پخش زنده
امروز: -
سیاست آمریکا در منطقه دریای چین جنوبی، ایجاد و بلکه افزایش تنش میان چین و همسایگانش با هدف مهار هرچه بیشتر پکن و توجیه حضور نامشروع خود در منطقه است.
به گزارش سرویس پژوهش خبرگزاری صدا وسیما: فروپاشی اتحاد جماهیرشوروی و پایان نظام دوقطبی، تغییرات شگرف و متعددی در دو سوی عالم در پی داشت.
از یک سو واشنگتن سرمست از موفقیت در جنگ سرد، توهم ایجاد نظم نوین را در سرداشت، از دیگر سو، برخی قدرتهای نوظهور در عرصه بینالملل، به دنبال به چالش کشیدن جایگاه آمریکا بودهاند. چین، جدیترین رقیب نوظهور آمریکاست.
جمهوری خلق چین که میراث دار انقلاب کمونیستی دهقانان است، با نگرشی نوین که حاکی از کاهش اتکای به اصول مارکسیسم بود؛ به بازار آزاد و صنعتی شدن در لوای روابط نوین با همسایگان و به ویژه دنیای غرب روی آورد. نتیجه این نگرش نوین (پس از حدود سه دهه)؛ تبدیل چین به قدرت نوظهور اقتصادی - سیاسی در شرق آسیاست که در زمینههای متعدد با واشنگتن چالش دارد. دامنه این حوزههای چالشبرانگیز از تجارت تا مسائل سیاسی و امنیتی را در بر میگیرد. نتیجه این تنش و رقابت هم چیزی نیست مگر تضعیف هژمونی واشنگتن از سوی پکن!
آمریکا برای مهار این قدرت نوظهور و تداوم هژمونی خود در آسیای دور تلاش دارد با مغتنم شمردن فرصت ناشی از اختلافات تاریخی کشورهای دریای چین جنوبی، تنشها را در این منطقه تداوم و بلکه شدت بخشد. واقعیت این است که منطقه دریایی یادشده از مناظر مختلفی نه تنها برای پکن و واشنگتن، بلکه برای سایر بازیگران منطقهای نیز حائز اهمیت فراوان است. پژوهش حاضر تلاش میکند مهمترین مسائل مرتبط با این موضوع را بررسی کند.
اهمیت دریای چین جنوبی
منطقه چین جنوبی به دلایل مختلف از جمله منابع انرژی و قرار داشتن در مسیر حمل و نقل، برای کشورهای شرق آسیا به ویژه چین از اهمیت بسیاری برخوردار است. دریای جنوبی چین بخشی از اقیانوس آرام است که مساحتی در حدود سه و نیم (۵/ ۳) میلیون کیلومتر مربع از سنگاپور تا تایوان را در بر میگیرد و بعد از پنج اقیانوس جهان، بزرگترین منطقه دریایی است که صدها جزیره کوچک را در برگرفته است. این مجمعالجزایر کوچک که اسپراتلی و پاراسل نام دارد، از دهه ۱۹۷۰ به بعد محل اختلاف کشورهای منطقه بوده است. با وجود اینکه این جزایر عمدتا کوچک و خالی از سکنه هستند، احتمال وجود ذخایر عظیم نفت و گاز و قرار گرفتن در شاهراه ارتباطی، باعث بروز اختلافات میان این کشورها بر سر حاکمیت آن شده است. از لحاظ جغرافیایی دریای چین جنوبی نقش بسیار مهمی در ژئوپولتیک مناطق اقیانوس هند و آرام ایفا میکند. کشورهای برونئی، کامبوج، چین، اندونزی، مالزی، فیلیپین، سنگاپور، تایوان، تایلند و ویتنام در دریای چین جنوبی، مرز مشترک دارند. برآوردها حکایت از این دارد که در دریای چین جنوبی حدود ۱۱ میلیارد بشکه نفت و ۱۹۰ تریلیون متر مکعب گاز طبیعی وجود دارد.
