پخش زنده
امروز: -
آندره مالرو، نویسنده، منتقد هنری و سیاستمدار فرانسوی است که در ۳ نوامبر ۱۹۰۱ متولد شد او که یکی از بهترین نویسندگان جهان و خبرهترین آنها در امر تحلیلهای آگاهانهی اجتماعی است. رمانهای تاثیر گذار متعددی از جمله سرنوشت بشر را به رشته تحریر در آورده است .
به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، آندره مالرو در دوران ریاست جمهوری شارل دوگل به مدت یک دهه، وزیر فرهنگ کشور فرانسه بود.
مروری بر زندگینامه آندره مالرو، به همراه لیست آثار و شرحی بر افکار و اندیشه هایش نوامبر ۱۹۰۱ تا ۲۳ نوامبر ۱۹۷۶ – فرانسوی. کتابهای «وسوسه غرب»، «سرنوشت بشر» و «امید» که ازجمله بهترین آثار آندره مالرو محسوب میشوند، مانند اغلب کتابهای این نویسنده، افکار ضداستعماری و عدالتطلبانهی او را بهخوبی بازتاب میدهند.
زندگینامه آندره مالرو
آندره مالرو (André Malraux) در روز سوم نوامبر سال ۱۹۰۱ در پاریس و در خانوادهای مرفه بهدنیا آمد.
پدر و مادر او خیلی زود از هم جدا شدند. به این ترتیب آندره، نزد مادرش برت لامی بزرگ شد. پدر او که یک دلال بورس بود، در سال ۱۹۳۰ خودکشی کرد. اگرچه اطلاعات موجود دربارهی تحصیلات آندره مالرو مبهم هستند، اما برخی منابع نشان میدهد که او در مدرسهی زبانهای شرقی به تحصیل مشغول بوده که البته آن را به پایان نرسانده است.
مالرو در سن بیستویکسالگی علیرغم مخالفتهای اطرافیانش، با کلارا گلداشمیت که یک زن متمول آلمانی بود، ازدواج کرد و پس از آن هر دو راهی کامبوج شدند. او در این سفر وارد اعماق جنگلهای کامبوج شد و به معبد متروکی بهنام «بانتی سری» رسید و چند لوح سنگی را از آنجا برداشت؛ اما بلافاصله دستگیر و بازداشت شد.
در دههی ۱۹۳۰ آندره مالرو با پیوستن به گروههای اکتشافی، به ایران و افغانستان سفر کرد و در همان دوران با کمک لوییس آراگون، انجمن بینالمللی نویسندگان را برای دفاع از فرهنگ تأسیس کرد.
آندره مالرو در دوران جوانی خود، با مشاهدهی بدرفتاریهای استعمارگران فرانسوی در هندوچین، به یک فعال ضداستعماری پرشور تبدیل شد و تصمیم گرفت برای ایجاد تغییرات اجتماعی تلاش کند. به این ترتیب در سال ۱۹۵۲، جنبش چپ «آنام جوان» که جنبشی محلی بود را سازماندهی کرد و روزنامهی «هندوچین در زنجیر» را بهراه انداخت.
آندره مالرو در سال ۱۹۲۶ پس از بازگشت به فرانسه، اولین رمانش با نام «وسوسه غرب» را که در قالب نامهها و مقالاتی سیاسی روایت شده بود، منتشر کرد و در سال ۱۹۲۸ «فاتحان (The Conquerors)» را به چاپ رساند. او در این رمان قدرتمند، از شکست رژیم کمونیستی در شانگهای و انتخابهای پیش روی بازندگان میگوید. در سال ۱۹۳۰ کتاب دیگری از این نویسندهی فرانسوی تحت عنوان «راه شاهی» منتشر شد. در سال ۱۹۳۳ نیز مالرو از کتاب «سرنوشت بشر» رونمایی کرد؛ رمانی که به یکی از بهترین کتابهای او تبدیل شد.
در دوران جنگ داخلی اسپانیا، آندره مالرو به نیروهای جمهوریخواه پیوست و بهعنوان خلبان جنگی خدمت کرد. حتی زمانی که در تلاش بود تا مانع تسلط فالانژیستها بر مادرید شود، دو بار مجروح شد. او همچنین برای جذب کمکهای مالی برای جمهوریخواهان، به ایالات متحدهی آمریکا سفر کرد. آندره مالرو با تکیه بر تجربیاتش در جنگ اسپانیا رمانی با نام «امید» را نوشت که در سال ۱۹۳۷ به چاپ رسید.
