بازی رسانه های بیگانه با افکار عمومی در ایران, عراق و لبنان
یکی از رویکردهای رسانه های بیگانه برای تضعیف محورمقاومت, بازی با افکار عمومی در جریان اعتراضات اخیر در ایران, لبنان و عراق در مسیر اهداف منطقه ای امریکا و رژیم صهیونیستی و بهره برداری از تحولات بدون شلیک یک گلوله است.
امریکا سال 2001 به بهانه حملات شبکه تروریستی القاعده به برج های دوقلو در نیویورک به افغانستان و در سال 2003 به بهانه از بین بردن سلاح های کشتار جمعی به عراق حمله کرد.
نتیجه این دوحمله چیزی جز هزینه چند تریلیون دلاری و از دست دادن هزاران نظامی امریکایی و افزایش نفرت از امریکا در منطقه به دلیل کشتار صدها هزار نفراز مردم دو کشور افغانستان وعراق و شکل گیری مقاومت در برابر اشغالگری امریکا نبود.
دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا بارها اعلام کرده که کشورش در این دولشکر کشی بیش از 7 تریلیون دلار هزینه کرده است بدون اینکه هیچ دستاوردی داشته باشد و البته خیلی از متحدان امریکا هم ادعا کرده اند که یکی از نتایج بد این دو لشکر کشی این بود که امریکا با از میان برداشتن صدام, عراق را در طبقی از طلا به ایران هدیه کرد.
بر اساس ارزیابی سرویس های اطلاعاتی امریکا هم گفته می شد که ایران برنده تحولات منطقه و لشکر شکی امریکا به عراق وافغانستان بوده است چرا که به زعم این سرویس ها شکست سیاست های منطقه ای امریکا در جریان دولشکر کشی به منطقه, به افزایش نفوذ و قدرت ایران منجرشد.
اما در جریان اعتراضات سال 1388 و همچنین اعتراضات اخیر به افزایش قیمت بنزین یک اتفاق باورنکردنی رخ داد و مواضع متناقضی هم از زبان مقام های امریکا و رژیم صهیونیستی و هم رسانه های وابسته به به آنها شنیده شد. این اتفاق این بود که رسانه های بیگانه سعی کردند با بازی با افکار عمومی, این شعار در میان معترضان به عنوان مطالبه سرداده شود که چرا ایران به جای هزینه کردن در داخل, برای مردم فلسطین, سوریه ولبنان و عراق هزینه می کند و از آنجا بود که شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران هم از دل اعتراضات از زبان برخی معترضان شنیده شد. و عجیب تر اینکه مقام های امریکایی که با تحریم های ظالمانه نقش اصلی را در فشار بر مردم داشتند در نقش دایه مهربانتراز مادر مدعی بودند که ایران به جای هزینه کردن در منطقه به مردم خود برسد.
سوال اینجاست که اگر حضور ایران در منطقه باعث افزایش قدرت و تامین منافع ملی کشور شده است پس چگونه اکنون رسانه های غربی این حضور را در داخل کشور به معنای هزینه کردن برای دیگران به جای هزینه برای مردم تعبیر می کردند؟
دقیقا همین اتفاق متناقض در اعتراضات اخیر در لبنان وعراق هم دیده می شود. رسانه هایی که افکار عمومی را در داخل ایران علیه سیاست های منطقه ای نظام تحریک می کنند به افکار عمومی در لبنان وعراق می گویند که ایران در حال چپاول ثروت های آنان است و تمام مشکلات آنها ناشی از نفوذ ایران در این دو کشور است. سوال اینجاست که بالاخره کدام یک از دو سطح متناقض تبلیغی رسانه های بیگانه و موضع گیری مقام های امریکا و رژیم صهیونیستی درست است؟ آیا نفوذ ایران باعث مشکلات اقتصادی مردم ایران شده است یا اینکه نفوذ ایران در منطقه باعث چپاول ثروت های دو ملت عراق و لبنان یا سوریه شده است؟
واقعیت کجاست؟ این سوالی است که باید برای افکار عمومی توضیح داده شود تا اعتراض به مشکلات داخلی در هر کشور چه ایران چه عراق و یا چه لبنان از مقاومت در برابر امریکا و رژیم صهیونیستی جدا شود.
