ۱۹ سالگی است.
من یک حرف شازی بیان کردم که ۵۰۰ میلیون بود و خیلی سروصدا کرد... ببینید حضرت آقا در مجلس هشتم درباره قضیه فرزندآوری نکتهای بیان کردند که کارهایی شورای عالی انقلاب فرهنگی کرده بود، من آنجا مسئول کمیته مجلس برای موضوع فرزندآوری شدم. در آنجا خیلی مطالعه و کار کردیم.
یکی از موضوعات فرزندآوری افزایش سن ازدواج است، چون دامنه باروری کاهش مییابد در نتیجه تعداد فرزند نیز کاهش مییابد و یکی از بحثهای جدی ما کاهش سن ازدواج به حد مطلوب بود؛ البته با کودک همسری مخالف هستیم، ولی سن مطلوبی که وجود دارد. در آنجا به موانع ازدواج رسیدیم. موانع ازدواج چند مورد کاملاً روشن است و استخراج شده است و در مقالات مختلف وجود دارد و مرکز پژوهشها هم چاپ کرده است؛ مثلاً نبود شغل، سربازی، طولانی شدن تحصیلات دانشگاهی و از این قبیل است؛ بنابراین اگر بخواهیم سن ازدواج کاهش یابد باید این موانع را برداریم که در شعارهای من وجود دارد و هم باید از تشکیل زندگی پشتیبانی کنیم. برای تشکیل زندگی باید هزینههای ازدواج را کمک کنیم و هزینه مسکن اولیه را کمک کنیم و هزینههای اشتغال را کمک کنیم.
برای این یک صندوق اعتبار خانواده درست کردیم و هر زوج ایرانی ۵۰۰ میلیون تومان اعتبار پیش ما دارند؛ برخی این را وام تعبیر کردند. منابع مالی این را هم دیده ایم، چون برخی سمپاشی در این خصوص کردند، قدری توضیح بدهم بد نیست. ۳-۲ قانون امسال مجلس مانند قانون مسکن، قانون بودجهای که گذراندیم منابع آن را دیدیم یعنی من حرف جدیدی بیان نکردم، من فقط درگاه مدیریتی آن را تعریف میکنم و میگویم به جای اینکه رها کنیم و جوانان برای ازدواج از یک جا وام بگیرند و از یک جا برای مسکن وام بگیرند و برای اشتغال هم از جای دیگری وام بگیرند، یک درگاه مدیریتی در یک جا درست میکنیم تمام زوجهایی که در این درگاه قرار میگیرند در صورتی که ازدواج به موقع انجام بدهند، در سنی که ازدواج مطلوب است، از آنها پشتیبانی میکنیم.
نخیر، هنوز.
بله. چون یک مورد در شرف ازدواج داریم از هزینهها خبر دارم.
مهریه خانم من ۱۴ سکه بوده و بالاخره بخواهیم مهریه برای طرف تعیین کنیم همان ۱۴ سکه بیشتر نخواهد بود. در رابطه با جهیزیه هم، چون حضرت آقا عنوان کردند کسانی که مقلد من هستند، حرام است که کالای غیرایرانی بخرند، حتماً کالای ایرانی خواهد بود، ولی در حد عرف دیگه
بله، خیلی سخت شده است. ایرانی هم گران شده است. ارزانترین یخچالها ۲۰-۱۵ میلیون شده است.
منظورتان چقدر عمق خبر است؟ بعنوان مصرف کننده که همه در فضای مجازی هستند و کرونا هم ما را به این فضا غلتانده است.
حتماً نگران هستم. ما خانواده مذهبی هستیم و در شرایط خاصی تربیت شدیم و علاقهمند هستیم فرزندان ما هم در آن شرایط تربیت شوند و آلوده نشوند.
باید حکمرانی فضای مجازی تغییر کند. همان بحثهایی که ابتدا بیان کردم. ما در این مدل حکمرانی نسبت به پدیدهها منفعل هستیم. پدیدهها از ما عبور میکنند و ما تازه درباره آن فکر میکنیم. مثل رمز ارزها که موضوع امروز نیست، موضوع ۱۵ ساله جهان است، ولی ما صبر کردیم تا سیلاب آن از ما عبور کند و بعد میگوییم در رمزارز چه کنیم. در سایر پدیدهها هم همینطور است. ما باید واجد فناوری و حکمرانی حاکم بر پدیدههای نو در جهان شویم.
