اقدام ترامپ در به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی؛نمونهای دیگر از یکجانبه گرایی او در عرصه نظام بینالملل است
پژوهش خبری صدا وسیما: کنگره آمریکا در سال 1995 میلادی قانونی مبنی بر «وجوب اعلام قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی»، تصویب کرد. در این قانون آمده است که «از سال 1950 میلادی، شهر قدس پایتخت اسرائیل بوده است» و رژیم صهیونیستی خواستار انتقال سفارت آمریکا به این شهر است.با وجود اینکه این قانون الزام آور است، اما بندی دارد که به رؤسای جمهور آمریکا اجازه می دهد که «برای حمایت از منافع امنیت ملی»، انتقال سفارت را شش ماه به تاخیر بیندازند. از همان سال تاکنون، «بیل کلینتون»، «جرج بوش» و «باراک اوباما» رئیسان جمهور پیشین آمریکا به طور منظم، انتقال سفارتخانه این کشور به شهر قدس را دو بار در هر سال به تعویق انداخته اند. ترامپ نیز برای نخستین بار در ژوئن (خرداد / تیر) انتقال سفارتخانه به قدس را به تاخیر انداخت و این زمان نیز با ناکامی مواجه شد.
سال گذشته و در جريان رقابت هاي انتخابات رياست جمهوري آمريکا دونالد ترامپ تاکيد کرد در صورت پيروزي در انتخابات سفارت آمريکا را از تلآويو به بيتالمقدس انتقال خواهد داد. با روي کارآمدن موضوع انتقال سفارت آمريکا به قدس مجددا مطرح و نهايتا دونالد ترامپ همان طور که انتظار مي رفت، در نطق خود درباره رويکرد جديد اين کشور براي برقراري صلح ميان اسرائيل و فلسطين، شهر «بيت المقدس» را به عنوان پايتخت اسرائيل به رسميت شناخت. او علت اين کار را اين اعلام کرد که نمي توان با تکرار راهکارهاي شکست خورده گذشته، مشکلات را حل کرد. او همچنين در ادامه سخنان خود اضافه کرد تعويق به رسميت شناختن بيت المقدس به عنوان پايتخت اسرائيل هيچ کمکي به تحقق صلح ميان فلسطيني ها و اسرائيليها نکرده است. ترامپ همچنين از اين تصميم به عنوان شروع يک رويکرد نوين براي حل مشکل اسرائيلي- فلسطيني ياد کرد. (روزنامه شرق،16 /9/ 1396)
پس از اعلام دونالد ترامپ مبنی بر به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل، بسیاری از دولتها، سازمانهای بینالمللی و نهادهای غیردولتی به این تصمیم اعتراض کردهاند.
رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین ضمن محکوم کردن فرمان دونالد ترامپ در انتقال سفارتخانه امریکا به بیت المقدس و برسمیت شناختن این شهر بعنوان پایتخت اسرائیل، تصمیم رئیس جمهوری آمریکا را به منزله خروج این کشور از گفتگوهای صلح خواند.
دبیر کل سازمان ملل متحد هم دقایقی پس از سخنرانی دونالد ترامپ و صدور فرمان انتقال سفارت آمریکا به بیتالمقدس گفت : « من همواره در مقابل اقدامات یک جانبهای که روند صلح فلسطین و اسرائیل را بخطر بیاندازد واکنش نشان دادهام.» وی افزود: « در این لحظات اضطرابآور می خواهم که این مساله را روشن کنم که هیچ نقشه دوم و راه حل جایگزینی برای صلح دو کشور وجود ندارد و از مقامات اسراسیل و فلسطین می خواهم مذاکرات را پی بگیرند.»
