ایرانیها یکی از شادترین نوروزهایشان را در آزادی ۲ هزار و ۴۰۰ کیلومتر مربع از سرزمینشان جشن گرفتند، هم زمان پیامی هم به رسانههای دنیا مخابره شد که این خفتبارترین شکست حکومت بعثی از ابتدای جنگ بود.
پیروزیهای مردم در نوروزِ سال ۶۱ بر سپاه عراق آن عید را یکی از به یادمانیترین و شیرینترین عیدهای مردم ایران کرد. پیام پیروزی رزمندههای ایرانی در فتحالمبین مخابره شد، ایرانیها یکی از شادترین نوروزهایشان را در آزادی ۲۴۰۰ کیلومتر از سرزمینشان در غرب کرخه و دشت عباس جشن گرفتند. هم زمان پیامی هم به رسانههای دنیا مخابره شد: (این خفتبارترین شکست عراق از ابتدای جنگ تا کنون بوده است.) عراقیها تا مرز کیلومترها عقب زده شدند و سه لشکرشان نابود شد.
هجده ماه عراقیها زمینهای غرب کرخه را اشغال کرده بودند و در تمامی آن روزها توپ خانه شان در دشت عباس شهرهای دزفول، شوش و اندیمشک را گلوله باران کرد. منطقه عملیاتی فتحالمبین زمینهای غرب کرخه بود که بخشیش در استان ایلام است و بخش دیگرش در استان خوزستان. منطقهای که در غرب مرز ایران و عراق محدودش میکند، در شمال شهرستان موسیانِ استان ایلام و در جنوب ارتفاعات میشداغ و رقابیه. زمین منطقه ناهموار است و تنگهها و شیارهایش در جنگ تاثیرگذارند. ابتدای جنگ، نیروهای عراق در غرب کرخه از فکه و شرهانی وارد خاک ایران شدند، از منطقه دشت عباس تا کرخه پیش آمدند و سایتهای موشکی را هم گرفتند و در نزدیکی شهرهای شمالی استان خوزستان جاگیر شدند.
مرحله اول نبرد فتحالمبین در چهار جبهه عملیاتی قدس، نصر، فجر و فتح بود. در یک گزارش انتشار یافته از جانب ادارهی انتشارات و تبلیغات وقت ستاد کل سپاه، درباره وضعیت حساس درگیری در این جبههها در روز دوم فروردین ۱۳۶۱ چنین آمده است:
ایرانیها یکی از شادترین نوروزهایشان را در آزادی ۲۴۰۰ کیلومتر از سرزمینشان در غرب کرخه و دشت عباس جشن گرفتند. هم زمان پیامی هم به رسانههای دنیا مخابره شد: این خفتبارترین شکست عراق از ابتدای جنگ تا کنون بوده است
... از ساعت چهار به بعد، توپخانه سنگین دشمن واقع در علی گره زد که به طرف مناطق (شوش و غرب) دزفول شلیک میکرد، دیگرصدایش در نمیآمد. حال دو احتمال وجود داشت: یا پیشقراولان جبهه نصر توانسته بودند توپخانه دشمن را تصرف کنند؛ یا دشمن خود توپخانهاش را به عقب کشیده بود. احتمال اول بیشتر به معجزه شباهت داشت تا به واقعیت؛ اما اتفاق افتاده بود!. آری توپخانه سنگین دشمن، با همه تجهیزات آن، سالم به تصرف رزمندگان ما درآمده بود.
محسن رضایی فرمانده کل وقت سپاه، از ماجرای فتح مواضع توپخانه سپاه چهارم ارتش عراق چنین روایت میکند:
شکل کار به این صورت بود که وقتی بچههای سه گردان از تیپ ۲۷ راه افتادند، از دو سه تا شیار عبور میکنند؛ شیارهایی که پایین همین تپههای بلتا بود. در آنجا توپخانه دشمن هم مرتب کار میکرد؛ چرا که پشت همین ارتفاعات علی گره زد، بیش از صد توپ دشمن فعال بود؛ توپهایی از قبیل ۱۳۰ م. م یا آن توپهای ۱۸۲ میلی متری که شهر دزفول را از فاصله چهل، پنجاه کیلومتری میزدند. انبوهی از توپخانه دشمن پشت این ارتفاعات مستقر شده بود. از آن طرف در قرارگاه مرکزی کربلا ما مرتب با یگانها تماس داشتیم؛ چون برای ما مهم بود که یگانها با هم به خط دشمن بزنند.
