انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و اقتصاد انرژی
خروج یکجانبه آمریکا از کنفرانس آب و هوایی پاریس را میتوان عقب گردی آشکار برای اقتصاد آمریکا دانست. نتیجه این اقدام ماجراجویانه ترامپ به حاشیه رانده شدن صنعت آمریکا به عنوان یک شریک در توسعه زیرساختهای انرژی جهانی میباشدو آمریکا را در پیگیری دیپلماسی انرژی ناکام می گذارد .

به گزارش سرویس پژوهش خبرگزاری صدا وسیما: با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا گمانه زنی درباره محیط زیست و آینده اقتصاد انرژی از اهمیت بسزایی برخوردار شده است. دوره بعدی ریاست جمهوری آمریکا برای سیاستهای حوزه انرژی بسیار مهم خواهد بود.
هم اکنون تولیدکنندگان نفت و گاز آمریکا تلاش میکنند بازیابی خود را در شرایطی که کاهش قیمتها و تقاضا در نتیجه همهگیری کرونا رخ داده است، انجام دهند.بررسی دیدگاههای ”دونالدترامپ“ و ”جوبایدن“ نشان میدهد دو کاندیدای حاضر در این انتخابات دیدگاههای کاملا متفاوتی درباره اقتصاد انرژی دارند.
درحالی که در چهار سال گذشته ترامپ بر ضرورت استفاده از انرژیهای فسیلی تاکید داشته است و نادیده گرفتن آن را ضربه به اقتصاد آمریکا توصیف کرده است، بایدن با تاکید بر ضرورت بازگشت آمریکا به پیمان آب و هوایی پاریس بر گسترش استفاده از انرژیهای تجدید پذیر تاکید دارد.
اقتصاد انرژی چیست؟
امروزه، اهمیت انرژی و آثار آن بر کسی پوشیده نیست. واقعیت این است که انرژی توانسته است در همه ابعاد زندگی انسانها، از نیازهای اولیه گرفته تا سیاست، توسعه و حتی فرهنگ به نوعی وارد شود؛ بنابراین ارائه تعریفی دقیق از اقتصاد انرژی به مثابه یک رشته علمی آسان نیست. در سال ۱۸۶۵ میلادی، اقتصاددان انگلیسی به نام "جیونز" (Jevons) در کتاب خود تحت عنوان «معمای ذغال سنگ» نگرانی خود را از کاهش محتوم ذخایر ذغال سنگ اظهار داشت.
در آن زمان با اختراع موتور بخار، ذغال سنگ به قلب تپنده صنعتی شدن در انگلستان و سایر کشورهای اروپایی تبدیل شده بود؛ بنابراین نگرانی "جیونز" حداقل تا زمانی که نفت به عنوان یک حامل انرژی جدید و جایگزین قدرتمند ذغال سنگ مطرح نشده بود، بی اساس نبود.
مباحث مرتبط با انرژی و تاثیر آن بر اقتصاد جهانی نخستین بار در سالهای بحران نفتی دهه ۱۹۷۰ در جهان مطرح شد. هم اکنون بخش عمده منابع انرژی به رغم اینکه پتانسیل زیادی برای استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر نور خورشید، باد، امواج و گرمای زمین وجود دارد، همچنان از استخراج ذخایر پایانپذیر سوختهای فسیلی تامین میشوند.
ماهیت پایانپذیری و کمیابی موجب شده است مبحث عرضه انرژی (به ویژه سوختهای فسیلی) بر خلاف عرضه کالاها و خدمات (که عمدتاً متاثر از ساختار هزینه تولید است)، متاثر از یک عامل مهم دیگر به نام "رانت کمیابی" نیز باشد. به بیان دیگر، منابع پایان پذیر انرژی دارای ارزش ذاتی هستند، بهگونهای که حتی اگر به صورت ذخیره بمانند و استخراج نشوند، ارزش ذاتی دارند.
اقتصاد انرژی یک دانش بین رشتهای است و کاربرد اصول، مدلها و آموزههای اقتصاد در زمینه یک کالای مهم، ضروری و استراتژیک بنام انرژی و حاملهای آن است. ارتباط قابل توجهی میان انرژی و حاملهای آن و پارامترهای اقتصاد کلان وجود دارد. قیمت نفت در میان همه حاملهای انرژی محوریت دارد و تعیین کننده است.
علت آن سهم قابل توجه نفت در سبد انرژی جهان و نیز انعطافپذیری و قابلیتهای نفت برای تامین همه نیازهای بشری و سهولت حمل و نقل و ذخیرهسازی آن در مقایسه با سایر حاملهای انرژی است؛ بنابراین قیمت حاملهای انرژی تابعی از قیمت نفت هستند و تعیین قیمت نفت نیز از عهده هر کشور خاصی خارج است و در اغلب اقتصادها به عنوان یک عامل اقتصادی برونزا شناخته میشود.
نوسانات قیمت نفت بر کشورهای تولید کننده آن به گونهای و بر مصرفکنندگان به گونهای دیگر تاثیر میگذارد؛ بنابراین شناخت اثرات متقابل نفت و پارامترهای اقتصاد کلان در حوزه اقتصاد انرژی است. موضوع نحوه کنترل نوسانات قیمت حاملهای انرژی بر اقتصاد کلان کشورهای جهان نیز از دیگر موضوعات و مباحث این حوزه دانشی است.
در این میان قیمت نفت از همه تعیین کنندهتر است و نوسانات قیمت جهانی نفت و وابستگی به قیمت نفت میتواند آثار و تبعات زیان باری را بر اقتصادهای وابسته به آن برجای گذارد که بررسی این موضوع نیز یکی از سر فصلهای مهم و دارای ادبیاتی گسترده است.
از سوی دیگر متقابلا میزان مصرف و تقاضای انرژی چه در سطح جهان و چه در سطح هر کشور تابعی از متغیرهای اقتصاد کلان است.
هیچ فعالیتی بدون انرژی امکانپذیر نیست و بنابراین پیشبینی تقاضای جهانی انرژی که خود وابسته به پیشبینی از آینده اقتصاد است امری مهم تلقی میشود، چراکه اگر سرمایهگذاری به موقع و کافی در زمینه انرژی صورت نپذیرد اقتصاد جهان با مشکل مواجه خواهد شد. اهمیت این موضوع زمانی آشکارتر میگردد که بدانیم بیش از ۸۰ درصد انرژی مورد مصرف در جهان به منابع فناپذیر انرژی وابسته است.