پاپ فرانچسکو رهبر کاتولیکهای جهان گفت که نمیتواند در قبال تصمیم کاخ سفید مبنی بر به رسمیت شناختن بیتالمقدس به عنوان پایتخت اسرائیل ساکت بماند. رهبر کاتولیکهای جهان خواستار آن شد که با توجه به قطعنامههای سازمان ملل « وضع موجود» در بیتالمقدس حفظ و به آن احترام گذاشته شود. او تاکید کرد این حرکت آمریکا احتمالا باعث ایجاد درگیریهای خشونتآمیز در منطقه میشود.پاپ افزود بیتالمقدس شهری مقدس برای یهودیان، مسیحیان و مسلمانان است که اماکن مقدس هر سه دین را در خود جای داده و بر این اساس دارای موقعیت منحصر بفردی است که باید این موقعیت حفظ شود. (يورونيوز،2017/12/06)
تصميم ترامپ همچنين در ميان کشورهاي اروپايي نيز واکنشهايي داشت و کشورهاي اروپا يکصدا اين اقدام آمريکا را مورد نکوهش قرار دادند که در اين نوشتار مواضع آنها مورد اشاره قرار خواهد گرفت.
نقش لابي صهيونيستي آيپک
مخالفت هاي جهاني با تصميم ترامپ نشان مي دهد رئيس جمهور آمريکا بيش از اينکه نگران پيامدهاي تصميم خود باشد در پي جلب نظر لابي صهيونيستي آيپک است. بدون شک لابی صهیونیستی قویترین و ثروتمندترین لابی موجود و تأثیرگذار در فرآیندهای سیاسی از احزاب تا نهادها و تشکیلات سیاسی و رسانهای عمده در آمریکا محسوب میشود و به همین جهت جلب حمایت این اقلیت از الزامات موفقیت در ساختار سياسي آمريکاست. کمیته روابط عمومی آمریکا-اسرائیل مشهور به آیپک، یکی از بزرگترین و قدرتمندترین گروههای لابیگری در ایالات متحده آمریکا است. این گروه لابی با بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ عضو، هر ساله میلیونها دلار خرج سرمایهگذاری در نفوذ بر سیاستهای دولتی و قانونگذاری آمریکا میکند. این گروه صهیونیستی علاقمند است که مسئله سیاست خارجی آمریکا در قبال خاورمیانه را به مسئله داخلی در آمریکا تبدیل کند. در واقع آیپک تلاش کرده است که نظر افکار عمومی آمریکا را همیشه به حمایت از اسرائیل جلب کند و همراهي اعراب مرتجع منطقه در این عرصه آنان را در تحقق این هدف ياري کرده است.
رويکرد اتحاديه اروپا به مذاکرات صلح اعراب و رژیم صهیونیستی
اتحادیه اروپا پس از تشکيل تلاش کرده است هويت و سياست هاي مستقلي را در قبال مسائل و رويدادهاي مهم بينالمللي اتخاذ کرده و خود را به عنوان يک قطب جديد جهاني مطرح کند. امروزه خاورمیانه به عنوان یکی از حساسترین و مهمترین مناطق استراتژیک جهان در پویشهای رقابتی قدرتهای بزرگ جهانی نقش فعال بر عهده دارد لذا عوامل موثر بر امنیت و ثبات آن نیز از اهمیت زیادی نزد اتحادیه اروپا برخوردار میباشد. در این زمینه مهمترین عاملی که میتواند امنیت و ثبات خاورمیانه را با چالش مواجه نماید مناقشه اعراب و اسرائیل میباشد لذا اتحادیه اروپا که منافع گستردهای در این منطقه دارد ناچار به نقش آفرینی در این مناقشه می باشد و در همين راستا و به عنوان یکی از بازیگران مهم اين مناقشه مهم شناخته مي شود.
اتحادیه اروپا در اواسط دهه 1990 از طریق برنامه هایی همچون مشارکت و همکاری در مدیترانه بر مواردی چون صلح، ثبات، دمکراسی و حکومتهای کارآمد در فلسطین تاکید میکرد. در این دوره، اتحادیه اروپا به این نتیجه رسیده بود که برای پیشبرد سیاستهای خود در عرصه خارجی نیازمند گسترش صلح و ثبات در منطقه خاورمیانه است.
