پخش زنده
امروز: -
به گفته الکساندر ورشبو معاون دبیر کل ناتو این در حالی است که روسیه آشکارا ناتو را به عنوان دشمن خود معرفی کرده است بنابراین این سازمان نیز مجبور است روسیه را دیگر نه به عنوان یک شریک بلکه به عنوان یک دشمن و مخالف قلمداد کند.
گزارش موسسه تحقیقاتی آتلانتیک درباره وضعیت خطرناک ناتو در برابر روسیه
همانگونه که پیش بینی می شد، پس از بروز بحران اوکراین و نوع روابطی که میان روسیه و غرب به وجود آمد، روابط مسکو با ناتو نیز دچار چالش اساسی شد و حتی بسیاری از ساختارهای همکاری بین روسیه و ناتو به حالت تعلیق در آمد و عملا روابط این دو و گفت وگوهای آن ها نیز متوقف شد. شاهدیم پس از بحران اوکراین، سران ناتو، موضع گیری های مختلفی علیه روسیه داشتند و حتی در مواقعی کار به تهدید نظامی علیه روسیه رسید. ناتو روسیه را تهدید کرد که اگر بخواهد نیروی نظامی وارد اوکراین کند، پیمان آتلانتیک شمالی نیز از اوکراین دفاع خواهد کرد. بحث های حمایتی ناتو از اوکراین طی ماه های اخیر رنگ و بوی تقابلی شدید در برابر روسیه به خود گرفته بود. از این رو طبیعی بود که بعد از این رویدادها، روسیه که پیش از این در چارچوب شورای روسیه-ناتو به طور جانبی فعالیت می کرد، به نشست سال جاری دعوت نشود. در عین حال که این احتمال وجود دارد که یکی از موضوعات محوری اجلاس نوع مقابله با روسیه درباره اوضاع اوکراین باشد. این مساله می تواند به جدایی بین روسیه و ناتو دامن بزند.
منبع:http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1937468/
رابطه کاخ سفید با کرملین
در ماه ژوئیه 2013، «باراک اوباما» رئیسجمهور آمریکا در برلین خواستار آن شد که آمریکا و روسیه زرادخانههای هستهای راهبردی خود را تا یک سوم کاهش دهند. با این حال، مسکو سریعاً خواسته اوباما را رد کرد که دلیلش آشکارا برنامه دفاع موشکی آمریکا بود. از دیدگاه برخی کارشناسان اختلافنظرهای میان آمریکا و روسیه بر سر سیاست سامانه دفاع موشکی از عوامل مهم بالا گرفتن تنشها میان این دو قدرت بود. این تنشها در نتیجه مداخله روسیه در اوکراین در سال 2014 رو به وخامت گذاشتند و این امر حکایت از آن دارد که همکاری در زمینه کنترل تسلیحاتی و دیگر سیاستهای مناقشه برانگیز احتمالاً در آینده نزدیک صورت نخواهد گرفت.
در سال 1972 آمریکا و شوروی (بعدها روسیه) پیمان منع تولید موشکهای ضد موشکهای بالستیک را امضا کردند. این پیمان مانع این میشد که هر یک از طرفین در راستای محافظت از سرتاسر قلمرو خود از سامانههای دفاع موشکی برخوردار گردد. در یک مدت زمان کوتاه بازدارندگی هستهای بر مفهوم دفاع موشکی ارجحیت یافت. پیمان فوق بر پایه بازدارندگی استوار بود، اما تلاش داشت تا رابطه بازدارندگی را تثبیت کند. باور بر این بود که با حذف سامانههای دفاع موشکی رقابت تسلیحاتی نیز متوقف میگردد و این امر باعث تقویت پایداری و ثبات میشود.
