پخش زنده
امروز: -
محمد رستمپور: آمار دقیقی از تعداد سایتهای خبری، فعالان رسانهای توئیتری، اینفلوئنسرهای اینستاگرامی یا به صورت کامل فعالان رسانهای و بسترهای تولید و توزیع محتوای صوتی، متنی، تصویری، ترکیبی وجود ندارد. با این همه، تردیدی وجود ندارد چه در فضای داخلی و چه در فضای بیرونی، ما از نظر رسانهای ضعف داریم. این ضعف عموماً به نبود ایده، فقدان طراحی و نداشتن برنامه برمیگردد تا اشکال در تکنیک.
در عصر تعدد و تکثر رسانهها و در زمانهای که خبر و تحلیل و گزارش در هر سایت و پلتفرم و اپ و کانال و صفحه مجازی پیدا میشود، کدام رسانهها و کدام چهرهها دیده میشوند و مورد توجه قرار میگیرند؟ آیا تأثیرگذاری رسانهای و جریانسازی اجتماعی فقط و فقط از رسانههای اجتماعی و برنامههای تصویری برمیآید؟ آیا رتبهبندی الکسا یا تعداد بازدید یک پست یا ویدئو در شبکههای اجتماعی میتواند ملاک صحیح و دقیقی برای ارزیابی یک رسانه یا محصول رسانهای باشد؟ همه این پرسشها هر روز و هر ساعت در ذهن مدیران و تولیدکنندگان و به صورت کلی فعالان رسانهای میچرخد. پاسخ به پرسش فراگیر «تأثیرگذاری چیست و چه ملاک و معیاری دارد» راز بزرگ ماندگاری یک رسانه است.
بهرغم بیجواب ماندن این پرسش، رسانهها همچنان راه میافتند، روزنامهها همچنان منتشر میشوند، ویدئوها همچنان ساخته میشوند و البته ابرشرکتهای رسانهای همچنان سود میکنند. رسانه هنوز هم ابزار قدرت است، هر چند هزینهبردار باشد و بسیاری اوقات «غیر مفید» و «ناکارآمد» ارزیابی شود. رسانهها غیر از آنکه موضوعیت دارند، طریقیت نیز دارند. سیاسیون، تجار، صنعتگران و بازاریابان هنوز رسانه را یک بازوی قدرتمند کار و فعالیتشان میدانند. چون رسانه با فکر و نگاه مردم سر و کار دارد و این فکر و نگاه است که اقتصاد و سیاست را مدیریت میکند، ثروت میسازد، امکانات توزیع میکند، اعتبار میدهد و در یک کلام، «جامعه» را شکل میدهد، پیش میبرد و هدایت و راهبری میکند.
نمونههای تاریخی استفاده از رسانه در انواع و اشکال متفاوتش، غربی یا شرقیاش، پیش از اسلام یا قبل از مسیحیتاش، در وضعیتهای متنوع، اثبات میکند رسانه میتواند تاریخساز باشد. جنگ راه بیندازد یا صلح رقم بزند، بکشد یا بگذرد، ویران کند یا بسازد، خوشبختی بیاورد یا بدبخت کند. رسانه دیگر ابزار نیست، دیگر محدود به شایعه و دروغ و انتشار قطرهچکانی و ... نمیشود. انبوهی از تکنیکها به مدد ابزارهای فناورانه به کار گرفته میشود تا رسانه عقل انسان را برباید و او را تا یک موجود مسخ شده پایین آورد. و البته از آن سو، میتواند حقیقت را و راستی را منتشر کند. بستری فراهم کند تا موضوعات پیچیده، واکاوی شوند، حلاجی شوند و انسان بهتر تصمیم بگیرد و بهتر زندگی کند. نگاه سلبی و منفیگرایانه به رسانه، همان آرزویی است که صاحبان رسانههای سیاه میخواهند. عرصهای که باید در اختیار و تملک گرگها باشد. مثل سیاست، مثل اقتصاد و مثل همه دیگر پدیدههایی که حق میتواند به تسخیر درآورد تا خود را منتشر کند.
اگر «سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِّنْهُ»، اگر پیامبران هم از رسانه بهره میگرفتند تا حرف و پیام و منطق خود را به افکار و اذهان جامعه برسانند، پس رسانه با همه تغییرات بنیادینی که پیدا کرده، همچنان باید در مرکز توجهات و تصمیمگیریها باشد. نباید کار رسانهای را پیوستی و حاشیهای دانست. البته در نگاه بلندمدت و برای اهداف عالی، کار رسانهای هیچ گاه در حاشیه قرار نمیگیرد. چرا که تنها مدیریت افکار عمومی از جنس اقناع است که میتواند اهداف بلندمدت را تضمین کند.
آمار دقیقی از تعداد سایتهای خبری، فعالان رسانهای توئیتری، اینفلوئنسرهای اینستاگرامی یا به صورت کامل فعالان رسانهای و بسترهای تولید و توزیع محتوای صوتی، متنی، تصویری، ترکیبی وجود ندارد. با این همه، تردیدی وجود ندارد چه در فضای داخلی و چه در فضای بیرونی، ما از نظر رسانهای ضعف داریم. این ضعف عموماً به نبود ایده، فقدان طراحی و نداشتن برنامه برمیگردد تا اشکال در تکنیک. نمیتوان این ایرادات و ضعفها را تنها با این عنوان که جبهه رقیب چه داخلی و چه خارجی، بودجه بیشتر یا اختیار عمل وسیعتری دارد، توجیه کرد. برای آنکه به راهکار برسیم، باید به نمونههای موفق بنگریم.
صرف نظر از اختلاف بر سر تعیین مصادیق، نمونههای موفق دو ویژگی اساسی دارند: اولاً تمرکز روی یک حوزه مشخص چنان که بدان مشهور میشوند و ثانیاً کوشش برای ارائه روایت نرم، غیرمستقیم و آماری و معتبر از موضوعات به جای پرداخت مستقیم و تهاجمیگونه حتی در موضوعات سیاسی. هر اندازه روایت و پرداخت یک خبر و تحلیل از مایههای ادبیات، موسیقی و علمی استفاده بیشتری شود، مشتریان خاص آن روایت بیشتر شده و در نتیجه اعتبار آن رسانه بالاتر میرود. به این روایت، «سبک» یا «چارچوب» نیز میتوان گفت. سبک یا چارچوب یک رسانه یا وجه تمایز و مزیت نسبی آن است که میتواند گونهای از خاصبودگی ایجاد کند. روزنامهها و مطبوعات خنثی و بیمشتری، به دلیل پرداخت عمومی و سطحی نمیتوانند هیچ اثرگذاری و انتقال پیامی داشته باشند. اگرچه آنها از نظر تکنیک نیز همچنان روشهای منسوخی را دنبال میکنند.