پخش زنده
امروز: -
شکوهمندترين، شگرف ترين رزمنامه جهان شاهنامه ابوالقاسم فردوسی طوسی(۳۲۹– ۴۱۶ ه ق) است. ادب رزمي يا آنچه حماسه سرايي نيز گفته مي شود پيشينه کهن در ايران دارد.
چکیده مصاحبه پژوهشی:
- شکوهمندترين، شگرفترين و برترين رزم نامه جهان شاهنامه فردوسي است.
- نه ایلیاد و نه ادیسه هومر و نه آنهاید ويرژیل: سه حماسه بزرگ اروپائیان، و نه حماسههای باستانی هند : رامایانا تا مهابهاراتا، هیچکدام آن شور و شکوه و شگرفی که در شاهنامه می بینیم دارا نیست.
- فردوسي نماینده فرهنگ و منش و اندیشه ایرانی، ایرانیترین شاهکار فرهنگی و ادبی ایران را پدید آورده است.
- سخن دانان روزگار ما شاهنامه را به سه بخش و سهم دانسته اند: 1- بخش اسطوره اي(سرگذشت گيتي و آدمي) 2- بخش پهلواني(داستان هاي جهان پهلوان شاهنامه رستم) 3- بخش داستان هاي تاريخي.
- از نگاه فردوسي رفتار خردپسندانه ، رفتار ترازمند است. آنچه مرز را می شکند از ترازمندی جدا میافتد؛ رفتاری که نشانه کم خردی است؛ مایه آزار هر تن میشود.
-برترین، به آیین ترین، به دادترین، درخشان ترین، چهره زن را مي توان در شاهنامه يافت.
پژوهش خبری صدا وسیما: شکوهمندترين، شگرف ترين رزمنامه جهان شاهنامه ابوالقاسم فردوسی طوسی(۳۲۹– ۴۱۶ ه ق) است. ادب رزمي يا آنچه حماسه[1] سرايي نيز گفته مي شود پيشينه کهن در ايران دارد. در اين چارچوب در مصاحبه پژوهشی با دکتر ميرجلال الدين کزازي، استاد دانشگاه علامه طباطبايي موضوع « فرهنگ و منش ايراني در شعر فردوسي» را با طرح سئوالات زير مورد بررسي و واکاوي قرار داديم:
پژوهش خبری : پیشینه ادب رزمي يا حماسه سرایی در ایران چگونه است؟
دکتر ميرجلال الدين کزازي، استاد دانشگاه علامه طباطبايي: ما نمونه هايي از رزمنامه را در نامه باستاني ايراني اوستا که نامه سپند و مينويي زرتشتيان است؛ ميتوان يافت. بخشي از اوستا که از کشاکش رخدادهاي زمانه بي آسيب مانده است و بدست ما رسيده است؛ ساختاري رزمنامه اي دارد اين بخش گشت ها است هر گشت چکامه اي است رزمي، شکوهمند در ستايش يکي از بغان باستاني ايراني يا ايزدان زرتشتي، درساليان و سده هاي سپسين باب رزم نامه هايي باز ميخوريم که به زبان پهلوي سروده شده است؛ يکي رزمنامه يادگار زريري[2] است که نبردهاي آييني را در ايران باز مي نمايد. دو ديگر رزمنامه اي است با نام کارنامه اردشير بابک که در آن گزارش نبردها و تلاش هاي اردشير بابکان بنيادگذار جهانشاهي ساساني با زباني پرشور سروده شده است. در ايران پس از اسلام در زبان پارسي هم رزمنامه هايي پيش از شاهنامه فردوسي سروده شده بوده است. يا به شيوه تاريخ کهن نوشته. يکي از اين رزم نامه هاي نوشته که آن را تاريخ مي ناميم شاهنامه بوالمويد بلخي که به دريغ بايد گفت از ميان رفته است تنها بخشي کوتاه از آن در تاريخ سيستان آورده شده است. شاهنامهاي ديگر به نثر شاهنامه بومنصوري است که آن هم با اندوه و دريغ مي بايد گفت از دست شده است؛ هيچ برنوشته اي از آن برجاي نمانده است. تنها ديباچه اين شاهنامه از آن روي که گاه آنرا در آغاز برنوشته هاي شاهنامه فردوسي آورده اند برجاي مانده است. شاهنامه فردوسي در شاهنامه بومنصوري نهاده شده است. استاد خود در ديباچه شاهنامه از اين دفتر ياد آورده است. ما در ديباچه شاهنامه بومنصوري ميخوانيم که داستان گوياني را از شهرهاي گوناگون ايران فراخواندند. اين داستان گويان، داستانهايي را که در سينه داشتند بر زبان راندند. آنها برنوشته شدند بر شاهنامه بومنصوري سپس افزوده، اما نشانه هايي هست که ما را بر آن ميدارد که شايد آبشخورهايي ديگر هم بخش و بهري در شاهنامه فردوسی دارند. بویژه در بخش پهلوانی شاهنامه زیرا در آنچه از اوستا ما امروز در دست داریم. سخنی از پهلوانان سیستان نیست مگر سردودمان این پهلوانان که گرشاسب است. از زال، از رستم نمود و نشانی در اوستا نمییابیم در آبشخورهای پهلوی هم بسیار اندک از رستم سخن رفته است تنها در چکامه بلند درخت آسوریک[3] نمونه را از نبرد رستم و اسفندیار یادی کرده شده است. این نگاهی کوتاه به پیشینه حماسه سرایی در ایران است.
