این نوشتار نیم نگاهی به اختلافات اتحادیه اروپا و آمریکا بر سر نقش ناتو خواهد داشت.
پژوهش خبری صدا و سیما: سازمان پیمان آتلانتیک شمالی به منزله پیمانی فرامنطقهای در ابعاد نظامی، سیاسی و امنیتی در سال 1949 با هدف مقابله با خطرهای بالقوه اتحاد جماهیر شوروی، گسترش کمونیسم و تعدیل قدرت نظامی ـ امنیتی بلوک شرق تشکیل شد. در واقـع، ناتو محصول دوران پس از جنگ دوم جهانی و آغاز جنگ سرد بود. بعد از پایان جنگ سرد ناتو با بحران هویت روبرو شد. موضوعاتی همچون تروریسم، جنگهای داخلی در شرق اروپا، بحرانهای قومیتی و... باعث حضور ناتو در شرق اروپا و تداوم گسترش آن در این منطقه شد. این تحولات، اتحادیه اروپا را قانع کرد تا همکاری با ناتو ادامه یابد. این فرصتی را در اختیار آمریکا قرار داد تا باز تعریفی از نقش ناتو در این منطقه ارائه دهد. تعریفی که عمدتا در راستای سیاست متعهدکردن اتحادیه اروپا در تبعیت از راهبردهای کلی آمریکا در منطقه و جهان ترسیم شد. این تعریف به مذاق اروپاییان خوش نیامده و تبدیل به اختلاف بین آمریکا و اتحادیه اروپا شده است. این نوشتار نیم نگاهی به اختلافات اتحادیه اروپا و آمریکا بر سر نقش ناتو خواهد داشت.
قرنهاست که ترکیبی از مؤلفههای فرهنگی، جمعیت، نظامی و سیاسی بین مناطق اروپا و آمریکای شمالی به هم پیوند خوردهاند. در میان همه حوزههای تعادل فرا آتلانتیکی شاید بتوان ناتو را تنها نهاد مهمی تلقی کرد که رابطه آتلانتیکی از طریق آن بیشترین معنا و اهمیت را پیدا کرده است. از این رو ناتو به حوزههایی از امنیت و دفاع میپردازد که پیوند فرا آتلانتیکی در آن مهمترین موضوع تلقی میشود.
ریشههای تشکیل ناتو را در سال 1947 میتوان مشاهده کرد. ارنست بوین، وزیر امورخارجه انگلستان محرمانه به جرج مارشال وزیر خارجه امریکا گفت که اتحاد جماهیر شوروی در هر شرایط منطقی در آینده پیشبینیپذیر با غرب مقابله نخواهد کرد. اما نجات غرب به تشکیل نوعی اتحاد بستگی دارد که ویژگی آن رسمی یا غیر رسمی باشد و آمریکا و کشورهای مشترکالمنافع از آن حمایت کنند. در طی سال 1948 به دلیل اشغال چکسلواکی و تهدید شدن نروژ توسط شوروی، انگلستان و کانادا به آمریکا فشار آوردند تا در نهایت در 4 آوریل 1949 پیمان آتلانتیک شمالی تشکیل شد. از 28 کشور عضو ناتو، دو کشور آمریکا شمالی (آمریکا و کاناد) و 25 کشور در اروپا واقع شدهاند.
در مقدمه پیمان آتلانتیک شمالی ناتو در مورد هدف اصلی آمده است: دولتهای امضاکننده این پیمان مصمم به حراست از آزادی، میراث مشترک و تمدن ملتهای خود هستند. دولتها تصمیم دارند تلاش های خود را برای دفاع دسته جمعی و حفاظت از صلح و امنیت متحد نمایند. در حال حاضر علاوه بر حفظ کار ویژهای ناتو در جنگ سرد، این سازمان بعد از پایان جنگ سرد وظایف خود را گسترش داده است و چندین وظیفه مهم امنیتی دارد که در سند مفهوم استراتژیک کنونیاش تعریف میشوند.
وظایف مهم امنیتی که در سال 1999 اعضای ناتو به توافق رسیدند، عبارتند از:
امنیت: فراهم کردن یکی از بنیانهای ضروری برای یک محیط امنیتی یورو – آتلانتیک با ثبات و مبتنی بر گسترش نهادهای دموکراتیک و تعهد به حل و فصل مسالمتآمیز اختلافات.
شورا: مشورتهای متحدین در هر موضوعی که بر منافع حیاتی آنها تأثیر میگذارد.