نخستین اقدام در جهت آغاز روند صلح خاورمیانه پس از پایان جنگ سرد، مذاکرات صلح مادرید در سال 1991 بود اما به دلیل مخالفت اسراییل با نقش آفرینی اروپا، اتحادیه نقشی فراتر از یک ناظر در مذاکرات نيافت و بازيگر اصلي آمريکا و شوروي بودند. براين اساس قرارداد اسلو در سال 1993 ميان رژيم صهيونيستي و ساف به امضا رسيد. اروپایی ها به رغم عدم حضور در سال 1993 رسمی در این مذاکرات، قرار داد اسلو را نوعی پیروزي براي خود قلمداد می کردند:
اول در جهت اثبات فرضیه خود مبنی بر اینکه هیچ پیشرفتی در صلح حاصل نمیشود، مگر آنکه پیش از آن، دو طرف متخاصم یکدیگر را به رسمیت بشناسند.
دوم اینکه اروپاییها از نقش نروژ در پیشبرد مذاکرات در شرایطی که تلاشهاي آمریکا با مانع مواجه شده بود، احساس رضایت می کردند قرارداد اسلو موجب شد تا اروپا که نقش بزرگترین تامینکننده مالی روند صلح را داشت در جستجوي نقش سیاسی بزرگتري در آینده برآید.[1]
اتحاديه اروپا همچنين عضو گروه چهارگانه اي بود که طرح نقشه راه برای صلح و رفع مناقشات اسرائیل و فلسطینیان در سال ۲۰۰۲ به همراه آمریکا، روسیه و سازمان ملل متحد پیشنهاد کرد.این طرح که هدف آن تشکیل دو کشور فلسطین و اسرائیل در کنار هم بود در شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز تصویب شدهاست. اين نقشه پس از انتصاب محمود عباس به عنوان اولين نخست وزير تشكيلات خودگردان فلسطين منتشر شد. در اين طرح گفته شده بود فلسطينيها بايد بلافاصله تمام عمليات خشونتآميز را متوقف كنند. فلسطينيها و اسرائيليها همكاريهاي امنيتي خود را با هدف توقف خشونت و ايجاد دستگاه امنيتي كار را براي فلسطين آغاز كنند. فلسطينيها ساختار سياسي خود را براي برگزاري انتخابات آزاد اصلاح نمايند. اسرائيلي ها نيز بايد تمام اقدامات لازم براي برقراري زندگي عادي در فلسطين را انجام داده و اراضي اشغال شده از ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۰ را ترك كنند. همچنين اسرائيل تمام فعاليتهاي اسكان و شهركسازي را براساس متوقف نمايند، به مقررات منع آمد و شد و محدوديتهاي ورود و خروج كالا و اشخاص پايان دهد.[2]
بعد از نقشه راه تلاشهاي متعددي براي سازش ميان اعراب و اسرائيل انجام شد که موفقيتي به همراه نداشت از جمله مهمترين اين تلاشها توافقنامه ژنو درسال ۲۰۰۳ ،آناپولیس در سال ۲۰۰۷ و مذاکرات واشنگتن درسال۲۰۱۰ ميباشد. به باور آگاهان سياسي سیاست خارجی اتحادیه اروپا برای کمک به تشکیل کشور مستقل فلسطین، دمکراتیک و با ثبات نتيجه ملموسي نداشته است، زیرا شکاف زیادی میان اراده اعمالی و اعلانی اتحادیه اروپا وجود دارد. این مسئله اعتبار این اتحادیه برای دستیابی به اهداف و خواسته هایش را کاهش داده است.از سوي ديگر سیاست اسرائیل برای گسترش شهرکسازی، پراکندهسازی اراضی فلسطین و محرکهای داخلی که از اقدام شهرکسازی اسرائیل پشتیبانی میکنند نمایانگر بزرگترین و نزدیکترین تهدیدات علیه پایداری وبقای راه حل دو دولت است.
