پخش زنده
امروز: -
هوای آبان ماه بلاتکلیف است. گاه پاییزی میشود و گاه یاد بهار میکند. کمی دورتر از تالاب کانی برازان که این روزها سرش گرم میهمانان مهاجرش است، به دنبال روایت داستان یک واحد صنعتی هستیم. داستانی که گرچه درونمایه اصلیاش کشتار و خون و ضایعات است؛ اما سکانس پایانیاش پر از امیدواری برای روزهای آینده است. این روایت یک کشتارگاه است.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز مهاباد؛ سرنوشت مجتمعهای کشت و صنعت در ایران اغلب تلخ و پر از حوادث مختلف است. چه کشت و صنعت مغان باشد چه هفت تپه و چه کشت و صنعت مهاباد. درد مشترک همه این مجتمعها به غایت نرسیدن اهداف اولیه طراحی شده و در نهایت پاره پاره شدن آنها است. کشت و صنعت مهاباد از پروژههای قبل از انقلاب بود که از تلاطم انقلاب، جنگ، تغییر دولتها و نگاههای اقتصادی نتوانست در امان باشد. گرچه از آن مجتمع امروز اسمی باقی نمانده، اما از خاکسترهای آن، واحدی موفق سربرآورده است. واحدی که به گفته آقای سواری مدیر عامل مجموعه، تا چند سال پیش در لیست واحدهای آلاینده بود و جرایم زیادی هم پرداخت میکرد اما حالا با دانش کارشناسان باتجربه و بومی منطقه به یکی از مجتمعهای نوآور در نوع خود تبدیل شده است.
کشت و کشتار به وقت 9 شب
حراست مجموعه ورود ما را با بخش مدیریت هماهنگ میکند؛ در همین حین توجهم به پنج شش سگی که در محوطه کشتارگاه میچرخند جلب میشود؛ جای خوبی انتخاب کردهاند؛ سلاخی شلخته شاید چیزی هم نصیب اینها بکند. جلوی بخش مدیریت که پیاده میشویم بویی شبیه بوی کله پاچه قبل از هرچیزی به استقبالمان میآید. واحد تقریبا آرام و خلوت است؛ برخی از کارگران با چکمههای سفید و لباس فرم در محوطه دیده میشوند. اما خبری از صدای مرغ و دستگاههای کشتار نیست. از مهندس خاوری و مهندس رحیمزاده که ما را همراهی میکنند علتش را میپرسم؛ رحیمزاده با شوخی و لبخندی که زیر ماسکش پنهان شده میگوید: کشت و کشتار ساعت 9 شب شروع میشود. هر روز بین 15 تا 18 هزار مرغ در این واحد کشتار و روانه بازار مصرف میشود.
آغاز فرایند از سالن کشتار است. ناظر ذبح شرعی بر این قسمت نظارت میکند تا مرغ ذبح شده وارد سالن تخلیه شکم شود. شکم مرغ توسط دستگاه تخلیه میشود؛ اما یک خط تخلیه دستی نیز وجود دارد تا در صورت نیاز استفاده شود. از محتوای شکم مرغ آنچه قابل استفاده است جدا و غیرقابل استفادهها از طریق یک لوله جداگانه به خارج از این سالن منتقل میشوند. مرغ تخلیه شده از اتاق چیلر و اتاق سرد هم عبور میکند و با برف مصنوعی تولید شده نیز دمایش پایین آورده میشود تا بعد از بستهبندی آماده تحویل به مشتری شود.
از آب سرخ تا آب شکلاتی
اما سرنوشت مواد غیرقابل استفاده مرغ که از طریق یک لوله به بیرون فرستاده شد چه میشود؟ خونآبه کشتار و شستوشوی مرغ که از طریق کانالهایی از سالن خارج میشود در نهایت به کجا میرسد؟ با مهندس رحیم زاده ابتدا سراغ پساب کشتارگاه میرویم. دانشآموخته مهندسی بهداشت از علوم پزشکی ارومیه است. هفت، هشت سالی است که در این مجموعه مشغول به کار است. مسئولیت اصلی واحد تصفیهخانه مجموعه با اوست. کاک مصطفی نیز در این کار کمک دستش است. از سال 95 و 96 تصفیهخانه فاضلاب کشتارگاه به سامانه نوین مجهز شده است. میگوید قبل از تأسیس این تصفیهخانه، فاضلاب کشتارگاه داخل دو حوض کوچکتر جمع میشد که تنها اسمش را میشد تصفیهخانه گذاشت. مسیر آبهایی که به سمت آب انبار یا به اصطلاح علمیتر حوضچه متعادلساز دنبال کنیم به ساختمان اصلی تصفیهخانه میرسیم. فاضلاب مجموعه ابتدا در این حوضچه 192 و نیم متر مکعبی جمعآوری میشود تا به تدریج به فازهای بعدی فرستاده شود. فاضلابی که رنگ غالب آن قرمز است از طریق یک لوله طویل به حوضچه چربیگیر منتقل میشود تا سریز آن بعد از عبور از سه چهار حوض کوچک و بزرگ دیگر که هرکدام نقشی در این فرایند دارند، وارد انبار یا حوض بیهوازی شود. حوضی که 275 متر مکعب ظرفیت دارد و به گفته رحیمزاده گاز متان آن را خطرناک میکند و حتی احتمال انفجار هم وجود دارد. به کاک مصطفی و دیگر همکارش دراین باره توصیه کرده تا بیشتر مواظب باشند. لجن خروجی از حوض بیهوازی در دو حوض دیگر ذخیره و به وسیله ماشین تخلیه میشود.