دیدیم در جبهههای قدس، فتح و فجر خیلی از یگانها به خط زدهاند. خط اول دشمن را هم شکستهاند و دارند در عمق مواضع دشمن جلو میروند؛ ولی در جبهه نصر از حاج احمد خبری نیست. ما مرتب تماس میگرفتیم که: احمد، احمد، تو الان کجایی؟ وضع نیروهای شما به چه صورت است؟ دیگر خیلی نگران شده بودیم. هم برای خود تیپ ۲۷ داشتیم نگران میشدیم، هم هماهنگ کردن این یگانها با همدیگر، یک ضرورت اجتناب ناپذیری بود. داشتیم میرفتیم توی فکر اینکه از پیشروی یگانهای دیگرمان جلوگیری کنیم تا احمد را پیدا کنیم و ببینیم چرا صحبت نمیکند؟ حالا، چون اینها از ارتفاع سرازیر شده بود، دیگر بی سیم به آنها نمیرسید و امواج آن نمیتوانست از لابهلای آن ارتفاعات، خوب منتقل شود.
بعد از مدتی، صدای احمد به گوش آمد که میگفت: برادر محسن، ما آمادهایم تا بزنیم. گفت ما پشت توپ خانه قرار داریم و آمادهایم تا بزنیم. رمز را بگویید تا ما حمله کنیم. خب این خیلی عجیب بود! چون توپخانه دشمن، جز آخرین مناطقی بود که احمد میبایست به آن میرسید. در حقیقت باید خیلی از خاکریزهای دشمن را تصرف میکردند، خیلی از خطوط عراق سقوط میکرد، بعد آنها میرسیدند به مقر توپخانه. این برای ما خیلی عجیب بود. البته بعدها این طوری شنیدیم که وقتی بچهها از شیارها و سیمهای خاردار رد شدند. همان آتش توپخانه دشمن آنان را به سمت خودش هدایت کرده بود و بچهها، همان آتش را به عنوان شاخص گرفتند و مستقیم بالای سر توپخانه دشمن رسیدند. ابتکار و مهارت وافر در اجرای شیوه رزمی خاص خود، با اتکا به نصرت الهی و ایثارخارق العاده رزمندگان توانست در همان مرحله نخست نبرد فتح مبین، ضربه مهلکی را بر ارکان ماشین جنگی دشمن اشغالگر وارد آورد؛ ضربتی چنان کاری، که بعدها بسیاری از تحلیل گران برجسته مسایل نظامی تاریخ دفاع مقدس ملت ایران، از آن به عنوان نقطه عطفی در کارنامه جنگ هشت ساله یاد کردند.
طلوع خورشید روز دوم فروردین از افق ارتفاعات علی گره زد، جلوه و جلایی سخت متفاوت با روزهای پیش از آن داشت. در هر طرف، دستههای کوچک و بزرگی از نیروهای ایرانی را مشاهده میکردی که سرخوش و با نشاط، از تپهای بالا میروند یا در حال پرسه زدن در میان توپهای غنیمتی سپاه چهارم دشمناند.
به دنبال اعلام اخبار سقوط مواضع توپخانه سپاه چهارم دشمن، به غنیمت گرفتن یکصد و هشتاد عراده توپ و دهها زاغه مهمات و دهها دستگاه تانک و نفربر و آزادسازی بخش وسیعی از مناطق اشغالی خوزستان، حضرت امام خمینی، صبح روز دوم فروردین ۱۳۶۱ پیام بسیار مهمی صادر فرمودند. پیام مزبور، در آغاز بخش خبر ساعت هشت بامداد شبکه سراسری صدای جمهوری اسلامی ایران پخش شد.
اما هنوز هم بعد از گذشت سالها انعکاس این فتح بزرگ و در اصل اعتراف محققان جنگ غربی قابل توجه است. در این پایان این گزارش تنها به گوشهای از آنها اشاره میکنیم:
مجله کوئیک آلمان، بیست و چهار روز پس از فتح نوشت: برای عراق و پریزیدنت صدام حسین اوضاع به اندازه کافی مایوس کننده است. هنگامی که او در هجده ماه قبل به نیروهای خود دستور حمله به کشور همسایه را داد، در محاسبات خود دچار اشتباهات اساسی گردید. سربازان عراقی که به کلیه سلاحها مجهز بوده و خوب دوره دیده بودند، قرار بود آخرین ضربه را وارد سازند. صدام از حمایت تمام کشورهای عربی- به استثنای سوریه- برخوردار بود، ولی محاسبه او غلط از آب درآمد. زیرا عراقیها بعد از اولین موفقیتها، که بر اثر غافلگیری ایرانیان به دست آوردند، دیگر نتوانستند قدمی به جلو بردارند و موج نبرد آنان در شنهای صحرا دفن شد و قادسیه صدام به یک جنگ فراموش شده بدل گردید. ناگهان ایرانیها اوضاع را تغییر داده دست به ضد حمله زدند. تنها در ظرف یک هفته آنان دو لشکر عراقی را تار و مار کردند و هزاران نفر را به اسارت درآوردند و همچنین صدها تانک قابل استفاده و زره پوش سنگین ارتش عراق را به غنیمت گرفتند.
