پخش زنده
امروز: -
دبیرکل حزب الله لبنان گفت: اینکه یک فرد مسیحی برای آتش زدن قرآن انتخاب شده است نشان می دهد برنامهای صهیونیستی برای ایجاد فتنه میان مسلمانان و مسیحیان در حال اجراست.
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما به نقل از شبکه تلویزیزیونی المیادین؛ سید حسن نصر الله دبیر کل حزب الله لبنان در سخنرانی اش به مناسبت هفدهمین سالگرد تهاجم وحشیانه رژیم صهیونیستی به لبنان گفت: سوزاندن قرآن کریم در سوئد یک حادثه خطرناک و دردناک است و باید هر آزادهای در جهان آن را محکوم کند. فردی که قرآن را در سوئد سوزاند یک عراقی مسیحی است که با موساد اسرائیل در ارتباط است.
سید مقاومت افزود: اینکه یک فرد مسیحی برای آتش زدن قرآن انتخاب شده است نشان می دهد برنامهای صهیونیستی برای ایجاد فتنه میان مسلمانان و مسیحیان در حال اجراست.
سید حسن نصرالله گفت: طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا در لبنان نقش بر آب شد و نقش بر آب شدن این طرح در فلسطین و عراق و سوریه و ایران کامل شد.
دبیرکل حزب الله لبنان افزود: اسرائیلیها و آمریکاییها بارها به شکست حمله شان به لبنان در سال ۲۰۰۶ میلادی اعتراف کرده اند.
سید مقاومت گفت: تجاوز اشغالگران به جنین به لطف مقاومت شکست خورد. اشغالگران خواستند از طریق عملیات جنین بازدارندگی ایجاد کنند، اما شکست خوردند و عملیات مقاومت ادامه یافت.
مشروح سخنان دبیرکل حزب الله لبنان در هفدهمین سالگرد پیروزی در جنگ ۳۳ روزه
سید حسن نصرالله به مناسبت هفدهمین سالگرد پیروزی در جنگ سی و سه روزه رژیم صهیونیستی علیه لبنان سخنرانی کرد و با اشاره به هتک حرمت قرآن کریم در سوئد، گفت: بر اساس اطلاعات به دست آمده فردی که قرآن کریم را در سوئد به آتش کشید، یک مسیحی عراقی است که با موساد ارتباطاتی دارد و همین موجب میشود تا شبهه و تردید در این موضوع بیشتر شود.
دبیرکل حزب الله لبنان گفت: قبل از آغاز سخن، اعیاد بزرگ و مبارک یعنی عید قربان و عیدغدیر را تبریک میگویم ضمن اینکه به حجاج بیت الله الحرام تبریک میگویم و از خداوند بزرگ میخواهم مناسک و عباداتشان را پذیرا باشد. در سخنان امشب سخنی مناسب با این ایام دارم ضمن اینکه درباره اوضاع و شرایط مرزهای جنوبی با فلسطین اشغالی و همچنین درباره اوضاع سیاسی داخلی لبنان هم سخنانی خواهم داشت. اما قبل از آغاز سخن، اندکی درباره قرآن سوزی در سوئد میگویم، زیرا حادثهای دردناک، خطرناک و بسیار زشت بود و وظیفه هر آزاداندیش و انسان شرافتمندی در جهان است که آن را محکوم و تقبیح کند و محکومیت این اقدام را به هر روش مشروعی بیان نماید که اینگونه هم شده است.
در اینجا به دو مسئله اشاره میکنم. وقتی فردی به آتش زدن قران کریم یا هتک حرمت پیامبر اسلام (ص) اقدام میکند، حال چه از طریق ویدیو، یا تصاویر کاریکاتوری، این احساس در انسان شکل میگیرد که توطئهای در کار است یعنی موضوع فردی نیست یا ارتباطی به آزادی بیان و ... ندارد. در اتفاق اخیر و بر اساس اطلاعات به دست آمده مشخص شد فردی که قرآن کریم را در سوئد به آتش کشید یک مسیحی عراقی است که با موساد در اسرائیل ارتباطاتی دارد. این موضوع موجب میشود شبهه و تردید بسیار بیشتر شود و به تعبیری باید گفت، برای به آتش کشیدن قرآن مسلمانان، یک فرد مسیحی انتخاب شد، پس این اتفاق یک اتفاق فردی و شخصی نیست و کسانی پشت سر این قضیه قرار دارند.
وقتی روابط این تبهکار با موساد فاش میشود این مفهوم منتقل میشود که اندیشه و فکر صهیونیستی و شیطانی برای ایجاد درگیری میان مسلمانان و مسیحیان در تلاش است، زیرا میداند مسلمانان در برابر هتک مقدساتشان سکوت نخواهند کرد و وقتی قرآن کریم از سوی فردی مسیحی مورد تعدی قرار میگیرد با واکنش برخی از مسلمانان علیه مسیحیان یا مقدسات مسیحیان همراه خواهد شد. این اندیشه شیطانی و صهیونیستی در پی فتنه انگیزی میان مسلمانان و مسیحیان در مناطق مختلف دنیاست. در نتیجه باید هوشیار باشیم.