الان ۴۲ هزار ماهواره به فضا فرستاده میشود که در سطوح پائین جو حرکت کنند و اینترنت کاملا آزاد میشود و مستقیم روی وسیلهای که دارید وصل میشوید؛ فیلترینگ و ... بی معنی است. در آنجا چه کار باید کرد؟ لازمه این است که خود ما دارای پلت فرم شویم، خود باید دارای فناوری فضایی شویم که در باشگاه فضاییهای جهان، جزو عوامل حکمرانی شویم و قوانین ما تعیین کننده باشد. الان قوانین آمریکا تعیین کننده برای پلتفرمهای فضای مجازی جهان نیست؟ برای توئیتر و فیس بوک تصمیم گیری نمیکند؟ چون دارنده آن است. ما از مرزها باید بیرون بزنیم. باید در این عرصهها جهانی شویم.
نانوا هستند.
بله. من یک نانوازاده هستم و به این افتخار میکنم. لقمه حلال پدر ما خیلی موهبت بزرگ آسمانی بوده است.
بله. بچه بودم کمک میکردم.
مادر من خانه دار هستند.
ما کلاً ۶ نفر، دو برادر و ۴ خواهر هستیم.
خیلی فعال در عرصههای اجتماعی هستند، اما وارد عرصههای سیاسی و انتخاباتی نشده اند. به خصوص در مجموعه مکتب نرجس مشهد فعال هستند. مادرم من، چون رئیس یکی از حوزهها هستند و در آنجا مسئولیتی در مکتب نرجس فریمان داشتند، همشیرهها هم به این منوال هستند. عمدتاً فرهنگی، استاد دانشگاه و اینها هستند.
نه، راستش. البته به یاد ندارم چنین موضوع انشایی از ما خواسته باشند، چون مربوط به دوران گذشته میشود. نوجوان بودم برخی به من میگفتند شما رئیس جمهور میشوید.
من سال ۱۳۷۶ ازدواج کردم.
با همسر چطور آشنا شدید؟
دوستی در دوران دانشجویی داشتیم و من هم جزو فعالان جریان دانشجویی بودم. دوستی داشتیم که با ما همکاری کرد و با هم بودیم، همسر ایشان دوست مادر خانم ما بود و از این طریق آشنا شدیم.
بله.
خطبه عقد را چه کسی خواند؟
خدا رحمت کند حضرت آیت الله طبسی در مشهد ایشان خطبه عقد را خواندند.
چون حاج علی آقای شمقدری که دوست حضرت آقا بودند حاضر در جلسه بودند و ناظر بر این مراسم عقد بودند، ایشان یک شوخی با ما کردند و این باعث شد حضرت آیت الله طبسی نیم ساعتی با من و همسرم درباره وظایفی که نسبت به انقلاب داریم صحبت کنند. با من و همسرم صحبت میکرد که این ازدواج نباید باعث شود وظایف نسبت به انقلاب خود را فراموش کنید و گرفتار زندگی خود شوید و شغل و درآمد اولویت شود و از این مسیر جدا نشوید.
بله.
بله. ایشان پزشک مرکز بهداشت شرق تهران هستند.
بله. یک دختر و یک پسر دارم. دخترم سال اول دانشگاه است و امسال وارد دانشگاه شده است. پسرم سال هشتم و دبیرستانی است.
ببینید، ما نظام تحولی نظام اداری طراحی کردیم که مدل شهر-کشوری است و بحث مفصلی است و از حوصله برنامه سریع شما خارج است. در نظام تحولی حتی حدود دخالتهای خود رئیس جمهور هم حدود خاصی است. رئیس جمهور حتی در انتصاب مدیران خودش هم فقط در انتخاب رئیس دفتر و شاید معاون اول خود نقش داشته باشد و بقیه در سیستم مدیران منصوب میشوند. در یک سیستمی تصمیمات گرفته میشود، چه برسد به خانواده اش.