اظهار نظرات رهبران سياسي اروپا درخصوص انتقال سفارت آمريکا به بيت المقدس
از هنگامی که ترامپ تصمیم خود را در زمینه انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به قدس و به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی اعلام کرد، اتحادیه اروپا و کشورهای اروپایی مخالفت خود را با این مساله ابراز کردند. با این حال ترامپ، در راستای حمایت مطلق از رژیم صهیونیستی، کسب رضایت اسرائیل و جلب لابی پرنفوذ صهیونیستها در آمریکا، این اقدام را صورت داد. اکنون به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی، به موضوع جدید اختلاف بین بروکسل و واشنگتن تبدیل شده است و می توان پیش بینی کرد که با پافشاری ترامپ بر تصمیم خود و بی اعتنایی به مخالفت هاي جهانی با این مساله، روند واگرایی بین دوسوی اقیانوس اطلس بيش از گذشته تعميق شود.
ملاحظات حقوقی درباره تصمیمات اخیر آمریکا در قبال قدس
1- تصمیم آمریکا در واقع به معنای پذیرش شناسایی قدس به عنوان پایتخت اسرائیل است، این تصمیم تثبیت کننده قانون صهیونیست ها در این زمینه است که قدس شرقی و غربی را به طور یکپارچه پایتخت ابدی خود می داند.
2- تصمیم آمریکا بر خلاف منشور سازمان ملل و قوانین بین المللی است که بر اساس آن اشغالگری با اعمال قدرت را هرگز نمی پذیرد و حتی در منشور سازمان ملل تهدید به استفاده از قدرت و خشونت نیز جرم محسوب می شود.
3- تصمیم آمریکا بر خلاف قطعنامه تقسیم فلسطین صادره از سوی مجمع عمومی سازمان ملل در تاریخ 29 نوامبر 1947 است، بر اساس قطعنامه مذکور دو کشور یهودی و فلسطینی باید ایجاد شود و قدس تحت شرایط خاصی زیر نظر سازمان ملل اداره می شود.
4-تصمیم آمریکا بر خلاف قطعنانه های سازمان ملل، شورای امنیت و مجمع عمومی در زمینه قدس است که آن را سرزمینی عربی و تحت اشغال معرفی می کنند. همچنین در این قطعنامه ها هر گونه تصمیم از سوی اسرائیل در قبال قدس باطل و غیرقانونی توصیف شده است.
برخی از این قطعنامه ها به شرح زیر هستند:
5- اقدام احتمالی آمریکا مخالف توافق اسلو و معاهدات عربی است.
6- این اقدام با نظر مشورتی دیوان بین المللی در خصوص دیوار حائل که بر اجرای توافق چهارم ژنو در سرزمین اشغالی فلسطین از جمله قدس تاکید دارد در تعارض است.
7- به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل توسط آمریکا با هدف تسهیل حاکمیت اسرائیل بر این شهر اشغالی است و با این اقدام اشغالگران اسرائیلی بر این حاکمیت نخواهند یافت، بر اساس قوانین بین الملل نیز واشنگتن نمی تواند این شهر را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت بشناسد چرا که آنها اشغالگر بوده و اقدامات متجاوزانه بسیاری علیه مردم فلسطینی در قدس انجام می دهند. در نتیجه به جای آنکه اسرائیل بر اساس قوانین بین المللی در مقابل نقض حقوق ساکنان غیر نظامی شهر قدس پاسخگو باشد، آمریکا با این اقدام خود پاداش دیگری به آنها اعطا کرد.
8- این اقدام آمریکا در خصوص قدس به معنای ادامه وضع اشغالگرانه موجود است و یکپارچه کردن این شهر تحت حاکمیت اسرائیل، اجرای تصمیم کنست اسرائیل در خصوص الحاق قسمت شرقی قدس به قسمت غربی آن است و این مساله ای است که بر خلاف اصول تصرفات اراضی از طریق جنگ است.