افرایم کارش، محقق امریکایی این طور مینویسد: عملیات فتحالمبین بزرگترین عملیات تا آن روز جنگ بود. در عملیات فتحالمبین عراق تحقیرآمیزترین شکست از زمان جنگ را متحمل شد. تقریباً سه لشکر خود را به طور کامل از دست داد. گزارشها نشان میداد که ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر هم اسیر داده است. شکست عراق فقط محدود به صحنه نبرد نبود. در ۸ آوریل سوریه مرزهای عراق را بست و جریان نفت عراق که از سوریه عبور میکرد قطع شد و درآمد نفتی عراق کاهش پیدا کرد. صدام حسین به تکاپو افتاده بود تا به جنگ پایان دهد. میگفت حاضر است از خاک ایران عقب نشینی کند به شرط آنکه این عقب نشینی تضمینی برای حل مسئله جنگ باشد.
بنده فرزند شهید ارتشی حسین سلطانی خواه (سلطانی نژاد)هستم که پدرم در عملیات فتح المبین به فیض شهادت رسیده اند.
فروردین 1401، چهلمین سالگرد عملیات پر فروغ فتح المبین است. یادی کنیم از تمامی شهدای ارتشی، سپاهی و بسیجی (حدود 31 هزار شهید عملیات)
ضمنا اگه کسی عکس، فیلم یا خاطره ای از پدرم داره ممنون میشم برام ارسال کنه minimal_designer@yahoo.com
درود به همه
به گواه کسانی که در منطقه و عملیات فتح المبین حضور داشتن، قبل از اعلام رمز و شروع عملیات شهید مظلوم توکل قلاوند نیروها رو به پشت خط عراق برده بود و توپخانه ی عراقیا رو محاصره و خلع سلاح کرده بود. خودم از شهید قلاوند شنیدم که میگفت: وقتی توپخانه ی عراق رو محاصره کردیم و باهاشون درگیر شدیم ، فرمانده توپخانه به مقامات بالاتر بی سیم زد و گفت که ایرانیها ما رو محاصره کردن ( البته گفته بود پاسدارای خمینی). مقام بالاتر به فرمانده توپخانه میگه فلان فلان شده تو نمیتونی یک شب مثل آدم بخوابی؟ ( ظاهرا هر شب مست میخوابیده). فرمانده بیچاره هر کاری میکنه فرماندهان بالاتر قبول نمیکنن و بهش میگن توی خط مقدم یک گلوله شلیک نشده اما تو چند کیلومتر پشت خط میگی محاصره شدیم؟ ( فکر کرده بودن بازم مست کرده ).
حاج احمد متوسلیان وقتی تازه به منطقه اومده بود پیش نیروهای ارتش میره و سراغ کسی رو میگیره که به منطقه اشراف اطلاعاتی داشته باشه. فرماندهان ارتش میگن برو توکل قلاوند ( معروف به آواکس دشت عباس ) رو پیدا کن. حاج احمد به سپاه اندیمشک مراجعه میکنه و توکل قلاوند رو پیدا میکنه و با خودش به لشکر ۲۷ حضرت رسول می بره و مسئولیت اطلاعات و عملیات لشکر رو بهش می سپره. شهید توکل قلاوند از همون روزهای اول جنگ ( قبل از رسیدن نیروهای کمکی از استانهای دیگه ) با بچه های بومی اندیمشک و دزفول کار شناسایی و جنگ چریکی رو تو منطقه شروع کرده بود. به هر حال این شاهکار نظامی ( محاصره و از کار انداختن توپخانه ی عراق ) حاصل نبوغ و شجاعت شهید مظلوم توکل قلاوند بوده ولی متاسفانه عده ای به عمد اسم شهید توکل قلاوند رو از ماجرا حذف کردن.