ما یک نظام شایستگی برای انتصاب مدیران تعریف کردیم که ۵۵۵ پست راهبردی دولت را تعریف کردیم، کد شایستگی تعریف کردیم و یک سامانهای به نام «دولت جوان» طراحی شده و افراد جوان و معرفین آنها را که شفاف است، تعیین میکنیم. ۵ شرط برای دولت خودمان داریم که «شفافیت، گفتگو، عدم انحصار، عدالت و پاسخگویی» است. بحث این مفصل است. در نظام کاملاً شفاف افراد و معرفین معلوم هستند و باید آزمون بدهند. آزمون علمی نمیدهند بلکه آزمونهای استاندارد شده برای اینکه بتوانید طرف را بسنجید که مدیر راهبردی است یا خیر. مثل هوش هیجانیای کیو، آی کیو، قدرت رهبری، قدرت قاطعیت در تصمیم گیری و ... است. اینها توسط روانشناسان مصاحبه میشوند برای این که مشکلات پنهان روانی نداشته باشند و دوره دو ماهه میبینند تا با برنامه راهبردی دولت آشنا شوند و تیم بشوند، چون ممکن است فردی برجسته باشید، اما در جریان یک کار دولتی نتواند کار کند، چون کار دولت یک کار جمعی است و مثل مدیریت استراتژیک به پرواز قوها تمثیل میکنند که همگی در یک راستا هستند. درست است که یک قو جلوتر است، اما همه در امتداد بال آن حرکت میکنند. همه هم یک وظیفه دارند و گاهی جای آنها نیز عوض میشود، ولی حرکت و این راهبرد کلان به یک سمت اتفاق میافتد؛ بنابراین در نظام تصمیم گیری نیز همین طور است. چون در مدل «دولت مردم» بر اساس نظریه مردم رشید ادغام دولت و مردم را داریم یعنی مردم کارکرد دولت پیدا میکنند یعنی دولت هیچ تصمیمی را بدون نظر ذینفعان نمیگیرد. یعنی هر بخشنامهای که دولت صادر میکند حتماً نمایندگان ذی نفعان باید آن بخشنامه را امضا کرده باشند والا قابل ابلاغ نیست؛ بنابراین در چنین سیستمی چه خانواده بنده و چه هرکس دیگری باید دلایل خودش را بیان کند تا جمع بپذیرد و به تصمیم برسد.
خیلی کم متاسفانه کمک میکنم.
تقریباً خانه نیستم.
در حد چهار عمل اصلی.
تفریح ما کربلا و زیارت اربعین است؛ این از سفر خارجی. آن چیزی داخل انجام میدهیم زمانی که سینما باز بود با خانواده فیلم میدیدیم. پارک میرفتیم.
بله.
آخرین سریال، سریالهای ماه رمضان بود. ۳-۲ سریال بود که پشت هم پخش میشد. یاور خیلی طرفدار در خانه ما نداشت و شاید ساعت آن بد بود، ولی بچه مهندس و احضار به صورت مرتب دیده میشد.
من هر وقت فرصت میکردم میدیدم و هر چه نمیدیدم برای من تعریف میکردند.
بودم؛ شنا میکردم که با کرونا استخرها بسته شد. چون پای من مجروح است و جانباز هستم و حرکت مچ پای من مشکل دارد دو نمیتوانم انجام دهم و ورزشی که برای من مناسب است دوچرخه سواری است و در این هوای آلوده نمیتوان دوچرخه سواری کرد. در نهایت شنا میماند.
بعضاً بله. وقتی تیم ملی میرود پیگیری میکنم. باشگاهها کمتر است.
نه. من طرفدار همه تیمها هستم. من تیمهای ملی هم وقتی نزدیک گل خوردن میشود، چون اعصابم خراب میشود ول میکنم و میروم. (میخندد).
بله. یکیاش مشهد خودمان است.
خوب نیست. بنا به یک آماری حاشیهنشین رسمی ما ۱۱ میلیون نفر است که محیط زندگی مناسب برای بدیهیات و اولیات زندگی ندارند.
بحث این مفصل است. این امرناشی از یک مکتب فکری است. ما در دهه ۴۰ که تفکرات الوین تافلری حاکم بر نظام برنامه ریزی کشور شد و بعد هم مدرنیته وارد شد و افت نرخ باروری شروع شد، روستا و اقتصاد روستا با اصلاحات ارضی با انقلاب شاه و ملت، از بین رفت و سیل مهاجرتها به سمت شهرهای بزرگ اتفاق افتاد، درآمدهای نفتی دولتها زیاد شد و دولتها نفت را در شهرهای بزرگ خرج کردند، رفاه آنجا افزایش یافت این اتفاق رقم خورد.
