پخش زنده
امروز: -
مردم تهران قدیم با چه تفریحاتی، اوقات فراغت خود را سپری میکردند؟
به گزارش گروه وبگردی خبرگزاری صدا و سيما، در تهران قدیم، مانند هر دوره ای از تاریخ، مردم به غیر از کسب و کار روزانه دارای تفریحات و سرگرمی هایی برای پر کردن اوقات فراغت خود بودند که با تفریحات امروزی بسیار متفاوت بود.
قبل از دوران مشروطیت، همه تعطیلی های عید و عزا (به استثنای تعطیلات نوروز) به تاریخ قمری تعیین می شد و اغلب آنها جنبه مذهبی داشت. یکی از مهمترین اعیاد مذهبی در آن دوران، عید قربان بود که تاکنون نیز به اهمیت خود باقی است.
در آن دوران از عید قربان تا عید غدیر به مدت یک هفته تعطیل بود و مردم در این ایام به تفریح و گشت و گذار مشغول می شدند. مغازه های کمی در بازار مشغول کار بودند و تنها پستخانه و تلگرافخانه تعطیل نمی شد. در این هفته مکتبخانه ها اغلب تعطیل می شدند زیرا اعتقاد بر این بود که تحصیل میان دو تعطیلی میمنت ندارد.
تفریحات قدیمی تهرانی ها
الک دولک بازی
در دوران قاجار یکی دیگر از تفریحات دارالخلافه نشینان، بازی الک دولک بود. این بازی طرفداران زیادی در میان کودکان و حتی بزرگسالان داشت.
در این بازی پس از قرعه کشی، شخصی چوب ضخیم و کلفتی را به دست گرفته و چوب کوتاهتری را روی دو آجر یا دو سنگ قرار می داد، سپس با چوب در دست، ضربه شدیدی به چوب کوک زده و آن را به هوا پرتاب می کرد.
هر کدام از بازیکنان دیگر که با فاصله از هم ایستاده بودند اگر چوب را می گرفتند برنده شده و جای بازیکن نخست بازی را ادامه می دادند.
این بازی قدیمی تا حدی میان مردم رایج بود که در هر کوی و برزن، جوانان بیکار مشغول آن می شدند تا اینکه به دستور منظم السلطنه وزیر نظمیه مظفرالدین شاه انجام این بازی در تهران ممنوع اعلام شده و هر کسی که این بازی را انجام می داد باید به معدن زغال سنگ در اطراف تهران فرستاده شود.
به اعتقاد این وزیر، بازی الک دولک موجب فساد بود و با توقف آن جوانان بیکار به دنبال شغل می رفتند. اما با گذشت کمتر از دو ماه، مردم این قانون را فراموش کردند و دوباره در تهران بازی الک و دولک را انجام دادند.
خیمه شب بازی
خیمه شب بازی یا تئاتر عروسکی از تفریحات مدرن در دوران قاجار بود که به یکی از سرگرمی های مورد علاقه مردم در تهران تبدیل شد. خیمه شب بازی در یک اتاق پارچه ای از سوي فردی به نامه خیمه گردان اجرا می شد.
خیمه گردان عروسک هایی را با بند و نخ به حرکت درآورده و شروع به تعریف داستان می کرد و عروسک را به خواندن آواز یا گفتن سخن وا می داشت. یکی از مشهورترین نمایشنامه هایی که از سوي خیمه شب بازی اجرا می شد نمایش پهلوان کچل بود. در این نمایشنامه پهلوان کچل عاشق دختری به نام گلرخ می شد، اما پدر دختر راضی به وصلت او نمی گشت.
تا سرانجام سیاه معرکه با پادرمیانی به پهلوان کچل ندا می داد که با پول و هدیه می تواند سبیل پدر گلرخ را چرب کند. سرانجام پهلوان قصه، گلرخ را از آن خود می کرد و نمایش با جشن و سرور به پایان رسد. این روش نمایش عروسک گردانی یا همان خیمه شب بازی نتوانست به تکامل برسد و در همان شکل عوامانه خود باقی ماند.