خونآبهای که در حوض متعادلساز تصفیهخانه بود، حالا با ورود به دو حوض هوادهی بزرگ که روی هم رفته 1100 متر مکعب حجم دارند، تغییر رنگ داده، شکلاتی میشود. علت قهوهای یا شکلاتی شدن رنگ آب در این مرحله، عملیاتی است که بر روی آن اعمال میشود. کمکم که به حوضهای دیگر میرسیم رنگ خونآبه شفافتر میشود. آب شکلاتی رنگ با عبور از دو حوض تهنشینی اول و دوم، رنگش میپرد و مواد اضافیاش گرفته میشود؛ آب شفافی که ته نشین شده سرریز و از کانالهایی کوچک راهی حوضچه خروجی میشود. اما این پایان فرآیند نیست؛ حوضچه دیگری در انتظار آب خروجی است تا کلرزنی انجام شود و سپس آب در حوضچه هاضم لجن که آخرین مرحله است جمع آوری و به تدریج از طریق لولهکشی به سمت رودخانه مهاباد هدایت شود.
خونآبهای برای محیط زیست و کارآفرینی
عجیب و هیجانانگیز است وقتی از صفر تا صد این فرایند را میبینی؛ ابتدا غیر قابل باور است که بتوان این خونآبه را به چرخه مصرف برگرداند. اما اصرار آقای سواری برای داشتن واحدی بدون آلایندگی در کنار تخصص نیروهای جوانی مثل مهندس رحیمزاده و تلاش دیگر همکارانش این امر را محقق کرده است. آب قرمز رنگ مرحله ابتدایی، اینجا پس از خروج از لولههای آخرین حوض به پای درختانی میریزد که سبزیشان را از خونآبه کشتارگاه گرفتهاند. رحیمزاده میگوید این آب گرچه آشامیدنی نیست اما برای کشاورزی میتوان از آن استفاده کرد. برای اینکه تردید من در آسیب نرساندن این آب به محیط زیست برطرف شود برگههایی نشان میدهد که نتایج آزمایشهای تصادفی توسط آزمایشگاه معتمد محیط زیست در آنها درج شده است. این آزمایشگاه هر فصل یکبار به صورت اتفاقی از تصفیه خانه بازدید و نمونه برداری میکند. عددها همه از سلامت آب حکایت دارند؛ این اطمینان از کارشان آنها را مصمم کرده تا از 432 متر مکعب آب تصفیه شده در روز برای طرحهای دیگری هم استفاده کنند.
رحیمزاده میگوید: این آب غنی شده است و موادی مثل فسفر و نیتروژن را در خود دارد و میتوان در فصل آبیاری از آن استفاده کرد؛ همانگونه که ما برای آبیاری درختان و باغهای اطراف واحد از همین آب استفاده میکنیم. وجود 4 میلیگرم اکسیژن محلول در هر لیتر، آن را برای پرورش ماهی نیز مهیا کرده است تا تأسیس حوض پرورش ماهی یکی از برنامههای آینده این مجتمع باشد. 432 متر مکعب آب قابل مصرف در کشاورزی، تنها یک عدد نیست، آن هم در منطقهای که مدیریت آب به علت حال ناخوش دریاچه ارومیه امری بسیار حیاتی است. همین 432 متر مکعب خروجی آب تصفیهخانه میتواند با مدیریت درست در کشت برخی از محصولاتی که نیاز کمی به آب دارند استفاده شود. چیزی که انگار جرقهاش در ذهن آقای سواری مالک مجموعه زده شده و برنامهریزی کرده تا در آیندهای نزدیک بخشی از زمینهای مجتمع کشت و صنعت سابق را زیر کشت توتفرنگی ارگانیک با همکاری ایتالیاییها ببرد.
