حرفهای شو؛
سارو؛ شاگردی دو قدم جلوتر از بقیه
کودکانه به سمت من آمد و با لکنت زبان گفت: سلام من دوشنبهها مدرسه آیلاند میروم و هر زمان که بیکار باشم مکانیکی میکنم.
به گزارش خبرنگار
خبرگزاری صداوسیما؛ پُرسان پُرسان همه مغازه دارها نشانی فرهاد را به من دادند؛ دانش اموزی که اوقات فراغتش را در باطری سازی استاد امیر سپری میکند.
علاقه به باطری و قطعات ماشین باعث شده است این پسر ۱۵ ساله کنار درس خواندن آموزش باطری سازی هم ببیند. میگوید بعد از شیوع بیماری کرونا اوقات فراغتش بیشتر شده برای همین به تشویق پدر و مادر تصمیم میگیرد کنار درس خواندن این مهارت را هم یاد بگیرد.
۶ ماه است که به این حرفه مشغول شده، اما پیشرفت بسیاری کرده و توانسته است نظر استاد امیر را به خوبی جلب کند. دوست دارد در آینده یک باطری ساز مشهور شود برای همین با دقت به صحبتهای استادکار، گوش و خواسته هایش را عملی میکند.
از او پرسیدم مهارت آموزی در باطری سازی تاثیر منفی در درس و مدرسه نداشته؟ در جواب گفت: نه اصلا! از وقتی به اینجا آمدم هم تمرکزم بیشتر شده و هم با علاقه بیشتری درس میخوانم، چون میخواهم در آینده یک باطری ساز تحصیل کرده باشم.
برای تکمیل گزارش حرفهای شو؛ راهی محله دیگری در غرب تهران شدیم. مشغول پرس و جو از مغازه دارها بودم. دنبال دانش آموز دیگری میگشتم که در تعطیلات تابستان به دنبال یادگیری مهارت است و در حین گفتگو با معازه دارها بودم که پسر بچهای ۱۳ ساله نزدیکم شد. در حالی که هول شده بود با لحن کودکانهای گفت: سلام خاله؛ من دوشنبهها مدرسه آیلاند دارم! ولی بقیه روزهای هفته مکانیکی یاد میگیرم. جواب سلامش را دادم و گفتم اسمت چیه؟ گفت: سارو
خوشحال از اینکه سوژه گزارشم در حال تکمیل شدن است از او خواستم با ما مصاحبه کند. با ذوق خاصی که در چشمان معصوم اش موج میزد قبول کرد تا سوژه اصلی گزارش ما باشد. راهی مغازه مکانیکی شدیم و از آقای عزیزی استادکار سارو برای ضبط گزارش اجازه گرفتیم.
همان ابتدا برایم جای سوال بود که آیا یک بچه ۱۳ ساله توان کار کردن در یک مکانیکی را دارد؟ همین سوال را از آقای عزیزی پرسیدم. او هم قاطعانه پاسخ داد: بله! کارهایی که در حد توانش هست انجام میدهد. علاقه زیادی به یاد گرفتن دارد در همین ۳ ماه تابستان اسم لوازم و قطعات ماشین را بخوبی یاد گرفته است. من هم کمکش میکنم تا بیشتر بیاموزد.
آقای عزیزی هم مثل سارو در همین سن و سال کسب مهارت در مکانیکی را آغاز کرده بود. او نزدیک به ۴۰ ساله است و موفق به تحصیلات دانشگاهی در این رشته فنی شده است.
میگوید نمیدانم چرا پدر و مادرها به کسب مهارت فرزندانشان بی توجه اند؟! اگر خدای ناکرده بچهای نتواند در درس و مدرسه موفق شود آن وقت تکلیفش چیست؟ اگر مدرک دانشگاهی یک دانشجو به کارش نیامد آن وقت باید چه کرد؟
با کلام گرمی که داشت، ادامه داد: سارو علاقه زیادی به ماشین و قطعات آن دارد. پدر و مادرش مرا میشناسند. اوایل تابستان بود که از من خواستند در مغازه به او مکانیکی یاد بدهم. من هم قبول کردم، چون خودم هم مثل سارو وقتی سوم راهنمایی بودم راهی مکانیکی شدم تا کسب مهارت کنم.
آقای عزیزی گفت: از والدینم ممنونم که مرا در مسیر مهارت آموزی هدایت کردند؛ حالا هم مدرک دانشگاهی دارم؛ هم استادکار هستم و هم درآمد خوبی کسب میکنم. چند شاگرد دارم و به آنها حقوق میدهم. مغازه مکانیکی هم برای خودم هست.
او در حین کار همین طور که قطعاتی از یک ماشین را میشست، ادامه داد: علت اصلی بیکاری در جامعه ما همین است. بیشتر جوانها فقط به دنبال مدرک هستند. من نمیگویم درس و دانشگاه بد است؛ نه خیلی هم خوب است، اما درس؛ مدرک و دانشگاه باید در کنار مهارت آموزی باشد. هر مهارتی از نقاشی و نجاری و ریخته گری تا مکانیکی و هزاران حرفه دیگر میتواند راهی برای بچههای مدرسه و دانشگاه باشد تا آنها در کنار تحصیل، کسب و کار و درآمد داشته باشند.
در ادامه با سارو هم کلام شدیم؛ از او خواستم تا در مقابل دوربین کارهایی را که در مکانیکی انجام میدهد تکرار کند.
لاستیک یک ماشین پژو را برداشت و گفت: قبل از آمدن شما داشتم این لاستیک را سرجایش میانداختم؛ آقای عزیزی به کمکش آمد و او توانست با دستان کوچک لاستیک ماشین را جاسازی و شروع به بستن پیچ و مهرههای چرخ کند.
تصویربرداری از سارو تمام شد؛ اما هنوز درباره موضوع؛ گزارش به جمع بندی نرسیده بودم. برای همین راهی مورد تازهای دیدیم. این بار به دنبال دانشجویی میگشتم که همراه درس؛ مهارت آموزی را هم با جدیت دنبال کرده و توانسته است به نتایج خوبی برسد. خوشبختانه بعد از یک ساعت جستجو سوژه پیدا شد.
محمد جوان بیست ساله در ترم یک دانشگاه مشغول به تحصیل در رشته برق است. دستگاهی به دست داشت و روی صندلی یک ماشین خارجی نشسته بود. جلو رفتم و سلام کردم؛ پرسیدم
شما مشغول چه کاری هستید؟ گفت: دیاگ ماشین میزنم؛ برق این ماشین دچار مشکل است با این دستگاه مشکل را برطرف میکنم.
همان ابتدا پرسیدم؛ تحصیلات دانشگاهی شما هم مربوط به همین کار است که گفت: بله. من از بچگی به ماشین علاقه زیادی داشتم برای همین از وقتی که ۹ سالم بود اوقات فراغتم در تابستان را به مغازه مکانیکی یکی از آشنایان میرفتم. از همان زمان خیلی چیزها یاد گرفتم؛ حالا هم مهارتم در رشته برق ماشین بسیار بالاست و از دیگر دانشجویان دو قدم جلوتر هستم.
همکلاسی هایم از مهارت بالایم تعجب میکنند. من هم در پاسخ به تعجب آنها میگویم: این مهارت بالا را مدیون همان تعطیلات تابستانی دوران مدرسه ام. همان وقتها که در مکانیکی آقا فردین شاگردی میکردم.
یاد سارو دانش آموز ۱۳ ساله مکانیکی آقای عزیزی افتادم. او گذشته محمد بود. شاگردی دو قدم جلوتر از بقیه!
گزارش: خانم فرزانه آذرفام