پخش زنده
امروز: -
گورستان تاریخی جوی هرهر در یزد در کشاکش دعواهای مالکیتی، روز به روز ویرانتر میشود.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز یزد، در یکی از روزهای سرد زمستان، از کنار برج ساعت مسجد جامع یزد، وارد خیابان مهدی میشوم؛ مقصد همان ابتدای خیابان است. منطقه وسیع حصار کشی شدهای که اطراف بقعه فاطمه کربلایی را پوشانده و کمتر کسی از اوضاع آن طرف دیوار خبر دارد.
روبروی بقعه، دیواری شبیه به یک پستو، کشیده شده است؛ که در نگاه اول چیزی جز نخالههای شهرداری به چشم نمیخورد. کنجکاوی مرا از کنار این نخالهها میگذراند تا مسیر پنهانی را به سمت یک بنای بزرگ تاریخی نشانم دهد. آنچه که میبینم باور نکردنی است؛ بنای خشتی عظیمی شبیه به یک کاروانسرای بزرگ که رواقهای کوچک زیادی در اطرافش وجود دارد.
در میان این بنا، ساختمانهای کوچکی که به سبک معماری زیبایی ساخته شده اند، مرا به سوی خود جذب میکنند؛ روی زمین، سنگهای کوچک و بزرگی دیده میشود، نوشتههای روی سنگ ها، شنیده ام را مستند میکنند که این جا یک قبرستان قدیمی است.
گورستان تاریخی جوی هرهر، گنجی بدون حفاظ
اطرافم را نظاره میکنم؛ سکوت ترسناکی در این مکان حاکم است، قبل از بیرون رفتن، تعدادی عکس میگیرم. از سنگهای مرمری که روی قبور است، میتوان قدمت این جا را به بیش از ۲۰۰ سال پیش تخمین زد. سنگهایی زیبا و باارزش، با نقشهای خاص که متاسفانه تعداد زیادی از آنها شکسته شده است. برخی رواقها در و پنجره دارند، اما برخی از آنها تخریب شده اند و تنها سقف و دیواری از آثارشان باقی مانده است. تاریخ یادگاریهای روی دیوار میگوید که قبل از من چه کسانی به اینجا پا گذاشته اند و از تعداد ته سیگارها و سرنگ و دیگر آثار، میتوان فهمید که این جا، جای امنی برای ماندن نیست.
ترس مرا از مسیری که آمده ام برمی گرداند؛ اما در طول مسیر به سوالاتی فکر میکنم که باید دنبال پاسخ هایش گشت. سوالاتی از قبیل اینکه چرا این مکان تاریخی برای عموم مردم، ناشناخته و پنهان است؟ چرا کسی به این مکان رسیدگی نمیکند؟ و آیا چه کسی مسئول رسیدگی به اینجاست؟
از لابه لای نخالهها خود را به بانوانی که در بقعه فاطمه کربلایی در حال زیارت هستند، میرسانم. در مورد آن مکان سوال میکنم؛ جز دو نفر، بقیه بی خبر هستند. پیرزنی در حال ذکر خواندن، صدایش را بلند میکند و میگوید: آن مکان، قبرستان جرهر است در آنجا بزرگان یزد به خاک سپرده شده اند، اما متاسفانه چند سالی ست متروکه شده و کسی جرات نمیکند به آنجا برود تو چطور تنها به آنجا رفتی؟ زن جوانی هم میگوید: قبر آقابزرگ من در آن محل دفن است، اما چون حالا پاتوق معتادان است؛ ما به آنجا نمیرویم و از همین جا برایش فاتحه میخوانیم؛ اگر دقت کرده باشی، تعداد زیادی از سنگهای تاریخی را برده اند و اصلا جای مناسبی برای تردد خانوادهها نیست.
ضرورت توجه به حریم شهر جهانی یزد
تحقیقاتم را در مورد مکان پر رمز و رازی که به آن رفتم شروع میکنم؛ متوجه میشوم که نام اصلی این گورستان تاریخی، جوی هرهر است که عامه مردم آن را به صورت مخفف، جرهر تلفظ میکنند. وسعت این بنا بیش از ۵۲ هزار متر مربع است و در حریم ثبت جهانی شهر یزد واقع شده است. با توجه به اینکه قوانین جهانی مرتبط با حریم گذاری، مراقبت از بناهای تاریخی و پیرامون آنها را الزامی میداند و بیش از سه سال از ثبت جهانی شدن شهر یزد میگذرد، انتظار میرود به این مکان توجه شود. این موضوع آنقدر ارزش دارد که برای پیگیری به سراغ مسئولان بروم.
با هماهنگیهای قبلی، مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان را به این مکان تاریخی دعوت میکنم. فاطمی با چند کارشناس برای بازدید این مکان میآید.
سید مصطفی فاطمی میگوید: این مجموعه متعلق به دوره صفویه است و سنگ قبرهایی از دوره صفویه تا عصر حاضر به صورت لوحهای و صندوقی وجود دارد و بقایای پنج آرامگاه خصوصی نیز در این مکان باقی مانده است، اما بقیه عناصر وابسته به مزار مانند غسالخانه از بین رفته اند.
