گفتگو همواره مطلوب نیست. گفتگوی مطلوب شرایطی دارد. آزادی از عقاید قالبی، خودمداری و قید و بندهای اجتماعی، گشودگی، نقدپذیری، نتیجه گرایی و کلیت گرایی از جمله شرایط گفتگوی مطلوب است.
چکیده نشست پژوهشی:
- گفتگو از نیازهای اساسی انسان است تا جایی که محرومیت از گفتگو، از بزرگترین رنج های بشر به شمار می آید.
- تلقی های رایجی درباره گفتگو وجود دارد؛ اما باید دانست گفتگو اسیر جغرافیا نیست؛ نیازی به همزبانی ندارد؛ حتی می تواند درون خود انسان صورت بگیرد.
- گفتگو همواره مطلوب نیست. گفتگوی مطلوب شرایطی دارد. آزادی از عقاید قالبی، خودمداری و قید و بندهای اجتماعی، گشودگی، نقدپذیری، نتیجه گرایی و کلیت گرایی از جمله شرایط گفتگوی مطلوب است.
- عدم رعایت این شرایط در خانواده، گفتگوی اثربخش را مختل کرده و تا سطح گفتگوهای اتفاقی و اضطراری تنزل می دهد.
پژوهش خبری صدا وسیما: بر اساس شواهد پژوهشي ريشه بسياري از مسائل و آسيب هاي نهاد خانواده در ضعف يا فقدان مهارت هاي ارتباطي و گفتگويي است. علی رغم این که به نظر می رسد هر انسانی می داند گفتگو چیست اما واقعیت این است که گفتگوی مطلوب و اثربخش شرایطی دارد که دانشمندان ارتباطات با مطالعات کارشناسی به ابعادی از آن دست یافته اند و بسیاری از ما از آن بی اطلاعیم. عدم آشنایی با شرایط گفتگوی مطلوب، می تواند گفتگوهای خانوادگی ما را از اثر بیاندازد و حتی نتایج مخربی به بار آورد. دکتر ساروخانی استاد جامعه شناسی ارتباطات در نشست کارشناسی «خانواده؛ توان گفتگو و موانع بازدارندة آن» با بیان این که گفتگو از عناصر قوام بخش هویت انسان است، ایجاد محرومیت گفتگویی را از سخت ترین مجازات های انسان بر می شمارد. ایشان با اصلاح تلقی های رایج ما از گفتگو، به شرایط گفتگوی مطلوب واثرات منفی غفلت از آن در خانواده می پردازد. درادامه گزارشی از سخنان این استاد برجسته تقدیم می گردد.
ارتباط و گفتگو، ذاتی انسان است
اساساً ذات انسان گفتگوئی است. یونانیان باستان در جستجوی این امر بودند که بدانند ذات انسان چیست؟ مهمترین تعریف انسان، انسان ارتباطی یا انسان ارتباط جوست. از همین روست که وقتی انسان از ارتباط با دیگران محروم می ماند، دچار آسیب می شود چرا که در واقع از ذات خودش دور می ماند. بنابراین گفتگو با انسانها نیز نجاتبخش و حیاتبخش است و جزء ذات زندگی است.
جامعه درمانی
بر اساس همین واقعیت بشری است که امروزه در درمان بسیاری از اختلالات روانی و حتی بیماری های جسمانی از روشی به نام جامعه درمانی (sociotherapy) استفاده می شود. انسان وقتی تنهاست مشکلات برایش عظمت پیدا می کند اما وقتی در جمع است همان مشکلات تسکین مییابند. یکی از راههای علاج کسانی که دچار فلج یا سایر مشکلات جسمانی اند این است که در جمع قرارگیرند. آنها وقتی افرادِ گروه را می بینند درمی یابند که هر یک از آنها به نوعی گرفتاری و مشکلاتی دارد که گاه مشکل فرد بیمار در برابر مشکلات آنها بسیار ناچیز به نظر میرسد. وقتی بیمار چنین واقعیتی را دید، آرامش پیدا میکند.