دو مسئله باقی میماند، ابتدا اینکه باید در برابر فتنه انگیزی هوشیار باشیم. وقتی شخص پاپ در واتیکان و همچنین کلیساهای بزرگ جهان در غرب، شرق و کشورهای عربی و اسلامی، واکنش نشان میدهند یا به خاطر عراقی بودن متهتک به قرآن در سوئد، کلیساهای مختلف عراق واکنش نشان میدهند، به این دلیل است که این نگرانی وجود دارد که برخی از افراد نامعلوم و یا برخی از متعصبان، به مقدسات مسیحیان در عراق حمله کنند که الحمدلله چنین اتفاقی رخ نداد. اینکه کلیساها و کشیشان بزرگ، از مذاهب مختلف مسیحی، چنین جنایتی را محکوم میکنند اتفاق بسیار مهمی است که مسیر فتنه را مسدود میکند و باید در این زمینه آگاه بود تا اگر چنین اتفاقاتی تکرار شد به شیوه قانونی و درست آن را محکوم کرد و به سمت فتنه کشیده نشد. نیاز است مسلمانان و مسیحیان در جلوگیری از هتک مقدسات و پرهیز از فتنه با هم همکاری کنند. وقتی هر فردی به قرآن اهانت کرد جایز نیست مسئولیت آن را متوجه مسیحیان بدانیم. این دشمنان ما هستند که به همراه حامیان پشت پرده چنین جنایاتی را مرتکب میشوند ضمن اینکه کسانی که مجوز چنین جنایاتی را میدهند هم در این جنایت نقش دارند.
موضوع دوم در قرآن سوزی اخیر، اینکه بر خلاف اتقاقات گذشته، در جهان عرب و اسلام و در سطح دولت ها، مواضع تقریبا توسعه یافته تری را شاهد بوده ایم. البته واکنشهای مردمی عادی است و شاهد برپایی تظاهرات در چندین کشور عربی و اسلامی مثل یمن، عراق، ایران، پاکستان، اندونزی و... بودیم، اما نکته قابل توجه واکنشهای گستردهتر از سوی کشورهای عربی، اسلامی، اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی بود، هر چند این سطح واکنش هم در سطح توقعات مردم در جهان عرب و اسلام نیست، اما موجب میشود تا غرب بیدار شود، تا جایی که در اقدامی بی سابقه، اتحادیه اروپا بیانیه داد. وزارت امور خارجه آمریکا بیانیه داد که سابقه نداشت، حکومت سوئد از مواضعش عقب نشست و بیانیهای را صادر کرد که باز هم سابقه نداشت. در واقع راه حل هم همین است یعنی ملتها باید از دولتهای جهان عرب و اسلام مطالبه کنند که موضع تند و قاطعی داشته باشند.
کشورهای غربی به مقدسات، نمادها، ارزشها و ... توجه ندارند و این موضوعی است که هر روز آشکارتر میشود. خدای بسیاری از این دولتها در غرب، پول و دارایی است در نتیجه اقدام کشورهای عربی و اسلامی و تهدید این کشورها به قطع روابط با سوئد و امثال سوئد موجب میشود تا این کشورها به هراس بیفتند و از مواضعشان عقب نشینی کنند و بدانند چنین اتفاقاتی میتواند برایشان خطرناک باشد در نتیجه نباید به واکنشهای عادی و گذرا بسنده کنند. نیاز است کشورهای ما در موسسات بین المللی و در تعامل با اتحادیه اروپا و دولتهای دیگر در پی آن باشند که راه را بر تکرار چنین اتفاقاتی یعنی هتک ارزشهای دینی، ببندند. تردیدی نیست موضع ولادیمیر پوتین در این موضوع و همچنین موضع کشور روسیه قابل توجه بود و به نظر من این مواضع نیز در ایجاد تنگنا برای غرب و در ادامه اعلام مواضع غرب اثرگذار بود.
دبیرکل حزب الله لبنان در ادامه سخنانش به مناسبت هفدهمین سالگرد پیروزی در جنگ سی و سه روزه گفت، یادبود جنگ تموز ۲۰۰۶ (جنگ ژوئیه یا جنگ ۳۳ روزه)، یعنی یادبود تجاوز رژیم صهیونیستی که تنها در حد تجاوز یا یک عملیات نظامی نبود بلکه جنگی تمام عیار بود و حتی بعدها اسرائیل آن را جنگ دوم لبنان خواند. این جنگ رخدادی مهم و قابل توجه در تاریخ لبنان و منطقه است ضمن اینکه یک اتفاق سرنوشت ساز به شمار میآید، زیرا در تمام سالهایی که گذشت سرنوشت لبنان و منطقه را ترسیم کرد و در آینده نیز چنین خواهد بود.
