پخش زنده
امروز: -
جایگاه طالبان در عرصه حکمرانی آینده افغانستان، به خصوص نفوذ این گروه پس از امضای توافق صلح با آمریکا و فضای حاکم بر مذاکرات بین الافغانی افزایش یافته است.
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما؛ «محمد روحی» کارشناس مسائل افغانستان در یادداشتی نوشت، جایگاه طالبان در عرصه حکمرانی آینده افغانستان، به خصوص نفوذ این گروه پس از امضای توافق صلح با آمریکا و فضای حاکم بر مذاکرات بین الافغانی افزایش یافته است. طالبان در کوتاه مدت و در جریان مذاکرات بین الافغانی، بحث مشارکت در قدرت، در قالب به دست گرفتن کنترل برخی استان ها، در اختیار گرفتن اداره چند وزارتخانه، همکاری با دولت در برخی زمینهها را پیگیری میکرد. اما در مذاکرات مستقیم صلح با آمریکا ضمن عدم به رسمیت شناختن دولت فعلی افغانستان، خواستار تشکیل دولت جدیدی بر اساس الگوی پیشنهادی خودش شد؛ و این از نشانههای زیاده خواهی قومیتی این گروه میباشد که در آینده در صورت عدم توافق سایر گروهها و قومیتهای مختلف با طالبان بر سر موضوع مدل واحد، مشترک و همه شمول دولت جدید، شاهد خواهیم بود با توجه به جایگاه قوم پشتون طالبان اقدام به قبضه کامل قدرت در افغانستان خواهد کرد.
صلح آمریکا با طالبان
دولت آمریکا در بیست سال گذشته از سال ۲۰۰۱ تا کنون (۲۰۲۱ میلادی) مکرر به شهروندان خود درباره جنگ افغانستان دروغ گفته است. مقامات نظامی و سیاسی آمریکا به دروغ به شهروندان این کشور گفتند که همه چیز در افغانستان به خوبی پیش می رود. اما مدت ها است که سیاست مداران و تحلیل¬گران آمریکا به این نتیجه رسیده اند که بحران افغانستان راه حل نظامی ندارد. حتی آنان قدم پا را از این فراتر گذاشته و به این باور رسیده اند که ادامه جنگ در افغانستان، به ضرر آمریکا است. البته این سخن به معنای این نیست که آمریکا پس از این، اهداف راهبردی در افغانستان ندارد. آمریکا با مشکلات دیگری، چون توسعه روز افزون چین روبرو است که این مسئله برای واشنگتن، مهم تر از مسائل افغانستان است؛ لذا مقامات این کشور تصمیم گرفتند که مسئله افغانستان را از راه سیاسی حل کنند.
افزون بر این، دولت دونالد ترامپ، عمدتاً بر مسائل اقتصادی تمرکز کرده بود و کمتر به جنگ¬های برون مرزی توجه می کرد. این موضوعات دست به دست هم داد تا آمریکا به استقبال از مذاکرات صلح افغانستان برود. دولت ترامپ در جولای ۲۰۱۸ میلادی مذاکرات مستقیم با طالبان را بدون حضور دولت افغانستان آغاز کرد. این اقدام یک چرخش قابل توجه در سیاست آمریکا به حساب می آمد. سپتامبر ۲۰۱۸ میلادی مایک پمپئو وزیر خارجه وقت آمریکا، زلمی خلیل ¬زاد سفیر سابق این کشور در افغانستان را به عنوان نماینده ویژه آمریکا در امور صلح افغانستان منصوب کرد.
از آن زمان به بعد، خلیل زاد ملاقات ¬های متعددی با نمایندگان طالبان داشته است. وی در سپتامبر ۲۰۱۹ میلادی تأیید کرد که دو طرف درباره اصول مورد مذاکره به توافق رسیده اند. مشخص است اقداماتی که آمریکایی ها در مورد مذاکرات صلح انجام دادند یک بازی اطلاعاتی- انتخاباتی بود. در واقع، دولت ترامپ در پی بازی های انتخاباتی و فرصت سازی های انتخاباتی برای مجاب کردن افکار عمومی مردم آمریکا بود تا در انتخابات ریاست جمهوری آن کشور به وی را دهند، اما به دلایل مختلف در این هدف خود موفق نشد.
از آن جایی که آمریکاییها در موضوع دولت سازی در افغانستان ناکام ماندند، تلاش کردند با مهار و کنترل رفتار خشونت بار طالبان، آنها را وارد یک فرآیند سیاسی کنند و از آن به عنوان یک دستاورد سیاسی و امنیتی برای خود در افغانستان یاد کنند. در واقع، آمریکاییها میخواهند از رویکرد نظامی خارج و به فاز سیاسی وارد شوند.
در ضمن، آمریکاییها به این نتیجه رسیده اند که با جنگ نمیتوانند طالبان را از بین ببرند و به همین علت حاضر شدند مذاکره کنند. آمریکا برآورد می¬ کرد که طالبان بیشتر از این نمیتواند در شهرها و ولایات پیشروی کند. یعنی طالبان دیگر به لحاظ نظامی نمیتواند حکومت را به دست گیرد و از حمایت مردمی و نیز توانایی کشورداری، مدیریت جامعه و تأمین بودجه نیز برخوردار نخواهد بود. اما در عمل همه برآوردهای آمریکا غلط از آب درآمد.
