خطبه ۴۴ از کتاب ارزشمند نهج البلاغه را در این مطلب وب گردی دنبال کنید.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما؛ در این مطلب وب گردی قصد داریم، خطبه شماره ۴۴ از کتاب ارزشمند نهج البلاغه با ترجمه محمد دشتی را مرور نماییم، ضمنا صوت خوانش حکمت و ترجمه آن ضمیمه شده است.
در سال ۳۷. هجرى یکى از فرمانداران امام به نام مصقلة بن هبیرة، اسیران بنى ناجیه را از فرمانده لشکر آن حضرت خرید و آزاد کرد، امّا وقتى از او غرامت خواستند به طرف معاویه فرار کرد:
خدا روى مصقله را زشت گرداند، کار بزرگواران را انجام داد، امّا خود چونان بردگان فرار کرد، هنوز ثنا خوان به مدّاحى او برنخاسته بود که او را ساکت کرد، هنوز سخن ستایشگر او به پایان نرسیده بود که آنها را به زحمت انداخت. امّا اگر مردانه ایستاده بود همان مقدار که داشت از او مى پذیرفتیم و تا هنگام قدرت و توانایى به او مهلت مى دادیم.
۴۴- و من کلام له (علیه السلام) لما هرب مصقلة بن هبیرة الشیبانی إلى معاویة، و کان قد ابتاع سبی بنی ناجیة من عامل أمیر المؤمنین علیه السلام و أعتقهم، فلما طالبه بالمال خاس به و هرب إلى الشام: قَبَّحَ اللَّهُ مَصْقَلَةَ فَعَلَ فِعْلَ السَّادَةِ وَ فَرَّ فِرَارَ الْعَبِیدِ فَمَا أَنْطَقَ مَادِحَهُ حَتَّى أَسْکَتَهُ وَ لَا صَدَّقَ وَاصِفَهُ حَتَّى بَکَّتَهُ وَ لَوْ أَقَامَ لَأَخَذْنَا مَیْسُورَهُ وَ انْتَظَرْنَا بِمَالِهِ وُفُورَهُ.