ارزش مجموع کالاهایی که در سال ۲۰۱۶ از این منطقه حمل شد بالغ بر ۳٫۳۷ تریلیون دلار بود. این منطقه همچنین مسیر ۴۰% از تجارت گاز طبیعی مایع در سال ۲۰۱۷ بوده است؛ بنابراین دور از انتظار نیست که کشورهای چین، برونئی، اندونزی، مالزی، فیلیپین، تایوان و ویتنام بر سر مالکیت این منطقه اختلاف داشته باشند. اوایل دهه ۱۹۷۰ پس از آنکه روشن شد این منطقه مملو از منابع غنی طبیعی و قابلیتهای ماهیگیری است، این کشورها در خصوص جزایر و قلمرو دریایی این منطقه، به ویژه «جزایر اسپراتلی» (محل اختلاف چین با مالزی، فیلیپین، ویتنام و برونئی) ادعاهای خود را مطرح کردند. دولت چین که بخش هایی از منطقه مورد مناقشه را در اختیار گرفته، عمده منطقه را متعلق به خود می داند و تاکید می-کند مالکیتش بر این منطقه تاریخی بوده و به قرن ها پیش برمی گردد. همچنین وجود «تنگه مالاکا» در این منطقه که دو اقیانوس هند و آرام را به هم متصل کرده است، بر اهمیت استراتژیک آن افزوده است. علاوه بر مالاکا، تنگههای «سوندا»، «لومبوک» و «ماکاسار»؛ قابل کشتیرانی هستند که میتواند انگیزه برای تصاحب این جزایر و کنترل بر این تنگهها را دو چندان سازد. علاوه بر اینها دریای چین جنوبی بیش از ۲۵۰ جزیره صخره ای و مرجانی دارد که عمده آنها خالی از سکنه هستند؛ هرچند تعداد زیادی از آنان با جزر و مد دریا پدیدار و ناپدید می شوند؛ بنابراین موقعیت ممتاز این منطقه دریایی برای حمل و نقل کالا به اضافه بهرهمندی از ذخایر قابل ملاحظه نفت و گاز موجب افزایش تنش و اختلاف در منطقه شده و در نتیجه شرایط ویژه این منطقه حساس اکنون به کانون توجه ناظران و تحلیلگران مسائل منطقه تبدیل شده است.
اختلافات مرزی در دریای چین جنوبی
گرچه اختلافات در منطقه دریای چین جنوبی سابقه طولانی دارد، اما در سال های اخیر اختلافات به حد خطرناکی تشدید شده است. چین از سیاست درونگرایی به سیاست برون گرایی روی آورده و بر بخش اعظمی از دریای چین جنوبی ادعای مالکیت دارد. اجرای سیاست امنیتی جدید چین در هنگکنک نیز عامل دیگری در جهت تشدید تنش ها در منطقه است. از سوی دیگر سیاست ضد چینی کاخ سفید – چه در دوره ترامپ و چه اکنون - و دکترین نظامی ژاپن در دوره شینزوآبه موسوم به کواد بر اختلافات افزوده است. ژاپن در مورد جزایر «کوریل» با روسیه و جزایر «اوکینوتوریشیما» با چین، تایوان و کره جنوبی و جزایر «سینکاکو» با چین و صخره های «لیان کورت» با کره جنوبی اختلاف مرزی دارد. اکنون اختلاف با چین در مورد «سینکاکو» جدی ترین اختلاف مرزی در این منطقه به شمار می آید. خوشه جزایر سینکاکو در شرق دریای چین در فاصله ۱۲۰ کیلومتری از تایوان و ۲۰۰ کیلومتری ژاپن و ۲۰۱ کیلومتری چین واقع شده است. این مجموعه شامل هشت جزیره و بیش از ۳۵ صخره است. جزایر هشتگانه یادشده را هرکدام از کشورهای چین، ژاپن و تایوان به نام های مورد ادعای خود می نامند. این جزایر از سال ۱۸۹۵ در تصرف ژاپن قرار گرفته و به عبارتی ژاپن در جنگهای اول چین و ژاپن آنها را به عنوان اراضی بلاصاحب، تصرف کرده است.