کلهپاچه در دمای 145 درجه
کرونا خیلی وقت است که بساط کلهپاچهایها را جمع و یا محدود کرده است. اما اینجا بوی کلهپاچه هرازگاهی به مشاممان میرسد، گاهی تند میشود و گاهی کمتر. از مهندس خاوری سرپرست فنی کشتارگاه منشاء بو را میپرسم و او سالن دیگ پخت را به ما نشان میدهد. البته سامانه بوگیر نصب شده در کنار واحد دیگ پخت، اجازه انتشار بو در سطح گسترده را نمیدهد و این تنها یکی از کارهایی است که در راستای حفاظت از محیط زیست انجام شده است. برای اینکه دقیقتر در جریان روند کار واحد دیگ پخت قرار بگیریم از آقای عثمان جولا اپراتور دیگ پخت میخواهد تا با ما همراه شود و توضیحات لازم را بدهد.
کاک عثمان قبل از ورود به سالن درباره بوی تند آن میگوید و از ما میخواهد اگر نمیتوانیم تحمل کنیم داخل نرویم. کنجکاوی ما را همراه کاک عثمان به داخل سالن میبرد. مواد غیر قابل استفاده مرغ که از طریق لولهای از سالن کشتار خارج میشد مقصدش اینجاست. از طریق یک لوله بزرگ و قطور همه این مواد همراه با آب وارد این سالن میشود. از داخل لوله، بخار بلند میشود؛ در حالی که پرهای مرغ نیز به دیوارههای آن چسبیده است. پرها جدا میشود تا از یک مسیر ویژه به داخل بشکههایی که تعبیه شده ریخته شود. کله، پا، دل و روده و هر آنچه به عنوان ضایعات مرغ محسوب میشود مسیر جداگانهای طی میکند و در نهایت داخل بشکهها ریخته میشود. دیگ پخت طبقه پایین قرار دارد و کاک عثمان بعد از پر شدن بشکهها، دریچهای که به دیگ پخت ختم میشود را باز میکند و همه مواد را داخل آن میریزد تا در طبقه پایین کار پخت را انجام دهد. مواد ضایعاتی در داخل دیگهای پخت در دمای 145 درجة سانتیگراد تحت فشار 5/2 درجه اتمسفر قرار میگیرند تا فرایند 15 دقیقهای پخت به انجام برسد. کاک عثمان به نوعی آشپز واحد دیگ پخت است که حاصل دستپختش غذایی پر از پروتئین برای واحدهای پرورش دام است. خروجی دیگ پخت کاک عثمان پودری به رنگ قهوهای تیره است که از دیگها خارج و بر روی دستگاه خشککن تخلیه میشود تا رطوبت آن کاهش یابد و مانع از رشد قارچها و باکتریها شود. عثمان میگوید: پودر خشک شده را به داخل دستگاه آسیاب میریزیم تا به ذرّات ریزتری تبدیل و با عبور از الک مخصوص یکدست شود. سپس پودر را داخل گونیهای مخصوص میریزیم و وزن میکنیم تا در نهایت آماده تحویل شود.
پودر گوشت مهاباد غذای آبزیان در ترکیه
این روزها که نهادههای دامی و مرغی کمیاب شده و قیمت مرغ و گوشت قرمز را در بازار هوایی کرده است، این پودر قهوهای رنگ کمک حال برخی از واحدهای دامی میشود تا کمبود سویا و ذرت و دیگر نهادههای دامی را جبران کند. آقای سواری میگوید: 60 درصد پروتئین دارد و به جای استفاده از یک و نیم تن سویا، یک تن از این پودر در واحدهای دامی میتوان استفاده کرد. روزانه از 30 تن مرغ کشتار شده 2 و نیم تن پودر گوشت تولید میکنند که بخشی از آن به عنوان کنسانتره دامی به مجموعه خودشان فرستاده میشود. اما ضایعات پودر شده آنها خریدار خارجی هم دارد. هر کیلو پودر گوشت قهوهای رنگی که حاصل دستپخت کاک عثمان است، با قیمت 7 تا 8 هزار تومان به ترکیه صادر میشود. سواری میگوید ترکها از این پودر برای خوراک آبزیان استفاده میکنند. درخواستهای زیادی برای صادرات این محصول به ارمنستان و عراق دارند اما تولیدشان فعلا در حدی نیست که هر سه کشور را بتوانند پوشش بدهند.