پژوهش خبری :کتاب شاهنامه در چند بخش آمده است؟
دکتر ميرجلال الدين کزازي، استاد دانشگاه علامه طباطبايي: این بخشبندی بخشبندی دیرینه نیست. سخن دانان روزگار ما شاهنامه را به سه بخش کرده اند؛ بر پایه زمین های که سرودههای فردوسی در آن در پیوسته آمده است. نخستین بخش و بهره از شاهنامه بخش اسطورهای است. که سرگذشت گیتی به همان سان آدمی در آن بازگفته میآید به زبانی نمادین. بخش دوم بخش پهلوانی است که در شاهنامه با سام نریمان نواده گرشاسب و نیای رستم آغاز می شود. بیشینه بخش پهلوانی را داستانهای رستم میسازد که جهان پهلوان شاهنامه است. با کشته شدن رستم، افتادن در چاهی که برادر سیاه دل و نابکار او شغاد[4] بر سر راه رستم و رخش کنده بوده است؛ به پایان میرسد. بخش سومین آغاز میشود که بخش تاریخی است با داستان بهمن[5] اسفندیار که او را با اردشیر دراز دست[6] پادشاه هخامنشی یکی میشمارند؛ با فروپاشی جهانشاهی ساسانی بخش تاریخی هم به فرجام میآید. اما آنچه دربارة بخش سومین میباید گفت آن است که هرچند زمینه و ساختار این بخش تاریخی است. به سخن دیگر چهرهها، رخدادها، دارای زمان و جایگاه هستند؛ از این روی نمادینه نمیتوانند بود. رگههایی، بازتابهایی، نشانههایی از رزمنامههای کهن از نمادینگی را در بخش تاریخی هم میتوان دید و یافت؛ به گونه اي برجسته و آشکار در داستان دو بهرام: بهرام چوبینه و بهرام گور، نیرومندی، توانایی های شگرف که دو بهرام از آنها برخوردارند از سویی، و از سوی دیگر جانداراني سهمناک و شگفتیانگیز را که هیچ نمونهای در جهان ندارند یادآور جانداران نمادينه در رزمنامههای کهنند؛ رگههایی و نشانههایی است از نما و ساختار حماسه، اسطوره در داستانهایی تاریخی.
پژوهش خبری :شرايط اجتماعي زمانه فردوسي چقدر بر شعر او تاثيرگذار بوده است؟
دکتر ميرجلال الدين کزازي، استاد دانشگاه علامه طباطبايي: اگر فردوسی در زمان های دیگر می زیست با ویژگی ها و هنجارهایی دیگرسان؛ شاید شاهنامه را نمی سرود. شاهنامه درست است که برآمده از پایه و توان شگرف و بی مانند فرزانه فرهمند طوس است؛ در سخنوری، در داستان سرایی در آفرینش زیبایی، اما از سویی دیگر برآمده و زاده و فرزند زمانه خویشتن نیز هست. نیازی بنیادین، نهادین، ستوه آور در جامعه ایرانی، در فرهنگ ایران، در روزگار فردوسی انگیزهای نیرومند را در او پدید آورده است. که به سرودن داستان ایران دست بیازد؛ اگر فردوسی در آن سده های تب آلوده نمی زیست؛ اگر ایرانیان از بن جان و دندان بیمناک نبودند که پیشینه نیاکانی و چیستی ایرانی خود را از دست بدهند؛ شاهنامه سروده نمیآمد. شاهنامه پایگاه چیستی ایرانی و پایندان جاودانگی و ماندگاری منش و فرهنگ ایرانی است.
