محسن حاجی بابا ، شهیدی که دو مزار دارد
تکهای از بدن شهید محسن حاجی بابا در بازی دراز ماندگار شد. شهیدی که میگفت: میخواهم به گونهای شهید شوم که حتی تکههای بدنم را نتوانند جمع آوری کنند.
به گزارش
سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما ، محسن حاجی بابا از رزمندگان عملیات بازی دراز بود که این عملیات نقش محوری داشت و سرانجام در ۲۲ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در چنین روزی در روستای تپه عظیمیه در ۵ کیلومتری شهر سرپل ذهاب بر اثر اصابت گلوله تانک به شهادت رسید.
زندگینامه
محسن روز ۱۶ بهمن ۱۳۳۷ در یکی از محلات تهران، در خانوادهای مذهبی ودوستدار اهل بیت عصمت و طهارت (ع) متولد شد. از همان کودکی، الفبای تقوا را در خانوادة خدا جویش آموخت. وی در سن ۷ سالگی قدم در راه مدرسه و تحصیل گذاشت.
محسن از همان بدو ورود به مدرسه هوش استعداد خود را با کسب نمرههای عالی نشان میدهد. او دورة ابتدایی را با موفقیت به پایان میرساند و وارد دبیرستان میشود. پیش از شروع تکلیف، با عشق و علاقة تمام، نسبت به انجام فرائض دینی اهتمام میورزد. در این راه چنان پیش میرود که در میان همسالان به تقوا و تقید ممتاز میگردد. او همزمان با تحصیل، در جلسات مذهبی و محافل قرآن شرکت میجوید؛ و به عنوان عضو فعال و جدی مسجد (قدس) که امامت آنرا آیت الله امامی کاشانی به عهده داشت، شناخته میشود.
فعالیتهای شهید پیش از پیروزی انقلاب اسلامی
از انجا که او در دوره نوجوانی اهل مسجد بود، از شروع نخستین جرقههای انقلاب اسلامی، وارد مسائل سیاسی میشود. وی از وجود پر برکت حضرت آیت الله امامی کاشانی بهرهمند شده و با الفبای مبارزه آشنا میگردد. در توزیع اعلامیههای حضرت امام (ره) نقش فعال ایفا میکند و در راهپیماییها و تظاهرات، همراه و همگام با مردم شرکت میجوید. در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، محسن جزو اولین نفرات بود که در خلع سلاح مراکز نظامی و انتظامی محل خود وارد عمل میشود و اسلحه را از کلانتریها و دگر جاها به مسجد میآورد.
فعالیتهای پس از پیروزی انقلاب
محسن، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دستور آیت الله امامی کاشانی به انجام وظیفه میپردازد. وی در تشکیل (کمیتة انقلاب اسلامی) منطقه، همراه افرادی، چون (شهید علیرضا موحدی کرمانی) حضور جدی و فعال مییابد و دراستقرار امنیت در منطقة پیروزی، ایفای نقش میکند و مدتی در این نهاد نوپا و انقلابی از دستاوردهای انقلاب حراست نمینماید.
فعالیتهای شهید در دوران دفاع مقدس
حاجی بابا در جنگ تحمیلی نیز مردانه وارد میشود و به خاطر هوش سرشار و استعداد نظامی که داشت، در مسیر رشد میافتد و لیاقت و کفایت و توانمندیهای نظامی خود را در عملیات گوناگون به نمایش میگذارد.
او در لشگر ۲۷ محمد رسول الله (ص) مسئوولیتهای مختلف را تقبل و باشایستگی تمام انجام وظیفه میکند و از عهدة امور سر بلند بر میآید. حاجی بابا در عملیات (بیت المقدس)، حماسه میآفریند و جوهره انقلابی خود را نشان میدهد. در فتح ارتفاعات (بازی دراز) کاری میکند کارستان و اوج ایثار، فداکاری و شهامت را به نمایش میگذارد. حاجی بابا درباره این عملیات، در مصاحبهای با مجله پیام انقلاب میگوید:
برای فتح ارتفاعات بازی دراز، به اتفاق چند تن دیگر از فرماندهان سپاه، طرح همه جانبه و گستردهای تهیه کردیم که لازمه آن، فداکاری و ایثار در سختترین و کمترین امکانات بود. در این عملیات موفق شدیم از پشت ارتفاعات (بازی دراز) عکس و فیلم تهیه کنیم که به شناساییهای بعدی کمک کرد. این عملیات از چند محور شروع شد و دلیل موفقیت نیز تا حدودی الحاق تمام محورها با یکدیگر بود که دشمن هیچ فکر نمیکرد بتوانیم از این ارتفاعات در هم پیچیده بالا برویم. جالب این است که اگر به ارتفاعات دقیق نگاه کنیم، صخرهها طوری است که حتی کوهنوردها هم نمیتوانستند ظرف مدتی که ما رفتیم، بالا بروند و این امر محقق نشد، مگر به مدد غیبی الهی که ما را به آن ارتفاعات کشاند. این امدادهای غیبی محسوس به، نیروهای عمل کننده روحیه میداد و حالت معنوی عملیات را به حدی بالا میبرد که در سختترین شرایط، به نیایش و خواندن دعای توسل مشغول بودند.