بندبازی و انجام آکروبات
یکی از جدیدترین تفریحات مردم در تهران قدیم، انجام بندبازی و اجرای عملیات آکروباتیک بود که به دو صورت اجرا می شد. گروهی از آنها شامل تعداد محدودی از افراد بودند که در معابر عمومی اقدام به هنرنمایی می کردند، اما گروهی دیگر در مکان های خاص به انجام عملیات بندبازی و آکروباتی می پرداختند. این گروه از افراد برای اجرای نمایش خود به مردم بلیط می فروختند.
هر گروه بندباز از یک مرد قوی هیکل و تنومند، یک پسربچه چابک و یک نوجوان تشکیل می شد. این گروه نمایشی حرکاتی مانند دورخیز از یک نقطه و بالانس زدن بر روی شانه های مرد تنومند، بالانس زدن های پی درپی پسربچه، حرکت با یک دست در حال بالانس زدن و ... بود. در گاهی موارد پسربچه بر بالای یک چوب که به طور عمودی روی کمربند شخص تنومند قرار داشت به انجام حرکات ماهرانه و محیرالعقولی می پرداخت.
گاه برخی از تهرانی های قدیم برای سرگرم کردن اهالی منزل خود و یا در مراسم عروسی از گروه آکروباتیک دعوت می کردند تا موجب سرگرمی مهمانان شوند.
خرسواری، یابوسواری
خر سواری (یابو سواری) یکی از سرگرمی های مردم تهران به خصوص جوانان در قدیم بود. این بازی و تفریح اغلب مخصوص داش مشدی های خوش پوش بود که در مکان هایی چون خیابان علاءالدوله (فردوسی)، دولاب (قریه ای در شرق تهران) دوشان تپه (خیابان ژاله) و مزرعه امین الملک (حوالی راه آهن) به تفریح و مسابقه می پرداختند و تعداد زیادی از مردم ساعت ها محو تماشای خرسواری می شدند.
این چهارپایان از میان اصیل ترین و تیزفهم ترین خرها و یابوها بودند که فقط برای سوارکاری تربیت می شدند. این حیوانات چه کوچک و چه بزرگ با پالان هایی ظریف از جنس مخمل با افسارهایی مزین به نقره، گل میخ نقره و با زنگوله های فراوان برای مسابقه و تفریح آراسته می شدند.
علاوه براین دست، پا و دم آنها را حنا گذاشته و سم هایشان را به رنگ سیاه در می آوردند. از پیشانی بند و مگس پران (رشته چرمی که برای رفع مگس جلو صورت چهارپایان آویخته) نیز جهت زینت دادن به این حیوان استفاده می کردند.
سوارکاران به هنگام سواری لباس های فاخر می پوشیدند و باشال ابریشمی، لباده های بلند از ماهوت مخمل و رداهای رالی، گیوه های آجیره و کپنک های نمدی به هنگام عصر و روزهای تعطیل در برابر چشمان صدها تماشاچی از حاشیه خیابان و مکان های مذکور بالا و پایین می رفتند.
از جمله خرسواران و یابوسواران معروف آن ایام، لوطی ابراهیم سنگلجی، اکبر خرسوار، آقابالاخان ارباب، یدالله خان ایلچی و داش غلام قداره بودند. هر کدام از این افراد در طویله ای مخصوص خر و یابوی خود را مانند فرزندانشان نگهداری می کردند.
پرده قیامت
تماشای پرده قیامت یکی از تفریحات مردم در اوقات فراغت محسوب می شد. پرده قیامت، یک نقاشی بزرگ بر روی پرده بود که در مکان های خاص قرار داده می شد.
محتوای نقاشی، تجسم اوضاع و خصوصیات دوزخ توسط نقاش بود که شامل تصویر جهنم با شعله های آتش، چند مار و عقرب و اژدها می شد و تصاویر افراد گناهکار و دوزخیان که به وسیله لهیب آتش، گرفتار این جانوران شده بودند.
پرده خوان با صدایی گرفته و چوبی بلند، خصوصیات موارد به نقش درآمده را برای افراد حاضر در آن محیط توضیح می داد و آنها را از روز قیامت و جهنم آگاه می کرد.
