پخش زنده
امروز: -
کارشناس سواد رسانهای ، آگاهی ،مهارت و تجزیه و تحلیل اطلاعات سیاسی و اقتصادی را سطح های مهم در سواد رسانه ای اعلام کرد.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما، رادیو تبیین در برنامه گفته ناگفتهها
با هادی البرزی دکترای ارتباطات و کارشناس سواد رسانه گفتگو کرد.
سوال: در ادامه مباحث شبهای گذشته صحبتهای شما را بشنویم و بدانیم که چگونه به عنوان یک فردی که گوش میکند به رادیو و تلویزیون میبیند و با آنها در ارتباط است و فضای مجازی را دنبال میکند درست را از نادرست و حق را از ناحق تشخیص دهیم؟
البرزی: نکتهای که فرمودید نکته درستی است اگر ما بخواهیم سواد رسانهای را به زبان ساده معنی کنیم توانایی دسترسی، تحلیل و ارزیابی و انتقال اطلاعات و پیامهای رسانهای است که میتواند در چارچوبهای مختلف پیام چاپی، غیرچاپی یا تلویزیونی و ... باشد یعنی تعبیری که شما داشتید توانایی تشخیص درست از نادرست همان یک بخش از سواد رسانهای است که کار ارزیابی و تحلیل را بر عهده دارد. سواد رسانهای میخواهد به مخاطب دانشی را بدهد که بتواند پس زمینه و پیش زمینه تولید پیام و نهایتا آن مفهومی که منتقل شده را مخاطب بتواند تشخیص تا بتواند در دام پیامهای نادرست نیفتد. ضمن اینکه توانایی دسترسی به پیامهای رسانهای هم است، یعنی از تولید بگیر، حتی تولید پیامهای رسانهای هم دانش سواد رسانهای میخواهد. ما انتظار نداریم که همه مخاطبان ما بتوانند پیامهای حرفهای تولید کنند، چون این کار رسانهها است و همه مخاطب آن، کاربران فعال و کاربران درجه یک نیستند، بیشتر مخاطبان، کاربران مصرف کننده اطلاعات هستند مهمترین دغدغه سواد رسانهای در حال حاضر این است که بتوانیم درست را تشخیص دهیم و در دام اطلاعات غلط نیفتیم که یکی از تواناییهای مهم است یعنی پایه سواد رسانهای است که بتواند به شما کمک کند. اولین بار سواد رسانهای در سال ۱۹۶۵ مطرح شد آقای مک لوهان در کتاب درک رسانههای خودش اولین بار واژه سواد رسانهای را استفاده کرد و معتقد بود زمانی که دهکده جهانی اتفاق میافتد و رسانهها گسترش پیدا میکنند انسانها به سواد جدیدی به نام سواد رسانهای نیاز دارند. سواد رسانهای که یک تفکر انتقادی بود و از آن زمان در کشورهای مختلف مورد توجه قرار گرفت که این کشورها آمدند در مدارسشان در ژاپن و کانادا خیلی موضوعی بود که مورد توجه بود و برای این که بتوانند افزایش سواد رسانهای مخاطبان خودشان کودکان و دانش آموزان را ایجاد کنند به این موضوع بال و پر دادند؛ بنابراین ما باید به این نکته توجه کنیم که چگونه میتوانیم سواد رسانهای را به حدی برسانیم که توانایی تشخیص پیامهای رسانهای را برای ما ایجاد کند و ما بتوانیم این موضوع را به آن بپردازیم مثلا فکر کنید مثالی بزنم در فیلمی ممکن است ما با فردی روبرو شویم مثلاً با یک بچه ۱۰ ساله در حال دویدن است و هنگامی که در حال دویدن است به یک فرد ۴۰ ساله تبدیل شود کسی که فیلم زیاد دیده باشد میداند که یک تکنیک سینمایی است و یک فلش بکی بوده که ایجاد شده است، اما اگر کسی فیلم ندیده باشد ممکن است برای اولین بار دچار سردرگمی شود که چطور یک بچه ده ساله به یک مرد ۴۰ ساله تبدیل شد، اما تماشاگر حرفهای سینما با تجربهای که پیدا کرده برایش یک چیز عادی است است و میتواند این را درک کند که یکی از تکنیکهای رسانهای است و آن را بفهمد. سواد رسانهای به این صورت است یعنی وقتی ما مهارت پیدا میکنیم در حوزههای مختلف میتوانیم تکنیکهای رسانهای را هم تشخیص دهیم یعنی بتوانیم تشخیص دهیم، اینجا سابقه خبر است، این بخش خود خبر است، مغز خبر کجا است، متن و فرامتن و زیر متن را میتوانیم تشخیص دهیم. به خاطر این بخشی از سواد رسانهای ناشی از تجارب ما است یعنی ما با تجربهای که به دست میآوریم میتوانیم پیامهای رسانهای را درک کنیم و از مهارت کافی در این حوزه برخوردار شویم ما در این دنیا که به سر میبریم اطراف ما سرشار از اطلاعات است. وقتی تلفن همراه ما به صدا در میآید با اطلاعات زیادی روبرو میشویم ممکن است پیامکی به دست ما برسد در بزرگراههای اطلاعاتی که ما الان قرار گرفتیم باید بدانیم که این پیامها که به دست ما میرسد چگونه است.
سوال: چون رسانه مرز نمیشناسد و در کسری از ثانیه خیلی از اخبارو مطالب در سراسر جهان منتشر میشود اگر سخنی با شدت کم و زیاد منتشر شود میتواند تبعات خطرناکی برای کشورها داشته باشد گفته میشود مرز کشورها میتواند با رسانهها جابه جا شود.