باز دارندگی و دفاع: جلوگیری و دفاع در برابر هر تهدید تجاوز به هر یکی از اعضای ناتو.
مدیریت بحران: آماده بودن و اجماع در هر مورد طبق ماده 7 پیمان واشنگتن برای کمک به پیشگیری موثر از منازعه.
مشارکت: ارتقای مشارکت گسترده، همکاری و گفتگو با کشورهای دیگر منطقه یورو – آتلانتیک
دیدگاههای اتحادیه اروپا و آمریکا
در دوران جنگ سرد نظام دو قطبی جنگ جهانی دوم باعث شد که کشورهای اروپای غربی به منظور تضمین امنیت خود در برابر توسعه طلبی شوروی بیش از نیم قرن متکی به آمریکا باشند. جنگ سرد توجیه مناسبی برای نقش سلطه طلبانه آمریکا در اروپا بود. در این مقطع امکان همکاری دفاعی و نظامی بین کشورهای اروپایی بدون حضور آمریکا غیر ممکن بوده است و اروپا هویتی مستقل از رقابت آمریکا و شوروی نداشت. اما بعد از فروپاشی شوروی این اتحاد نظامی و امنیتی دچار بحران هویتی شده و ماهیت آن کمرنگ شد. اختلاف نظر بین اروپاییان در مورد سیاستهای دفاعی – امنیتی از طرفی و رویکرد تک جانبهگرایی آمریکا از طرفی دیگر باعث شده است تا ناتو زمان طولانی برای بازیابی هویت خود سپری نماید. یکی از مسائل عمدهای که اتحادیه اروپا با آن دست به گریبان است فقدان سیاست دفاعی و امنیتی روشن و فعال است که عمدتاً از منافع ملی متفاوت کشورهای بزرگ عضو این اتحادیه ناشی میشود. این کمبود باعث شده است که این اتحادیه به عنوان یک کل در سیاستهای بینالمللی متناسب با قدرت اقتصادیش به بازی گرفته نشود، در بسیاری از مسائل جهانی منفعل و یا دارای تشتت آراء باشد و در مسائل بین المللی بازی را به آمریکا واگذار کند.
اتحاد نظامی و دفاعی که بین اروپا و آمریکا در دوره جنگ سرد در قالب ناتو شکل گرفته بود، در حال حاضر به صورت نامحسوس؛ متعهدکردن اتحادیه اروپا در راستای راهبردهای کلی آمریکا است. اما در کنار این عامل، تفاوت رویکرد بین کشورهای اروپایی نسبت به مقوله سیاستهای دفاعی – امنیتی نیز به این سردرگمی افزوده است. در این راستا سه نگرش متفاوت وجود دارد.
الف) تمایل به دفاع مستقل اروپایی: کشورهای اروپایی مثل فرانسه به دنبال ایجاد یک ساختار مستقل نظامی و همگرایی بیشتر در اتحادیه و محدود کردن نقش ناتو در اروپا هستند. فرانسه می خواهد نقش سیاسی و حضور نظامی آمریکا در اروپا را کاهش داده و بدین وسیله نقش خود را تقویت کند. از سوی دیگر فرانسه میخواهد به دلایل تاریخی با ایجاد و دفاع اروپایی و تقویت آن و وحدت با انگلیس، آلمان را محدود کند.
ب) حمایت از حفظ برتری ناتو در اروپا: کشورهای آتلانتیکگرا مثل انگلیس که معتقد است امنیت جمعی در اروپا باید برعهده ناتو باشد و هرگونه عملی را که به کاهش تعهدات نظامی آمریکا در اروپا بینجامد را خطرناک میداند. این کشور خواهان تقویت ناتو در یک هویت دفاعی اروپایی معتدل است تا بتواند در مقابل نقش فعال فرانسه و آلمان مقاومت کرده و رهبری دفاع آینده اروپا را خود برعهده بگیرد.
ج) تقویت سیستم امنیتی و دفاعی اروپا: کشورهای بی طرف مثل آلمان که سعی میکند همه طرفها را راضی نگه دارد و یک سیاست معتدل و بی طرفی را در قبال انگلیس و فرانسه در پیش گرفته است تا موجب نگرانی و تحریک همسایگانش از جمله فرانسه نشود. اما با روی کار آمدن حزب دموکرات مسیحی به رهبری آنگلا مرکل تغییری در رویکرد کشور آلمان رخداده است.