وی میافزاید: شکل و نوع ساختمانهای این گورستان، بازگو کننده معماری دوره قاجار و پهلوی است. متاسفانه به علت کم توجهی ها، بخشی از آثار تاریخی آن نابود شده است، اما در تلاش هستیم اینجا را به عنوان یک مجموعه تاریخی به ثبت آثار ملی برسانیم تا بتوانیم از قسمت های باقیمانده بنا محافظت کنیم.
همان قدر که حرفهای مدیرکل میراث، امید آفرین است، حرفهای چند مرد مسن که در کنار بقعه نشسته اند، نگران کننده است، آثار به جا مانده در رواقها حرف هایشان را تایید میکند. محمد حسن میگوید: سالهاست که قرار است این مکان را به ثبت برسانند، ولی در عمل کاری نمیکنند؛ شما باید به دنبال یک متولی خاصی باشید که به وضعیتش رسیدگی کند. سید رضا میگوید: وقتی اینجا حتی در و نگهبان ندارد، هرکس دلش بخواهد میآید و هرچیز قیمتی که خواست بر میدارد. بیشتر شبها هم اینجا مکانی برای معتادان و کسانی است که جا و مکانی برای خواب ندارند.
مجموعهای تاریخی در کشمکش مدعیان بی عمل
بعد از پرس و جو از مردم محل، پیرمردی مرا به سوی یک متولی که رئیس هیئت امنای این قبرستان است راهنمایی میکند؛ اما متاسفانه هیچکدام پاسخگو نیستند. به ناچار به اداره اوقاف و امور خیریه شهرستان یزد میروم؛ کاظمی، رئیس این اداره میگوید: ما ادعای وقفیت داریم، روال قانونی در حال طی شدن است و برای اخذ سند موقوفه پیگیر هستیم.
او میافزاید: البته شهرداری هم ادعای مالکیت دارد و ما باید با آنها این موضوع را حل کنیم تا بتوانیم از این قبرستان محافظت کنیم.
در ادامه پیگیری به سازمانی در انتهای خلدبرین یزد میروم. در آنجا با مرادی رئیس سازمان آرامستانهای یزد گفتگو میکنم.
او مستنداتی را به من نشان میدهد و میگوید: این قبرستان از ۳ قسمت تشکیل شده، یک قسمت از آن، قبرستان انجمن کلیمیان است که سند مالکیت دارد، قسمتی هم که دیوار کشی شده طبق کارشناسی اداره ثبت، متعلق به شهرداری است. اما بخش مهم آن توسط آقای رسولیان خریداری شده است و این احتمال وجود دارد که این زمین را وقف کرده باشد.
رئیس سازمان آرامستان های یزد میافزاید: در حال حاضر هیچ سندی در مورد اینکه این مکان موقوفه است، وجود ندارد و اگر ادعای اداره اوقاف، صحت داشته باشد باید مستندات را رو کنند. این قبرستان در حال حاضر بلا استفاده است و طبق قانون، گورستانهای متروکه، متعلق به شهرداری هستند.
خزان جوی هرهر، در انتظار وعدههای بهاری
حالا علت بی سروسامانی این مکان تاریخی مشخص شد؛ اختلافی که برسر مالکیت قبرستان بین دو اداره اوقاف و شهرداری پیش آمده و در حال حاضر این مکان هیچ متولی برای ساماندهی ندارد.
با یکی از اعضای شورای اسلامی شهر یزد صحبت میکنم تا شاید شورا بتواند این اختلاف را حل کند، الهه جورابی میگوید: در حال حاضر به علت شیوع ویروس کرونا جلسات شورا لغو شده است.
او مرا به سمت شهرداری تاریخی هدایت میکند. کشفی پور، مدیر منطقه تاریخی شهرداری یزد میگوید: بررسیهای لازم انجام شده و سند در شرف صدور است تا این مجموعه به صورت یکپارچه در اختیار شهرداری قرار گیرد. او میافزاید: در تلاش هستیم که این مکان به عنوان یک مجموعه فرهنگی مورد استفاده شهروندان باشد؛ عملیات اجرای آن در سال آتی اجرا خواهد شد تا ارزش آن هم حفظ شود.
وعدهای که عملی شد
چند روز از پیگیری هایم گذشته است و حالا خبر ثبت شدن قبرستان تاریخی جوی هرهر را میشنوم. خبر خوشحال کنندهای که مرا تا همان محل میکشاند.
از همان ابتدای ورود به قبرستان با یک در فلزی بزرگ مواجه میشوم که با زنجیری فلزی قفل شده است. سراغ کلید را از یک رهگذر میپرسم او مرا به سوی نگهبانی راهنمایی میکند.
نگهبان که در را باز کرد تغییری مشاهده نمیکنم. او میگوید: ما این در را فقط پنجشنبه و جمعهها باز میکنیم و از این مکان محافظت میشود.
حالا از میان وعدههای مسئولان، یکی از آنها عملی شده است؛ به تابلوی میراث فرهنگی نگاه میکنم که شناسنامه این اثر تاریخی است و متنی که زیر آن نوشته شده، هرگونه دخل و تصرف در این بناها پیگرد قانونی دارد.
نویسنده: زهرا گنجعلی