پخش زنده
امروز: -
هم اکنون جنگ در افغانستان به جای انکه ثبات و امنیت بوجود اورد عملا به عامل ناامنی و هراس برای مردم این کشور تبدیل شده است
به گزارش سرويس بين الملل خبرگزاري صدا و سيما؛ اگرچه بحث مذاکرات صلح در افغانستان همواره مطرح بوده است اما بنظر می رسد با تشکیل اجلاس دوحه و مسکو فرایند صلح افغانستان شکل جدی تری به خود گرفته است. این نوشتار سعی دارد به سه سوال اساسی پاسخ دهد : چه علل و عواملی باعث جدی تر شدن فرایند صلح افغانستان شده است؟ خواسته های طرف های مذاکره کدامند؟ چه چالش هایی پیش روی فرایند صلح قرار دارند؟
در پاسخ به سوال اول موارد ذیل قابل ذکرند:
- تطویل بحران بدون هیچ چشم انداز روشن
واقعیت این است که چشم انداز تطویل بحران در افغانستان روشن نیست. بعید می نماید طالبان بتوانند غلبه پیدا کرده و دولت متحد الشکلی را انگونه که انتظار دارند تشکیل دهند و از سوی دیگر بعید است دولت افغانستان و امریکایی ها تمایل داشته باشند در خوف و اضطراب دائمی از طالبان بسر برند . نبود یک چشم انداز روشن، طرفین را به حرکت در نقطه میانه یعنی مذاکره برای حل مساله رهنمون می سازد.
- طویل بحران و نتایج عکس
جنگ در افغانستان به جای انکه ثبات و امنیت بوجود اورد عملا به عامل ناامنی و هراس برای مردم این کشور تبدیل شده است. فقط در سال 1397 حدود 3 هزار نفر غیر نظامی در افغانستان کشته شدند و رقمی بالغ بر 8 هزار نفر نیز زخمی شدند. این روند باعث شده است تا مردم دولت، طالبان، و امریکایی ها را در این جرم به یکسان شریک بدانند و از انها مشروعیت زدایی کنند. در همین سال 90 در صد مردم در یک نظر سنجی اعلام کردند از ادامه جنگ بیزارند و خواهان صلح هستند.
- استراتژی امریکا در افغانستان و جنوب آسیا
در استراتژی امریکا در افغانستان و جنوب آسیا فشار حداکثری بر طالبان و پاکستان از موارد کلیدی است. از این منظر امریکا در یک سال گذشته فشارهای نظامی سنگینی بر طالبان وارد کرده است. افزون بر این پاکستان ، مهمترین حامی طالبان، نیز بشدت تحت فشار قرار گرفته است.(امریکا معتقد است اگر پاکستان در وادار کردن طالبان به مذاکره همکاری نکند امریکا این کشور را در فهرست حامیان تروریسم قرار خواهد داد، کمک های مالی خود به اسلام اباد را قطع خواهد کرد، پاکستان را از متحد غیر ناتوی خود حذف خواهد کرد و ... ) بنظر می رسد این فشارها پاکستان را مجبور به همکاری با امریکا کرده است.
- ترامپ و ضرورت خروج نیرو ها
ترامپ دو ملاحظه اساسی در ارتباط با حضور نظامی امریکا در افغانستان دارد؛ اول اینکه تداوم حضور این نیرو ها هزینه سنگینی را از نظر مالی بر امریکا تحمیل می کند. دوم اینکه ادامه حضور انها با هیچ چشم انداز روشنی همراه نیست وبر عکس ممکن است زمانی ناچار باشند با هزینه زیاد خاک افغانستان را ترک کنند که این به معنی تحقیر و شکست خواهد بود. از این منظر ترامپ معتقد است نیرو های امریکایی باید از افغانستان خارج شوند.حال که نیروهای امریکایی باید خاک افغانستان را ترک کنند پس چه بهتر که بر سر آن با طالبان معامله گردد. یعنی خروج نیروهای امریکایی از افغانستان به قیمت خلع سلاح دائمی طالبان.
- فشار علمای دینی
در ژوئن 2018 حدود 3000 نفر از علمای دینی افغانستان تداوم جنگ را محکوم کردند ، آن را عملی خلاف شرع قلمداد نمودند و از دولت و طالبان خواستند اتش بس بر قرار کنند و برای حل اختلافات به پای میز مذاکره بروند.