تنبیه ارتباطی، شدیدترین مجازات هاست
در سوی دیگر محروم ماندن از ارتباط نیز بسیار آسیب زا است. معروف است که اعدام سنگینترین مجازات در بین مجازاتها است، اما به گمان من شرایط زندانیان انفرادی از شرایط اعدامی ها نیز سخت تر است. تصور کنید که انسانی سالها در یک سلول دربسته بدون ارتباط با کسی عمرش را سپری کند؛ چقدر این زمان سخت خواهد گذشت! وقتی گاندی می خواست پای انگلستان را از هندوستان قطع کند، اولین کاری که کرد این بود که از مردم کشورش خواست تا با انگلیسی ها صحبت نکنند، با آنهامعامله نکنند، در خودروی آنها سوار نشوند و نسبت به آنها بی اعتنا باشند. مهمترین اثر این کار همان مقاومت منفی (passive resistance ) بود. رفته رفته شرایط برای انگلیسی ها بسیار دشوار شد چرا که هر وقت می خواستند با هندی ها صحبت کنند، آنها رویشان را برمی گردانند در حالی که ذات انسان جمع گرا (gatherness) است.
گفتگو چیست؟
برای این که به بحث خود درباره نقش گفتگو در خانواده بپردازیم، ابتدا باید ببینیم که این متاع گرانب ها چیست و از چیستی گفتگو سخن آغاز کنیم. تلقی های رایجی درباره گفتگو وجود دارد اما از نظر من:
یعنی من میتوانم با آن سوی عالم گفتگو کنم. بنابراین لازم نیست که گفتگو در یک اتاق و یا در یک جای مشخص صورت بگیرد. خانواده های چندمکانی و دورزی یا فصلی[1] گفتگویشان را از راه دور انجام میدهند.
2ـ گفتگو به همزبانی احتیاجی ندارد.
لازم نیست حتما سخن گفتن به صورت زبانی باشد. اتفاقاً از نظر من ضعیف ترین گفتگو، گفتگوی زبانی است. گفتگو تعالی نمادها و داد وستد نمادهایی است که لزوماً زبانی نیستند. وقتی من هدیهای برای دوستم میفرستم، این هم نوعی گفتگو است. چرا که هدیه نماد محبت است. گفتگو میتواند با زبان بدن (نمادهای بدنی) صورت گیرد. یک عاشق وقتی به معشوق خود نگاه می کند با گره خوردن نگاه ها، هوش از سر معشوق می رود و گفتگویی بسیار زیبا در پس لرزش نگاهها رخ میدهد. حال اگر این نگاه به سخن و زبان درآید و عاشق حتی قسم بخورد که معشوق را دوست دارد، خواهید دید که این زبانی کردن گفتگو، رابطه ای بسیار سطحی و ضعیف برقرار می کند. مولانا در این باره شعری دارد که بسیار زیباست:
ای بسا هندو و ترک همزبان * ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگرست* همدلی از همزبانی بهترست
همدلی یعنی خود را به جای دیگری قرار دادن؛ دیگری را فهیمدن؛ یعنی اگر نمیتوانیم خودمان را جای دیگران قرار دهیم، هیچگاه آنها را قضاوت نکنیم.
3ـ گفتگو میتواند درون خود انسان صورت بگیرد.
انسان میتواند خودش با خودش سخن بگوید. حتی سکوت دریایی از اندیشهها را در خود دارد. گاه فکر میکنیم سکوت یعنی تنهایی؛ ولی انسان در سکوت خود میتواند با عدهای جنگ داشته باشد و به عده ای دیگر مهر بورزد.
در اندرون من خسته دل ندانم کیست * که من خموشم و او در فغان و در غوغاست.
بنابراین لازم نیست که گفتگو حتماً با یک فرد یا در یک جمع باشد.
4ـ گفتگو کمّی هم نیست.
یعنی ما نباید تصور کنیم که اگر خانوادهای در روز 10 ساعت با هم حرف میزنند حتماً خانواده موفقی هستند. گفتگو شرایطی دارد که ممکن است آن شرایط فراهم نشود و گفتگو به نتیجهای نرسد یا حتی به اختلافات دامن بزند. در این صورت عدم گفتگو شاید بهتر از چنان گفتگویی باشد. باید به این نکته دقت کنیم که چنین نیست که هر قدر گفتگو بیشتر شود خانواده موفقتر خواهد بود. این گفتگوی کیفی است که مؤثر و مطلوب است.