با این حال، در سال 1983 ابتکار دفاع راهبردی «رونالد ریگان» رئیسجمهور آمریکا بار دیگر مفهوم سپر دفاع موشکی را در مقیاس گسترده احیا کرد. هدف از طرح سپر دفاع موشکی نهایتاً «ناتوان و بلااستفاده» ساختن همه تسلیحات هستهای بود. آمریکاییها تا آن مقطع دفاع موشکی را ابزاری جهت محافظت از خود در برابر تهدیدات شوروی میدانستند. با این حال، در جریان اولین دوره ریاست جمهوری «کلینتون» نگرانیها درباره تهدیدات فزاینده ناشی از راکتهای کوتاهبرد کشورهایی نظیر ایران، عراق، و کره شمالی بالا گرفتند. دولت «کلینتون» تلاش کرد تا اطمینان حاصل کند که برنامه دفاع موشکی با پیمان منع تولید موشکهای ضد موشکهای بالستیک همخوانی دارد. در آن زمان ارتش روسیه به شدت مخالف برنامه دفاع موشکی دولت «کلینتون» بود. روسها نگران آن بودند که ترکیب قابلیت حمله آغازین آمریکا با سامانه دفاع ملی این کشور که متشکل از رادارها و حسگرهای پیشرفته و تجهیزات رهگیری بیشمار بود بتواند روسیه را در صورت بروز بحران در معرض تهدید و ارعاب هستهای قرار دهد. در ماه دسامبر 2011، دولت «بوش» تصمیم خود مبنی بر بیرون رفتن از پیمان منع تولید موشکهای ضد موشکهای بالستیک را اعلام کرد. «جورج دبلیو بوش» چنین اقدامی را به مثابه فاصله گرفتن از «تئوری شوم» نابودی مسلم دوسویه میدانست.
منبع: http://www.eshraf.ir/wp-content/uploads/www.eshraf.ir-.pdf
آیا ناتو از روسیه می ترسد؟
به عقیده تحلیلگران، واقعیت این است که ناتو با جذب اعضای جدید از میان جمهوری های کوچک اروپای شرقی که سابقا تحت سیطره کامل شوروی قرار داشتند، روسیه تحت رهبری پوتین را که تلاش می کند؛ تا قدرت تاریخی روسیه را با بازگشت مجدد به سرزمین هایی که روزی تحت سلطه مستقیم شوروی بودند برگرداند، به واکنش برانگیخته است.
همچنین ناتو تلاش کرد تا با ایجاد سامانه دفاع موشکی در برخی از جمهوری های اروپایی سابقا در اشغال شوروی، راه را بر هرگونه تحرک نظامی روسیه برای بازگشت به این جمهوری ها ببندد.
با این حساب، آغازگر نبرد جاری، در واقع ماجراجویی های بلندپروازانه و تحریک آمیز ناتو و غرب بوده است؛ اما در این میان نباید از یاد برد که استراتژیست های نظامی غرب، به خوبی متوجه شده اند که پوتین نیز پیشتر تلاش های گسترده ای را برای احیای شوروی به راه انداخته است و تحرکات نظامی ناتو در کشورهای همسایه روسیه نیز بیشتر به هدف پیشگیری از به ثمر نشستن طرح های راهبردی و توسعه طلبانه پوتین به اجرا درآمده است.
رویدادهای اوکراین اما تلاش های پیشگفته دوطرف که بیشتر به نبردی غیر مستقیم شباهت داشت را وارد فضای تازه ای کرد؛ فضایی که دیگر دو طرف از موضع گیری علیه همدیگر، سنگرکنی و راه اندازی نیروهای ویژه واکنش سریع برای رویارویی نظامی بالقوه ابایی ندارند و مستقیما وارد یک جنگ سرد تمام عیار و چه بسا مقدمه چینی برای جنگ گرم شده اند.
اگرچه این تنش ها تاکنون در مرحله تحریم های اقتصادی و هشدارهای سیاسی قرار دارد؛ اما ناظران می گویند که روند اوضاع، به نحو نگران کننده و غیر قابل مهاری به سمت یک جنگ مستقیم تمام عیار پیش می رود و تصور می شود که جغرافیای جنگ نیز جمهوری های اروپای شرقی و میراث های به جا مانده از شوروی پیشین خواهد بود.
جنگ احتمالی ناتو و روسیه
روسیه می تواند حداکثر طی 60 ساعت ناتو را تارو مار کند. این مطلب را مایکل کارپنتر، دستیار معاون وزارت دفاع آمریکا در امور روسیه، اوکراین و اوراسیا در مصاحبه با نشریه امریکایی The Weekly Standard اعلام کرد. آقای کارپنتر خاطرنشان کرد مطالب مندرجه در گزارش موسسه مطالعاتی آمریکایی RAND،منتشره در ماه فوریه را قبول دارد که طبق آنها ارتش روسیه می تواند پایتخت استونی یا لتونی را حداکثر طی 60 ساعت اشغال کند.
به عقیده مقام آمریکایی موقعیت جغرافیایی مناسب برتری اصلی روسیه است. کارپنتر در مصاحبه با نشریه امریکایی The Weekly Standard گفت:" روسیه در صورت تلاش برای تجاوز نظامی به منطقه بالتیک از لحاظ زمانی و مسافت از برتری واضحی برخوردارخواهد بود".