« اورسولا فون در لین وزیر دفاع آلمان در مصاحبه ای مطبوعاتی گفته است: ایجاد ارتش اروپایی به عنوان یکی از اهداف اصلی هنوز برای اتحادیه اروپا باقی مانده است.» وی تاکید کرد در اوضاع بحرانی کنونی تقویت سیستم امنیتی و دفاعی اروپا اهمیت زیادی دارد و اروپا باید سریع تر عمل کند. هرچند وزیر دفاع آلمان در این گفتگو، تروریسم را عامل عمده احساس نیاز به تشکیل ارتش اروپایی قلمداد کرده است اما اظهار نظر مقام های دیگر اروپایی نشان می دهد تحولات یک ساله اروپا در مناسبات با روسیه، بار دیگر ایده تشکیل ارتش واحد اروپایی را مطرح کرده است. این طرح در صورت عملی شدن جایگزین ناتو خواهد شد. این طرح با استقبال فرانسه و مورد انتقاد آمریکا و انگلیس قرار گرفته است.
د) بی میلی اروپا به صرف بودجههای نظامی: آمریکاییها از آغاز ائتلاف آتلانتیک شمالی نگران این مسأله بودهاند که اروپاییان سهم کافی از مسؤولیت امنیتی را ایفا نمیکنند. از این منظر، یکی از دلایل حضور پررنگ آمریکا در ناتو ناشی از رفتار اعضای اروپایی است. بسیاری از کشورهای اروپایی بودجه چندانی صرف امور نظامی نمیکنند و در این زمینه بیشتر مایل هستند از حمایت آمریکا بهرهمند شوند. ضمن این که برخی کشورهای اروپایی، نظرات متفاوتی درباره استفاده از نیروهای مسلح در شرایط خاص و میزان پایبندی به سازمانهای دفاعی و امنیتی دارند. دولتهای اتریش، سوئد، ایرلند و فنلاند و اعضای جدیدی چون قبرس و مالت عضو ناتو نیستند و تمایل چندانی به درگیر شدن در مسایل نظامی ندارند و ترجیح میدهند سیاست بیطرفی را دنبال نمایند.
رویکرد آمریکا نسبت به کارکرد نوین ناتو
با پایان یافتن جنگ سرد، مهم ترین عامل ادامه حیات ناتو و تقویت آن برای آمریکا ادامه حضور در اروپا است. آمریکا همواره به دنبال حفظ و افزایش حوزه های کارکردی ناتو و فعال نمودن آن به عنوان تنها تضمین کننده امنیت اروپا می باشد. بحران های بوسنی و کوزوو به خوبی به تحقق این هدف کمک کرد. در این دوره تصمیم بر این شد که به تقویت ناتو به عنوان «شالوده همکاری کشورهای آن سوی اقیانوس اطلس» و گسترش ناتو به منظور «حفاظت از استقلال ملی، حیات و آزادی پایدار دموکراسی اروپای شرقی» با هدف ایجاد «ساختار جدید صلح در اروپا » گرفته شد.
بعد از حادثه 11 سپتامبر آمریکا از طریق طرح جاه طلبانه « نقش آتی ناتو در خاورمیانه بزرگ» عملا به دنبال طرح یک «ناتوی جدید» به عبارتی ناتوی جهانی با شرکای جدید، اعضای جدید، توانایی های نظامی جدید و حوزه مأموریت جدید، است. در این زمینه آمریکا خواستار ایفای نقش ناتو در خاورمیانه، آسیای مرکزی جنوبی، شمال آفریقا و حوزه مدیترانه میباشد. آمریکا به دنبال تبدیل ناتو به یک سازمان امنیتی جهانی است و اتحادیه اروپا نگاهی متفاوت از آمریکا به نقش ناتو دارد. اروپایی ها بیم آن را دارند که مبادا با اقتباس از مدل آمریکایی، با همان چالش های فعلی آمریکا یعنی استفاده از زور بدون مجوز سازمان ملل و حملات نظامی پیش دستانه و پیش گیرانه رو به رو شوند. اروپاییان اگرچه سهم ناتو را در قبال امنیت جهانی باور دارند اما این نقش را در قالب سیاست های یک جانبه گرایی آمریکا رد می کنند.
