به گزارش
خبرگزاری صدا و سیما: رادیو مقاومت در برنامه سلام سردار با
سردار حمید شفیعی فرمانده تیپ غواصان و از دوستان و همرزمان سردار سلیمانی کفتگویی انجام داده است که به شرح ذیل می باشد.
سوال: بیش از این که بخواهیم سوالهایی در حیطه چشم انداز کار شما و مسئولیتی که دارید را بپرسیم شما را ببریم به سالهای دور، به گذشتهها زمانی که با هم همرزم بودید با سردار سلیمانی و در یک جبهه میجنگیدید از آن روزها برای ما بفرمایید به طور قطع برای شنوندههای ما جذاب خواهد بود.
سردار شفیعی: من فکر میکنم سال ۵۲ و یا ۵۳ بود که با حاج قاسم عزیز آشنا شدم، یک جایی من کار میکردم و ایشان هم نزدیک ما بود، من برای اولین بار ایشان را در خیابان دیدم در آن محله، کار و احوالش را پرسیدم و آدرسی گرفتم و بعد یک نگاهی به چهره ایشان کردم اسمشان را پرسیدم، گفت من قاسم هستم، فکر میکنم آن زمان ۱۴ سالم بود ایشان ۱۶-۱۷ سالشان بود و یک جوان نیرومند و پرنیرو و مشخص بود و مدتی گذشت من یک جایی باشگاه میرفتم وقتی که وارد آن باشگاه شدم دیدم ایشان دارد ورزش میکند و رفتم از نظر جسمی به ایشان نگاه کردم دیدم بسیار جوان قوی، ورزیده بود ایشان و دیگر علاقمند شدیم به هم و بهرحال، چون من هم ورزش میکردم و اهل ورزش بودم با هم دوست شدیم. خیلی سریع گذشت بعد از سربازی من انقلاب شد، برای اولین برخوردم به پادگان آموزشی دیدم ایشان مربی آموزش است و بسیار خوشحال شدم و با هم جبهه رفتیم و با توجه به این که ایشان از لحاظ جسمی بسیار قوی بودند، انسان بسیار باهوشی بودند و پذیرفته شده بودند ظاهرا دوستانشان که ایشان مسئولیتی داشته باشد که بتوانیم جنگ را پیش ببریم. این مدتها گذشت، تیپ ثاراله تشکیل شد و ایشان را انتخاب کردند برای تیپ ثارالله، چون انسان پرجنب و جوشی بود، در یک منطقه کوهستانی بزرگ شده بود و خودشان هم اهل کوه و کوهنوردی و ورزش و اینها بودند و از لحاظ زمین را به خوبی میشناختند، چون از لحاظ نظامی باید انسان زمین را بشناسد، ایشان بسیار باهوش بودند و واقعا اهل تدبیر بود و انتخاب شدند تیپ تشکیل شد و ما در خدمت ایشان بودیم تا این که تیپ شد لشگر ثارالله، ما با هم بودیم و عملیاتهای زیادی با هم بودیم و ایشان در ماموریت بعضی جاها زخمی شد بدون این که کسی متوجه شود معمولا سعی میکرد کسی نداند و متوجه نشود، زمانه همین طور گذشت، بهرحال در عملیاتها آنقدر کار بود که من یادم میآید مریض شده بود و تب کرده بود در حین عملیات و بچهها روی برانکارد ایشان را خوابانده بودند و چهارطرفش را بچهها گرفتند و میرفتند و یکی هم سرم دستش بود و میرفتند و در همان حین هدایت عملیات را میکرد، ایشان بسیار انسان باصفا، باگذشت، انسان بسیار خوش اخلاقی بود انسان به چهره اش نگاه میکرد آن اخلاق را میدید احکام را میدید، یک انسان کامل، کم کم رشد کرد و بعد در جبههها یک انسانی شد با تمام این صفات انسانی اش و همین هم بود که خداوند خیلی کمک کرد و از پرکاری خودش به مسئولیتهای بسیار بالایی رسید با همان تواضع و کار زیادی برای نظام کرد، کشورهایی مثل سوریه از دست داعش نجات داد، عراق را، لبنان را و خداوند هم اجر ایشان را داد که به قول خودش اجر جهاد شهادت بود که خداوند به ایشان عنایت کرد البته زود از پیش ما رفت، ولی آنچه که بود خداوند بسیار ایشان را دوست میداشت و میخواست که حتما به ملاقاتش برود.