منبع:http://ir.sputniknews.com/world/20160609/1577255.html
اختلافات میان ناتو و روسیه بجای خود باقی است
الکساندر فرشبو، معاون ناتو این اجلاس را از سر گیری تعاملات و نه عادی سازی روابط خوانده است. نماینده روسیه هم گفت تا زمانیکه ناتو دست از افسانه سازی در مورد خطرات نظامی روسیه برنداشته، روابط بحال عادی باز نخواهد گشت، اما هردو طرف اذعان داشته اند که این اجلاس یک نقطه عطف است.
منبع:http://www.euronews.com/2016/04/20/nato-russia-council-holds-talks-after-two-years/
معرفی کتاب: روسیه و ناتو؛ مدیریت بحرانها یا افزایش تنشها؟
بعد از پیشرفتهایی که در روابط بین روسیه و ناتو بعد از حملات 11 سپتامبر 2001 تا سال 2004 دیده شد، حوزههای مناقشه بین آنها روزبهروز افزایش یافته و دستاوردهای اولیه همکاری را تحت تأثیر قرار داده است. با توجه به اهمیت موضوع و تأثیر تحولات آتی در روابط بین ناتو و روسیه بر ساختار و استراتژی امنیتی و دفاعی اروپا، هاننس آدومایت و فرانک کوپفراشمیت، کارشناسان «بنیاد علم و سیاست آلمان»، به بررسی روابط مذکور پرداخته و با مقایسه حوزههای همکاری و مناقشه آنها با یکدیگر، برآوردی از وضعیت کنونی روابط، مشکلات موجود و چشمانداز آتی ارائه داده و راهحلهایی را برای بهبود روابط پیشنهاد کردهاند.
به اعتقاد نویسندگان پژوهش حاضر توازن موجود در روابط روسیه و ناتو از بین نرفته است اما موارد منفی آن بیشتر از موارد مثبت به چشم میخورد. بسیاری از اختلافات ناتو و روسیه حالتی سمبلیک داشته و در سیاست واقعی وارد نشده است. روسیه در مواجهه با مشکلات در مقابل ناتو قرار نگرفته است و دوطرف به توافقات کلیای رسیدهاند که می توانند آنها را گسترش دهند.
برای تحقق این امر لازم است که بر روی عوامل بحرانزا در روابط ناتو و روسیه تأثیر گذاشته شود. ازجمله این عوامل تحولات سیاست داخلی روسیه تحت رهبری پوتین است. تند شدن لحن کنونی روسیه و سیاست خارجی آن بهزعم نویسندگان با رویگردانی مسکو از لیبرال دموکراسی، اقتصاد بازار، حاکمیت قانون و جامعه مدنی در ارتباط میباشد. آنچه در دور اول ریاست جمهوری پوتین به عنوان خطر ارزیابی میشد در حال حاضر تحقق یافته است: مکانیسمهای هدایت مستبدانه و تمرکزگرایانه سیاست داخلی به سیاست خارجی روسیه نخست در قبال کشورهای سابق شوروی و بعد در قبال غرب و ناتو تسری یافتهاند.
یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار ـ که ریشه آن را نیز باید در سیاست داخلی روسیه جست ـ قدرت و نفوذ مقامات نظامی و امنیتی است. به گفته کارشناسان بنیاد علم و سیاست آلمان انتظار میرود که تقسیم قدرت در رأس کادر رهبری روسیه حتی بعد از تحویل ریاست جمهوری به مدودیف همچنان موضوعی بحثانگیز باقی بماند. علاوه بر این ممکن است که رئیسجمهور جدید اصلاحاتی را در سیاست خارجی روسیه اعمال نماید.
طبق توصیه هاننس آدومایت و فرانک کوپفراشمیت باتوجه به فرصتهای مذکور باید رهبران اروپا تلاش کنند تا شرایط را برای احیای دوباره روابط ناتو ـ روسیه فراهم سازند. نخستین و مهمترین اقدام در این زمینه واکنش خونسردانه به لحن نظامی مسکو میباشد. مقامات امنیتی ـ نظامی روسیه خواستار بدتر شدن روابط به خصوص روابط مسکو و ناتو نیستند. در عین حال اتحاد فراآتلانتیک میتواند با تأکید بیشتری از شورای روسیه ـ ناتو به عنوان محل تبادل افکار بهره گیرد و خود را برای گسترش همکاریها و یافتن حوزههای جدید همکاری آماده سازد. به نظر میرسد که بعد از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۰۹، احتمال انجام این کار افزایش یابد.