در مدلی که طراحی کردیم، تحت عنوان شهر-کشوری، ۴۸۵ مرکز شهرستان را ۴۸۵ پایتخت فرض کرده ایم و تمام اختیارات را بازمیگردانیم. مدل هرمی مدیریت کشور را میخواهیم مدل منشوری کنیم و اختیارات را بشکنیم که باعث ایجاد رشد شود و دولت مرکزی به جای اینکه همه به سمت دولت مرکزی بیاید دولت مرکزی به سمت محیط برود و این شروع کار است، چون یک سیر ۷۰ ساله را نمیشود به سرعت برگرداند. باید نیازهای اولیه مردم را به خصوص در حوزه اشتغال و معیشت ایجاد کنیم و بعد کم کم مفهوم «عدالت در رشد» را با تمرکز به محیط این سیر را برگردانیم.
سال انتظار برای مسکندار شدن از ۵ سال در طی یک دهه به ۳۵ سال رسیده است. یعنی شما بعنوان یک ایرانی بر اساس متوسط درآمد کشور اگر بخواهید منابع مالی را خارج از هزینه جمعآوری کنید ۳۵ سال طول میکشد که صاحب خانه شوید. به همین خاطر دخالت سریع و صریح دولت نیاز است.
این بحث مفصلی درباره تورم دارد. موضوع مسکن یک بحث است بعنوان کالایی که تولید نشد. یعنی بخشی این بود که به اندازه نیاز این کالا تولید نشد و دچار کمبود شدیم. تورم ماحصل دو چیز است که کمبود در سمت عرضه و تقاضا است و حجم پول زیادی که در بازار وجود دارد. در مورد مسکن هر دو اتفاق افتاد!
یعنی هم حجم نقدینگی کشور زیاد شد. سالانه سه همت خلق نقدینگی میکنیم و پایه پولی اضافه میشود و مجموعه منابه نقدینگی کشور بیش از سه هزار همت است در حالی که این اعداد زیر هزار بوده است. رشد نقدینگی به ۳۰ درصد در سال در کشور رسیده است. این بحث مفصلی دارد و در برنامه شما شاید جای بحثهای تخصصی نباشد. ما ۴ و نیم میلیون واحد کمبود مسکن داریم. برنامه خیلی دقیق برای تامین ۴ و نیم میلیون با توجه به قدرت خرید طراحی کردهایم. بخصوص سه دهک پائین که توانائی پرداخت آورده اولیه را هم ندارند. مثلا در مسکن مهر میگفتیم ده میلیون تومان بدهید و بعداً به علت این که پروژهها سنگین شد نتوانستند پرداخت کنند و ملت پول داده بودند و طلبکار شدند و خانه به آنها داده نمیشد. سه دهک اول را این طور پیش بینی کردیم که مکانیسم تامین مالی برای آن طراحی میکنیم.
اولویت برای همه ۴ و نیم میلیون نفر است، ولی مدل مالی فرق میکند. آن سه دهک آن پول پیش اولیه را هم نمیتوانند پرداخت کنند. ۱۰ میلیون آن زمان الان ۱۰۰ میلیون شده است، یعنی اگر ۱۰ میلیون آن زمان را کسی الان بخواهد پرداخت کند باید ۱۰۰ میلیون پرداخت کند. چه کسی میتواند ۱۰۰ میلیون پول پیش به ما بدهد؟ ما تامین مالی با مکانیسم مفصلی کردهایم، ولی در کتاب دولت اعتماد منتشر کردهایم. بدون این که پول از افراد بگیریم به آنها خانه بر اساس قدرت پرداخت قسطشان میدهیم. الان متوسط هر خانواده ایرانی ۴۲ درصد درآمد خود را پول خانه پرداخت میکند، چه کسی که خانه دارد و چه کسی که اجاره میدهد. آن کسی که خانه دارد سرمایه گذاری کرده و پول خودش را گذاشته و چیزی خریده است. اگر این پول را در بانک میگذاشت به او پول میدادند و آن که اجاره میدهد هم اجاره پرداخت میکند.
ما بر این اساس یعنی بر اساس قدرت خرید متراژ خانه و قیمت منطقهای زمین تعیین میکنیم و ۳۰ ساله برمی گرداند. در مورد سه دهک بعدی که اوضاع اقتصادی بهتر دارند، مشارکت ۳۰ درصدی دارد یعنی ۳۰ درصد پول پیش میدهد و ۷۰ درصد ما پرداخت میکنیم، به جای اینکه ۳۰ ساله بازگرداند ۲۰ ساله برمی گرداند و ۴ دهک بعدی ۵۰-۵۰ است؛ یعنی ۵۰ درصد او پرداخت میکند و ۵۰ درصد ما میگذاریم و ۱۵ ساله باید بازگرداند. در این مدل مشکل مسکن خانوادهها را حل میکنیم.