کافی است در این زمینه به برنامه بزرگ و خطرناک آمریکا یعنی طرح خاورمیانه بزرگ یا خاورمیانه جدید اشاره کنم که این جنگ یکی از ابزارهای اساسی برای تحقق آن بود. این طرح اگر موفق میشد یعنی اگر آمریکا در افغانستان، عراق، در مرزهای سوریه و در منطقه موفق میشد، یعنی اسرائیل به عنوان یک کشور از سوی تمام کشورهای منطقه به رسمیت شناخته میشد و در مقابل فلسطین، حقوق مردم فلسطین، بلندیهای جولان و اراضی تحت اشغال مانده لبنان، از بین میرفت و در سایه هیمنه و سلطه مطلق آمریکا بر منطقه، اسرائیل به عنوان قدرت برتر خاورمیانه تثبت میشد. این موارد نتیجهای بود که در صورت موفقیت آمریکا و جنگ سی و سه روزه حاصل میشد.
این طرح در سال ۲۰۰۶ در لبنان شکست خورد و در ادامه مقاومت فلسطین و مقاومت عراق و در سایه مقاومت گسترده در سوریه و جمهوری اسلامی ایران، این ناکامیها کامل شد، چرا که در سال ۲۰۰۸ به غزه حمله شده بود و در عراق نیز در سال ۲۰۱۱ نیروهای اشغالگر آمریکایی وادار به عقب نشینی شده بودند. همه مقامات سیاسی و نظامی دشمن به شکستشان در جنگ تموز اعتراف کرده اند و از سال ۲۰۰۶ تا به الان هیچ یک از آنان از پیروزی در این جنگ نگفت. همچنین آمریکاییها هم به شکستشان اعتراف کرده اند. اسرائیل در حوزه تحقق اهداف، مدیریت سیاسی و نظامی میدان نبرد، در جبهه داخلی و در سطح دستاوردهای نظامی و میدانی ناکام بود تا جایی که به همین خاطر کمیته وینوگراد را تشکیل داد و آن کمیته نیز گزارش سخت و قاطعی را علیه فرماندهان و مقامات سیاسی و نظامی اسرائیل صادر کرد.
همچنین آمریکاییها به شکستشان اعتراف کرده اند، اسرائیلیها به اجماع رخداد تموز ۲۰۰۶ را شکست و ناکامی اسرائیل میخوانند و آمریکا هم چنین باوری دارد. وقتی از آمریکا میگوییم مقصود دولت آمریکاست، در این زمینه میتوانید به آرشیو مراجعه و اظهار نظر مقامات مختلف وقت آمریکا به ویژه نئومحافظه کاران را، که برای منطقه برنامه ریزی کرده بودند بشنوید، آنان به شکست ارتش اسرائیل در نابودی و درهم شکستن حزب الله اعتراف کرده و اظهار داشته اند این شکست مانع از آن شد تا آمریکا اهداف سیاسی ترسیم شده بر مبنای جنگ در لبنان و منطقه را محقق سازد، چون هدف اصلی برنامه ریزی، تنها لبنان نبود بلکه این جنگ در پی نابودی مقاومت در لبنان بود.
هدف این نبود که برخی از فرماندهان مقاومت را ترور کنند یا وارد برخی از روستاها و شهرهای لبنان شوند یا مقاومت را خلع سلاح کنند، هدف فراتر از این موارد و آن نابودی مقاومت در لبنان و تسلیم کردن لبنان در برابر شرایط اسرائیل و آمریکا بود، اما مقاومت پیروز شد، نابود نشد و لبنان نیز پایداری کرد و در برابر شرایط اسرائیل و آمریکا تسلیم نشد. حتی این پیروزی موجب شکل گیری بازدارندگی قابل توجه جهت حمایت و پشتیبانی از لبنان شد و این بازدارندگی همچنان در این هفده سال با قدرت عمل کرده است، یعنی امروز به غیر از سالروز جنگ تموز، آنچه ما را به این شرایط رساند همین دستاورد، یعنی بازدارندگی است که در اختیار ماست. حتی امروزه این بازدارندگی فعالتر و قدرتمندتر شده است. در مقابل قدرت بازدارندگی دشمن تضعیف شد و این نکتهای است که مقامات رژیم اعم از سیاسی و نظامی، چه آنانی که در حاکمیت حاضرند یا خارج از گود قرار دارند، به اجماع بدان باور دارند. همه و همه، یعنی نخست وزیر، رئیس، وزراء، فرماندهان عالی نظامی امروز و گذشته، رسانه ها، به اجماع به تحلیل رفتن قدرت بازدارندگی رژیم باور دارند. این تحلیل رفتن تنها در برابر لبنان نیست بلکه در برابر غزه، برابر کرانه باختری، برابر جنین و ... نیز چنین است.
