داور برنامه تلویزیونی عصر جدید با حضور در برنامه " اهالی شب " گفت: جدا از ویژگیهای منحصر بفردی که آیت الله مهدوی کنی داشتند، شوخ طبعی ایشان بسیار جذاب و زیبا بود.
به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگ و هنر گروه علمی فرهنگی هنری خبرگزاری صدا و سیما؛ آقای سید بشیر حسینی استاد دانشگاه و کارشناس حوزه رسانه با حضور در برنامه «اهالی شب» که به صورت هفتگی، پنجشنبهها و جمعهها با اجرای آقای سیدمهرداد ضیایی روی آنتن شبکه چهار سیما میرود، به سؤالاتی در زمینه کار، زندگی و دیدگاههای خود پاسخ داد که در ادامه متن گفتگوی این برنامه با برنامه «اهالی شب» را میخوانید:
سید بشیر حسینی بیشتر خورشید سوار است یا اینکه از اهالی شب هم هست؟
حسینی: شما در همین سوال اول دست روی جایی گذاشتید که صدای همسر من را در میآورد. حقیقت این است که من خیلی شب را دوست دارم. اگر محدودیتهای اجرایی، اداری و دانشگاهی نبود، دوست داشتم شبها زندگی کنم و استراحتم در روز باشد. شب برای من پر از اسرار است.
زیست شبانه در جوامع در حال توسعه کنونی را چگونه میبینید و ما باید چه کار کنیم که از اسرار شب استفاده کنیم؟حسینی: ما در شبها، خلوت کردن را لازم داریم. متأسفانه خیلی از اوقات ما در شبها هم مثل روزها زندگی میکنیم و به دنبال اسرار شب نمیگردیم. ما باید قدر نعمت شب را بدانیم. بسیاری از کسانی که خدمات و حتی خلافهای بزرگی کردهاند، شب بیداری کشیدهاند. اهالی شب، اهالی عمیقتری هستند که در خلوتهای خود، تصمیمات بزرگی گرفتهاند. از اهالی شب خیلی باید حساب برد.
چه شد که شما رشته حقوق را رها کردید و به سراغ رسانه رفتید؟حسینی: من در رشته حقوق درس و شرایطم خوب بود و به راحتی میتوانستم تا مقطع دکترا پیش بروم و آشنایان و نزدیکان خوبی هم در این رشته داشتم. همه چیز در رشته حقوق برای من آماده و مهیا بود، اما گمشده من در این رشته نبود. احساس میکردم دانش راهبردی عالم در رشته حقوق نیست. دوستان حقوقدان من نباید نسبت به این حرفها واکنش منفی داشته باشند، چون این صحبتها نظر شخصی من است. عبارت «حوزه هنر و رسانه تنگه احد انقلاب اسلامی است» در تغییر رویکرد و نگاه من بسیار مؤثر بود. ما حقوقدان خوب زیاد داریم، اما حوزه رسانه خیلی بیش از اینها جای کار دارد. حوزه رسانه برای من بسیار جذاب است.
علاقه سید بشیر حسینی به دروس حوزوی از کجا میآید؟
حسینی: من به دروس حوزوی مبتلا هستم و دوست ندارم این ابتلا از من گرفته شود. این ابتلا به رازآلودگی شبهای من معنا میدهد. عمق دروس حوزوی برای من عزیز و جذاب است و یک گوهر ذاتی را در وجود آنها میبینم. محتوای دروس حوزوی آنقدر برایم جذاب و عمیق است که هیچ گاه آنها را رها نخواهم کرد. الان هم به همه توصیه میکنم از مسیر علاقه و استعدادشان عبور کنند نه صرفا از مسیر دانشگاه.