آمریکا در زمان ریاست جمهوری اوباما و اجرای راهبرد موسوم به «سیاست آف - پاک» متوجه شد که خروج همه جانبه آمریکا از افغانستان باعث ایجاد خلاء قدرت در افغانستان خواهد شد، لذا در اواخر دوران ریاست جمهوری وی، کنگره آمریکا تصمیم گرفت که کاخ سفید رویکرد کاهش نیروها را جهت کاهش تلفات جانی و هزینه های مالی در افغانستان پیش بگیرد. این رویکرد در دولت ترامپ نیز پیگیری شد؛ بنابراین کاهش نیروها از جمله استراتژی ¬های آمریکا در مذاکرات صلح محسوب می¬ شود.
اظهارات علنی آمریکایی ها درباره جدول زمانی خروج و هم چنین تصمیم های قبلی آمریکا برای خروج از افغانستان، همگی طالبان را به این نتیجه رساند که زمان به نفع آنها می گذرد. این موضوع باعث شد که طالبان هم چنان موضع اولیه خود را حفظ کرده، انجام مذاکرات با دولت اشرف غنی را نپذیرفته و به اتحاد دیرینه خود با گروه های شبه نظامی، چون القاعده ادامه دهند.
به ادعای آمریکا برای مقابله با تهدیدات القاعده در افغانستان، ادامه محدود مداخله نظامی و اطلاعاتی آمریکا در آن کشور تا زمانی که دولت آینده افغانستان بتواند توانایی خود را در جلوگیری از بروز چنین حملاتی نشان دهد، ضروری است. اندازه این حضور می تواند بر اساس عملکرد نیروهای امنیتی افغان و دامنه تهدیدات تروریستی، متغیر باشد.
در واقع، دسترسی دائم آمریکا به افغانستان به بهانه مبارزه با تروریسم و قابلیت اعمال قدرت سخت در این کشور از استراتژی های اصلی آمریکا در مذاکرات صلح بود. برای عملیاتی کردن این موضوع، واشنگتن در گام اول، کوشید رهبری طالبان را مجاب کند که آمریکا تا زمان رسیدن به یک نتیجه مطلوب، به عملیات نظامی ادامه دهد. در گام دوم، راهبرد ایجاد شکاف در طالبان پیگیری شد و آمریکا تهدید کرد که اگر رهبری طالبان حاضر به توافق نشود، در آن صورت واشنگتن به دنبال انجام مذاکرات جداگانه با رهبران، فرماندهان و سایر جناح¬های طالبان خواهد بود.
به این ترتیب، این احتمال وجود داشت که شماری از رهبران طالبان که بیشتر در معرض حملات نیروهای آمریکایی و افغان قرار گرفته اند، ممکن است بخواهند در ازای برخورداری از مصونیت و هم چنین دسترسی به پست های دولتی در نظام فعلی افغانستان، بیعت خود را با سران این گروه تغییر دهند.
احتمال به وجود آمدن هر نوع شکاف در درون ائتلاف طالبان، رهبران این گروه را مجبور میساخت تا درباره موضع سیاسی خود در میز مذاکره تجدید نظر کنند. هم¬چنین مذاکره کنندگان کاخ سفید در جریان گفتگوها تلاش کردند که طالبان را مجاب سازند که برای نظارت بر روند اجرای توافقنامه، حضور آمریکا در افغانستان ضروری است.
یکی از راهبردهای کلان آمریکا در مذاکرات، راهبرد تداوم دسترسی در افغانستان در هر شرایطی است. این دسترسی میتواند دسترسی به ساختار سیاسی، دسترسی امنیتی - اطلاعاتی، دسترسی نظامی یا دسترسی به منابع و معادن استراتژیک افغانستان باشد. یکی از سیاستهای آمریکا برای تحقق این راهبرد، ایجاد بستر و بهانه برای تداوم مداخله در افغانستان است.
برای درک این موضوع نیاز است به رفتارشناسی قدرتهای جهانی توجه کنیم. برای مثال در سال ۱۹۴۷ میلادی که استعمار انگلستان از شبه قاره هند خارج شد، با تقسیم این منطقه، عملاً کاری کرد که همواره بحران در این منطقه وجود داشته باشد. در مثالی دیگر، پس از آنکه آمریکا در اوت سال ۲۰۱۰ میلادی نیروهای نظامی خود را از عراق خارج کرد، پس از مدتی با حمایتهای پنهانی آمریکا، گروه تروریستی داعش شکل گرفت و آمریکا به بهانه مقابله با داعش، مداخله نظامی خود در عراق و سوریه را افزایش داد.
آمریکا با مشروعیت بخشیدن به طالبان، این گروه را در برابر دولت افغانستان قرار داده است. آمریکا با راهبردها و طرحهای متفاوت، یک هدف را در افغانستان دنبال می کند و آن این که نباید صلح و ثبات در این کشور برقرار شود. بهانه مداخله آمریکا در افغانستان مبارزه با تروریسم بود، اما زیر نظر قرار دادن قدرتهای نوظهور منطقه شامل روسیه، چین و ایران از دلایل اصلی مداخله این کشور در افغانستان میباشد.
یکی از دلایل اصلی مذاکرات واشنگتن با طالبان همین موضوع نظارت بر رقیبان آمریکا در منطقه است. در این میان این احتمال وجود دارد که آمریکا از مذاکره با طالبان قصد روی کار آوردن تدریجی یک دولت دست نشانده در افغانستان را داشته باشد که هم دستورات واشنگتن در داخل این کشور را به اجرا بگذارد و هم از گسترش نفوذ رقیبان آمریکا در منطقه جلوگیری کند.