باتوجه به این که اتحادیه اروپا و آمریکا بر سر نقش ناتو در تأمین امنیت این اتحادیه، اختلاف دارند اما بروز برخی از تحولات بین المللی در جهان، اروپاییان را با تناقض روبرو کرده است. انرژی در جهان یکی از موضوعاتی است که وجود و ایفای نقش موثر یک نهاد دفاعی و امنیتی قوی در جهان همچون ناتو را در تامین امنیت آن ضروری کرده است. آمریکا در خصوص موضوع امنیت انرژی، نقش جداگانه برای ناتو قائل است. در مواردی که نوعی توقف در جریان انرژی پیش آید، ناتو می تواند به عنوان هماهنگ کننده اقدامات سیاسی که باید کشورهای عضو ناتو و سایر کشورهائی که به نوعی در فعالیت های ناتو مشارکت دارند، عمل نماید. در مواردی نیز نیروهای ناتو می توانند به حفاظت از زیر ساخت های تولید و انتقال در کشورهای نفت خیز که دچار ناآرامی شدهاند، بپردازد. از این گذشته ناآرامی کشورهای آسیای مرکزی و جنوب غرب آسیا را تهدیدمی کند و در اکثر کشورهای صادر کننده نفت زیر ساختهای تولید و انتقال انرژی مطمئنی وجود ندارند. اغلب این کشورها یا در برنامه مشارکت برای صلح ناتو فعالند و یا تمایل خود را به همکاری با ناتو آشکار ساخته اند. به اعتقاد کارشناسان ناتو و اتحادیه اروپا درصدد افزایش همکاریها و هم آهنگی های خود در مورد تأمین امنیت انرژی هستند. تاکنون اقدامات این دو نهاد، مکمل همدیگر بوده اند. موضوع تامین امنیت انرژی قاره اروپا و جهان نقطه مشترک همگرایی اتحادیه اروپا با ناتو می باشد. از سویی دیگر موضوع تأثیر راهبرد انرژی روسیه بر تأمین نیازهای انرژی کشورهای اروپایی است. براین اساس روسیه درصدد است با حفظ ایجاد گسترش شبکهها و خطوط انتقال انرژی به اروپا در فضای پیرامونی خود، محیط امنیتی منطقهای امن بهویژه در خارج نزدیک ایجاد کند. احداث و حفظ خطوط انتقال انرژی به اروپا از کشورهای مختلف منطقه حائلی میان روسیه و ناتو بهوجود میآورد که ضمن تضمین امنیت ملی روسیه قدرت چانهزنی این کشور با آمریکا، اروپا و ناتو را افزایش میدهد. اکنون در این مرحله سوال مهم این است که اتحادیه اروپا چگونه تأمین امنیت انرژی خود را تضمین خواهد کرد بدون آنکه ناتو در برابر روسیه تضعیف شود؟
به نظر می رسد در هر همکاری، در کنار نیروهایی که به دنبال همگرایی بیشتر هستند، موانعی هم برای واگرایی دیده میشود. اروپای قرن بیست و یکم با اروپای بعد از جنگ جهانی دوم تفاوتهایی دارد. اروپایی که فضای امنتری را در سایه رفع تهدیدهای پیشین احساس میکند و در سایه همکاری در چارچوب اتحادیه اروپا، خود را قویتر و همگنتر از گذشته میپندارد. اروپای قرن بیست و یکم مایل است خود را شریکی برابر در کنار آمریکا ببیند. چنین گرایشهایی و درک آمریکا از واقعیتهای جدید، تعیین کننده میزان همکاری یا چالش بین ناتو و اتحادیه اروپا در آینده خواهد بود.
از سویی دیگر به نظر می رسد تشدید تهدیدهای تروریستی در کشورهای اروپایی، به نوعی هشدار یا سوق دادن دولت های اروپایی برای توجه بیشتر به بعد دفاعی و نظامی امنیتی و اولویت دادن این بعد به موضوع امنیت انرژی است. از این روی وحدت دولت های اروپایی در شکل اتحادیه اروپا برای انتخاب اولویت نخست میان تأمین امنیت انرژی و یا تأمین امنیت نظامی و دفاعی (به ویژه در خاورمیانه و در نقش مجری اهداف سیاست های آمریکا) از اهمیت ویژهای برخوردار است. همکاری دیپلماسی اتحادیه اروپا با روسیه بر سر اوکراین، سوریه و پرونده هسته ای ایران به نوعی پاسخگوی چشم انداز آتی این مناسبات خواهد بود.
پژوهش خبر صدا و سیما//رحیم خجسته