چین معتقد است از سال ۱۵۰۰ میلادی، شواهد و نقشه ها و مدارک کافی بر چینی بودن این جزایر دلالت دارد. از طرفی مطابق قرارداد ۱۹۴۵ پتسدام، ژاپن باید تمام جزایر اشغالی را به جز چند جزیرهای که نام آنها در این پیمان آمده است، ترک می کرد. تایوان نیز به دلیل اینکه تنها ۱۲۰ کیلومتر با این جزایر فاصله دارد، جزایر را متعلق به تایوان می داند. مدعی دیگر فیلیپین است، که نزدیکی جغرافیایی به جزایر اسپراتلی را دلیل اصلی ادعای مالکیت بر بخشی از این مجموعه عنوان کرده است. فیلیپین و چین هر دو مدعی مالکیت سد ساحلی اسکاربورو (با نام چینی جزیره هوانگ یان) هستند که حدود ۱۶۰ کیلومتر با فیلیپین و ۸۰۰ کیلومتر با چین فاصله دارد. مالزی و برونئی نیز ادعای مالکیت بخشهایی از این منطقه را دارند. اختلافات مرزی یادشده در مواردی هم منجر به خشونت و درگیری شده است. برای مثال دولت فیلیپین در چند مورد با نیروهای چین، ویتنام و مالزی درگیر شده است.
ژوئیه سال ۲۰۱۲، چین شهر سانشا را رسماً تاسیس کرد – که مرکزش در جزایر پاراسل قرار دارد و به گفته چین، مسئول نظارت بر قلمرو این کشور در دریای چین جنوبی است. ویتنام و فیلیپین هر دو با این حرکت مخالفت کردهاند. اواخر سال ۲۰۱۲، ادعاهای اثبات نشده مبنی بر خرابکاری عمدی نیروی دریایی چین در دو کشتی تحقیقاتی ویتنامی، باعث برپایی چند رشته تظاهرات ضدچینی گسترده در هانوی و هوشی مین شد. ویتنام نیز از جمله کشورهایی بود که از زدن مهر روی گذرنامه های جدید چینی، که منطقه مورد مناقشه را بخشی از قلمرو این کشور نشان میداد، امتناع کرد. در نتیجه افزایش تنش ها در منطقه در مه ۲۰۱۴، راهاندازی سکوی نفتی چینی در آبهای اطراف جزایر پاراسل باعث درگیری چند قایق چینی و ویتنامی با هم شد.
آمریکا؛ نگرانِ رشد قدرت دریایی چین
در سال های اخیر چین تلاش کرده است به برتری نظامی آمریکا در شرق آسیا و احتمالا در سایر مناطق پایان دهد. این رویکرد، مقامات آمریکا را بر آن می دارد تا درباره چگونگی ارتباط امنیت نظامی با تجارت و سرمایه گذاری در این منطقه تجدید نظر کنند. مقامات آمریکا، متحدان خود را در سراسر جهان برای پیوستن به این تجدیدنظر فرا میخوانند. آمریکایی ها دریافته اند که توقف همه روابط تجاری با چین، راه حل نیست؛ زیرا نه ضروری است، نه عملی. با این حال، بی توجهی به قدرت گرفتن روز افزون چین نیز پاسخ مناسبی نیست.
رویای چینی «شی جین پینگ» رئیس جمهوری چین، این کشور را وارد عرصه جدیدی کرده است. ناظران معتقدند بر اساس این اندیشه، روش و رفتار چین «محکم و استوار و مقتدرانه» است و اکنون باید «در کانون تحولات جهان باشد». بر اساس این نگرش، چین بر مناطق وسیعی از دریای چین جنوبی ادعای حاکمیت دارد. شی جین پینگ با ایجاد نیروی دریایی نیرومند منطقه ای، در حال ایجاد توانمندی هایی است که در قالب دکترین چین یعنی «حفاظت از دریاهای باز» تعریف میشود. چین با کشتیسازی فراوان و استقرار ناوگان، کشتی های آبی- خاکی، شناورهای سطحی و زیردریایی و همچنین توسعه موشکی، انجام ماموریت های دوربرد و ساخت تاسیسات بی شمار در خارج از این کشور، عزم خود را برای ایجاد نیروی دریایی جهانی نشان داده است. اوت ۲۰۱۷، چین اولین پایگاه نظامی خارجی خود را در قاره سیاه (جیبوتی) افتتاح کرد که در تنگه باب المندب بین اقیانوس هند از یک طرف و دریای سرخ، کانال سوئز و دریای مدیترانه از طرف دیگر، قرار دارد.
