امروز در اوج شکوه حسینی رسیده ایم به تاسوعا؛ به روزِ مرور فداکاریهای سقای دشت کربلا...
بسم الله الرحمن الرحیم امروز شنبه نهم محرم الحرام ۱۴۴۲ هجری قمری است. جهان گرفتار و درگیر پدیدهای به نام کروناست؛ پدیدهای که تمام ابعاد زندگی بشر را تحت تأثیر قرار داده است. ویروسی که مردم کشورمان هم تجربه و سبک زیست و معاشرتشان را با آن تنظیم کرده اند. در روزهایی که کرونا، دغدغه و معضل مشترک همه مردم دنیا شده و آرامش را از خیلیها گرفته و دلتنگیها را زیاد کرده است، اما اینجا در ایران، مردم با ورود به ماه محرم انگار دلتنگی هایشان را کمی التیام بخشیدند. محرمی که با وجود کرونا جور دیگری شد؛ عزاداری هایش به ظاهر متفاوت از سالهای پیش بود، اما از شور و شکوهش کم نشد. حالا امروز در اوج این شکوه حسینی رسیده ایم به تاسوعا؛ به روزِ مرور فداکاریهای سقای دشت کربلا... امروز رسیده ایم به عباس (ع) که غیرت و گذشت و ولایتمداریش قرن هاست زبانزد آزادگان جهان است. فرزند رشیدِ ام البنین که نقل است هنگام تولد، پدر ارجمندش حضرت علی (ع)، او را در آغوش میگرفت و بر بازوانش بوسه میزد و اشک میریخت؛ زیرا میدانست این دستها روزی برای کمک و یاری برادرش حسین (ع) قطع خواهد شد. عباس بن علی (ع) را به دلیل سیمای جذاب و نورانی، «قمر بنی هاشم» و به دلیل آوردن آب به خیمهها در صحرای کربلا، «سقا» لقب گرفت. او در دامان مادری با ایمان و فداکار و در کنار برادرانش امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) و خواهر بزرگوارش حضرت زینب کبری (س) رشد کرد و انسانیت، ایثار، صداقت، اخلاق و کمال را از این خاندان پاک آموخت. عباس در روزهای کودکی و نوجوانی، از دانش و بینش، گفتار الهی و رفتار آسمانی پدر گرانقدرش امام علی (ع) بهره میبرد و به تکامل و پویایی میرسید؛ تا رسید به واقعه کربلا... او در واقعه عاشورای سال ۶۱ هجری قمری در کربلا حماسهای آفرید که تاریخ نظیر آن را ندیده است. در جریان حرکت امام حسین (ع) از مدینه به مکه تا کوفه و کربلا، حضرت ابوالفضل (ع) سرپرستی و سپهسالاری کاروان آن حضرت (ع) را بر عهده داشت. عباس بن علی (ع) در روز عاشورا و در صحرای سوزان کربلا، با دیدن لبهای خشکیده و چشمان اشکبار فرزندان امام حسین (ع)، مشک آب را بر دوش گرفت و برای بزرگترین امتحان زندگی خود، عازم رود فرات و نهر علقمه شد. ساقی تشنگان دشت کربلا، رجزخوان صف لشکریان دشمن را شکست، خود را به آب زلال فرات رساند، با لبهایی تشنه مشک را پر کرد، اما جرعهای ننوشید؛ زیرا اباعبدالله الحسین (ع) و فرزندان تشنه بودند. در راه بازگشت، از هر سو هدف حمله و تیرباران دشمن قرار گرفت؛ دست راستش را قطع کردند؛ در حالی که تمام تلاش قمر بنی هاشم (ع) رساندن آب به تشنگان حرم و خیام اباعبدالله (ع) بود، ملعون دیگری حمله کرد و دست چپ حضرت (ع) را برید، اما علمدار کربلا مقاومت کرد و مشک آب را بر دهان گرفت و حفظ نمود. در این حال تیری هم به چشم مبارک باب الحوائج (ع) اصابت کرد و لشکریان کفر و نفاق، عمودی آهنین بر فرق مبارک حضرت (ع) فرود آوردند و ساقی دشت کربلا بر زمین افتاد. امام حسین (ع) خود را به بالین علمدار سپاه و برادرش عباس (ع) رساند؛ عاقبت سقای دشت کربلا در آغوش برادر و مولای خویش، مظلومانه به شهادت رسید و سیدالشهدا (ع) را با کوله باری از غم و اندوه در صحرای کربلا تنها گذاشت. وقتی امام حسین (ع) بر بالین خون آلود حضرت عباس (ع) حاضر شد، فرمود: «اینک کمرم شکست و راه چاره بر من محدود شد ...» باب الحوائج قمر بنی هاشم (ع) در زمان شهادت، ۳۵ سال داشت. برای مریدانش، اما او آن قدر بزرگ است که میتوان برای عاقبت به خیری و یافتن اعتبار و ارزش، به او تأسی کرد؛ او صدرنشین ۷۲ شهید کربلاست. عباس حسین (ع) برای این سرزمین، و اقتدار و امنیت پایدارش برکات زیادی داشته است. او برای خودش به تنهایی یک مکتب است با کلی ارادتمند. ارادتمندانش آدمهای دست نیافتنی نیستند. جوانهایی از نسل انقلابند. عباسهای این دوران در طول همه این قرنهای بعد از عباس حسین (ع) با قدم نهادن در مسیری که او قدم نهاد، خواستند در مسیر ولایت با شهادت جاودانه شوند. آنها باور داشتند ما ملت امام حسینیم؛ همین و بس برای عاقبت بخیری یک ملت.