چند روز قبل یعنی در روز عید، با وجود تهدیدات اسرائیل برای تحرکات مرزی، در بخش میدانی اتفاق خاصی رخ نداد و تنها جنجال رسانهای به راه افتاد. البته برخی افراد با حسن نیت، برخی هم با سوء نیت یا غفلت در پی بزرگ نمایی بر آمدند و این موجب شد که برخی تصور کنند مناطق جنوبی بار دیگر در معرض خطر جنگ قرار دارد. روز عرفه، روز عید، روز جمعه و حتی در روزهای شنبه و یک شنبه کشور در وضعیت تعطیلی و نیمه تعطیلی قرار دارد و مردم در روستاهای بقاع، جنوب و دیگر مناطق لبنان حضور پررنگی دارند، روستاهای مرزی هم به دلیل حضور مردم، گردشگران، برپایی نماز عید، فعالیت رستورانها و ... فعال و پویاست. اما آرامش و امنیت این مردم نتیجه چیست؟ این آرامش نتیجه اعتماد این مردم به قدرت بازدارندگی به عنوان دستاورد لبنان است، اگر غیر از این بود شرایط مناطق مرزی اینگونه نبود.
در مقابل شاهد وضعیت رعب و هراس در طرف مقابل هستیم. همواره اسرائیل در پی ارعاب و هراساندن مردم خود از آن چیزی است که اقدامات تروریستی میخواند. اینجاست که مصداق این حدیث است که «ستایش خدای را که دشمنان ما را از احمقان قرار داد» مصداق دارد. دشمن خود عامل اصلی بخش اعظم از رعب و وحشتی است که ساکنان شهرکها در شمال فلسطین اشغالی و منطقه مرزی احساس میکنند. یعنی به جای اینکه علیه مردم ما به اقدامات روحی و روانی روی بیاورند علیه مردم خودشان چنین سیاستی را اجرا میکنند تا جایی که دو سه روز پیش در یکی از روستاهای مرزی ما، گویا فشفشه و ترقههایی برای جشن و شادی به کار گرفتند، در مقابل شهرک نشینان سراسیمه به سمت پناهگاهها و مناطق امن سرازیر شدند در حالی که هیچ اتفاقی نیفتاده بود.
نکته مهم دیگر درباره این دستاور راهبردی و تاریخی بزرگ، اینکه از آن هفده سال محافظت شده است و مهمتر اینکه با توسعه امکانات و توانمندی مقاومت، توسعه یافت و تقویت شد. پس از جنگ تموز دشمن همواره با تمام امکانات، اعم از همکاری و معاضدت آمریکا، امکانات امنیتی، اقتصادی، تحریم مالی و ... در پی آن بود تا مانع از آن شود که مقاومت لبنان توانمندتر شود، اما با وجود تمام توطئههای اسرائیل و آمریکا در منطقه و با وجود مشغول بودن مقاومت به اتفاقات سوریه و منطقه علیه تکفیری ها، حتی با وجود مشکلات سیاسی در لبنان و چانه زنیهای مشخص و معین روزانه در کشور، قدرت مقاومت توسعه و رشد یافت و قدرت بازدارندگی با دشمن تا جایی رسید که امروز فضا برای عناصر مقاومت آرام است. نکته مهمتر اعتراف دشمن به این حقیقت و تصمیم گیری آنان بر اساس این حقیقت است. مردم ما نیز به این معادله معتقدند و اعیاد و مراسم و رفت و آمدهایشان را بر این اساس تنظیم میکنند.
اصل دستاورد مهم است، اما حفاظت از دستاورد بسیار دشوار است همانگونه که توسعه دستاورد دشوار است. ما امروز در هفدهمین سالروز آغاز تجاوز به لبنان میگوییم با همه مشکلات و تهدیدات، از این دستاورد حفاظت کردیم و برای تثبیت معادله حمایت از لبنان، این دستاورد توسعه و تقویت شد. حمایت لبنان از مسیر قدرت مقاومت و معادله سه گانه ارتش، ملت و مقاومت میسر است. دشمن اسرائیلی در مقابل به سست شدن قدرت بازدارندگی اش در لبنان، نوار غزه و کرانه باختری رود اردن اعتراف و همواره برای بازسازی قدرت بازدارندگی تلاش کرد تا شاید این معادله را تغییر دهد. آنان چند ماه گذشته با تجاوز به غزه و در نبرد اخیر علیه جنین سعی کردند قدرت بازدارندگی خود را ترمیم کنند، اما ناکام بودند.