چگونگی شهادت
سر انجام این عاشق صادق و لایق که سر در گرو محبوب نهاده بود، در ۱۳ تیر ماه ۱۳۶۱ در جبهههای نبرد به شهادت رسید و به آرزوی قلبی خود نایل آمد. او دوستدار محبوب بود و مشتاق دیدار. این دیدار در یک روز عطشناک اشتیاق محقق شد؛ و با یک خرمن ناز و نیاز، به پیشگاه معشوق ازلی یافت.
آرزوی شهید حاجی بابا چیزی نبود جز شهادت. این را سرهنگ بهرامیان راوی دفاع مقدس از قول دوست شهید میگوید. او ادامه میدهد: «شهید حاجی بابا وقتی میبیند که دوستانش شهید شدهاند به دوست خودش حسین خدابخش گفته بود دعا کن با گلوله توپ شهید بشویم. زیرا اگر در این دنیا بسوزیم میتوانیم مطمئن شویم که خداوند گناهانمان را بخشیده است.»
مرندی از دیگر همرزمان شهید حاجی بابا میگوید: «شهید انس و الفتی مثال زدنی با قرآن داشت. همیشه زیارت عاشورا میخواند. تنها چیزی که به هیچ کس هدیه نمیداد انگشتری بود که از مادرش به یادگار گرفته بود؛ و به من میگفت میخواهم به گونهای شهید شوم که حتی تکههای بدنم را نتوانند جمع آوری کنند.»
فتح بازی دراز و شهادت
او در فتح ارتفاعات بازی دراز اوج ایثار، فداکاری و شهامت را به نمایش میگذارد. شهید حاجی بابا در مرحله دوم شناسایی منطقه به همراه شهید شوندی و احمد بیابانی توسط دشمن دیده میشوند و مورد هجوم قرار میگیرند. در نهایت در ۲۲ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ با گلوله توپ ۱۳۰ خودروی آنها مورد اصابت قرار گرفته و پیکرشان در آتش میسوزد.
پیکر شهید حاجی بابا را به تهران بر میگردانند و در قطعه ۲۶ بهشت زهرا (س) دفن میکنند. اما وقتی حسین خدابخش میخواهد خودروی آتش گرفته را به عقب برگرداند متوجه میشود تکهای از بدن شهید حاجی بابا در خودروی سوخته جامانده است. تکه دیگر بدن شهید را در روستای مشکنار در نزدیکی منطقه بازی دراز، یعنی مشهد شهید دفن میکنند تا شهید حاجی بابا برای همیشه در غرب کشور ماندنی شود. وقتی که از منطقه بازی دراز به سمت پادگان ابوذر حرکت میکنیم به روستای مشکنار میرسیم. روستایی که به یادگار دارد تکهای از بدن شهید محسن حاجی بابا.
وصیت نامه شهید
این شهید والامقام در بخشی از وصیت نامهاش مینویسد: «این وصیت نامه بنده سرا پا تقصیر محسن حاجی بابا است. امید است کلیه برادران و خواهران و پدران و مادران مسلمان مواردی که امام امت به عنوان اتمام حجت و شهدا برای امت بازگو میکنند مو به مو به اجرا درآورند. من آگاهانه در این راه قدم گذاشتم و فقط برای پیروزی اسلام و قرآن در جبهه حاضر شدم. از عموم برادران تقاضامندم این بنده عاجز را حلال نمایند و از امام امت میخواهم که برای قبول شهادت من به درگاه خداوند تبارک و تعالی دعا کند. به خدا قسم من شرمنده این همه شهید و مجروح انقلاب و جنگ تحمیلی هستم.»
منابع :
http://hamiyannevelayat.ir/
http://www.boreshha.ir/