پژوهش خبری :مسائل حماسی در شعر فردوسی چگونه بیان شده است؟
دکتر ميرجلال الدين کزازي، استاد دانشگاه علامه طباطبايي: شاهنامه نه تنها برترین، مایه ورترين، رزم نامه یا حماسه ایرانی است. در پهنه ادب جهان هم به راستی همتایی برای آن نمی توان یافت نه در چونی نه در چندی. نه ایلیاد و نه ادیسه هومر نه آنهاید[7] ويرژیل سه حماسه بزرگ اروپائیان. و حماسههای باستانی هند مانند رامایانا تا مهابهاراتا[8]، هیچکدام آن شور و شکوه و شگرفی که ما در شاهنامه می بینیم دارا نیستند؛ ویژگی های حماسه در برترین، سختهترین، پایهورترین نمود و نشان خویش در شاهنامه دیده میشود؛ هم در ساختار برونی شاهنامه در زبان در کاربردهای هنری، پندار شناختی هم در ساختار درونی شاهنامه ساختار داستان، آنچه در گزارش پهلوانان رخدادها، حتی شب و روز چشم اندازهای گوناگون گیتی، در شاهنامه آورده شده است. از سویی دیگر یکی از برترین ستودنی ترین ویژگیهای شاهنامه که از آن نه تنها رزمنامهای افسانه رنگ بلکه آبشخوری استوار و پایدار که میتوان بر آن بنیان کرد ساخته است. پایبندی پولادین فردوسی به آبشخورهای خود، فردوسی به هیچ روی آنچنان که خود چندین بار آشکارا گفته است روا نمیداشته است که حتی بخشی اندک از داستان ایران را ناگفته بگذارد. یا در آن دگرگونی روا بدارد؛ دگرگونی ساختاری. برای نمونه چهرهای را، رخدادی را، بسترد.[9] چهره و رخداد دیگر را که برساخته و پنداشته اوست؛ بجای این دو بنهد. او کمترین رخدادها و چهرهها را هم برخود بایسته میدانسته است که در بازگفت داستان بیاورد. هنر شگرف فردوسی در شاهنامه شاهکاری بی همانند ساخته است. چگونگی بازگفت داستانهاست. بدون آنکه کمترین دگرگونی در آنها روا بدارد آن بخش هنری و زیبا شناختی است که فردوسی در آن رفتاری ورجاوند[10] و اعجازآمیز دارد. از همین روست که شاهنامه برترین رزمنامه جهان شده است.
پژوهش خبری: اشعار فردوسي حاوي چه پيامهايي است؟
دکتر ميرجلال الدين کزازي، استاد دانشگاه علامه طباطبايي: پیامها را می توان در دو گروه گنجاند: 1- پیامهایی که به نهان و نهاد شاهنامه بازمیگردد. آنچه دستاورد و فرآیند فرهنگ و اندیشه ایرانی است. آزمونهایی چند هزارساله که ایرانیان در درازنای تاریخ خود داشتهاند و شالوده جهانشناسی ایرانی را میریزد. این رهنمودها، پیامها، آموزهها، به شیوهای نهفته در شاهنامه جای دارد. 2- پیامهای است که به فردوسی بازمیگردد. یافتن این پیام ها آسانتر است زیرا نمودی آشکارتر در شاهنامه دارد؛ شیوه استاد است که گاه در آغاز داستان، گاه در میانه داستان، بیشتر در پایان داستان خود با ما سخن می گوید . بیرون از پیکره داستان، اندیشه ها، دیدگاه ها، دریافت ها، آزموده های خود را با ما در میان می نهد. ما اگر به این بیتهایی که چهره سخنور را به گونهای بر ما آشکار میدارند. باریک بنگریم فردوسی را فرازنه خردمند خواهیم یافت؛ از همین روست که من استاد فره[11]مند و فرخ[12] نهاد طوس را ایرانی ترین ایرانی میدانم. برترین نماینده فرهنگ و منش و اندیشه ایرانی اگر فردوسی ایرانی ترین ایرانی نمیبود نمیتوانست ایرانیترین شاهکار فرهنگی و ادبی ایران را پدید بیاورد.