جنین را تصور کنید، تجاوز به شهر و اردوگاه جنین یعنی تمرکز اساسی به اردوگاهی که در فضایی کوچک قرار گرفته است. این منطقه با هزاران نظامی و افسر از یگان ویژه و نخبه اسرائیلی مورد هجوم قرار میگیرد و اردوگاه با تانک و تجهیزات محاصره میشود، پهپاد و بالگردها هم به کار گرفته میشوند، برای چه هدفی؟ هدف بزرگ بازسازی قدرت بازدارندگی است، یعنی خواستند وجهه پیروزی بخشی را برای خود ترسیم کنند، اما نتیجه مورد نظر حاصل نشد و حتی آنچه رخ داد بر خلاف چنین هدفی بود. حتی بسیاری از اهداف تفصیلی (اهداف جزئی) این عملیات هم محقق نشد. به چه دلیل؟ به فضل و لطف مقاومت ساکنان جنین و اردوگاه جنین، به فضل پایداری مبارزان، مجاهدان، قهرمانان و به فضل رشادت، شجاعت، ایمان و صلابت و تسلیم ناپذیری این مجاهدان. یعنی همانانی که مرگ را بر تسلیم پذیری ترجیح میدهند و به همین دلیل خداوند حافظ آنهاست و از آنان حمایت میکند.
تداوم عملیات مقاومت فلسطین هم زمان با تجاوز و پس از تجاوز به جنین، دلیل شکست دشمن در تجاوز به این منطقه است که از نظر جغرافیایی، زیر نظر دشمن و از هر سو در محاصره دشمن قرار دارد، اما میبینیم عملیات مقاومت در کرانه باختری هر روزه ادامه دارد. هدف دشمن تقویت قدرت بازدارندگی در برابر فلسطینیان بود یعنی خواست به فلسطینیان بفهماند تداوم مقاومت برایشان هزینه خواهد داشت، اما مقاومت همچنان ادامه دارد و همین یعنی در رسیدن به هدف شکست خوردند. درگیریها در نابلس، طولکرم، قدس و ... ادامه دارد و طبیعی است که در برابر این مردان، زنان، مادران و پدران شهدا و صبر و ثباتشان و همچنین در برابر حامیان مقاومت و صلابت مبارزان، باید ایده احترام نگریست و از جنین و تمام شهرهای کرانه باختری به بزرگی یاد کرد همانگونه که در تمامی جنگهایی که علیه نوار غزه به راه انداخته شد چنین کردیم. با وجود آنچه که بر سر فلسطینیان در کرانه باختری، نوار غزه، داخل اراضی اشغالی و ... میآید چند روز قبل نظرسنجیای منتشر شد که در آن آمده است دو سوم فلسطینیان در کرانه باختری بر این باورند که نه تنها کرانه باختری آزاد میشود بلکه باور دارند این رژیم در مسیر فروپاشی است و این اتفاق هم در کوتاه مدت رخ خواهد داد. به واقع این نگاه شایسته تکریم است، چون بیانگر چشم اندازی بلند در مسیر مقاومت است.
طبیعی است که فداکاریهایی وجود دارد؛ خانهها ویران میشوند؛ افراد شهید یا زخمی میشوند؛ درد و رنج وجود دارد. این طبیعی است، چرا که نبرد و جنگ است. جنگیدن با دشمن غاصب، اشغالگر، جنایتکار و وحشی طبیعی است که نیازمند فداکاری است. مسئله عبرت انگیز، عدم تسلیم شدن و سر فرود نیاوردن مقابل این دشمن است و بی شک انباشت این تلاش هاست که به پیروزی و در نتیجه به آزادی خواهد انجامید. دوست دارم مقطعی را که به این مناسبت مربوط است این گونه خاتمه دهم و بگویم ما در جنگ ژوئیه (سی و سه روزه) نیز به لطف این فداکاریها توانستیم این دستاوردهای بزرگ را محقق کنیم که در صدر آنها و مهمترین آنها به شکست کشاندن طرح خاورمیانه جدید بود که یک طرح آمریکایی برای کل منطقه بود و این طبیعتا دشمن اسرائیلی و رژیم اسرائیل را روی خط سرازیری و سراشیبی قرار داد. به این معنا که شما امروز این مشخصه را میبینید و صرف اینکه شکستی پیش میآید، تلاش دارند یکدیگر را متهم کنند.
اکنون نوعی بی اعتمادی به رهبری سیاسی و فرماندهی نظامی وجود دارد. سربازان به افسران و فرماندهان خود اعتماد ندارند و مردم نیز به ارتش بی اعتماد هستند. همه اینها نشان از رفتن به سمت ضعف و سستی و انشقاق و اختلافهای داخلی است و بنابراین همان طور که پیشتر نیز گفتم پیروزی سال دو هزار (۲۰۰۰) به طرح اسرائیل بزرگ پایان داد و آزادسازی غزه مُهر تائیدی بر این مسئله بود. سال دو هزار و شش طرح اسرائیل بزرگ که پشت مرزها باقی مانده بود و قدرتی ترسناک و وحشتناک در منطقه بود، به شکست ختم شد. مسئله دوم، همان گونه که گفتیم دستاوردی بود که میزان قدرت بازدارندگی محافظتی از لبنان را افزایش داد و امروز پس از گذشت هفده سال از تجاوز و تکبر و برتری جویی و ظلم و طغیانگری که دشمن اسرائیلی از خود با حمایت و تصمیم و پشتیبانی آمریکا نشان میدهد، ملاحظه میکنید که این رژیم و ارتش این رژیم کجایند و آینده آن کجا خواهد بود؟ آنها میگویند که در مسیر باد قرار دارند. من به این مقدار بسنده میکنم و ادامه صحبت درباره مقاومت کنندگان و شهدا و پایداری و ایستادگی سیاسی و فداکاریها و بقیه دستاوردها را به شرط حیات به چهاردهم اوت (۲۳ مرداد) موکول میکنم.