9- انتقال سفارت آمریکا به قدس حاکمیت اسرائیل بر قدس شرقی و غربی را تقویت و حمایت می کند و همچنین تصمیم کنست اسرائیل برای الحاق قدس شرقی به غربی به عنوان پایتخت ابدی اسرائیل را تایید می نماید که در راستای مصوبات کنگره های صهیونیست جهانی است.
10- انتقال سفارت آمریکا به قدس از لحاظ قانونی، پروژه استعماری اسرائیل در قدس را مشروعیت می بخشد به ویژه آنکه میان طرفین مباحثی در خصوص قرارداد اجاره مکانی برای سفارت آمریکا وجود دارد که این نیز بر وضعیت املاک پناهجویان فلسطینی در این شهر تاثیر خواهد گذاشت. انتقال سفارت آمریکا به قدس در تعارض با الزامات و تاکیدات دولت های قبلی آمریکا است.
11- به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل برخلاف اصل به رسمیت نشناختن «وضعیت های غیر قانونی مناطق» است، این اصل به همه کشورهای جهان تاکید می کند که هر گونه رفتار مخالف با اصول قوانین بین الملل و تصرفات ارضی غیر قانونی را به رسمیت نشناسند. مجمع عمومی سازمان ملل نیز در بیانیه صادره خود در سال 1970 در خصوص روابط دوستانه و تعامل کشورها با یکدیگر بر آن تاکید کرده است، در این بیانیه آمده است: هر گونه تصرف ارضی از طریق بکارگیری زور یا تهدید را نمی توان به طور قانونی به رسمیت شناخت.
12- اقدام ترامپ در تعارض با حقوق ملت فلسطین بوده و اجرای آن باعث جلوگیری از تعیین سرنوشت فلسطینیان برای برپایی کشوری فلسطینی به پایتختی قدس میشود. این اقدام نوعی نقض قوانین بینالملل بوده و باید تمام تلاشهای بینالمللی در سازمان ملل و دیگر سازمان های منطقه ای برای توقف آن متمرکز شود.
13- اقدام ترامپ فضا را برای کشورهای حامی اسرائیل جهت اتخاذ تصمیماتی مشابه با آمریکا در خصوص انتقال سفارتهایشان به قدس فراهم می کند.[3]
نتيجهگيري
ترامپ که پیش از این، در دوران کارزار انتخاباتی وعده چنین اقدامی را داده بود، حالا با امضای این وعده، بار دیگر آمریکا را در معرض آزمونی بزرگ در زمینه صلح و امنیت بینالمللی قرار داده است.اقدامي که اتحاديه اروپا به شدت از آن ناراضي است. تصمیم دونالد ترامپ اگرچه با واکنشهای جهانی و حتی اروپايي اش مواجه شده است، با این وجود، نمیتوان پیامدهای این تصمیم را صرفاً محدود به واکنشهای رسمی دانست ، چراکه این تصمیم جنجالی، آبستن تحولاتی در سطح بینالمللی و منطقهای خواهد شد.واقعيت اين است که آمريکا در اين اقدام کاملا تنهاست و هيچ نشانه اي دال بر همکاري جامعه بينالمللي با واشنگتن مشاهده نمي شود.در سطح منطقه اي به نظر نمي رسد کشورهاي عربي بواسطه همگرايي عربستان و ديگر شيخ نشين هاي خليج فارس با رژيم صهيونيستي تحرک قابل ملاحظه اي داشته باشند و اظهارات منتقدانه اما کم رمق برخي از سران عرب از جمله عبدالله پادشاه اردن از اقدام ترامپ تنها آرام کردن احساسات عمومي شهروندان خود محسوب مي شود. با اين حال صهیونیستی اعلام کردن بیت المقدس، موضوعی نیست که جهان اسلام با آن به سادگی کنار بیاید.ايران بطور منسجم و يکپارچه عليه اقدام ترامپ خروشيد، ترکيه با وجود داشتن رابطه ديپلماتيک با صهيونيستها از اقدام ترامپ خشمگين شد و به شدت اعتراض کرد و مالزي و اندونزي نيز مخالفت خود را در اين خصوص اعلام کردند.
