بزرگمردی که به تنهایی مقابل سیاست انگلیس ایستاد
کدام بزرگمرد با ایستادگی خود، سیاست انگلیسیها مبنی بر "یا با ما یا علیه ما" را خنثی و نخستین نیروی دریایی ایران را نیز تأسیس کرد؟
به گزارش گروه وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، میرزا محمدتقی خان فراهانی یکی از دشمنان انگلیس در ایران بود.
کشور ما در تاریخ چند هزار ساله خود، مفاخر و بزرگان زیادی را تربیت کرده و رشد داده است. این بزرگان در همه زمینهها فعالیت داشتند؛ در زمینههای نظامی، سیاسی، پزشکی و اجتماعی. یکی از این بزرگان که مایه غرور برای ایران بوده، امیرکبیر است.
نام او میرزا محمد تقی خان فراهانی و ساکن یکی از محلههای شهر اراک بود؛ پدرش «کربلایی قربان» آشپز «میرزاعیسی قائممقام اول» بود، میرزا تقیخان در ابتدای جوانی منشی و محرم اسرار میرزا بزرگ پدر قائممقام ثانی بود؛ او در سالهای ابتدایی سلطنت ناصرالدین شاه به عنوان صدر اعظم او انتخاب شد و با عزت الدوله خواهر ناصرالدین شاه ازدواج کرد.
در تاریخ از امیرکبیر به عنوان فردی مقید و مذهبی نام برده شده که احترام خاصی برای علمای دین قائل بود، با این حال اعتضادالسلطنه گفته بود که به شدت با عالمان خشک و زاهد مسلک که نسبت به اوضاع زمانه بی تفاوت بوده اند، مشکل داشت.
مدارس و مساجد بسیاری در دوران او ساخته شد که از جمله آنها میتوان به مدرسه شیخ عبدالحسین در بازار تهران و امامزاده زید و دارالفنون تهران اشاره کرد؛ او همچنین چاپخانهها را از چاپ آیات قرآن بر کاغذهای باطله منع کرد تا به قرآن اهانت نشود.
در زمان حکومت او شرب خمر ممنوع شد و مجازاتهای سنگینی برای افراد مستی که در خیابانها عربده کشی و قمه کشی میکردند، در نظر گرفته شد.
مهمترین اتفاق زمان امیرکبیر را شاید بتوان مبارزه با فرقه ضاله بهائیت دانست؛ علی محمد باب، رئیس این فرقه اواخر سلطنت محمدشاه، ادعای مهدویت کرده و جماعتی را پیرو خود کرد.
در پی شورشهایی که در دوران امیر کبیر به وقوع پیوست، باب به دستور امیرکبیر به هلاکت رسید، اما بابیهای یزد، کرمان، زنجان و مازندران از قتل باب با خبر شده و به خونخواهی او شورش کردند، حتی مصمم شدند که امیرکبیر و ناصرالدین شاه را به قتل برسانند، اما امیر با سرعت تمام شورشها را خواباند.
حسین کنعانی مقدم، تحلیلگر مسائل سیاسی میگوید: امیرکبیر از ابتدای صدارت، تمرکز خود را بر اصلاحات بر قوانین کشور قرار داد و با شکلگیری دارالفنون یک حرکت دانش بنیان را برای حکومتداری ایجاد کرد که همین باعث شد حاکمان وقت دوره قاجار خواهان این باشند که او متوقف شود، زیرا هم با استعمار انگلیس و روسیه مقابله میکرد و هم حاضر نبود ایران را در اختیار دشمنان قرار دهد.
او ادامه داد: در آن زمان شاهد فرقههای متعددی بودیم تا با اسم اسلام در برابر امیرکبیر بایستند، همین کاری که الان آمریکاییها با شکلگیری گروههایی مثل داعش انجام میدهند و آن موقع نیز به همین ترتیب شکل گرفت و عملا با ایجاد شبکههای جاسوسی و دروغ پراکنی کاری کردند که کار امیرکبیر به مرحله حذف فیزیکی برسد.
کنعانی مقدم اظهار داشت: بیشترین مقابله با اصلاحات امیرکبیر را همین فرقه بهائیت داشت که عملا از سوی انگلیس و یهودیت مدیریت میشد؛ یکی از کارهای مهم امیرکبیر این بود که وقتی فرقه ضاله را شناسایی کرد، خود علی محمد باب را قانع کرد که در نوشتههای مختلف اعلام کند یک گروه ضاله و ساختگی هستند و از همین رو بسیاری ضد بهائیت بلند شدند.
محمد حسن قدیری ابیانه، تحلیلگر مسائل تاریخی نیز در این باره گفته است: یکی از شیوههای انگلیس، تفرقه بیانداز و حکومت کن است و یکی از ابعاد آن ایجاد اختلاف در ادیان و مذاهب بود؛ در وزارت مستعمرات انگلیس، بخشی به ایجاد مذاهب اختصاص داشت، طوری که در پاکستان قادیانیه، در ایران بهائیت و در عربستان وهابیت را ایجاد کرد.