اما میخواهم در پایان نکتهها به یک مسئله اخلاقی اشاره کنم و دوست دارم این مسئله اخلاقی را برای همگان، به ویژه نیروهای مقاومت مورد تاکید قرار دهم. نگاه کنید ببینید برادران ما در سال دو هزار اعلام کردند این پیروزی متعلق به همه ملت لبنان و کشور لبنان با تمامی نهادهای آن و پیروزی همه گروههای مقاومت است. ما از همه آنها تشکر کردیم و از ملت لبنان به خاطر اینکه خاستگاه مقاومت است و از آن پشتیبانی کرده است، قدردانی کردیم. ما هیچ دستاوردی را برای خود و حزب خود و نه مجموعه خود و نه طائفه خود به اعتبار ترکیب طائفی مصادره نمیکنیم. ما هیچ روزی از روزها چنین کاری را انجام نداده ایم. همچنین همیشه گفته ایم از هیچ کس توقع تشکر و پاداش و مدح و شعر و قصیده و چیز دیگر هم نداریم حال برخی میخواهند تشکر کنند، مدح کنند یا چیز دیگر، به خودشان مربوط است. اما ما چنین چیزی نخواسته ایم و این مسائل ما را نیز ناراحت نمیکند.
در مقابل، ما بر هیچ کسی منت نمیگذاریم و خود را بر هیچ کس ترجیح نمیدهیم و برتر نمیدانیم و خطاب به لبنانیها هرگز از موضع منت گذاشتن یا خود را برتر انگاشتن، نگفته ایم که ما از شما حمایت و پشتیبانی کرده ایم؛ از شما دفاع کرده ایم؛ ما شما را آزاد کرده ایم. ما همیشه گفته ایم که به وظیفه خود عمل کرده ایم و باز هم عمل خواهیم کرد. به وظیفه دینی، شرعی، انسانی، اخلاقی و ملی در قبال ملت و کشور خود عمل کرده ایم. این صحبتها را میگویم تا به برادرانم یادآور شوم که ممکن است در پایگاههای ارتباطات اجتماعی یا برخی گفتگوهای تلویزیونی به صرف تحریک یا تحریک متقابل، مسائلی مطرح شود. ممکن است به عنوان مثال، برخی از نیروهای مقاومت با این ادبیات صحبت کنند که ما این کار را کردیم؛ ما ثبات برقرار کردیم، ما از شما دفاع کردیم و فلان و فلان. من معتقدم این چیز مناسبی نیست و با التزام و تعهد اخلاقی ما منافات دارد و ما باید بر این تعهد اخلاقی خود تاکید کنیم.
همه آنچه را ما از دهههای گذشته تا کنون صورت داده ایم به خاطر خدا و در راه خدا و در برابر دیدگان خدا و به خاطر تقرب به خداوند سبحان و تعالی بوده و این وظیفه ما در قبال کشور، ملت و امت و مقدسات ماست. در حقیقت، ما بر چه کسی میخواهیم منت بگذاریم؟ بر کسانی که شریک ما هستند؟ بر مردم؟ اینها بخش بزرگی از تحمل (مشقتها)، فداکاریها و میزبانی، حمایت و اصرار و پافشاری بر این راه را عهده دار بوده اند تا اینکه این دستاوردها محقق شده است.
سید حسن نصرالله در ادامه سخنانش به مناسبت هفدهمین سالگرد پیروزی در جنگ سی و سه روزه گفت، موضوع دوم اوضاع در مرزهای جنوبی با فلسطین اشغالی یعنی موضوع روستای الغجر و برپایی چادرها، مزارع و منقطه مرزی است که در هفتههای اخیر سبب مجادلاتی در کشور شده است. باید به این نکته اشاره کنم که پس از سال ۲۰۰۶ ارتش لبنان در منطقه مرزی مستقر شد و نیروهای یونیفیل نیز تقویت شدند، چون تعداد آنان ۵۰۰۰ نفر بود که پس از آن به حدود ۱۵۰۰۰ نفر رسیدند. مسئولیت مقابله با تجاوزات و نفوذهای اسرائیل به لبنان، بر عهده ارتش و یونیفیل است و این دو با همکاری هم این کار را انجام میدهند. تصور این بود که دشمن بر اساس قطعنامه ۱۷۰۱ به لبنان تجاوز یا نفوذ زمینی، هوایی و دریایی نخواهد کرد.