آندره مالرو در طی جنگ جهانی دوم و پس از آن
با شروع جنگ جهانی دوم، آندره مالرو به ارتش فرانسه ملحق شد و خدمتش را در واحد زرهی آغاز کرد. او در سال ۱۹۴۰، طی حمله به غرب اسیر شد، اما توانست خیلی زود از چنگ دشمن فرار کند و به نیروهای مقاومت فرانسه بپیوندد. در سال ۱۹۴۴ به اسارت نیروهای گشتاپو درآمد و حتی یک اعدام ساختگی را هم تجربه کرد، اما به کمک اعضای مقاومت نجات یافت. پس از آن در دفاع از شهرهای استراسبورگ و تصرف اشتوتگارت، رهبری سربازان آلزاس - لورن را برعهده گرفت.
در طول جنگ، آندره مالرو از نویسندگی نیز غافل نبود و به نگارش رمان طولانی «مبارزه با فرشته (The Struggle Against the Angel)» میپرداخت. از آنجایی که گشتاپو نسخهی دستنویس این رمان را از بین برد، پس از جنگ تنها بخش ابتدایی آن، با نام «گردوبنان آلتنبورگ (The Walnut Trees of Altenburg)» منتشر شد. این کتاب، آخرین رمان آندره مالرو بود.
بعد از جنگ، آندره مالرو ادبیات داستانی را کنار گذاشت و به هنر و زیباییشناسی روی آورد. او بعد از جدایی از همسر اولش در سال ۱۹۴۸، با پیانیستی بهنام ماری مادلین لیوکس ازدواج کرد. پیوندی که در سال ۱۹۶۶ به جدایی ختم شد.
آندره مالرو در دوران جنگ، دو بار موفق شد با ژنرال شارل دوگل ملاقات کند. ژنرال دوگل در سال ۱۹۴۵، مالرو را بهعنوان وزیر اطلاعاتش انتخاب کرد. او در سال ۱۹۵۸ برای بار دوم به سِمت وزیر اطلاعات منصوب شد. از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۹ نیز بهعنوان اولین وزیر فرهنگ فرانسه به کشورش خدمت کرد. او در دوران خدمتش، سازمانهایی تحت عنوان خانه فرهنگ را در سراسر فرانسه احداث کرد. این کار از مهمترین اقدامات آندره مالرو برای حفظ آثار ملی کشورش محسوب میشود.
آندره مالرو در طی دههی ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ کتابهایی دربارهی پابلو پیکاسو، نقاش سرشناس اسپانیایی، و شارل دوگل به نگارش درآورد. او همچنین در این مدت آثار مهمی در مورد هنر نوشت و با رد نظریهی «هنر، بازنمایی جهان است»، عقیدهاش را اینطور بیان کرد که هنر اساساً بازنمایی نیست؛ بلکه آفرینش جهانی دیگر است. کتاب «صداهای سکوت (Les Voix du silence)» اثری درخشان و مستند دربارهی تاریخ هنر کشورهای مختلف در تمامی اعصار، محصول این دوران است. نویسنده در این اثر، تأملاتی فلسفی در باب هنر را به مخاطبان خود ارائه میکند. آندرو مالرو این رویکرد را در اثر سه جلدی «دگردیسی خدایان (La Métamorphose des Dieux)» ادامه میدهد.
آخرین موضعگیری سیاسی آندره مالرو پیش از مرگش، حمایتی بود که در سال ۱۹۷۱ از حق بنگلادش برای جدایی از پاکستان به عمل آورد. در سال ۱۹۷۴ آندره مالرو، خاطرات تکاندهندهای از بیماریهایی که در روزهای پایانی زندگی گریبانگیرش بودند را در اختیار مخاطبانش قرار داد. او خودزندگینامهاش با نام «ضدخاطرات Antimémoires» را نیز در سال ۱۹۷۶ منتشر کرد. سرانجام آندره مالرو، روز بیستوسوم نوامبر سال ۱۹۷۶ در شهری در حومهی پاریس درگذشت و همانجا نیز به خاک سپرده شد.
بهترین کتابهای آندره مالرو
آنچه که در اغلب آثار آندره مالرو برجسته است، تلاشش برای اعتلای انساندوستی و مبارزه با استعمار و قدرتطلبیست. مفاهیمی که سبب شدهاند این آثار همچنان خواندنی و جذاب باشند. در اینجا تعدادی از بهترین کتابهای آندره مالرو را معرفی می کنیم:
کتاب سرنوشت بشر (Man's Fate): نویسنده در این رمان به سراغ انقلاب چین رفته و از وقایعی میگوید که طی بیستودو روز در شهر شانگهای اتفاق افتادند. ماجراهایی که شورشگران سوسیالیست، نقشی محوری در آن ایفا کردند. در این رمان، تمام شخصیتها در مرداب سرنوشت انسانی دستوپا میزنند و برای رهایی از آن تلاش میکنند.