البرزی: بله همین طور است. من امشب میخواهم این نکته را بگویم که سواد رسانهای سه سطح دارد یعنی کسی که میخواهد زبان یاد بگیرد میگویند مرحله مقدماتی، متوسط و پیشرفته، سواد رسانهای هم به همین صورت است مرحله اول سواد رسانهای آگاهی یافتن نسبت به میزان و نحوه مصرف است، دومین سطح آموزش مهارت تماشای انتقادی و مطالعه است، سومین سطح آن تجزیه و تحلیل اطلاعات سیاسی و اقتصادی در رسانهها است که باعث میشود ما به مرحله پیشرفته برسیم و پشت صحنه پیامها را درک کنیم که الان در کشور ما رسانههای بیگانه آمدند در حوزه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وارد شده اند و دارند روان افکار عمومی را بازی میکنند یعنی گاهی افکار عمومی را دچار اشتباه شناختی و اغتشاش ذهنی میکنند یعنی در جنگ شناختی قرار گرفتیم بنابراین ما باید آن برنامه ریزی که دولتمردان ما در حوزه آموزش و پرورش و وزارت علوم و رسانهها میکنند هر سه مرحله سواد رسانهای را رویش سرمایه گذاری کنند یعنی یک بخش از سواد رسانهای را والدین نیاز دارند، یک بخش را معلمین نیاز دارند، یک بخش را خود کودکان نیاز دارند و جوانان نیاز دارند یعنی سواد رسانه با یک سر فصل نمیشود آموزش داده شود یعنی ما باید دسته بندی از مردم داشته باشیم و ببینیم در محلات چه آموزشی میشود داد و در مدارس چگونه میشود آموزش سواد رسانهای داد، در دانشگاهها چگونه باید عمل کنیم، خود رسانهها چطور پشت صحنه رسانههای بیگانه را نشان میدهند. خود ما نیاز داریم پشت صحنه اتفاقاتی که در سال گذشته افتاد را به مردم نشان دهیم الان من خبری دیدم که دستگاههای امنیتی گروهی را دستگیر کرده بودند که نقش جوانان محلات را بازی میکردند برای برخی از شبکههای معاند و به صورت جعلی فراخوان تولید میکردند الان فهمیدن پشت صحنه فراخوانهای جعلی برای مخاطب ما ضروری است یعنی مخاطبان ما باید متوجه شوند در اتفاقات سال گذشته چگونه جنگ ترکیبی اتفاق افتاد و رسانهها چطور عمل کردند و دانشش نسبت به موضوعات زیاد شود.
سوال: داشتیم با همکارم صحبت میکردیم که آبان ماه پارسال فراخوانی منتشر شده بود راجع به شهادت کیان پیرفلک توسط شبکههای معاند و بعد مستندی ساخته شد که به عنوان مستند فراخوان خونین که تصاویر دیده نشده را نشان داد و قضاوت را بر عهده خود مخاطبین گذاشت.
البرزی: بله در همان مستندی که شما اشاره کردید محور آن این است که نشان میدهد نیروهای اغتشاشگر و ضد انقلاب قبل از اینکه وارد شهر شوند دوربینها را شکستند، یعنی ابزار ثبت وقایع را از بین بردند که بعدا وارد عملیات شدند و بعد رسانههای بیگانه وارد شدند و به دروغ پردازی پرداختند. یعنی همین فراخوانهای جعلی حالا پشت آن چه کسانی بوده، چه کسانی آن را منتشر کردند و به کجا وصل بودند، اینها چیزهایی است که مخاطب ما باید از اینها مطلع باشد که اگر خدای نکرده یک بار دیگر فراخوان جعلی آمد خودش بتواند این را تشخیص دهد و با آن مقابله کند و جلوی انتشار آن را بگیرد. وظایف رسانهها در بخش سواد رسانهای این است که پشت صحنه اتفاقات و پیامهای رسانهای که در رسانههای دشمن و معاند تولید میشود را به مخاطب نشان دهند و تکنیکها را به آنها بگویند که اینها ملکه ذهن مخاطبان ایرانی ما بشود این یک سری از نکاتی است که وظیفه رسانهها است. از آن طرف وظیفه آموزش و پرورش در لایههای دیگری است یعنی یک لایه که به والدین یاد بدهد کدام محتوا به درد فرزندش میخورد و کدام نمیخورد یک لایه دیگر از سواد رسانهای است. پس آموزش مهارت مطالعه و تماشای انتقادی یک نکتهای است که باید به آن توجه کنیم که چگونه در فضاهای مختلف این سواد رسانهای اتفاق میافتد که در مجموع آن تصویر بزرگ خلق میشود که نشان میدهد سواد رسانهای ما در چه حدی است و کجا قرار دارد که تصویر بزرگی که من گفتم چند نمره میتواند نمره ملت ایران در سواد رسانهای افزایش یابد یعنی با کارهایی که هر دستگاهی انجام میدهد آن پازل تکمیل میشود یعنی سواد رسانهای کار یک دستگاه نیست، اولا خود مردم باید در این حوزه وارد شوند و بعد دستگاههای آموزشی باید ورود پیدا کنند و دستگاههای امنیتی باید پشت پرده موضوعات را بگویند که مردم آگاهی پیدا کنند، وقتی اینا همه دست به دست هم دادند نهایتا آن تصویر بزرگی که خلق میشود که میتواند سواد رسانهای جامعه را چند پله بالاتر ببرد.