البته موضوع بدمسکنی هم داریم که اینها فاقدین مسکن هستند. ما بافت فرسوده زیادی داریم. در ۴ سال اول فعلاً فاقدین مسکن را به یک جایی میرسانیم. البته این را روی بافت فرسوده شهری گذاشتیم. باز جای دوری این را طراحی نکردیم. در پروژههای مسکن ملی مسکن ساخته شده و کسی استفاده نمیکند، یعنی مسکن در جایی داریم که کسی قبول نمیکند آنجا ساکن شود، چون جایی که فرد نیاز به مسکن دارد باید به او مسکن بدهیم، نه جایی که دور از دسترس اوست.
ببیند، ما باید نظام بیمه، یارانه و مالیات را یکپارچه کنیم؛ یک نظام شوند. اولاً نظام برنامهریزی ما بر اساس فرد نخواهد بود، بلکه خانواری خواهد بود. نظام دریافت مالیات ما هم خانواری خواهد بود، نظام پرداخت یارانه ما همینطور. توضیح این مفصل است، اما تمام ۲۲ میلیون خانوار ایرانی دارای شناسنامه نزد نظام مالیاتی میشوند و به سه گروه تقسیم میشوند. کسانی که هزینههای واقعی آنها بیش از درآمدشان است، کسانی که هزینههای واقعی آنها برابر با درآمد است و کسانی که هزینههای واقعی آنها کمتر از درآمدشان است.
اینهایی که هزینهشان کمتر از درآمد دارند مازاد درآمدشان باید مالیات دریافت کنیم. هر چه این عمق بیشتر میشود، یعنی به صورت پلکانی رشد پیدا میکند. آنهایی که برابر هستند هیچ! آنهایی که هزینههای آنها بیش از درآمد است هر چه عمق بیشتر میشود یارانه بیشتری دریافت کنند. ما یارانه ثابت نخواهیم داشت بلکه یارانه هوشمند خواهیم داشت. ممکن است سال به سال تغییر یابد مثلاً من امثال سالم هستم و سال بعد خدای ناکرده سرطان میگیرم و هزینهها افزایش مییابد. من سال گذشته مالیاتبده بودم و امسال یارانه بگیر میشوم. این که ثابت یک عددی را تعیین کنیم و به مردم پرداخت کنیم خطاست. این که عددی بگوییم و مثلاً دو میلیون یارانه پرداخت کنیم، این خطاست. شاید به یکی باید ۵ میلیون یارانه پرداخت کنیم و از دیگری باید ۵ میلیون مالیات دریافت کنیم.
حتماً مستحق نیستند.
وقتی هزینههای جامعه بالا میرود درآمدهای دولت هم زیاد میشود بنابراین گروهی که باید یارانه بگیرند بیشتر میشوند. مثلا در دوران رکود افراد بیکار میشوند و باید بیمه بیکاری و یارانه دریافت کنند. در دورهای که ما فعالیت اقتصادی داریم، رشد اقتصادی داریم اشتغال بیشتر میشود و درآمد کسب میکنند و افرادی که باید حمایت شوند؛ این قبض و بسط دارد.
ولی یک عدهای هستند که دائم باید بگیرند. فرض کنید عدهای از کار افتادگیهای جدی پیدا میکنند. آنها عیال دولت هستند و باید دریافت کنند. من درباره اینها صحبت نمیکنند. شاید گروهی هستند که باید از زمان تولد از اینها حمایت کنیم، یا تصادف بدی میکنند و مشکل نخاعی پیدا میکنند، وظیفه دولت و جامعه است که از اینها حمایت کند. در رابطه با آنها صحبت نمیکنم. من درباره عموم مردم صحبت میکنم که بر اساس دوران رکود، اشتغال داشتن و نداشتن، فرد سالمند داشتن و نداشتن، نگهداری از فرد معلول در خانواده و ... متفاوت است.
بله.
نه متاسفانه.
بخاطر این که به نظرم یک نوع پنهانکاری در دولت اتفاق میافتد.