کتاب راه شاهی (The Royal Way): این کتاب از دل سفر آندره مالرو به کامبوج برآمده است. او که پس از ملاقات با مقامات فرانسوی در کشور تحت استعمارشان، کامبوج، راهی این کشور میشود، پس از برداشتن الواح سنگی معبد آن منطقه، طعم بازداشت در کشوری مستعمره را میچشد. این اتفاق و رخدادهای پس از آن، از آندره مالرو آدم دیگری میسازد. کتاب راه شاهی شرح کاملی است بر این وقایع دگرگونکننده.
کتاب وسوسه غرب (The Temptation of the West): آندره مالرو در این رمان، شیوهی روایت نامهنگاری را انتخاب کرده و از این طریق نظرات سیاسی و اجتماعیاش را در اختیار مخاطب قرار میدهد. این نامهنگاری که بین دو جوان شرقی و غربی در جریان است، بهمرور خواننده را با تمدن غرب و فرهنگ شرق آشنا میکند و درنهایت به این واقعیت میرسد که مردم جهان، فارغ از غربی یا شرقی بودن به تحولی تازه احتیاج دارند.
کتاب امید (Man's Hope): آندره مالرو با استفاده از تجربهی حضور در جنگ داخلی اسپانیا، دست به خلق رمان امید میزند. رمانی که از نظر ساختاری با سایر آثار آندره مالرو تفاوت دارد و در آن به مبارزاتِ میان جمهوریخواهان و نظامیان اسپانیا پرداخته شده است. به همین دلیل، داشتن اطلاعات حداقلی دربارهی این جنگ، مطالعهی این رمان را برای خواننده قابل درکتر و جذابتر میکند.
جوایز و افتخارات آندره مالرو
در سال ۱۹۳۳ آندره مالرو موفق شد جایزهی گنکور را برای کتاب سرنوشت بشر، از آن خود کند.
در سال ۱۹۵۹، این نویسنده از دانشگاه سائوپائولو مدرک افتخاری دریافت کرد.
در سال ۱۹۶۸ انجمن بینالمللی مالرو برای پاسداشت این نویسنده در آمریکا تأسیس شد. (یکی دیگر از انجمنهای بینالمللی مالرو نیز در پاریس فعالیت میکند.)
در سال ۱۹۷۴ آندره مالرو جایزهی جواهر لعل نهرو را از کشور هندوستان دریافت کرد؛ جایزهای که بهمنظور پاسداشت برقراری حس نوعدوستی و حسن نیت به فرد برگزیده اهدا میشود.
آندره مالرو به سبب خدماتش در طی جنگ جهانی دوم، نشان مقاومت (Médaille de la Résistance)، نشان فرانسوی صلیب جنگ و نشان خدمات ممتاز بریتانیا را دریافت کرد.
بیشتر بخوانید: ژان پل سارتر، نویسنده ایی که جایزه صلح را نپذیرفت
حقایقی جالب درباره آندره مالرو
در سال ۱۹۴۵ آندره مالرو با همکاری بوریس پکسین (Boris Peskine)، فیلمی بر اساس رمان خودش به نام امید را به زبان اسپانیولی ساخت. این فیلم Days of Hope نام داشت.
ژاکلین کندی، بانوی اول سابق آمریکا، یکی از بزرگترین طرفداران و تحسینکنندگان آندره مالرو بود و در سال ۱۹۶۱ به افتخار این نویسنده و سیاستمدار فرانسوی، ضیافت شامی در کاخ سفید برگزار کرد.
در سال ۱۹۹۶، یعنی در بیستمین سال پس از مرگ آندره مالرو، جسد او را به پاریس منتقل کردند و در پانتئون به خاک سپردند.
بخشی از نوشته "آندره مالرو" در کتاب ” ضد خاطرات، آندره مالرو”
“فقط مرغهای دریاییاند که از توفان نمیهراسند، حتی وقتی در میان دریاها جهت خود را گم میکنند و جایی برای نشستن پیدا نمیکنند، آن قدر بال میزنند که توفان فرو نشیند و زمینی برای نشستن بیابند یا در همان اوج جان میدهند، آن که در میان امواج میافتد مرغ دریایی نیست… مرغ دریایی در اوج میمیرد… آخرین توان خود را صرف اوج گرفتن میکند تا سقوط را نبیند…! ”
منابع: کتابراه، سایت محمدرضا تیموری