واقعیت اینجاست که توسعه طلبی رژیم صهیونیستی و طرح های امریکا برای تجزیه و تسلط بر ثروت های کشورهای منطقه, تهدید فزاینده ای را در منطقه ایجاد کرده است که این تهدیدهای مشترک باعث شکل گیری محور مقاومت به رهبری ایرن آن هم به دلیل تجربه انقلاب اسلامی و استقلال آن شده است.
اکنون باید محور مقاومت به درستی برای افکار عمومی منطقه تعریف شود در تعریف محور مقاومت باید گفت محور مقاومت به این معنی نیست که ایران قرار است برای فلسطین یا سوریه, یا لبنان یا عراق هزینه کند. یا قرار گرفتن عراق ولبنان و سوریه و فلسطین در محور مقاومت به این معنا نیست که فلسطینی ها یا عراقی ها یا لبنانی ها یا سوری ها برای ایران هزینه می کنند.
معنی این محور در واقع به اشتراک گذاشتن توان مقابله با تهدیدهای مشترکی است که منافع ملی کشورهای عضو این محور را هدف گرفته و تجربه این اشتراک گذاری به افزون شدن توان مقابله و عقب نشینی دشمن صهیونیستی و امریکا منجر شده است.
به عنوان مثال نتیجه به اشتراک گذاشتن توانمندی های چند جانبه محور مقاومت سبب شد تا اکنون نوار غزه شاهد شکل گیری مقاومتی باشد که به جای سنگ با موشک در برابر توسعه طلبی رژیم صهیونیستی بایستد واین رژیم در داخل مرزهای فعلی محصور شود و نتواند رویای از نیل تا فرات را محقق نماید.
در لبنان به جای جنگ داخلی, جنوب این کشور آزاد شود و دیگر بیروت در معرض تهدید قرار نگیرد. در سوریه توطئه براندازی خنثی شود. در عراق گروههای تروریستی و تکفیری چون داعش شکست بخورند و تجزیه این کشور ممکن نشود. در ایران هم دشمن صهیونیستی یا امریکا جرات استفاده بکار گیری اهرم نظامی را نداشته باشند.
البته دامنه این به اشتراگ گذاری ظرفیت ها فقط در بخش نظامی نبوده و با از بین رفتن یا تضعیف تهدیدهای امنیتی, فرصت های همکاری های اقتصادی نیز پدیدار خواهد شد که باز هم می تواند منافع ملی اعضا را تامین نماید چنانچه در دیگر ائتلاف ها و بلوک بندی های منطقه ای چنین موضوعی عادی است.
در چنین شرایطی است که به جرات می توان گفت در ورای شعارهای ضد ایرانی در عراق یا لبنان و شعارهای نه غزه نه لبنان, امریکا و رژیم صهیونیستی قرار دارند و از رویکرد متناقض رسانه های وابسته به آنها به روشنی می توان دریافت که نمایش خشن و غیر عقلانی که در صحنه اعتراضات در لبنان یا عراق یا اعتراضات اخیر ایران از سوی نقابداران دیده می شود ودیده شد چیزی جز فتنه جدید امریکا و رژیم صهیونیستی نیست که این بار به کمک رسانه های وابسته به خود قصد دارند بوون اینکه از خود هزینه ای کنند یا گلوله ای شلیک نمایند با بازی با افکار عمومی و برخی نفوذی ها و مزدوران از ظرفیت به انحراف کشاندن اعتراضات, و قربانی کردن مردم, طرح های خود را محقق نمایند.