نمایش لوطی عنتری
مردم تهران در روزهای تعطیل برای پر کردن اوقت فراغت خود و خانواده خود، به باغ ها و گردشگاه های تهران مانند دوشان تپه، عشرت آباد، پس قلعه، چشمه علی و غيره می رفتند.
آنها زمان زیادی را صرف تماشای عملیات لوطی عنتری در این باغ ها می کردند؛ لوطی عنتری فردی بود که میمون های تربیت شده را وادار به رقص و کارهای شگفت آوری کرده و با ساز و دهل مردم را به دور خود جمع می کرد.
برخی از این لوطی ها به جای میمون، از خرس های کوچک دست آموز برای سرگرمی مردم استفاده می کردند. در میان این افراد مارگیرها، از جایگاه خاصی برخوردار بودند.
مارگیری به معرکه ای گفته می شد که یک مرد با دو جعبه چوبی که داخل یکی از آنها موش صحرایی و در جعبه دیگر مار بود به میان مردم آمده و موش و مار را به جنگ هم می انداخت یا این که خود با مارها بازی می کرد.
مثلا مار را به دور گردن خود می پیچید و یا سر مار را در دهان خود قرار می داد. لوطی عنتری ها فقط در باغ ها و گردشگاه ها به اجرای نمایش نمی پرداختند بلکه به طور سیار و همه روزه نمایش های خود را اجرا می کردند و قبل از شروع نمایش، مردم را با نواختن ضرب با خبر می ساختند.
شعبده بازی
یکی از سرگرمی های تهرانیان قدیم، دیدن شعبده بازی و کارهای محیرالعقول شعبده بازها بود. کارهایی از قبیل پنبه در دهان فرو کردن و 200 متر نخ از دهان بیرون آوردن، دستمال سفید در دهان کردن و دستمال الوان درآوردن، کبوتر درآوردن از زیر کلاه، تخم مرغ در کلاه شکستن و نیمروی داغ درآوردن و غيره.
در این شعبده بازی ها و چشم بندی ها گاه فرد شعبده باز سوتی می داد و برخی از تماشاچیان متوجه می شدند و او را رسوا می کردند، اما فرد حقه باز برای جلوگیری از آبروریزی به مردم می گفت اگر دروغ می گویم خودت می توانی امتحانش کنی. شعبده باز با گفتن این جملات کم کم بساط خود را جمع کرده و از آن جا دور می شد.
مسأله گویی و معرکه گیری
در تهران قدیم معرکه گیری و مسأله گویی، یکی از تفریحات رایج میان مردم بود. برخی از افراد در زمینه نقالی و هنرهای نمایشی دارای تجربه و تخصص بودند و در کنار اماکن زیارتی، مساجد و امامزاده ها بساط معرکه گیری به پا می کردند. مسأله گوها اغلب دو تن بودند که مردم آنها را به نام مرشد و بچه مرشد می شناختند.
بعد از این که مردم به دور این دو نفر جمع می شدند، مرشد با طرح یک مسأله فقهی، از بچه مرشد (وردست) می خواست تا به آن مسأله جواب دهد. در این برنامه ها دانش معرکه گیر بسیار مهم بود که باید متنوع، مطابق با سلیقه های مختلف و با توجه به تناسب جو سوال مطرح می کرد.
مرشد به غیر از مسائل فقهی، گاهی مرشد و وردست او در قالب منتقدان اجتماعی پاره ای از دردهای مردم را بازگو می کردند. این افراد تا از مرددم پول نمی گرفتند معرکه خود را آغاز نمی کردند.گاه برای دریافت پول بیشتر حرف های خود را در جای حساس قطع می کردند و باقی آن را به روز بعد موکول می کردند تا اشتیاق مردم برای شنیدن ادامه ماجرا بیشتر کنند.
از میان مرشدان معروف در تهران می توان مرشد مرحب را نام برد که شهرت و نام او درروزگار ما نیز شنیده می شود. این نوع معرکه گیری تا 20 سال قبل به طور پراکنده و در حاشیه های تهران ادامه داشت.