به علاوه، چین یکی از بزرگ ترین ناوگان تجاری جهان و بزرگ ترین ناوگان ماهیگیری در آب های دور را در اختیار دارد و در کشتی سازی تجاری پیشتاز جهان است. اگر حضور دریایی آمریکا در مناطق راهبردی بیش از پیش دچار افول شود، زمانی نمی گذرد که چین برتری در کنترل دریاها را از آن خود سازد. طرح «یک جاده -یک کمربند» که مستلزم احداث زیرساخت های وسیع در سراسر جهان است؛ فرصت مناسبی به چین می دهد که از آن برای اتصال به تاسیسات مهم و همچنین بهبود استانداردهای فنآوری اطلاعات و پلتفرم های تجارت الکترونیکی استفاده کند. به هر روی واشنگتن با اطلاع از توانمندی های روزافزون چین، آن را قدرترین رقیب در منطقه برای به زیر کشیدن قدرت هژمون خود می داند و از این رو احساس نگرانی می کند. این نگرانی نیز امری مخفی نبوده، بلکه در چند سال اخیر شخصیت های مختلف آمریکایی اعم از مقامات رسمی تا علمی و حتی اسناد امنیت ملی، چین را بزرگ ترین دشمن توصیف کرده اند. بایدن، رئیس جمهور آمریکا با دشمن توصیف کردن چین، تلاش می کند در این زمینه میان هم پیمانان اروپایی اجماع ایجاد نماید و هزینه مقابله با چین را کاهش دهد. واشنگتن برای مقابله با پکن این سه مرحله را به اجرا در می آورد:
نتیجه عملیاتی مراحل سه گانه فوق، تمرکز نظامی واشنگتن در منطقه دریایی چین جنوبی است. پس باید گفت: اقدام آمریکا در زمینه افزایش حضور نظامی در شرق آسیا یا منطقهای که تحت عنوان هند - پاسیفیک شناخته میشود، در دو سطح قابل بررسی است: در سطح کلان با توجه به تغییراتی که در راهبرد نظامی آمریکا از سال ۲۰۱۲ رخ داد، قرار بر این شد که بیش از ۶۰ درصد ناوگان نیرویِ دریایی آمریکا در منطقه شرق آسیا مستقر شود. از آن سال به بعد آمریکاییها تلاش کردند بخش قابل توجهی از توانمندی نظامی دریایی خود را در شرق آسیا به ویژه در مناطقی مانند گوام، دریای چین جنوبی و مناطق پیرامونی آن و در اطرافِ ژاپن، کره جنوبی و همچنین کشورهای موسوم به ببرهایِ آسیا مستقر کنند. اما در سطح خرد، هدف آمریکا در دریای چین جنوبی عبارت است از مقابله با ادعاهای دریایی چین و همچنین تلاش این کشور برای تثبیت منطقه هشدار یا گشت هوایی بر فراز دریایی چین جنوبی؛ تا پکن نتواند در این مناطق ادعای حاکمیت یا سلطه کند. همین مسئله باعث شده در دریای چین جنوبی بارها بین ناوهای جنگی آمریکا، استرالیا و انگلیس با ناوهای چین درگیریهایی پیش بیاید. در حال حاضر آمریکاییها بخشی از ناوگان دریایی خود را در این منطقه به ویژه در تنگه تایوان و مناطق اطراف آن مستقر کرده اند.
تداوم و تعمیق اختلافات در منطقه چین جنوبی؛ مهمترین خواسته آمریکا
در چند سال اخیر و به موازات افزایش حجم صادرات کالاهای ساخت چین از یکسو و افزایش نیاز کشورهای منطقه به منابع انرژی از سوی دیگر، دریای چین جنوبی اهمیتی دوچندان پیدا کرده است. از آنجا که این دریا از مهمترین گذرگاههای تجاری و کشتیرانی در جهان است، هر کشوری که مالکیت آن را داشته باشد، میتواند بر رفت و آمدها و تردد کشتیها نظارت داشته باشد. این موضوع باتوجه به اهمیت انتقال انرژی از دریای جنوبی چین برای کشورهای منطقه از اهمیتی مضاعف برخوردار است. از زمان پایان جنگ سرد تاکنون، آمریکا به مدد متحدانش به ویژه ژاپن و کره جنوبی قدرت بلامنازع در اقیانوس آرام بوده است و همچنان درصدد است این موقعیت را حفظ نماید. در عین حال، چین هم به عنوان هژمون منطقهای بالقوه ظاهر شده و همین مسئله تنش بین پکن و واشنگتن در دریای چین جنوبی را عینیتر کرده است. تداوم تنش میان چین با همسایگانش موقعیت مطلوبی برای واشنگتن در این منطقه فراهم می کند. واشنگتن نه تنها علاقمند به دوام این تنش هاست، بلکه زمینه تشدید تنش را فراهم میآورد.
