تفاوت وابستگی و حمایت در تربیت فرزندان
افراط و تفریط و تفاوت نسلها در سبک تربیتی فرزندان تناقض هایی بوجود می آورد.
به گزارش
خبرگزاری صداوسیمامرکز کردستان ، افراط و تفریط و تفاوت نسلها در سبک تربیتی فرزندان موجب بروز تناقضهایی شده که ممکن است در شکل گیری شخصیت فرزندان و تمایلشان به رفتارهای پرخطر در آینده تأثیرگذار باشد.
امروزه بخش زیادی از والدین ایرانی عمیقاً درگیر سبکهای تربیتی ناکار آمد هستند که در نهایت خروجی آن فرزندانی است که توانایی تحمل کوچکترین ناکامی را نداشته و به محض برخورد با مشکلات زندگی دچار خودتخریبی و رهیافتهای ناسالم میشوند.
باید گفت بخش مهمی از رفتارهای پرخطر ، مصرف مواد مخدر ، درگیری و پرخاشگری با خانواده و در اجتماع در میان نوجوانان ایجاد شده است و این وضعیت نسبت به چند دهه قبل افزایش یافته است.
سؤال اصلی این است که چرا اینگونه شد؟
این مسئله را میتوان در ابعاد مختلفی مورد بررسی قرار داد ؛ ما در این گزارش به بررسی جنبه خانوادگی این موضوع میپردازیم. در همین راستا گفت و گویی را با کاوه قادری محقق روانشناسی و رئیس مرکز مشاوره دانشگاه کردستان انجام دادیم.
چه تفاوتی میان سبکهای تربیتی فرزندان در نسلهای امروزی و گذشته وجود دارد؟
قادری: در نسلهای گذشته سبک تربیتی فرزندان اغلب مبتنی بر روشهای سخت گیرانه و در برخی موارد غفلت و کم توجهی بود که دلیل این مسئله را میتوان در تعداد بالای فرزندان، کمبود انتظارات از والدین و یکدستی فرهنگی در زمینه تربیت فرزندان دانست، به گونهای که برخی والدین تنبیه بدنی فرزند توسط معلمان را نیز امری پذیرفته شده میپنداشتند؛ این سبک تربیتی دارای تبعات فراوانی است و نقدهای زیادی بر آن وارد است.
اما برخلاف تصور عمومی ، امروزه نیز سبک تربیتی سالم ، پخته و رشد یافتهای در جامعه ما غالب نیست و بخش عمدهای از والدین در ابعاد دیگری از تربیت فرزند دچار افراط شده اند که این امر آسیب زاست و آن توجه بیش از اندازه و ایجاد وابستگی بیمارگونه در فرزندان است.
تصور کنید کودکی ۸ ساله در هفته مجبور است در ۵ تا ۸ کلاس آموزشی مختلف شرکت کند؛ کوچکترین امور مربوط به خود را خود انجام نداده و والدین تمامی کارهایش را انجام داده اند.
بی شک تحت تأثیر اضطراب والدینی قرار دارد که از جدایی و استقلال وی به شدت هراس دارند و با انجام کارها به جای فرزند و توجه بیش از حد ، او را دچار یک ناپختگی شخصیتی میکنند که بعدها توان انجام کوچکترین امور مربوط به خود را به تنهایی نداشته و از جامعه و اطرافیان انتظار دارند همانگونه که والدین او امور را برایش فراهم کرده اند، آنها نیز او را ناکام نگذارند؛ اما از آنجا که دنیا لزوماً جایی نیست که تمام خواستههای ما را به موقع و به میزان کافی برآورده کند، این افراد به جای روبه رو شدن با چالشها و سختی ها، به مکانیسمهای پر خطری دست میزنند تا از این احساس ناکامی بگریزند و اینگونه است که نوجوان به محض جدایی از خانواده و حضور در جامعه درگیر اعتیاد، رفتارهای پرخطر و حتی افسردگی و اضطراب میشود.
برخی از آنها نیز دارای جنبههایی از خودشیفتگی میشوند و اهمیت و جایگاه خود را فوق العاده میدانند و متوقعانه این پیام را به اطرافیان میدهند که من بهترین هستم و شما باید به بهترین بودن و جایگاه من همانگونه که من تصور میکنم احترام بگذارید، در غیر این صورت شما انسانهای بی درک و سطح پایینی هستید. حتی شاید این پرخاشگری و خشم را نیز نثار والدین خود کنند. این تناقضها ممکن است در روابط فردی، اجتماعی و حتی زندگی زناشویی نیز خود را نشان دهد.