او ادامه داد: در انگلیس قانونی وجود دارد که بعد از سی سال میشود اسناد سِرّی را منتشر کرد، اما آنها بعد از این زمان هم حاضر نشدند اسناد مربوط به بهائیت را منتشر کنند؛ زیرا در این صورت دروغ بودن آن آشکار میشد و دیگر کسی حاضر به حمایت از آن نخواهد بود و این به ضرر آنها است.
قدیری ابیانه اظهار داشت: بهائیان به طور کامل در اختیار گروههای جاسوسی اسرائیل و انگیس بوده و با ارائه آمار در خدمت مقاصد آنها هستند؛ مثلا در وضعیت فعلی یکی از ماموریتهای بهائیان احتکارهای گسترده است، برای همین بنیانگذار بهائیت از طرف ملکه انگلیس، لقب اشرافی «سِر» را دریافت کرد؛ این لقب برای افرادی است که خدمات ویژه به انگلیس ارائه میدهند.
او افزود: ناگفته نماند در نهایت امیرکبیر، باب را دستگیر و او را مجاب به توبه کرد؛ باب در این توبه نامه به جعلی بودن بهائیت و رابطه خود با انگلیس اعتراف کرد که متن آن در اسناد تاریخی مشهود است.
کاهش مخارج دولت از برنامههای جدی امیرکبیر بود؛ امیرکبیر برای اصلاح وضعیت نظامی کشور وزارت جنگ را شخصا بر عهده گرفت، یک مدرسه نظامی در تهران تأسیس و معلمان و مربیان نظامی از کشورهای بیطرف برای تعلیم افسران استخدام کرد؛ لباس نظامیان را متحدالشکل کرد و برای تأمین اسلحه مورد نیاز چند کارخانه اسلحهسازی در اصفهان، شیراز و تهران به راه انداخت.
از دیگر اصلاحات امیرکبیر، تأسیس نخستین نیروی دریایی ایران در خلیج فارس بود.
در دولت امیرکبیر، دستگاه خفیهنویسی و اطلاعات منظمی وجود داشت که به وسیله آن گزارشهای منظمی از آنچه در شهرها و ولایتها و دستگاههای دیوانی و لشکری و حتی سفارتخانههای خارجی میگذشت، مستقیم برای او فرستاده میشد تا مبادا خلافی از آنها به خصوص دریافت رشوه سر بزند.
بنای دیوانخانه عدالت، رسیدگی به دادخواهی مردم علیه دولت، آئین جدید دادخواهی اقلیتهای مذهبی و برانداختن رسم شکنجه متهم و مجرم از دیگر اصلاحات زمان او بود و قضاوت میان مرافعات و منازعات مردم و رسیدگی به جرم، در دوره امیرکبیر به عالمان دینی و مجتهدان بزرگ سپرده شد.
اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز و تا پایان صدارت کوتاه او دنبال شد. مدت صدارت امیرکبیر ۳۹ ماه (سه سال و سه ماه) بود.
او در اجرای عدالت بسیار حساس بود تا جایی که در مطالب تاریخی آورده شده است که وقتی خادم امیرکبیر را نزد شیخ عبدالرحیم بروجردی قاضی محکمه بردند، شیخ پس از احراز جرم به امیرکبیر نوشت، او مجرم است؛ شما به مصلحت خود با او برخورد کنید.
امیرکبیر به این دلیل که شیخ بروجردی در اجرای حکم، ملاحظه وی را کرد، او را عزل و شیخ عبدالحسین تهرانی را به جای او منصوب کرد. مبارزه با رشوه و ایجاد واکسیناسیون در همه شهرها به سبب ورود وبا، از دیگر اقدامات امیرکبیر بود.
اصلاحات امیرکبیر، موقعیت برخی از سفارتخانهها و درباریان را متزلزل کرد تا جایی که با تهمتهای بسیار، درصدد بدبینی شاه به او بر آمدند. ناگفته نماند که همراهی مهدعلیا مادر شاه، اعتماد الدوله و میرزا آقاخان نوری با مخالفان نیز در عزل او موثر بود.
اینچنین بود که آنان ناصرالدین شاه را تحت تأثیر قرار دادند و با این استدلال که امیر قصد توطئه علیه شاه را دارد، او را در حالت مستی به عزل امیرکبیر ترغیب کردند. از این رو، حکم عزل امیرکبیر در ۱۹ محرم سال ۱۲۶۷ ق به وی ابلاغ شد. چهار روز پس از آن، میرزا آقاخان نوری به سمت صدارت منصوب شد.
امیرکبیر، دو روز پس از عزل، در ۲۵ محرم سال ۱۲۶۸ ق به کاشان تبعید شد و در بیستم دی ۱۲۳۰ خورشیدی در حمام فین کاشان با بریدن رگ دستانش به شهادت رسید.
به روایت میرزا محمدجعفرخان، تاریخنگار خورموجی در کتاب مشهور «حقایقالخبار ناصری» پیکر امیر را روز بعد از قتل ابتدا در گورستان «پشت مشهد» کاشان دفن کردند، اما چند ماه بعد، با تلاش همسرش عزتالدوله، پیکر امیرکبیر را به کربلا منتقل کردند و در اتاقی که در آن به سوی صحن امام حسین علیهالسلام باز میشود، به خاک سپردند.