دلیل علاقه بیش از حد شما به سفر چیست؟ حسینی: برای من تولد خیلی مهم است. تولد خیلی از پوستهها را تَرَک میزند و من نمیخواهم در توهم زندگی کنم. فکر میکنم خیلی از این توهمات در پوسته ذهنی و جغرافیایی ماست. انسانی که محصور در زمان و مکان است به خیلی از چیزها دست پیدا نمیکند. نخستین شیرینی سفر برای من این است که اجازه بدهم هر تهاجمی که قرار است به باورهای من حملهور شود، این حمله را انجام دهد. سفر برای من از زمانی که به آن فکر میکنم شروع میشود نه از آن زمان که شروع به سفر میکنم. حرکتها و پروازهای بزرگ برای شب است. اهالی شب اهالی بلندپروازی هستند که پرواز آنها کمتر دیده میشود. من در سفر تردیدها و سؤالات جدی خودم را برطرف میکنم. حیفم میآید که آدمها لذت سفر کردن را نچشند. در سفرها تا جایی که میتوانم نمیخوابم و به سراغ ویترینها نمیروم و سعی میکنم به اعماق بروم.
از سفر آفریقا که رفتید برای ما بگویید.حسینی: ما در سفر آفریقا به اوگاندا رفتیم. دلیلش این بود که کسی آنچنان تا آن زمان به اوگاندا نرفته بود. من در آفریقا میوهای با اسم جَکفروت دیدم که بالغ بر ۶۰ کیلو وزن داشت و با این وجود این وزن بالا، به درخت آویزان بود و گاهی هر شاخه ۵ عدد از این میوهها داشت. این درخت با این عظمت، مقاومت من در نپذیرفتن واقعیت میوه ۶۰ کیلوییِ آویزان بر درخت را شکست. من به محض دیدن این میوه ذکر سبحانالله بر زبانم جاری شد.
اگر سفری به آینده کنید آن وقت از زمان حال چه چیزی را برای آیندگان نقل میکنید؟
حسینی: برای من در این عالم هیچ چیز به عظمت و جذابیت «مادر» نیست. مادر یک گوهر ناب و خالص است. یکی از بزرگترین حسرتهای من این است که نمیتوانم مادر شوم.
در واکنش به این اسامی که برای شما میگویم، یک کلمه یا عبارت کوتاه بگویید.
نخستین اسم «آیت الله مهدوی کنی» است.
حسینی: ایشان را خیلی دوست داشتم. جدا از ویژگیهای منحصربفردی که داشتند، شوخ طبعی ایشان برای من بسیار جذاب و زیبا بود. قرائت زیبای آیتالله مهدوی کنی در نماز جماعت خصوصا در قنوت را با جان و دل گوش میدادم.
حسام الدین آشنا؟حسینی: ایشان برای من سه مقطع داشت. مقطع اول آمدنم به دانشگاه امام صادق (ع) بود. آن زمان ایشان استاد ما و بسیار محبوب و جذاب بود. مقطع دوم در زمان پایاننامه من بود که ایشان به عنوان انسان مرموزی برای من شناخته شدند. مقطع سوم هم وقتی بود که وجه سیاسی ایشان برای من مشخص شد.
شهید بلباسی؟حسینی: رفیقِ ندیده.
احسان علیخانی؟
حسینی: عقاب.
آرماگدون؟حسینی: ظهور.
هشتگ؟حسینی: مردم در اوایل دهه نود اسم هشتگ را کمتر شنیده بودند و مادر من مدام میگفت بهتر نیست اسم کتابت را عوض کنی؟
مهسا نورانی؟حسینی: من خیلی سعی کردم بر روی حوزه حریم خصوصی دقت کنم. واقعیت این است که خیلی به همسرم مدیون هستم. هیچ کس به اندازه من به ایشان مدیون نیست. امیدوارم خداوند به برکت پاکی ایشان، بیشتر هوای من را داشته باشد.
بیست سال آینده را چگونه میبینید؟حسینی: من آدم خوشبینی هستم، اما با این وجود احساس میکنم خدا برای ما قسم نخورده که هرچقدر بی تدبیر حرکت کنیم باز هم دست ما را بگیرد. امیدوارم خوشی آینده، شامل حال ملت ما و همه مردم جهان بشود