یو اِس اِی تودِی:
چرا شبکههای اجتماعی باعث میشوند احساس تنهایی کنیم؟
الگوریتمهای شبکههای اجتماعی، کنترل زندگی ما را در دست گرفته و باعث شدهاند احساس تنهایی کنیم.
به گزارش
خبرگزاری صداوسیما، «نیکول راسل» یکی از مقالهنویسهای «یو اِس اِی تودی» است. او که با چهار فرزندش در تگزاس زندگی میکند، مقالهای نوشته و در آن حضورش در فضای مجازی را توضیح داده است:
اسم من «نیکول» است. ممکن است من معتاد به تلفن همراهم باشم، البته شاید شما هم اینطور باشید.
اگر بخواهم خودم را توصیف کنم، میتوانم بگویم که من مهربان، کنجکاو و کمی شلختهام. امیدوارم که یک مادر خوب و یک دوست وفادار هم باشم.
اگر صادق باشم، باید کمی اعتراف کنم. من در پایان هر شب در شبکههای اجتماعی حضور دارم. در واقع من در طول زمان بیکاریام زیاد در این فضا هستم؛ در مطب دکتر یا در حالی که منتظر کسی هستم.
من متوجه چیز عجیبی شدهام که شاید شما هم متوجه آن شده باشید. حضور در رسانههای اجتماعی مانند فستفود خوردن است؛ شما در آن لحظه احساس خوبی دارید، اما بعد از آن هرگز.
این کار یک اتلاف وقت بزرگ است، حتی اگر من آن را توجیه کنم.
ما بعد از حضور در شبکههای اجتماعی احساس افسردگی میکنیم، اما چرا باز هم این کار را انجام میدهیم؟ اگر استفاده از تلفنهای هوشمند و شبکههای اجتماعی منعکسکننده خواستهها و نیازهای ماست، چرا مدام به آینه خیره میشویم؟
با این وجود، من از بسیاری جهات کاملاً ضد رسانههای اجتماعی هستم. من بچههایم را در بسیاری موارد از استفاده از این رسانهها منع کردهام. من صفحه فیسبوک فعالی ندارم، از تیکتاک متنفرم و با X که قبلا توییتر نامیده میشد، رابطه عشق و نفرت مداومی دارم. من اما در یوتیوب چیزهای زیادی یاد میگیرم و آنها را انجام میدهم.
در گوشه و کنار روز، بین زمان صرفشده برای تربیت چهار بچه، یک شغل تماموقت و سایر مسئولیتهای شخصی، بیشتر تمایل دارم در اینستاگرام باشم.
حساب اینستاگرام من خصوصی و راهی مناسب برای اطلاعیافتن دوستان و خانوادهام از احوال خودم و بچههایم است.
با این حال من میدانم که به شدت به سمت اینستاگرام کشیده شدهام بهحدی که مجبور شدم تنظیماتش را تغییر دهم تا زمانی که مدت مشخصی از آن استفاده کردم، به من اطلاع دهد.
کسب رضایت فوری و اعتیاد به آنچه رسانههای اجتماعی برای ما تعیین میکنند
جذابیت رسانههای اجتماعی، بهویژه زمانی که برای اولین بار بارگذاری میشوند، در اثر ترشح هورمون دوپامینی است که از حضور در آنها دریافت میکنیم.
مجله علمی «دارتموث» درباره این موضوع نوشت: مطالعات نشان دادهاند که وقتی کاربران رسانههای اجتماعی بازخورد مثبتی دریافت میکنند، سیناپسهای تحریککننده مغزشان فعال میشوند.
بنابراین، حلقههای بازخورد کوتاهمدت مبتنی بر دوپامین، کاربران را فریب میدهد تا برای حضور بیشتر بازگردند و به رسانههای اجتماعی اعتیاد یابند.
آیا تا به حال گوشی خود را در جایی گم کردهاید یا آن را جایی جا گذاشتهاید؟ آیا تا به حال تجربه کردهاید که باتری گوشی شما کم باشد در حالی که شارژر همراه نداشتهاید؟ وحشت و اضطرابی که احساس کردید را به خاطر دارید؟
احتمالاً برایتان مهم بوده است و به خود گفتهاید اگر همکار، همسر یا فرزندتان نیاز به برقراری ارتباط با شما داشته باشد، چه؟ اما آیا اینها دغدغههای واقعی شما بودند، یا موضوع این بوده که به اطلاعات و امکانات دیجیتال دسترسی نداشتید؟
اعتیاد به تلفن همراه، موضوعی رایج و در حال افزایش است و به آن به آن «نوموفوبیا» یا «ترس از بدون تلفن همراه بودن» میگویند.
مطالعات نشان میدهد که بین استفاده از گوشی هوشمند و افزایش سطح اضطراب و افسردگی و کیفیت پایین خواب ارتباط وجود دارد.
چرا با وجود اینکه تنها نیستیم، اما احساس تنهایی میکنیم؟
از بسیاری جهات، الگوریتمهای رسانههای اجتماعی گویا از درون ما خبر دارند. مثلا آنها میدانند که من اکنون مجرد و در انتظار یک مرد با موقعیت عالی برای ازدواج هستم یا آنها میدانند که من چهار بچه به دنیا آوردهام و مثل قبل لاغر نیستم، اما هرگز نمیخواهم شبیه مادرانی شوم که ظاهر خودشان را رها کردهاند.
الگوریتمها این چیزها را درباره همه ما میدانند.
من اغلب شبها وقتی بچهها در رختخواب هستند و خانه ساکت است، اینستاگرام را بالا و پایین میکنم. من آنقدر درونگرا هستم که نمیتوانم همیشه با دوست یا عزیزی ارتباط برقرار کنم، اما در عین حال آنقدر هم تنها هستم که خواهان همدلی و آرامش باشم.
به نظر میرسد ما اکنون بیش از هر زمان دیگری به هم متصل هستیم، اما تنهاییم و تنهایی ما یک اپیدمی است.
راهحلهای زیادی برای این مشکل وجود دارد: برای مدتی گوشیهای همراهتان را کنار بگذارید. کمتر از شبکههای اجتماعی استفاده کنید. بیشتر با دوستان و خانواده ارتباط برقرار کنید. روال سالمی را ایجاد کنید و بیرون بروید.
اولین قدم ممکن است فقط گفتن چیزی با صدای بلند باشد که البته کمی سخت است؛ اینکه من زندگی کاملی دارم، من عاشق بچههایم هستم. من بسیار خوشحالم که کاری را که دوست دارم انجام میدهم. من ایمان قوی و شادی بیاندازهای دارم.
اما من هم انسانم و گاهی مضطرب یا افسرده میشوم. من برای تسکین درد به رسانههای اجتماعی روی میآورم، چون به نظر میرسد این کار بسیار سادهتر از انجام اقدامات لازم برای آرام کردن دنیای اطرافم است.
اما اولین کاری که مردم انجام میدهند (یعنی برداشتن تلفن برای گشت و گذار در شبکههای اجتماعی) حتما آخرین کاری است که به آنها کمک میکند.