به اعتقاد نویسندگان پژوهش، کنترل تسلیحات یا تسلیح متعارف موضوعی است که به تمام اعضای ناتو بهخصوص اعضای جدید آن از مرکز و شرق اروپا مربوط میگردد. به همین دلیل ضروری است که اعضای ناتو تلاش کنند تا از مناقشات بر سر تصویب «پیمان نیروهای میانبرد هستهای » کاسته شود و هیجانات مرتبط با آن تحت کنترل درآید. ناتو همچنین باید اصرار ورزد که روسیه به تعهداتی که طی کنفرانس استانبول در سال ۱۹۹۹ (اجلاس سران سازمان امنیت و همکاری اروپا) پذیرفته، پایبند بماند و آنها را ـ بهخصوص عقبنشینی کامل نیروهایش از گرجستان و جمهوری مولداوی ـ اجرا نماید (عدم اجرای این تعهدات از سوی روسیه یکی از علل اصلی عدم تصویب پیمان مربوطه از سوی اعضای ناتو میباشد). در نهایت اینکه اروپا و آمریکا باید در شورای روسیه ـ ناتو چهار پروژه موشکی زیر را مورد بحث و گفتگو قرار دهند:
۱. «پروژه دفاع موشکی متحرک غیراستراتژیک» برای دفاع از کل اروپا که در فوریه ۲۰۰۱ از سوی دبیرکل ناتو پیشنهاد گردید؛
۲. «برنامه دفاع موشکی از نیروهای در حال عملیات» ؛
۳. سیستم دفاع موشکی قابل اجرا برای کل اروپا؛
۴. برنامه آمریکا برای استقرار سامانههای دفاع موشکی استراتژیک خود در لهستان و جمهوری چک.
ناتو در قرن بیستویکم
بررسی تاریخ ناتو نشان میدهد که این پیمان امنیت جمعی تاکنون شاهد سه مرحله از تحولات بوده است. این مراحل عبارتند از: از پیدایش تا فروپاشی شوروی، پس از پایان جنگ سرد و از حادثه یازده سپتامبر به این سو.
بنیان اولیه ناتو که فلسفه وجودی آن، ایجاد کمربند امنیتی به دور دموکراسیهای غربی و محاصره ابرقدرت شرق و اقمارش بود، در پیمان بروکسل گذاشته شد. بلژیک، هلند، لوکزامبورگ، فرانسه و انگلیس در مارس ۱۹۴۸، اتحادیه اروپای غربی را شکل دادند. در همین چارچوب به تدریج زمینه ورود آمریکا به این پیمان فراهم شد؛ زیرا در آن مقطع که جنگ سرد شروع شده بود، اروپا بدون آمریکا قادر به تأمین امنیت خود نبود. از سویی دیگر ایجاد ناتو در سال ۱۹۴۹ در واقع معلول تحول ساختار نظام بینالملل بود که از یک نظام چندقطبی به یک نظام دوقطبی تغییر شکل یافته بود.
با فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، دشمن استراتژیک ناتو از صحنه بینالمللی حذف شد. این در حالی صورت میگرفت که مأموریت جدید ناتو در بالکان و خارج از مرزهای اروپای غربی تحول جدیدی را در رویکرد دفاعی ناتو فراهم ساخت.
رویداد یازده سپتامبر که به عنوان نقطه عطفی در روابط فراآتلانتیکی پس از جنگ سرد به شمار میآید، زمینه حضور ناتو را در خارج از قلمرو سنتی آن ایجاد کرد. به عبارت دیگر ناتو این بار تجربه جدیدی از گسترش به شرق را با حضور در افغانستان و خاورمیانه تجربه نمود، به گونهای که امروزه تعریف مأموریت جهانی برای ناتو که در پرتو گسترش حوزه جغرافیایی و عملیاتی این سازمان قابل تفسیر است، حاکی از تغییرات اساسی در دیدگاه رهبران ناتو و غرب نسبت به حضور در شرق میباشد.
در این خصوص نزدیک شدن مرزهای ناتو به مرزهای محیط امنیتی ایران در حالی اتفاق میافتد که همسایگان این کشور در شمال، غرب، جنوب و شرق در تیررس برنامههای گسترش پیمان فراآتلانتیک قرار گرفتهاند. بنابراین به نظر میرسد، افزایش شناخت نسبت به این پیمان دفاعی ـ امنیتی، در تحلیل رفتارهای این سازمان در محیط امنیتی ایران مفید واقع شود.
پژوهش خبری//