پس سبک رفتار و نوع تربیت والدین در شکل گیری شخصیت فرزند اثرگذار است؟
قادری: در اینجا میتوان گفت: که سبک تربیتی نادرست از سوی والدین، کودکانی ساخته که نه محبت اصیل را دریافت کرده اند و نه برای ناکامیهای طبیعی زندگی آمادگی دارند، در چنین حالتی طبیعی است که پیامدهای آن بر تمامی وجه زندگی نسلهای آینده نیز تأثیر خواهد گذاشت.
آیا تفاوتی میان حمایت و وابستگی از سوی والدین برای فرزندان وجود دارد؟ والدین چگونه باید این تفاوت را بفهمند؟
قادری: مرز میان وابستگی و حمایت در این است که در وابستگی، والدین به جای فرزند کاری انجام میدهند که خود فرزند قادر به انجام آن است و اجازه کوچکترین کنش و ناکامی به فرزند داده نمیشود و هیچ استقلالی ندارد.
اما در حمایت از فرزند ، در عین محبت اصیل و کافی ، این اجازه و فضا به او داده میشود تا امور مربوط به خود را خود به انجام برساند و در این مسیر در مواقعی از فرزند حمایت میشود که واقعاً به تنهایی توانایی روبه رو شدن و انجام آن را نداشته باشد.
در پایان به شما پیشنهادهایی ارائه میکنیم که با در نظر گرفتن آنها میتوانید سبک مناسب تربیتی را برای فرزند خود اتنخاب کنید تا فردی مستقل و توانا را تربیت کنید.
فرزند خود را در مسیر مسئولیت پذیری قرار دهید
کودکان، مشتاقِ حد و مرزهایی هستند که به آنها امکان درک و مدیریت دنیایی را که اغلب باعث سردرگمیشان میشود، بدهد. حدود و مرزهایی را مشخص کنید که در آن محدوده فرزندتان بتواند با آرامش به کشف علایقش بپردازد، با این کار عشق خود را به او نشان میدهید.
هدف کودک خردسال شما در زندگی این است که به موجودی مستقل تبدیل شود. پس هنگامی که از لحاظ رشدی به مرحلهای رسید که توانست اسباب بازیهایش را در سر جای خود قرار دهد، بشقابش را از روی میز غذا بردارد و ببرد و خودش لباس و کفشش را بپوشد، بگذارید این کارها را خودش انجام دهد. سپردن مسئولیت به بچهها برای عزت نفس آنها و سلامت روانی شما لازم است.
همه چیز را حل شده و درست در اختیار فرزند خود نگذارید
فرصت پیداکردن راهحل را به صورت انفرادی به فرزندتان بدهید. زمانی که ناکامیِ کوچکِ کودک تان را با عشق تصدیق میکنید بدون اینکه بلافاصله وارد عمل شوید تا نجاتش بدهید، به او سرسخت بودن و اتکای به خود را میآموزید که در نهایت به قدرت استقلال وی کمک کرده اید.
تربیت معادل با تنبیه نیست؛ شایستگی و احترام را به فرزندتان بیاموزید
اعمال محدودیتها و قوانین در حقیقت به معنای آموزش کودک دربارهی نحوه رفتار در دنیا و کمک به او است تا انسانی شایسته و باملاحظه باشد و به خودکنترلی دست پیدا کند.
به او بگویید آدم خوب کیست. به آنها توضیح دهید چرا ارزشها مهم هستند؛ این کار را زود آغاز کنید، برای مثال زمانی که داستان قبل از خواب را برایش میخوانید از کودک تان بپرسید که کدام شخصیت مهربان است یا بدجنس ؟ و بررسی کنید که چرا اینطور فکر میکند.
وقتی شما آدم مهربان ، بخشنده ، صادق و مؤدبی هستید افراد در کنارتان احساس خوبی خواهند داشت. مهمتر اینکه شما درباره خودتان احساس خوبی خواهید داشت، با این کار این حس را نیز به فرزند خود منتقل میکنید.
در پایان میتوان گفت ابعاد مختلفی در تربیت فرزندان وجود دارد که میتواند در شکل گیری شخصیت او در آینده و حضورش در جامعه اثرگذار باشد. یکی از مهمترین عوامل ، والدین و نحوه رفتار آنها با فرزند است. لازم است والدین نسبت به علایق و خلق و خوی کودک خود آشنا باشند و اگر میخواهند فردی مسئولیت پذیر و با اخلاق را تربیت کنند، به مرور و با کارهایی حتی کوچک و جزیی حس اعتماد به نفس و استقلال را در او ایجاد کنند.