گونهشناسی گفتگو
مفهوم کنش رهایی بخش هابرماس در راستای فهم شرایط گفتگوی خوب بسیار به ما کمک میکند. ما وقتی از گفتگو سخن میگوییم باید ابتدا نسبت به طرفی که میخواهیم با او به گفتگو بپردازیم، که آن طرف میتواند در کنار من، درون من یا دور از من باشد، آزادی داشته باشیم. اما آزادی از چه؟
ـ آزادی از عقاید قالبی
مبادا عقاید قالبیای داشته باشیم که قومی یا انسانی را بر اساس آن کلیشه های ذهنی قضاوت کنیم. برای مثال در دنیا شایعه شده که اسکاتلندی ها خسیسند. این عقیده که می تواند شایعهای بیش نباشد، گفتگوی خوب را به مخاطره میاندازد.
درگفتگو اگر قرار باشد خودمحوری جریان یابد، آن گفتگو دیگر گفتگوی مطلوبی نخواهد شد. گفتگوی خوب مستلزم آزادی از خویشتن خویش است. گفتگو با رهایی از خود آغاز میشود و آنجا زیباتر می شود که به ایثار می رسد. دیگری را بر خود مقدم داشتن. دیگری را پذیرفتن. بنابراین گفتگو مستلزم آزادی است.
گفتگوی مطلوب مستلزم این است که من از قید و بندهای اجتماعی هم آزاد باشم. پاتوق ها جایگاه این آزادی است. در موقعیت های کاری مثلا وقتی ما در اداره هستیم، خواه ناخواه باید رعایت انواع مناصب را داشته باشیم و این باعث می شود که در اکثر مواقع خودمان را سانسور کنیم؛ خیلی وقت ها خود را کنترل کنیم که بر خلاف پسند دیگران نگوییم. اما در پاتوق ها چنین قید و بندهایی نداریم. پاتوقها آزادی گفتگو را به ما هدیه میدهند. در پاتوق سلسه مراتب از بین می رود، روابط دوستانه میشود و افراد در پی یک قرار دو طرفه گرد هم میآیند. بنابراین دیگر خودسانسوری وجود ندارد و انسانها میتوانند راحت و سیال اندیشه خود را مطرح کنند و از اعوجاج قضاوت دیگران رها باشند. گفتگویی که انسانها بتوانند در آن آزادانه و شفاف اندیشه و دل و ذهن خود را واگویه کنند، گفتگویی موثر و مطلوب خواهد بود.
گفتگو مستلزم گشودگی است. اما گشودگی افتراقی؛ که انسان بداند با چه کسی گفتگو میکند. یعنی چنین نیست که ما باید با هر کسی گفتگو کنیم. افراد شرور، نادان و منفی از این قاعده مستثنی هستند. نکته ای که در این قاعده وجود دارد این است که در هر حال ریسک گفتگو نباید بسیار بالا باشد. هنگامی که زن با مردی ازدواج می کند که کفو او نیست آیا میتواند به گفتگویی ثمربخش در خانواده امیدوار باشد؟ در ازدواج خانمی محجبه که مقید است نمازش را نیز در اول وقت بخواند با مردی که کوچکترین تقید مذهبی ندارد، ریسک گفتگو بسیار بالاست و گشودگی یک طرف نمی تواند مشکلی را حل کند.
روزنامه فیگارو بر بالای صفحه اول خود مینویسد تا زمانی که حق نقد وجود نداشته باشد، هیچ تمجیدی معنادار نیست. اگر کسی ناچار باشد دائما از من تعریف کند، آن تعریف ها به هیچ وجه قابل اعتماد نخواهد بود. برای شکل گیری گفتگو من باید بپذیرم که اندیشه دیگری اندیشهای غیر از اندیشه من باشد و دربارة آن فکر کنم. بنابراین ما درگفتگو به بلوغ انسانی میرسیم. این امر کار سادهای نیست چرا که به یک اعتبار گفتگو نیازمند انسان فراغریزی است در حالی که غریزه ضد گفتگو است. غریزه می گوید هر کس تو را نقد کرد بدخواه توست و نگاه شما را نسبت به فرد منتقد منفی و سیاه می کند. اما این انسان فراغریزی و فرهیخته است که از نقد استقبال می کند. اساسا به باور من مهمترین بانیان زندگی ما کسانی اند که ما رانقد می کنند؛ آنها هستند که راه ما را باز می کنند و مارا از پیمودن راه نادرست باز میدارند.
