اگرچه مهمترین هدف سیاست سازان واشنگتن از ایجاد و حمایت از تروریستها و داعش، مقابله با محور مقاومت و جریانهای مخالف در منطقه خاورمیانه بود، اما آنها همچنان مناسب می بینند که این جریان تروریستی را علیه رقبای خویش از جمله روسیه و چین نیز بکار ببرند.
پژوهش خبری صدا وسیما:اکنون که داعش قلمروی خود در سوریه و عراق را از دست داده،"قلب آسیا"[1] بیش از پیش به عنوان مقصد بعدی آنها مطرح شده است، چرا که افغانستان نه تنها از لايههای هويتي مختلفي برخوردار است بلکه، حد فاصل بین آسیای مرکزی و غرب آسیا بوده و با کشور بزرگی چون چین و همچنین برخی از جمهوریهای جدا شده از حکومت شوراها، همسایه است.
مسلماً حضور داعش در افغانستان ناامنی را در این کشور تشدید کرده و بهانه لازم را به آمریکا می دهد تا با افزایش نیروهای خود، استراتژی بلند مدتی را در منطقه دنبال کرده و تا آیندهای نامعلوم در افغانستان بماند. در این میان نقش کشورهای آسیای مرکزی، جمهوریهایی که هر یک به نوعی حیاط خلوت فدراسیون روسیه به شمار میروند، در اجرای راهبرد واشنگتن در افغانستان بسیار پررنگ خواهد بود.
راهبرد جدید واشنگتن
ادامه تنشهای امنیتی در افغانستان و حملات طالبان هم موجب ظهور شعبه داعش در بستر ناامنی این کشور شده و هم بهانه لازم برای آمریکا فراهم آمد تا برخلاف وعدههای ترامپ در زمان انتخابات، راهبرد قبلی در کاهش نیروها را به کنار نهاده و رویکرد جدیدی را با هدف تقویت حضور در افغانستان در پیش بگیرد.
در راهبرد جدید واشنگتن که در مرداد ماه (1396) از سوی ترامپ اعلام شد، نه تنها تاریخ مشخصی برای خروج نیروهای آمریکایی تعیین نشده بلکه تصریح شده تا زمانی که لازم باشد، آنها در افغانستان باقی خواهند ماند. تبعات استراتژی جدید آمریکا منحصر به افغانستان نخواهد ماند و مناطق پیرامون این کشور را هم متاثر خواهد ساخت.
گفته میشود با وجود مشکلات کنونی میان آمریکا و پاکستان، نقش کشورهای آسیای مرکزی در اجرای راهبرد واشنگتن در افغانستان میتواند بیش از گذشته باشد. " ایلان برمن"، معاون شورای روابط خارجی آمریکا میگوید: « واشنگتن در سالهای گذشته از آسیای مرکزی غفلت کرده است و اکنون نمیتواند استراتژی جدید در افغانستان را بدون کمک دوستانش در این منطقه پیش ببرد.»[2]
تقویت داعش در افغانستان
در شرایطی که به اذعان ترامپ، باراک اوباما و هیلاری کلینتون مسئول ایجاد گروه داعش هستند، اما دولت کنونی نیز تاکنون تلاش عمده ای را برای مبارزه با این گروه تروریستی انجام نداده است. مقامات عراقی، سوری و افغانی بارها از کمکهای آمریکائیها به تروریستها و داعش از جمله دادن سلاح، کمکهای لجستیکی و نقل و انتقال نیروهای آنها توسط بالگردها، حملات هوایی به مواضع نیروهای عراقی و سوری –که خودشان آنها را اشتباهی قلمداد کردهاند اما در عمل در بهترین شرایط به داد تروریستها رسیدهاند – شکایت داشته اند.