پژوهش خبری: جایگاه شاهنامه فردوسی چگونه است؟
دکتر ميرجلال الدين کزازي، استاد دانشگاه علامه طباطبايي: درست است که شاهنامه رزمنامه است؛ شاهکاری حماسی است. شاهنامه نامه فرهنگ و منش ایرانی است. ایران فرهنگی و منشی را، ایران نهادین بنیادین را در شاهنامه به گونه ای میيابیم که در هیچ شاهکاری دیگر، ادبی آنرا بدآنگونه نمیتوانیم یافت. ایران در همگی آن در شاهنامه بازتاب می یابد؛ شما میتوانید در دل شاهنامه که رزم نامه است بزم را هم بیابید؛ داستانهای بزمی که در آنها سخن از دلدادگی است داستان زال و رودابه، داستان بیژن و منیژه، از زیباترین بزمنامه های پارسی است در شاهنامه که رزم نامه است شما میتوانید نشانههای بسیار، اما نهفته از ادب راز را بیابید؛ از آنچه من آن را رازنامه مینامم از درویشی، از دبستانهای نهانگرایی. این است که آیینهای باستانی ایرانی که پارهای از آنها آیینهای راز بودهاند در شاهنامه بازتاب یافتهاند. آیینهایی مانند آیین مهر یا آیین مانی. بیهوده نیست که فرزانهای نامبردار مانند شهاب الدین سهروردی از جهان شاهنامه در داستان هاي نمادین خود بهره میجوید و اندیشههای جهان شناختی و نهانگرایانه خود را به یاری آنها بازنماید.
پژوهش خبری: پرکاربردترین کلمات و مفاهیم در شاهنامه چیست؟
دکتر ميرجلال الدين کزازي، استاد دانشگاه علامه طباطبايي: اگر بخواهم یک واژه را که بر میگردد به جهان اندیشه چونان پرکاربردترین در شاهنامه برگزینم؛ واژه خرد خواهد بود که شاهنامه با ستایش آن آغاز می شود. در نخستین بیت شاهنامه از دو گوهر بنیادین هستی شناختی سخن رفته است؛ جان و خرد[13]. استاد در آن بیت که بر همگان آشناست می گوید که شاهنامه را به نام خداوند و آفریدگان[14] جان و خرد آغاز میکند. زیرا که اندیشه آدمی سخن او در ستایش آفریدگار از این مرز فراتر نمیتواند رفت. بالاترین سخنی که در ستایش خداوند میتوان گفت این است که او آفریننده و دارنده جان و خرد است. سخن در این زمینه فراتر از آنچه گفته می شود خداوند جان و خرد نمی تواند اما هر زمان فردوسی به هر انگیزهای ناچار میشود یکی از این دو گوهر را بر دیگری برگزیند بی هیچ درنگ و دریغ خرد را بر جان برمیگزیند.
پژوهش خبری: نگاه به انسان در شعر فردوسی چگونه است؟
دکتر ميرجلال الدين کزازي، استاد دانشگاه علامه طباطبايي: بخشهایی که فردوسی از خود در آنها در بیتهای شاهنامه با ما سخن میگوید اندک است؛ بر پایه این گفته های اندک نمی توان به روشنی اندیشه های فردوسی و جهان بینی او را نشان دهیم؛ اما از همین بیت ها و با همه اندکی آنچه سرانجام فرا دست میآید: این است که فردوسی شیفته خرد است. خواست او از خرد هم خردی است که امروزیان بیش با آن آشنایند؛ خردی که آدمی بدان نیاز دارد. تا در گیتی، در جهان پيکرينه[15] اَستومَند[16] درست به آیین، بزيد[17]. اگر او در زندگی گیتی، خرد خود را بکار گرفت؛ سرانجامی نیکو نيز در جهان دیگر در مینو[18] خواهد يافت. آنچه از آموزه های فردوسي در این بیت ها مییابیم؛ ترازمندی است که یکی از ویژگیهای بنیادین منش و خوی ایرانی است؛ میانه روی، داد هر کار را به شایستگی دادن، یا بر پایه آن داستان زیبای فارسي: در میانه رفتن نه از آن سوی بام به زیر افتادن نه از این سوي.