ما گفتگو را برای گفتگو انجام نمی دهیم بلکه از آن نتیجه ای را اراده می کنیم. از این رو در هر گفتگو باید متوجه نتیجه آن باشیم. اینجاست که ضرورت مهارت های گفتگو پیش میآید. فرض کنید در برابر فردی قرار گرفته اید که عقاید شما راقبول ندارد. ممکن است همان ابتدا به او بگوییم که ما عقاید هم را قبول نداریم پس گفتگو معنایی ندارد! اما هنر ما میتواند این باشد که از ابتدا جهات مثبت و اشتراک رامطرح کنیم و گفتگو را گرم کنیم آنگاه آرام آرام جهات اختلاف را به میان بکشیم. چرا که پیشتر پذیرفته ایم که هیچ گفتگویی وجود ندارد که در تمام ابعاد آن افراد باهم موافق باشند.
5ـ کلیت گرایی
ما نباید در گفتگو جزئی نگر باشیم. عدم توجه به کلیت گرایی بسیاری از رابطه ها را از هم می گسلد. خواستگاری پس از یک گفتگوی موفق با خانواده دختر، به شوخی گفته بود: انشاءالله جلسه بعد هم خدمت خواهم رسید اما به این شرط که دیگر نخواهم دسته گلی نخواهم بیاورم! کل این عبارت سه کلمه است که نسبت به تمام جریان گفتگو، بسیار جزئی است. اما پس از رفتن خواستگار، خانواده دختر در جمع خودشان حکم کردند که این فرد، مرد خسیسی است و از آن وصلت ممانعت کردند. این شد که آن دختر هماینک که نزدیک به شصت سال دارد نیز تنها مانده در حالی که آن پسر ازدواج کرده و رفته است؛ فقط به خاطر اینکه در خلال این گفتگو آنها یک جزء کوچک را برجسته و بزرگ کردند و تمام بنای ارتباط را به هم ریختند.
تمثیل طوطی و بازرگان مولانا در توضیح این بحث بسیار کمک میکند. مولانا میگوید بازرگانی بود که در مغازه خود یک طوطی داشت. روزی به حجره آمد و ناگهان متوجه شد که طوطی، شیشه روغن را انداخته و شکسته است. عصبانی شد وآنقدر برسر طوطی کوفت که موی سر طوطی ریخت. طوطی قبل از این ماجرا بسیار شیرین سخن بود و باعث سرگرم شدن مشتریان و رونق حجره میشد اما پس از آن از سخن افتاده بود و صاحبش هر کاری میکرد او لب به سخن نمی گشود تا اینکه روزی فردی از کنار حجره عبور می کرد که موی بر سر نداشت. طوطی ناگهان به سخن آمد:
کز چه ای کل با کلان آمیختی * تو مگر از شیشه روغن ریختی
اطرافیان از این مقایسه طوطی به خنده آمدند. مولانا سپس نتیجه می گیرد که:
کار پاکان را قیاس از خود مگیر * گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر
قیاس نامناسب و ندیدن کلیت و با یک نماد، دیگری را قضاوت کردن همان عقاید قالبی ما است که باعث میشود ما با یک نماد افراد و اقوام را قضاوت کنیم. مثلا بگوییم او اسکاتلندی است، پس ... چنین است!
سخن آخر
گفتگو اساس زندگی انسان است و خانواده کانون رشد و نمو او است. بنابراین اگر شرایط گفتگوی مطلوب در خانواده رعایت نگردد میتوان گفت بنای آن زندگی متزلزل خواهد شد. زوجهایی که همواره با پیش داوری با همسر خود مواجه می شوند، حاضر نیستند تغییرات رفتاری او را ببینند و همه تلاش های همسر خود را با عینک بدبینی که بر چشم دارند میبینند. افراد خانواده باید بدانند که بستر گفتگو، وجود تفاوت ها است و نسبت به پذیرش نگاه دیگر افراد خانواده منعطف باشند. نقدپذیری افراد که مرحله ای بالاتر از پذیرش است، مستلزم تعالی انسان و فراتر رفتن از غریزه خودبینی است. همه اینها وقتی با نتیجهگرایی و کلیتگرایی همراه شود می تواند گفتگوی مطلوب را همچون مایه حیات در کالبد خانواده جریان داده و به خانواده طراوت و سرزندگی بخشد.
پژوهش خبری : حمید رضا زاعی
------------------------
1- مانند خانوادههایی که زن و فرزندان در روستا و مرد در شهر مشغول کار است یا خانوادههایی که زن و فرزندان در خارج از کشور و مرد در داخل کشور زندگی میکند و برعکس و یا خانواده هایی که فرزندان از پدر و مادر جدا شده و برای تحصیل یا کار به جاهای دیگر میروند.