از روغن مرغ مهاباد تا صابون رختشویخانه در باکو
چرخه فرآوری ضایعات مرغ با یک بخش دیگر تکمیل میشود. تانکر بزرگی کنار سالن دیگ پخت قرار گرفته است تا چربی مرغ توسط سانتریفیوژی که کنار دیگ پخت تعبیه شده است گرفته و روغن آن در این تانکر ذخیره شود. از کاک عثمان میخواهیم فلکه تانکر را بچرخاند تا کمی از روغن، داخل بشکههایی که پایین آن قرار دادهاند بریزد. روغن ذخیره شده در تانکر بسیار غلیظ است و حداقل یکی دو ساعت وقت میبرد تا با کمک فشار هوا تخلیه شود. روزانه بین 600 تا 700 لیتر روغن تولید میکنند. مهندس خاوری میگوید: الان چربی مرغ به صورت جدا فروخته میشود؛ اما قبلا که این چربی را جدا نمیکردند میزان روغن تولیدی بیشتر بود.
روغنی که از چربی مرغ تولید میشود، مشتری ثابت دارد. تبریزیها مشتری اصلی این محصول هستند که برای تولید لوازم بهداشتی و آرایشی از آن استفاده میکنند. از آقای سواری میخواهم تا یکی از خریداران روغن مرغ را به ما معرفی کند. آقای صدر مالک کارخانه صابون سازی در مراغه است که هر ماه 7 الی 8 تن روغن مرغ از کشتارگاه مهاباد خریداری میکند. نزدیک 20 سال است که از این مواد برای تولید صابون استفاده میکنند. سه نوع صابون تولید میکنند که صابون معروف مراغه یکی از آنهاست. اما صابونی که در تولید آن از روغن مرغ استفاده میکنند صابون رختشویخانه است که از چربی(پیه) و روغن مرغ تشکیل میشود. روغنی که از کشتارگاه مهاباد خریداری میکنند به صورت خام است که آن را در دیگهای بزرگی آب کرده و تصفیه میکنند و سپس برای تهیه صابون به کارخانه میفرستند. صابون تولید شده بیشتر در داخل کشور مصرف می شود؛ اما تا چند سال قبل که هنوز کارخانههای صابونسازی در افغانستان زیاد نشده بود بخشی از تولیداتشان به آنجا صادر میشد.
پای روغن مرغ به خارج از کشور هم باز شده است. وقتی صابون بیمهری مسئولان داخلی به تن آقای صدر و شرکایشان خورد بساطشان را برداشتند و رهسپار آن سوی ارس شدند. صدر میگوید سال 91-90 اداره مالیات مراغه، کارخانه صابونسازی ما را با مالیاتهای زیاد تحت فشار قرار داد؛ رایزنیهای ما هم برای تعدیل این روند جواب نداد تا اینکه مجبور شدیم بار سفر ببندیم و با شرکای اردبیلی و آذربایجانی خود کارخانه صابونسازی در شهر سومقاییت جمهوری آذربایجان احداث کنیم. هر ماه 50 تن روغن مرغ به کارخانه آذربایجان میفرستند. بخشی از این روغن را کشتارگاه مهاباد تأمین میکند و بخشی دیگر را از شهرهایی مثل بانه خریداری میکنند. هر کیلو روغن مرغ تصفیه شده حدود 8 الی 9 هزار تومان برایشان آب میخورد. خودش میگوید کارخانه ما در مراغه نیمه جان است ولی در عوض کارخانه آذربایجان که از سال 95 فعال شده است سه برابر اینجا تولید دارد. حتی بخشی از نیروهای کارخانه مراغه را هم به آذربایجان فرستاده تا تولیداتشان که حالا راهی کشورهای گرجستان، تاجیکستان و ارمنستان میشود، متوقف نشود.
از مهندس رحیمزاده و کاک مصطفی که قدم زنان به سمت در خروجی کشتارگاه میآییم میپرسم قبل از اینکه واحد دیگ پخت راهاندازی شود، چه بلایی سر ضایعات مرغ میآمد؟ رحیمزاده میگوید قبل از این یا با بیل مکانیکی دفنش میکردند و یا میسوزاندند که در هر دو حالت آلاینده است؛ چون زباله بیولوژیکی محسوب میشود. کاک مصطفی هم با اینکه در بخش تصفیهخانه کار میکند، اما از ابتدا تا انتهای بازدید همگام و همکلام ما بود و از اینکه تلاشها و زحماتش دیده میشود خوشحال است؛ میگوید: اینجا هیچ چیز دور ریختنی نیست حتی پر مرغ؛ از وقتی دیگ پخت راه اندازی شد، سهم سگهای نگهبان هم از ضایعات مرغ کمتر شده است.
این روایت کشتارگاهی است که کسی در آن شلخته سلاخی نمیکند.
نویسنده: هادی خیری