پژوهش خبری: نگاه فردوسی به روابط بین فردی چیست؟
دکتر ميرجلال الدين کزازي، استاد دانشگاه علامه طباطبايي: آنچه فردوسي در آن بیتهای اندک در این زمینه با ما می گوید و ما با کند و کاو می توانیم به آن برسیم در چگونگی پیوند با دیگری، همچنان به آن دو پايه برترین باز می گردد: به خردورزی و ترازمندی. بازيگران باید به شیوه ای سنجیده، به آیین خردپسند رفتار کرد؛ رفتار خردپسندانه پیداست که رفتار ترازمند است. آنچه مرز را می شکند از ترازمندی جدا میافتد؛ رفتاری است که نشانه کم خردی است. مایه آزار هر تن می شود؛ آنکس که رفتاری کم خردانه دارد؛ آن کس که آماج این رفتار است. رفتار ناپسند دل آزار رفتاری است که با خرد و ترازمندی ناسازگار است.
پژوهش خبری: جایگاه زن نسبت به مرد در خانواده از نگاه فردوسي چگونه است؟
دکتر ميرجلال الدين کزازي، استاد دانشگاه علامه طباطبايي: آنچه میتوان گفت نه بر بنیاد آنچه فردوسی از خود سخن می گوید؛ بر بنیاد همه بیت های شاهنامه، بر بنیاد آن پیامی که، پیام ایرانی است؛ که فردوسی هم سخت بدان پایبند و باورمند است. حتی اگر آشکارا در آن بیت های اندک از آن سخن نگفته باشد. این است که ما برترین، به آیین ترین، به دادترین، درخشان ترین، چهره زن را در شاهنامه مییابیم. در هیچ شاهکار ادب فارسی زن اینچنین بلند، بشکوه، برین چهره نمی افروزد. حتی در سروده ها و نوشته های سعدی که آموزگار است و اندرزتر. برترین، خردمندترین، دل آگاه ترین، کاردان ترین، چاره اندیش ترین، چهره های زنانه را ما در شاهنامه می یابیم. چهره هایی مانند سین دخت، گردیه، حتی در قلمرويی که گمان می رود تنها از آن مردان است و نازشگاه و تازشگاه آنان، زنان شگفتی میآفرینند؛ هنگامه برمیانگیزند زنی مانند گردآفرید که دیری[19] در برابر سهراب، پهلوانی که به راستی رستم است؛ رستمی جوان و پرتوان میایستد؛ او را به گونه ای به ستوه میآورد. در نبردی که سالاری بزرگ، نامدار از دودمان پهلوانی ایران که دودمان گودرزی است؛ در چشم برهم زدنی از تخت برگرفته می شود و برخاک کوفته مي آيد؛ هژیر یا هجير فرمانده دژ سپید، در کدامین شاهکار ادب پارسی یا ادب جهانی، زن چنین چهرهای میتواند داشت؛ کسانی که برآن رفته اند که چهره زن در شاهنامه چهرهای است نکوهیده و ناپسند با شاهنامه آشنایی نداشته اند. فریفته پوسته و رویه یک داستان های شاهنامه شده اند.