دولت ما ۵ شرط دارد که مورد اول شفافیت است. در دولت مردم، چون تصمیم میگیرند، مردم باید مطلع باشند، این حداقل است. یعنی مجموعه فرایندها و تصمیمات دولت باید در یک نظام جامع شفافیت قرار گیرد و مردم باید از همه چیز آگاه باشند و طبیعتاً باید کنار این نهادسازی مدنی هم بشود. یعنی گروههای سوت زن باشند. نه تنها باید این شفافیت را ایجاد کنیم بلکه باید نهادسازی کنیم تا آن چه نمیبینیم، مطبوعات، گروههای سوتزن و امر به معروف و نهی از منکر نورافکن بیندازند و اطلاعات را بیرون بکشند و جایی که تخلف اتفاق میافتد به جامعه نشان دهند.
شرط دوم دولت ما گفتگو است؛ یعنی دولت باید میز گفتگو ایجاد کند و نباید ناگهانی و پنهان از مردم تصمیم بگیرد و نباید مردم خود را سورپرایز کند. تصمیم میگیرد بنزین را گران کند، بگوید به این دلایل باید بنزین را گران کنم. بعد کارشناسان بحث کنند و دولت باید به عرف عقلایی که جامعه میپذیرد، عمل کند.
نظام کارشناسی دولت حق ندارد خلاف خواست عمومی جامعه عمل کند که ما بگویم مصلحت جامعه را بهتر از مردم میدانیم. الان جامعه مدنی در جهان قدرتمند شده است، در کشور ما هم قدرتمند شده است و دولت باید تابع این نگاه باشد. دولتها کارگزار مردم هستند، قیم مردم نیستند. دولتها کارگزار مردم هستند پس این گفتگو، خودش نقد است. من هیچگاه وقتی نخواهم بدون نگاه مردم و نظر متخصصین تصمیم بگیرم، همین الان برنامه خود را منتشر کردم و قبل از ورود به دولت برنامه را اعلام کردیم و گفتیم هر کسی نظری دارد نقد کند. به همین خاطر برنامههای من نقد میشود. چرا برنامههای دیگران نقد نمیشود؟ چون چیزی برای نقد شدن نمیگویند. ما اعلام میکنیم نگاه و مدل ما این است و نقد کنید. اگر اشکال باشد اصلاح میکنیم. ما تعصب کارشناسی سر یک نظر نداریم و پنهانکاری هم نداریم. به همین خاطر از همین الان آشکارسازی را شروع کردهایم و میگوییم چه کار کردیم و در چه زمانی انجام میدهیم. دیگران میگویند این اشتباه است و دیگری میگوید درست است. من هم مجبور هستم توضیح بدهم. وقتی مجبور شدم توضیح بدهم مجبور میشوم مطالعه کنم، مجبور میشوم مشورت کنم. دولت یک نفر نیست.
برخورد رئیس جمهور با همه ابناء کشور باید یکسان باشد. هیچ کس درباره تخلف نباید حرمت و حریم داشته باشد. این رفتاری است که امیرالمومنین (ع) به ما آموخت. اگر مدعی جمهوری اسلامی هستیم و اگر مدعی پیروی از امیرالمومنین هستیم باید مثل آن عمل کنیم.
از هیچ تغییری نباید ترسید. حضرت آقا در بیانیه گام دوم بیان میکنند آرمانها ثابت است، اما ما در روشها انعطاف داریم.
در نظام آموزشی ما باید یک انقلاب اساسی اتفاق بیفتد. اولاً بهترین زمان رشد و آموزش تا ۸ سالگی است، چون بیشترین سن رشد مغزی است. ثانیاً آموزش عمومی قبل از رسیدن به سن بلوغ باید تمام شود. ثالثاً آموزش عمومی باید هدف مشخصی را دنبال کند که اینجا پرورش است و بعد آموزش است. در حوزه آموزش سواد زمان و مهارت شغلی است. الان فارغ التحصیلان ما در آموزش عمومی اینها را دارند؟ ندارند. زمانی که کسی به ۱۵ سالگی رسید، باید سواد زمانش را داشته باشد و مهارت ارتباطی قوی و موثر با جامعه داشته باشد و دارای شخصیتی شده باشد و مهارت شغلی ساده داشته باشد. برای شغلهای تخصصیتر باید به دانشگاه برود. ما ۱۵ هزار مهارت شغلی در جهان امروز داریم. ما ۳۰۰ مورد را آموزش میدهیم. بعد کله بچهها را پر از حد و انتگرال میکنیم. رشته شما چه بوده است؟ لیسانس من ریاضی محض و فوق لیسانسم ارتباطات بود.