مقامات روس نیز بارها بر حمایت آمریکا از تروریستها و داعش در سوریه، تأکید داشتهاند. "والری گراسیموف"، رئیس ستاد مشترک ارتش روسیه نیز در اواخر سال قبل میلادی[3]، آمریکا را متهم کرد که به اعضای گروه تروریستی داعش در پایگاه «التنف» واقع در نزدیکی مرز سوریه با اردن و عراق، آموزش نظامی میدهد.[4]
اگرچه مهمترین هدف سیاست سازان واشنگتن از ایجاد و حمایت از تروریستها و داعش، مقابله با محور مقاومت و جریانهای مخالف در منطقه خاورمیانه بود، اما آنها همچنان مناسب می بینند که این جریان تروریستی را علیه رقبای خویش از جمله روسیه و چین نیز بکار ببرند.
چرایی عدم مشارکت واشنگتن با مسکو برای مهار داعش
آمریکائیها از طریق تروریسم و داعش میتوانند برای کشورهای بزرگ منطقه چالشهای امنیتی جدی ایجاد کنند. آنها میخواهند به بهانه وجود تروریستها و ناامنی در افغانستان و منطقه، حضور و نفوذ خود را در این بخش از جهان گسترش داده و از منافع اقتصادی آن بهره ببرند و در تحولات جهانی و تحولات در این منطقه نیز تأثیرگذار باشند.
بنابراین اساساً آمریکائی ها برای رسیدن به اهداف خود، به حضور و فعال بودن تروریستها و داعش در افغانستان نیاز دارند. آنها تصمیمی به مبارزه با داعش ندارند که بخواهند روسیه را در این امر به مشارکت بپذیرند. از نظر آمریکا، مسئله، تروریسم و داعش نیست که بخواهد در مقابله با آنها با روسیه همکاری نماید بلکه مسئله، از جمله خود روسیه است. به همین دلیل هیچگاه به درخواست مسکو پاسخ مثبت نداده و نخواهند داد.[5]
جمع بندی
دامنه جنگ و ناامنی در افغانستان هر روز گستردهتر میشود و این باعث شده که این کشور به یکی از نقاط بحرانی منطقه تبدیل شود. بدون شک جنگ افغانستان دلایل گوناگونی دارد که باید مورد بررسی قرار بگیرند. به باور برخی تحلیل گران نقش قرائتهای افراطی از دین در این زمینه بسیار پررنگ است. علی امیری پژوهشگر مطالعات اسلامی در افغانستان، در این زمینه بر این باور است که؛ «بر خلاف آن چه تصور میشود، افغانستان تحت تاثیر مکتب سمرقند است نه دیوبندی، مکتب سمرقند نیز روایتهای افراطی از دین دارد»[6]. لیکن مهمتر از جريانهای سياسي و فکري اسلامي متنوع، بحث تمایل و اراده قوی کشورهای فرامنطقه ای در تشدید روند حوادث است. واشنگتن که مشروعیت وجودش در منطقه با مباحثی چون به اصطلاح مبارزه با تروریسم و داعش گره خورده است، ضرورتی نمیبیند که بخواهد دست پرورده خود را به ورطه نابودی بکشاند. "زمان بر" و "نمایشی"بودن اقدامات آمریکا علیه داعش در سوریه، عراق، افغانستان و ... بیانگر این واقعیت است. در واقع "تقویت داعش در افغانستان" منبعث از دستور اتاقهای فکر آمریکاست.
از آن جهت که داعش پدیده فکری یا سیاسی زودگذر یا فوری نبوده و نیست، لذا آینده کشورهای منطقه از جمله آسیای مرکزی و به تبع آن کشورهای همسایه مانند چین و بویژه روسیه با تهدیدهای مختلفی مواجه بوده و خواهد بود. "تقویت روابط مسکو با برخی گروه های افغان" و "تقویت عملکرد ارتش کشورهای آسیای مرکزی " تلاشی از سوی روسیه برای مقابله با نفوذ گروه های تروریستی بالاخص داعش است.
در انتها هدف آمریکا از انتقال داعش به افغانستان؛ از منظر رهبر معظم انقلاب باز خوانی می شود:
پژوهش خبری // پژوهشگر: فرشته مقدم
-----------------------------------