در سالهای گذشته آمریکا به همراه متحدان منطقهای خود در شرق آسیا از جمله ژاپن و استرالیا اقدام به برگزاری مانورهای مشترک دریایی نظامی کرده است تا نشان دهد آب های دریای چین جنوبی را بینالمللی قلمداد میکند. در واقع واشنگتن در اختلاف سرزمینی بین چین و همسایگانش در دریای چین جنوبی، از مواضع همسایگان چین دفاع میکند. آمریکا برای توجیه مداخله نظامی در دریای چین جنوبی به دفاع از ادعاهای سرزمینی همسایگان چین در این حوزه دریایی میپردازد. در همین زمینه، «کلی کرافت»، سفیر پیشین آمریکا در سازمان ملل متحد، ضمن حمایت از ادعای مالزی در برابر چین، موضع کوالالامپور را مطابق حقوق بینالملل توصیف کرد. از طرف دیگر اعلام حمایت آمریکا از تایوان مقابل چین سبب شده است جزیره تایوان نیز به نقطه داغ تنش در دریای چین جنوبی تبدیل شود.
جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا اخیرا به مناسبت چهل و دومین سالگرد تصویب قانون روابط با تایوان در مجلس سنای آمریکا، هیئتی غیررسمی را به نشانه تعهد آمریکا به تایوان در اختلافات این جزیره کوچک با پکن روانه تایوان کرد. به طور کلی آمریکا اهداف خود را در این منطقه با مجموعهای از اقدامات نظامی پیگیری میکند: ۱- حضور گسترده دریایی، ۲-افزایش همکاری دریایی با متحدان در منطقه، ۳- گشتزنی هماهنگ با کشورهای متحد در دریای چین جنوبی و مناطق پیرامونی آن و ۴- تمرینات و رزمایش مشترک با کشورهای متحد. آمریکا در سالهای اخیر پایگاههای نظامی هم در کشورهای سنگاپور، فیلیپین و ویتنام تاسیس کرده است. در همین راستا مقامات آمریکایی اعلام کردهاند «قرن بیست و یکم قرن اولویت آسیا و اقیانوس آرام برای آمریکاست.»
چند نمونه از اقدامات تنشآفرین واشنگتن در منطقه دریای چین جنوبی به قرار زیر است؛
جمعبندی
در دهههای اخیر چین به دلیل تجربه رشد بالای اقتصادی، نیاز روز افزونی به منابع انرژی پیدا کرده است که دریای چین جنوبی از این نظر (نفت و گاز) ذخایر ارزشمندی را در اختیار دارد. علاوه بر این، دریای چین جنوبی از لحاظ راهبردی و دفاعی نیز برای چینیها از اهمیت خاصی برخوردار است. وجود جزایر متعدد طبیعی و مصنوعی و نیز مسیرهای کشتیرانی در این منطقه سبب شده است نه تنها چین، بلکه دیگر کشورهای همسایه، مدعی مالکیت بر جزایر دریای چین جنوبی باشند. اهمیت ژئوپولتیک این منطقه و همچنین جلوگیری از تبدیل شدن چین به قدرت برتر (هژمون) موجب شده است، آمریکا با سوءاستفاده از اختلافات ارضی چین با همسایگانش در خصوص آبهای سرزمینی و جزایر این منطقه که سابقه تاریخی دارد، حضور نظامی را در این حوزه دریایی گسترش دهد و برای مهار نظامی پکن، همکاریهای سیاسی، اقتصادی و نظامی با کشورهای رقیب چین را در منطقه افزایش دهد.
به دیگر سخن سیاست آمریکا در منطقه دریای چین جنوبی، ایجاد و بلکه افزایش تنش میان چین و همسایگانش با هدف مهار هرچه بیشتر پکن و توجیه حضور نامشروع خود در منطقه است. مانورهای نظامی مشترک آمریکا در این دریا و حمایت گسترده از رقبای منطقه ای چین را میتوان در همین چارچوب ارزیابی کرد. پس دور از انتظار نیست که رقابت دو کشور (آمریکا و چین) به خصومت جدی در آینده نزدیک تبدیل شود.
پژوهشگر: مرتضی هوشیار