پخش زنده
امروز: -
صفات تسلیم، تصدیق، وفاداری و خیرخواه بودن از جمله صفاتی است که در زیارتنامه حضرت عباس آمده و به صورت کوتاه توضیح داده میشود.
به گزارش خبرگزاری صداوسیمای مرکز اراک؛ شرح فرازی از زیارتنامه حضرت عباس (سلام الله علیه) با تاکید بر صفات تسلیم، تصدیق، وفاداری و خیرخواه بودن ایشان تقدیم میشود.
أشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَالتَّصْدِیقِ وَالْوَفاءِ وَالنَّصِیحَةِ لِخَلَفِ النَّبِیِّ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ
تسلیم مقام اسلام است؛ یعنی قلب انسان دنبال قلب ولیّ خدا حرکت کند و سلم در مقابل او باشد.
اسلام، دین تسلیم است. «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً» (نساء/۶۵)
وجود مقدس قمر بنیهاشم، در عظیمترین درگیریهای تاریخ وارد شده و تسلیم محض بوده است. اگر الان برای ما مسئله، بعد از ۱۴۰۰ سال حل شده غیر از آن زمان است؛ زیرا آن زمان، خیلیها که خودشان را بزرگ میدانستند و صحابی بودند و وجود مقدس نبی اکرم و امیرالمومنین و امام مجتبی را درک کرده بودند و شاگردی آن حضرات را کرده بودند، نمیتوانستند بپذیرند که این راه، راه صوابی است.
تسلیم شدن نسبت به وجود مقدس سیدالشهداء در این بلاء عظیم، در این امتحان سخت و سر باز نزدن و قوای خود را در اختیار معصوم قرار دادن قدم اول است.
تصدیق، یعنی در امواج سنگینترین ابتلائات و امتحانهایی که ولیّ خدا از انسان میگیرد در ورود به باب او تردید به خود راه ندهد و ذرّهای در حقّانیت و صدق و پاکی و طهارت او شک نکند. با یقین کامل ولیّ خدا را همراهی کند.
قدم دوم، تصدیق است. یعنی امام را عین صدق محض بدانی و شک و ریب و تکذیب نسبت به امام، در انسان پیدا نشود. خیلیها در ته دلشان نسبت به حقانیت سیدالشهداء (ع) تردید کردند. ما یک تصدیق داریم، نقطه مقابلش از شک شروع میشود، بعد به ریب و بدگمانی میرسد، بعد به تکذیب ختم میشود. مقابل تصدیق، تکذیب است. انسان، معصوم را تکذیب میکند و میگوید: درست نیست، صدق نیست، فرمان خدا نیست، راه صواب نیست. اولش هم از یک تردید و شک آغاز میشود. انسان اگر در حقانیت جبهه انبیاء و اولیاء الهی تردید کرد این تردید، همین جا نمیماند؛ بلکه شیطان، انسان را قدم به قدم پیش میبرد تا به مقام ریب و بعد هم مقام تکذیب میرساند. تصدیق کردن معصومین و آنها را عین حق و صدق دانستن و شک نکردن در سختیها بهخصوص آنجایی که به حسب ظاهر با تعلقات ما درگیر میشود، کار بسیار سختی است؛ چون ما وقتی میخواهیم تصدیق کنیم، ترازوی ما، تعلقات ما هستند.
وفا، یعنی اینکه همۀ سرمایهاش را بدهد و خود را نهتنها هیچکاره، که بدهکار بداند.
آدمی که تسلیم امام است؛ به فهمی میرسد و محاسباتش با امام همراه میشود. عقل عملش، تعلقاتش، خوب و بد کردنهایش، زشت و زیبا کردنهایش، درکش از معروف و منکر، با امامش هماهنگ شده و تابع و دنبالهرو امام و نورانی به نور امام میشود. حالاست که میتواند وفا بکند و پیمانهاش را پر میکند و عهدهایی که با امامش داشته، بتمامه انجام دهد. «وافی» آن کسی است که پیمانه را پر میکند.
قرآن میفرماید «وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ». کسی با خدا وفا کرد، خدای متعال در وفاداری، بر همه، سابق است و اصلاً وفاداری همه، از او است. روز قیامت، همه شهدا و خصوصاً شهدای کربلا که گُل سرسبد گلها هستند؛ وقتی جایگاه حضرت ابالفضل را نسبت به حضرت سیدالشهداء میبینند، غبطه میخورند.
نصیحت؛ یعنی بالاتر از تکلیف بار برداشتن.
از این لطیفتر، نصیحت است. نُصحِ برای امام؛ به معنای نصیحت کردن و موعظه کردنِ امام نیست، بلکه بیش از وفا، و بهمعنای خیرخواهی کردن است؛ یعنی پیمانه ات را که پر کردی، آنچه را هم که از تو نخواستند، بروی انجام بدهی؛ یعنی کار را زیباتر و بیشتر از آنکه خواستند، انجام دادن. همان که خدای متعال در قرآن خطاب به پیامبر فرمود: «طه * ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی» (طه/۱-۲) پیغمبر ما! نگفتیم این قدر زحمت بکشی؛ بلکه ما گفتیم برو دست بندگان ما را بگیر و بیاور. برو عالم را آباد کن و با عبادت خودت عالم را نورانی کن. نگفتیم اینطور به زحمت بیفت. این نصیحت است. سیدالشهداء، امام است؛ اگر کاری بکنی که بگویند او نسبت به امامش نصیحت کرد و بیش از آنکه وظیفهاش بود و عهد داشت، با امام خودش نُصح داشت که خیلی چیز عجیبی است. این است که حضرت فرمود: عموی من در روز قیامت یک درجهای دارد که همه شهدا به او غبطه میخورند. این است که همه ائمه علیهم السلام ایشان را دوست دارند و افتخار میکنند. در حالی که معصوم، مدار همه کائنات است؛ ولی به مثل حضرت اباالفضل افتخار میکنند و حرفش در دستگاه آنها ردخور ندارد.