سوال: ما را با وجوه مختلف از سردار سلیمانی آشنا کردید، ولی در کنار همه آن رافتها و دلرحمیها و مردمی بودنها و عاطفی بودن و این که متواضع بودن، دشمن شناس خیلی خوبی بودند سردار، دشمن را خیلی خوب میشناخت و بسیار سخت به دشمن میگرفتند یک بخشی هم از این وجه شخصیتی سردار برای ما صحبت بفرمایید از دوران دفاع مقدس تا حالا لشگر ثارالله و سپاه قدس، این که آن زمان چگونه عمل میکردند که الان برای کسانی که ماندند تا راه ایشان را ادامه بدهند چگونه میتوانند از این الگو استفاده کنند؟
سردار شفیعی: ایشان از آن هوش بالایی که برخوردار بود و دنیا را میشناخت و هم دشمن را میشناخت و تحلیل داشت، کتاب زیاد میخواند، تاریخ را میخواند، با تاریخ آشنایی کامل داشت، تاریخ امریکا را، تاریخ دنیای غرب را، همه را خوانده بود و میدانست برخورد مستقیم داشت و همین هم باعث شده بود که خیلی محکم و قوی در برابر اینها ایستادگی کند، بسیار انسان با ایمانی بود و همین هم باعث شد این مقاومت را از خودش نشان بدهد و ایستادگی را و همه آنهایی که میخواهند پیرو حاج قاسم باشند اول و دوم و سوم اخلاق ایشان است، باید خیلی سعی کنند عملی با اخلاق باشند و محکم باشند در رابطه با دین خدا در رابطه با کشور، اینها را باید رعایت کنند و کسی را هم غیر از خداوند در نظر نگیرند آنچه که خاص میدید خداوند را میدید و پیروی از معصومین میکرد و همین هم باعث موفقیت شد و اگر دوستان هم بخواهند این پیروی را بکنند اول اخلاق است و بعد احکام الهی است که از حدود احکام خارج نشوند و از روی دل و نفسشان حرفی را نزنند و عملی را انجام ندهند، حاجی مخلصانه برای خداوند تبارک و تعالی کار میکرد و خداوند هم ایشان را بزرگ داشت و با عزتشان کرد.
سوال: همانطور که شما هم اشاره فرمودید سردار دلهایمان خوفی از کسی نداشتند بخصوص در مقابل دشمنان به غیر از خدا از کسی نمیترسیدن این خیلی نکته مهمی است برای یک فرمانده و برای کسی که میخواهد مجموعه بزرگی را مدیریت کند و صلاح کار را از خدادانستن را در نظر داشته باشد. برای ما از این وجه شخصیتی حاج قاسم بفرمایید، که خداترسی در وجودشان بود به همین خاطر میتوانستند خیلی خوب در زمانهایی که میخواستند یک بخشی را مدیریت کنند و یا یک تصمیم بزرگ بگیرند این موضوع خیلی به ایشان کمک میکرد.
سردار شفیعی: حاج قاسم که یک بعدش که خداترسی است از جایی میترسید که عمل بدی انجام بدهد، چون انسان که نباید از خدا بترسد باید از عمل خلاف خودش بترسد حاج قاسم ترسی که داشت این که کار خلاف شرع و خلاف اخلاق و شرع انجام ندهد، ولی حاج قاسم عاشق خداوند شده بود خیلی مهم است که انسان عاشق بشود، شناخت کاملی از خودش پیدا کند از خداوند پیدا کند، عاشق شود اگر عاشق شد آنچه که شما میگویید سختیها، در برابرش بسیار آسان میشود و آرام میشود انسان مطمئنی میشود نسبت به خودش، و کار انجام میدهد، حاج قاسم عاشق خداوند بود حاج قاسم تمام وجودش را خداوند در بر گرفته بود، تمام سلولها و هر جا که ما دارای میلیاردها و تریلیاردها سلول هستیم حاج قاسم فکر میکنم تمام وجودش و سلول هایش خداشناس بودند و همین هم باعث شد که عاشق شود و بعضی حرکات طبیعی شان هم یک زمانی متوجه میشدم میدیدم به آن عرفان عملی میرسد حاجی این طور بود برای همین هم شجاعت و تدبیر داشت، آرام بود، پرکار بود و بسیار دلرحم بود، با همه بسیار دلرحم بود، ولی در برابر دشمن بسیار مقتدر بود و مقتدرانه عمل میکرد امیدوارم این خصوصیات الگویی باشد برای همه آنهایی که میخواهند پیروی کنند.
مجری: با این وصفی که شما اشاره فرمودید در جنبههای مختلف، یاد این شعر از یکی از شاعرانی که در وصف ایشان شعر سرودند افتادم که میگویند در کربلای عشق همیشه حبیب بود اصلا اگر شهید نمیشد عجیب بود. چنین مردی اگر خداوند ایشان را طلب نمیکرد عجیب بود.