ارتش لبنان از سال ۲۰۰۶ تا به امروز به مسئولیتش عمل میکند، مقامات سیاسی هم از ارتش نخواسته اند که وارد جنگ و درگیری شود، اما گاه تا حد آماده باش و حتی تا حد تیراندازی هم پیش رفتند، اما غالبا کار به این منوال است که یونیفیل تذکراتی میدهد با این حال دشمن به نفوذها و نقض قطعنامه ادامه میدهد. نقش ما هم تنها نظارت و مراقبت است، البته مردم هم اگر بتوانند کمک کنند دریغ نمیکنند و ما هم اگر بتوانیم کمک کنیم دریغ نخواهیم کرد، اما در واقع این کار از وظایف دولت، ارتش و یونیفیل است. این روالی است که از سال ۲۰۰۶ تا به امروز وجود دارد. اسرائیل در دریا تقریبا هر روزه و در آسمان هم به صورت گسترده به نقض حریم لبنان ادامه میدهد، چند سال قبل و پس از ارسال پهپادها به ضاحیه جنوبی، تصمیم گرفتیم سامانه دفاع هوایی خود را فعال کنیم، پس از آن تا حد زیادی در تجاوزات به حریم لبنان، از پهپادها استفاده نمیشود هر چند استفاده از پهپاد به کلی قطع نشده و گاه در مناطق جنوب، بقاع و ... از پهپاد استفاده میشود.
البته اسرائیل مدعی مراعات حریم لبنان است، اما گاه این حریم را نقض و گاه از آسمان لبنان به سوریه حمله میکند. نقض حریم در خشکی هم تقریبا روزانه اتفاق میافتد، گاه نقض منطقه خط آبی، گاه نقض مرز، گاه نفوذ چند متری به منطقه مشخص شده با سیم خاردار و ... رخ میدهد و ارتش، یونیفیل و مردم هم به این اتفاقات آگاهند. اینگونه نقض قطعنامه از سال ۲۰۰۶ تا به امروز هزاران بار رخ داده و همه این موارد هم از سوی ارتش، دولت، یونیفیل، سازمان ملل متحد مستند سازی شده است، اما واکنش خاصی را در جامعه جهانی شاهد نبوده ایم. اخیرا یعنی از سال قبل دشمن در پی ایجاد دیوارهای بر آمد تا بخش شمالی الغجر را به خاک خود ملحق کند در شرایطی که بخش شمالی الغجر بر اساس اعتراف بین المللی بخشی از خاک لبنان است.
موقعیت اینجا مثل مزارع شبعا نیست که دولت لبنان آن را بخشی از خاک خود بخواند، اما سازمان ملل متحد در سوری یا لبنانی بودن آن با تردید مواجه باشد. بخش شمالی الغجر بر اساس اعتراف سازمان ملل متحد بخشی از خاک لبنان است و اسرائیل هم این موضوع را پس از سال ۲۰۰۰ و ۲۰۰۶ پذیرفت، اما در عمل اقدامات متفاوتی را انجام میدهد. آنان از سال گذشته شروع به ایجاد دیوارهای از سیم خاردار کردند و ارتش لبنان هم با سازمان ملل متحد پیگیر این موضوع شد، اما اخیرا دشمن این دیوار را تکمیل کرد و دیوارهای را که در حد فاصل بخش لبنانی و بخش اشغالی سوریه کشیده شده بود (چون ما بر این باور نیستیم که این بخش هم به اسرائیل تعلق دارد) برچید و حتی این منطقه را به منطقه گردشگری تبدیل کرد که بر اساس نوشته رسانههای اسرائیلی سال قبل ۲۰۰ تا ۲۵۰ هزار گردشگر به این منطقه آمده اند در مقابل سازمان ملل متحد و جهان در برابر این اتفاقات سکوت کرده اند.
این اتفاقات قبل از برپایی چادرهایی بود که برخی به ما میگویند اقدام شما در برپایی چادر موجب شد تا اسرائیل بخشی از الغجر را به خاک خود ملحق کند. تمام این اتفاقات قبل از برپایی چادر بود. اما چادرها و خیمهها چرا برپا شد؟ ارزش این کار برای این است که بار دیگر شرایط مرزی را شفاف ساخت. مثلا اسرائیل معتقد است این کار نقض قطعنامه و اقدامی علیه اسرائیل است، اگر چنین باشد سازمان ملل متحد، آمریکا، کشورهای غربی و محافل بین المللی و حتی برخی از لبنانیهای معروف، واکنش نشان میدهند، در چنین شرایطی خواسته ما از جامعه بین الملل این خواهد بود که تمام مشکلات باید حل شود، اما در هفده سال گذشته چنین نشد، خواسته ما این است که این موضوع هم باید مثل ترسیم مرزهای دریایی تعیین تکلیف شود.