پژوهش خبری: اخلاق عملی تدبیر منزل و مدن از نگاه فردوسی چگونه است؟
دکتر ميرجلال الدين کزازي، استاد دانشگاه علامه طباطبايي: بر پایه خرد، بر پایه آنچه از خرد برمی خیزد؛ بر پایه رفتار خرد ورزانه، انسان ایرانی، انسانی که در شاهنامه پسندیده است؛ فردوسی او را ارج می نهد انسانی است که در هر کنش، در هر رفتار، خرد را پایه میگیرد و ترازمندی را، با هرکس از آن میان با خانواده خود به شیوهای رفتار می کند که می سزد و می شاید؛ آنچه که می باید مهر می ورزد آنجا که می باید خشم می گیرد. آنجا که می باید اندرز می گوید و برمی انگیزد و آنجا که می باید می نکوهد و باز می دارد؛ در پیوند با فرمانرانان هم داستان همان است؛ از فرمانرانی که برخوردار است از ویژگیهای والای انسانی، خردمند است؛ از رفتارهای بیگانه با خرد، با ترازمندی، می پرهیزد؛ راست و روشن رای است. مزدا پرست است. در یک سخن شایسته آن است که از فرّه ایزدی برخوردار باشد؛ فرمان می برد. او را به سروری می پذیرد. اما اگر فرمانبر کم خرد باشد؛ بیداگر، رفتاری برگزاف داشته باشد؛ به دروغ بگراید؛ از ویژگی های والا که نشانه فرهمندی است بی بهره باشد؛ انسان ایرانی او را شایسته فرمانروایی نمی داند؛ از او فرمان نمی برد.
پژوهش خبری: تاثیرشعر فردوسی بر جامعه چه بوده و چگونه میتواند باشد؟
دکتر ميرجلال الدين کزازي، استاد دانشگاه علامه طباطبايي: هیچ سخنوری نه تنها در ایران، در جهان هم نتوانسته است آن چنان بر مردم خویش کارگر بیفتد؛ در دل و جانشان کاشانه بجوید که فردوسی توانسته است؛ ایرانیان به شاهنامه چونان یکی از دفترهای سخن پارسی نمی نگرند؛ از سده های پیشین تاریخ نگاران بر آن رفته اند که ايرانيان شاهنامه را نام های سپند و فراسویی می دانسته اند؛ نمونه را این سخنی است که تاریخ نگار نامبردار تازی زبان ابن اثیر در تاریخ خود آورده است.
پژوهش خبری :مهم ترین ویژگی شعر فردوسی را بفرمایید؟
دکتر ميرجلال الدين کزازي، استاد دانشگاه علامه طباطبايي: زبانی که فردوسی در این سروده ها بکار می گیرد؛ به زبان راستین سرشتین پارسی نزدیکترین است؛ فردوسی توانسته است این زبان را در سرودن شاهنامه بکار بگیرد. زبانی که بي هیچ آرایه، بی هیچ افزوده، بی هیچ شگرد ادبی. بی هیچ هنرورزی دلبرای باشد و فسون کار. از آن روست که شما در شاهنامه، بسیاری از بیت ها باز می خوریم که از هر ترفند ادبی و هنرورزی پیراسته است؛ هیچ آرای های بدیعی، هیچ ترفند بیانی در آنها نیست؛ حتی گاه با شگردهایی که در معنی شناسی زیبا از آنها سخن می رود؛ اما بیت شورانگیز است؛ شرر خیز است. آکنده از کارمایه های روانی و عاطفی است؛ بیت را کسی یکبار می شنود در یاد او می ماند. برترین سنجه زیبایی، دلبریایی بیت، این است که شما بیتی را بشنوید بی آنکه بخواهید آن را از بر کنید. آن بیت با یک بار، دو بار، سه بار شنیدن در یاد شما بماند. آن بیت بی گمان بیتی است کارا، اثرگذار.
کلام آخر
اگر ما ايرانيان در این روزگار پرآشوب که روزگار گسستنها و از خود بیگانگی هاست؛ میخواهیم ایرانی بمانیم؛ مانند نیاکان خود همواره بدان بنازیم و سر برافرازیم که ایرانی هستیم؛ چارهای جز آن نداریم که دست در دامان شاهنامه بزنیم و به جهان شاهنامه که جهان ايراني است درآییم:
دگــر روز خسرو بـیاراست گاه بـه سر برنــهاد آن کیانـی کلاه
نهادند در گلشن سور خـــوان چنین گفت پس رومیان را بخوان
بیــامد نیـاطوس بـا رومیــان نـشستنـد بـا فـیلسوفــان بخـوان
چو خسرو فرود آمد از تخت بار ابــا جــامه روم گــوهر نــــــگار
خرامید خندان و برخوان نشست بشد تـیز بــندوی بـــرسم بدست
پژوهش خبری // مهدی ناجی
منابع در آرشیو پژوهش خبری در دسترس است.
-------------------------------------