- دگردیسی در طالبان
بنظر می رسد طالبان دستخوش دگردیسی شده اند و این مهم را می توان در سه مقطع ملاحظه کرد؛
1- طالبان "جهان گرا" که از 1373 یعنی سال پیدایش تا 1380 یعنی سال فروپاشی طالبان را شامل می شود. در این دوره طالبان و شبکه القاعده ید واحده بودند و افغانستان فقط بخشی از مبارزه جهانی و جهادی انها بود.
2- طالبان "شریعت – ملی گرا" که از سال 1380 تا 1395 یعنی تا مرگ ملا عمر رهبری طالبان را شامل می شود. در این دوره ضعف القاعده، سر براوردن داعش ، فشار های نظامی امریکا و دولت افغانستان و ..... باعث شد طالبان از آرمان گرایی گذشته فاصله بگیرند و دامنه تمایلات سیاسی، ایدئولوژیک، و نظامی خود را به داخل افغانستان محدود کنند. از این رو خروج نیرو های خارجی از افغانستان، تشکیل یک دولت اسلامی مبتنی بر شریعت و ...به مهمترین مطالبه طالبان تبدیل شد.
3- طالبان "شریعت- ملی گرا و تجددگرا" که از بعد از مرگ ملا عمر تا کنون را شامل می شود. مرگ ملا محمد عمرو واقعیت های موجود در افغانستان و جهان و بویژه ورود یک نیروی افراطی بنام داعش در افغانستان که تهدیدی علیه طالبان قلمداد می شد، به غلبه جریان میانه رو در طالبان منجر شد. این گروه از طالبان علاوه بر شریعت ، به نهاد های سنتی افغان و نیز نهاد های دمکراتیک مدرن مثل برگزاری انتخابات و ...اعتقاد دارند. این عامل باعث شده است بین طالبان چند دستگی بوجود اید. گروه هایی مثل شورای شمال در بدخشان، شورای کویته و شورای پیشاور با مذاکره موافق و بخش دیگری از طالبان مثل شورای رسول در فراه و شورای میرانشاه(شبکه حقانی) با مذاکره مخالفتند.
حال که طالبان و امریکا و دولت افغانستان به حرکت در مسیر صلح تن داده اند سوال این است که مطالبات طرف های مذاکره کننده کدامند؟ بعبارت دیگر مذاکرات صلح حول چه مسائلی دور می زند؟
دیدگاه طالبان
- دولت افغانستان یک دولت دست نشانده است و مشروعیت ندارد و لذا باید قدرت را به یک دولت موقت تحویل دهد.
- دولت افغانستان به دلیل فوق نمی تواند طرف مذاکره با طالبان قرار گیرد و لذا در هر مذاکره ای امریکا باید طرف اصلی گفتگو با طالبان باشد چرا که دولت هیچ اختیاری از خود ندارد.
- اگر قرار باشد مذاکره ای جامع با هدف صلح دائمی برگزار شود این مذاکرات باید بین همه گروه های درگیر در افغانستان(گرو ها با یکدیگر و نه با دولت) صورت گیرد و حکومت اینده ترکیبی از همه نیروها باشد.
- انتخابات ریاست جمهوری آینده افغانستان باید بخشی از موضوعات صلح باشد و لذا تشکیل یک دولت موقت برای برگزاری ان ضرورت دارد.
- زندانیان طالبان باید ازاد گردند.
- قانون اساسی افغانستان باید بدون دخالت خارجی ها از نو تدوین و تصویب شود و نقش شریعت در آن پر رنگ شود.
- طالبان از فهرست گروه های تروریستی امریکا خارج شود و تحریم هایی که از این بابت علیه ان ها وضع شده برطرف شود.
- نیروهای خارجی بویژه نیروهای امریکایی از افغانستان خارج شوند.
- نیروهای امنیت ملی افغانستان باید پالایش شود.
- نقش نهاد های سنتی و دینی مثل لویی جرگه و شورای اهل حل و عقد در تصمیم گیری های کلان افغانستان تقویت شود.
- طالبان به عنوان یک گروه به رسمیت شناخته شوند و بخشی از قدرت به ان ها واگذار شود.