من میتوانستم ۱۳ سال بیشتر به مردم خدمت کنم. بالاخره هر کسی یکطول عمر کاری دارد و یک زمانی از کار افتاده میشود. مهمتر این که ۱۳ سال بیشتر کشور سرمایه گذاری کرده است. ما که میگوییم کنکور را حذف میکنیم، چون مکانیسمهای استعدادیابی را در سن ۵ تا ۸ سالگی مستقر میکنیم و بر اساس استعدادها افراد را بورس میکنیم و رشد میدهیم. یکی استعداد ورزشی دارد و باید آموزش بییند و در کار ورزش وارد شود. یکی به درد کارهای فنی میخورد. یکی به درد کارهای فکری میخورد. یکی باید فیلسوف شود. یکی بدرد مدیریت میخورد. در آن سن معلوم میشود. دنیا این کار را میکند.
اینکه خودگویی میشود. (با خنده). ولی به نظرم بزرگترین مسئله امروز اداره کشور تفکر استراتژیک و یک نگاه ۳۶۰ درجه به همه موضوعات و فهم اجمالی همه مشکلات کشور در رده راهبردی است. دولتمردان ما مدیران بحران و پروژه بودند، نه مدیر استراتژیک باشند، یعنی یک پروژه دست میگرفتند و دنبال این بودند که کسب رضایت کنند و از این مرحله به مرحله بعد عبور کنند. فکر میکنم بعد از ۴۰ سال تجربه باید هدفگذاری بلندتر انجام دهیم و عمیقتر به موضوع توجه کنیم و به علم و رشد بشر نگاه کنیم و در آن مرز حرکت کنیم. این خصوصیت نسل جوان است.
من بعنوان نماینده نسل جوان و بعنوان جوانترین کاندیدا دارای آرمانها و رویاها و آرزوهای بزرگی که جوانان کشور دارند، هستم و دنبال تحقق آنها هستم. خیلیها آردهای خود را بیخته و الکها را آویخته اند؛ خسته و ناامید شدند. فکر میکنید چیزی درست نمیشود. درست این موقع ظهور و حرکت جدید است. ان شاالله این نسل جوان بیایند و دست به دست هم بدهیم و بتوانیم این کار را انجام دهیم.
خیلی ممنون که حضور داشتید و امیدواریم ۲۸ خرداد مردم حضور پرشور داشته باشند.
اگردرباره «دولت سلام» هم توضیحی میدادیم بد نبود.
در حد یک دقیقه فرصت داریم.
اسم دولت ما دولت «سلام» است. هر سلامی یک والسلامی دارد. سلام به ایران جدید، سلام به ایجاد اقتدار و تمدن جدید، سلام به حل مشکلات، سلام به توجه به مردم است و والسلام به اختلافات و تنشهای سیاسی و رانتخواریها و بر گذشته صلوات گفتن است. امیدوارم این سلام یک سلام به همه ملت ایران باشد و از طرف همه ملت بزرگ ایران علیکالسلام دریافت کنیم.
خیلی سپاسگزارم. آرزو میکنیم روز انتخابات روز پرشور و باشکوهی شود و انتخابات پر شور و شعوری داشته باشیم.
من خداحافظی میکنم، اما این برنامه با دستخط آقای امیرحسین قاضی زاده هاشمی، نامزد سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، به پایان میرسد.
«بسم الله الرحمن الرحیم.
مردم عزیز ایران سلام.
دولت "سلام" دولت جوانان به پاخاسته این کشور است، فرزندان شما که آمده اند ایران جدید را بسازند. ایرانی پر از خیر، بدون تبعیض و فساد و بدون بیکاری و بدون فقر و ... باور کنید که میشود. اگر بخواهیم میشود. با برنامه آمده ایم، با عُرضه آمده ایم، با عزم آمده ایم، آمده ایم بسازیم و به لطف الهی خواهیم ساخت.
دعایتان بدرقه راهمان باد و دستتان پشتگرمی ما. به امید ایران جدید، ثبات و آرامش با دولت سلام.
فرزند شما دکتر سید امیرحسین قاضی زاده هاشمی».