زمانی که لبنان خواستار حل مشکل مرز دریایی بود کسی واکنشی نشان نمیداد و چند سالی اینگونه گذشت تا آنکه لبنان وارد مذاکره شد، آمریکا و سازمان ملل متحد هم در ظاهر دست به کار شدند، اما وقتی اسرائیل کشتیای را به میدان کاریش آورد تا برای استخراج نفت و گاز اقدام کند، اما در مقابل مقاومت تهدید کرد که کشتی را هدف قرار میدهد و در ادامه موضع مقاومت با حمایت رسمی و مردمی مواجه شد، تمام جهان مداخله کرد و موضوع آمریکا و وساطت هاکشتاین به وجود آمد. امروز موضوع چادرها هم همین است، اولا این چادرها در اراضی لبنانی که بدون تردید به لبنان تعلق دارند بنا شده اند. منطقه بعدی برپایی چادر، در منطقه عقب نشینی شده از مناطق مزارع شبعاست، منطقهای که لبنان آن را متعلق به خود میداند پس برپایی چادر از نگاه لبنان هیچ مشکلی ندارد. مشکل در این است که اسرائیل مزارع شبعا را بخشی از خاک خود میداند به همین دلیل منطقه عقب نشینی شده از شبعا را هم خاک خود میخواند و مدعی است برپایی چادر در این منطقه نقض حریم اسرائیل است.
اما از نگاه ما مزارع شبعا بخشی از خاک لبنان است و در آن چادر برپا کرده ایم و حتی شاید روزی ویلا یا برج یا فرودگاه هم بسازیم. اینجا نقش قدرت بازدارندگی عیان میشود، چون اگر اسرائیل همان اسرائیل سابق یعنی ارتش غیر قابل شکست بود، اگر لبنان همان لبنان سابق یعنی سرزمینی بود که خاکش از سوی یگان موسیقی ارتش دشمن اشغال شده و اسرائیل در روستاهای مرزیش پاسگاه ژاندرمری برپا کرده و کشتار به راه انداخته بود، اسرائیل به سادگی و با دو گلوله یا با یک پهپاد و هواپیما چادر را هدف قرار میداد. اگر شرایط مثل قبل بود حتی کار به برپایی چادر هم نمیکشید پس شرایط عوض شده است و به همین دلیل اسرائیل جسارت اقدامات میدانی علیه چادرهای برپا شده در منطقه مرزی را ندارد. شرایط عوض شد و اسرائیل به خوبی میداند اگر امروز بخواهد اقدامی کند با واکنش مواجه میشود و ما هم به وضوح میگوییم اصلا سکوت نخواهیم کرد. ما این نکته را به جوانان مقاومت گوشزد کردیم تا در صورت تعرض به چادرها واکنش نشان دهند. دشمن، چون به چنین واقعیتی آشناست واسطههایی را به کار گرفت و دست به دامان سازمان ملل متحد، آمریکا و اروپا شد، به همین دلیل این موضوع این روزها در لبنان به موضوعی جنجالی تبدیل شده است. در چنین شرایطی باید به چند نکته اشاره کنم.
اولین نکته اینکه برای برخی از سیاستمداران و مردم در شبکههای اجتماعی شبهههایی ایجاد شده است که چنین مجادلاتی میتواند موضوع ترسیم مرزهای خشکی را به پیش بکشد، در شرایطی که اصلا چیزی به نام ترسیم مرزهای زمینی وجود ندارد، ضمن اینکه مرزهای خشکی میان لبنان و فلسطین اشغالی از دهه بیست قرن گذشته و قبل از شکل گیری رژیم اشغالگر، مشخص شد. موضوع مرزهای زمینی با موضوع مرزهای دریایی کاملا متفاوت است. مرزهای دریایی مشخص نشده بود، اما مرزهای خشکی لبنان مشخص است و بیروت مرزهای کشور را میشناسد. آنچه درباره مرزهای خشکی مطرح است سه نکته است، اول اینکه در برخی از مناطق مثل منطقه ناعوره و منطقه الغجر همچنان اسرائیل حضور دارد و از این مناطق عقب نشینی نکرد، اما باید از این مناطق خارج شود، چون این مناطق مختص لبنان است. البته این نکته به این معنی نیست که ما در این مناطق به عملیات اقدام خواهیم کرد، چون چنین تحرکاتی در حیطه وظایف دولت لبنان است و دولت باید برای اخراج اسرائیل از این مناطق تلاش کند.
نکته بعدی اینکه الغجر بار دیگر اشغال شد در شرایطی که مرزها مشخص است و این منطقه متعلق به لبنان است و موضوع الغجر با موضوع مزارع شبعا تفاوت دارد و این موضوع باید بررسی و مشکل مرتفع گردد. پس آنچه این روزها مطرح میشود موضوع ترسیم مرز خشکی نیست تا بخواهیم درباره صلاحیات و اختیارات برای مذاکرات سخن بگوییم، از رئیس مجلس، نخست وزیر و ... هم شنیده ایم که از جامعه بین المللی خواسته اند بر دشمن فشار بیاورد تا از این مناطق خارج شود و آن را به لبنان واگذار کند پس اصلا چیزی در حد گفتگو و مذاکره برای مرزهای خشکی مطرح نیست.