دیدگاه امریکا
- مذاکره مستقیم با طالبان مشروعیت بخشیدن به این گروه است و لذا در اصل امریکا نباید با طالبان مذاکره کند اما برای استقرا صلح چاره ای جز مذاکره با این گروه نیست.
- مذاکره امریکا و طالبان به معنی نادیده گرفتن دولت افغانستان نیست ، امریکا در چارچوب طرح صلح اشرف غنی با طالبان مذاکره می کند و در فرایند مذاکرات با دولت افغانستان هماهنگی لازم را بعمل می اورد.
- مذاکره بیشتر حول چگونگی تبدیل طالبان از یک گروه مسلح به به یک گروه سیاسی دور می زند. از این منظر طالبان باید خلع سلاح شده ، به یک گروه سیاسی تبدیل شده ، در چارچوب قانون اساسی افغانستان فعالیت نماید.
- طالبان نباید در هر شرایطی با کشور ها و گروه های دیگر مخل امنیت در افغانستان از جمله القاعده همکاری نماید.
- در هر شرایط حقوق اساسی مردم افغانستان بویژه حقوق زنان محفوظ و تضمین گردد.
دیدگاه دولت افغانستان
- مذاکره تنها راه حل بحران افغانستان است.
- مذاکره در باره مسائل افغانستان بدون مشارکت دولت غیر قابل قبول است.
- امریکا فقط می تواند بعنوان تسهیل کننده صلح عمل کند و موظف است پیشنهادات دولت افغانستان در باره صلح را به طالبان منتقل کند و در این مسیر دولت افغانستان را در جریان ریز مسائل قرار دهد.
- در هرگونه مذاکره ای حفظ دولت، حفظ قانون اساسی، و حفظ حقوق بشر جز خطوط قرمز است.
- طالبان باید خلع سلاح شده ، به یک گروه سیاسی تبدیل شود ، در چارچوب قانون اساسی افغانستان عمل کرده و از طریق مشارکت در انتخابات ، جایگاه خود را در میان مردم بسنجد.
- کلید صلح افغانستان در دست پاکستان ان هم در راولپندی یعنی جائی که نظامیان نشته اند. بدون فشار پاکستان بر طالبان صلح در افغانستان امکان پذیر نیست.
چالش های پیش رو و آینده مبهم
چند چالش اساسی با ماهیت دوگانه قابل تصور است:
- تاثیردوگانه دولت افغانستان و امریکا: سوال این است که در مذاکرات صلح، دولت افغانستان طرف اصلی است یا امریکا؟ اگر طالبان دولت افغانستان را مشروع نمی داند پس امریکا از جانب چه کسی و در باره چه موضوعی با طالبان مذاکره می کند؟ در هر حال این مساله هم اکنون یکی از پیچیده ترین و بحث برانگیز موضوعات است.
- حضوردوگانه نیروهای امریکایی: امریکا دو نوع حضور در افغانستان دارد ؛ یکی وجود چهارده هزار نیروی نظامی است که علیه طالبان می جنگند و دیگری چند پایگاه نظامی و پیمان مشارکت استراتژیک امریکا و افغانستان است که باعث حضور بلند مدت امریکا در افغانستان می شود. سوال این است که اگر طالبان بر خروج نیرو های امریکایی اصرار می ورزد منظور کدام نیروهاست و ایا می شود بین انها تفکیک کرد؟
- تقسیم دوگانه طالبان: در قبال مذاکرات صلح ، طالبان به دو گروه موافق و مخالف تقسیم شده اند. بنا به فرض که مذاکرات صلح به نتیجه برسد تکلیف طالبان مخالف یعنی شورای فراه و شورای میرانشاه چه خواهد شد؟ ایا این به معنی ادامه منازعه به شکلی دیگر نخواهد بود؟
- تقسیم دوگانه بازیگران: دو دسته بازیگر در بحران افغانستان دخیل است ؛ اول بازیگران داخلی شامل دولت ، طالبان، و گروه های ناراضی دیگر مثل جبهه نجات افغانستان. پس بازیگران داخلی بیش از کسانی هستند که در حال حاضر در روند مذاکرات سهیم اند. دوم بازیگران خارجی شامل کشورهای منطقه و فرامنطقه. برای صلح دائمی در افغانستان انطباق دیدگاه همه این بازیگران ضروری است. ایا چنین انطباقی حاصل شده است؟
نويسنده: نوذر شفیعی استاد روابط بین الملل