با اين حال شايد اجماع اروپا علیه یکجانبهگرایی ترامپ بيش از مواضع متزلزل اعراب کارساز باشد.بديهي است که کشورهای اروپایی اقدام ترامپ را نمونهای دیگر از یکجانبه گرایی او در عرصه نظام بینالملل میدانند و تلاش خواهند کرد موضع ترامپ را مورد نکوهش قرار دهند. از سویی دیگر، دور از ذهن نيست روسیه که از دوران ریاست جمهوری ترامپ روابط به نسبت آرامی با ایالات متحده تجربه کرده است تلاش نمايد با بهرهگیری از شکاف به وجود آمده میان آمریکا و اروپا، زمینههای بهبود روابط خود با آمریکا و خروج از انزوای سالهای اخیر را فراهم کند. محکوم نمودن اقدام ترامپ از سوی اعضای اروپایی دائم شواری امنیت، و آلمان در این راستا قابل توجه است. برای مثال فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، تصمیم ترامپ را اقدامی رو به عقب و بازگشت به تاریکی خوانده است. انگلیس که خود از عاملان اصلی ایجاد رژیم صهیونیستی بوده، با مخالفت خود نسبت به تصمیم ترامپ، عملا در راستای مشروعیتزدایی از رژیم صهيونيستي گام برداشته است.
اقدام ترامپ اين موقعيت را در اختيار جامعه جهاني قرار داده تا بار ديگر عليه آمريکا و صهيونيستها موضعگيري کند. مجمع عمومي سازمان ملل با راي ۱۲۸ کشور به قطعنامهای رأی دادند که بهموجب آن هرگونه اقدام برای تغییر بافت شهر بيت المقدس باطل است. این قطعنامه همچنین بر ضرورت لغو هرگونه تصمیمی که با هدف تغییر بافت شهر بيت المقدس صورت میگیرد، تأکید دارد و بهرسمیت شناختن قدس بهعنوان پایتخت اسرائیل توسط آمریکا را محکوم میکند. این قطعنامه در حالی تصویب شد که آمریکا در نشست شورای امنیت، قطعنامه پیشنهادی مصر درباره قدس را وتو کرد. در قطعنامه پیشنهادی مصر به شورای امنیت تأکید شده بود مسأله قدس باید از طریق مذاکرات حل شود و هرگونه تصمیم و اقدامی که منجر به تغییر ماهیت، موقعیت، یا ترکیب جمعیتی بیتالمقدس شود، هیچ وجهه قانونی ندارد، فاقد ارزش و اعتبار است و باید مطابق قطعنامههای شورای امنیت به حالت اول بازگردد.[4]
نکته قابل تامل موضعگيري دو عضو دائم شوراي امنيت بود. لندن اعلام کرد که وضعیت قدس باید بر اساس یک راهکار مذاکره شده بین اسرائیلیها و فلسطینیان مشخص شود و سفارت انگلیس در تل آویو قرار دارد و این کشور تصمیمی برای انتقال سفارت خود به قدس ندارد. پاريس هم گفت از تصمیم دولت آمریکا برای اعلام یکجانبه قدس به عنوان پایتخت اسرائیل، نگران و متأسف است.واشنگتن چطور میتواند تصمیم خود را بر اساس قطعنامه های شورای امنیت توضیح دهد، با توجه به اهمیت وضعیت قدس، بدون تعیین تکلیف قدس، هیچ صلحی به دست نمیآید.[5]
پژوهش خبری // پژوهشگر: علی ظریف
----------------------
[1] . آقا عليخاني،مهدي، سیاست هاي اتحادیه اروپا در روند صلح خاورمیانه، فصلنامه تخصصی علوم سیاسی، شماره دوازدهم، پاییز 1389،ص 82
[2] . باشگاه خبرنگاران جوان،7/5/1392
[3] . خبرگزاري بين المللي قدس،22/9/1396
[4] . خبرگزاري تسنيم،30/9/1396
[5] . خبرگزاري مهر،17/9/1396