پخش زنده
امروز: -
با توجه به اهمیت فوقالعاده تجربه طبیعت در کودکی باید گفت که ما در شرایط امروزی زندگی شهری در تامین این تجربه برای کودکان خویش غفلت کردهایم و این غفلت برای آینده محیط زیست ما میتواند بس گران تمام شود.
چکیده نشست پژوهشی:
- گسیختگی سه مفهوم یادگیری، کودکی و طبیعت از چالش ها و مساله های بنیادین جامعه امروز ماست.
- در نتیجه صنعتی شدن، شهری شدن و گسترش فرایندهای کلان تجدد و... انسان معاصر ایرانی از طبیعت جدا شده است.
-. امروزه فرصت تجربه کردن در طبیعت برای اکثریت مردم ما به دلیل تجربه تجدد از بین رفته است.
- کودک درسنین 3 تا ۱۱ سالگی، دوران حساسی برای ارتباط با طبیعت را طی میکند که بسته به تجربهاش در این مرحله، میتواند نسبت به آن بسیار علاقمند یا گریزان شود.
- ما باید بیاموزیم که تجربه یادگیری بدون ملاحظه اکولوژی، طبیعت و زیست بوم هرگز امکان پذیر نیست.
-سازمان های حفاظت محیط زیست و آموزش و پرورش از طرح مدارس طبیعت حمایت کردهاند و درخصوص تأسیس مدارس جامع محیط زیستی (مدارس جم) تفاهمنامهای امضاء کردهاند.
-تفاهمنامه دیگری به امضاء رسیده مبنی بر آنکه در مدارس عادی بچهها حداقل هفتهای نیم ساعت طبیعت را بهطور مستقیم تجربه کنند. البته این ایده هنوز اجرایی نشده اما در نوبت انتظار است..
پژوهش خبری صدا وسیما: کارشناسان معتقدند که بسیاری از مشکلات زیست محیطی که اکنون با آن دست به گریبانیم ناشی از غفلتی است که طی سال ها در نظام آموزشی کنونی ما نسبت به پیوند کودکی یادگیری و طبیعت رخ داده است. در واقع در سایه غفلت از یادگیری تجربی طبیعی و جایگزین کردن آموزش مدرن به جای آن، آموزههای کودکی ما حس تعلق به طبیعت و محیط زیست را در فرایند تجربه یادگیری ما شکل نداده است. این مسئله که با رشد شهرنشینی و دوری انسان از طبیعت همراه بوده، به تدریج انسانهایی بیگانه با محیط زیست؛ پرورش داده که گرچه از دانش نظری درباره اهمیت و حفاظت از محیط زیست برخوردار است، گویی عاطفه و تعلقی به آن ندارد. لذا نه تنها در برابر تخریب آن واکنش مناسب ارائه نمی کند بلکه خود گاه آگاهانه اقدام به تخریب آن می نماید. این نوشتار در خصوص این تناقض ها و اهمیت پیوند دوباره یادگیری، کودکی و طبیعت از سخنان دکتر نعمت الله فاضلی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و نیز دکتر عبدالحسین وهاب زاده محقق و فعال زیست محیطی استفاده شده است.
نظام آموزش و پرورش مدرن چه مشکلاتی در خصوص یادگیری کودکان در حوزه طبیعت ایجاد کرده است؟
دکتر نعمت الله فاضلی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی[1]: از زمانی که نظام آموزشی نوین در ایران تاسیس شد تاکنون حدود 100 سال می گذرد. و ورود ما به نظام آموزشی جدید با گسستن از نظام سنتی قبل از آن و با چالش هایی جدی همراه بوده است که همچنان هم ادامه دارد. در جامعه کنونی ما هریک از مفاهیم بنیادی یادگیری، کودکی و طبیعت به تنهایی با دنیایی از تنش ها، تناقض ها، پیچیدگی ها و ابهامات رو به رو هستند و موقعیت زندگی انسانی ما را دچار اختلال کرده اند. علاوه بر آن، روابط میان این سه مفهوم یکی از چالش های بنیادی جامعه امروز ماست که هنوز به آن توجه عمیق پیدا نکرده ایم. گرچه در تجربه زندگی روزمرهمان با آن مواجهیم: در لحظه لحظه ای که هوای آلوده را تنفس می کنیم و لحظه لحظه ای که شاهد سرمایه گذاری های انبوه برای آموزشگاه ها و مدارس و دانشگاه هایمان هستیم اما از درون این دانشگاهها و مدارس 2و نیم میلیون معتاد به مواد مخدر بیررون می آید. همچنین از دل این نظام آموزشی؛ بالا ترین سطح خشونت خیابانی در جهان ثبت می شود و پس از صد سال هنوز نتوانسته ایم به آرمان های خود برای توسعه اقتصادی اجتماعی؛ فرهنگی و حتی توسعه علمی دست یابیم. ما با بحران یادگیری و بحران انسان رو به رو هستیم. طبیعت ما متاسفانه با وضعیتی رو به رو شده که آنقدر بحران ها در آن پیدا شده که نمیدانیم کدامش را وصف کنیم. از رشد بیابان ها بگوییم یا از خشک شدن تالاب ها و آبها؟ یا آلودگی هوا که هر روز رکورد دار آلوده ترین شهرهای دنیا می شویم؟..... اصلا آمار دیگر لازم نیست ما این موارد را عینا لمس میکنیم.
نظام یادگیری ما هرکاری می کند بجز تجربه یادگیری؟!
در نظام آموزشی کنونی ما، آن یادگیری که سازنده و بالنده و خلاق است و آن تجربه یادگیری که انتظار می رود از درون آن انسان پرسشگر مسئول سخنگو و خلاق و درک کننده و دریافت کننده و با ظرفیت های وجودی کافی برای خویشتن داری و مدارا و اندیشیدن و کنجکاوی و کار گروهی و دوست داشتن و عشق ورزیدن و انسان شدن و انسان بودن به وجود آید، اتفاق نمیافتد و در نتیجه یادگیری، کودکی و طبیعت؛ در حال رسیدن به نقطه اوج فروپاشی هستند. این به این معناست که انسان در تجربه معاصر ما دچار نوعی فروپاشی میشود. تئوری های مختلفی وجود دارد که چرا انسان در دنیای جدید به خصوص در جامعه ما به چنین وضعی، از فرسایش سرمایه اجتماعی تا مسایل اجتماعی و اعتیاد و .. رسیده است. انسان در جامعه معاصر ما در موقعیت غامضی قرار دارد. این نشان میدهد که یادگیری نتوانسته کار خودش را بکند چون انسانی که باید، و طبیعتی که باید، شکل نگرفته است.
لزوم باز اندیشی، نقد و ارزیابی علمی نظام آموزش و پرورش کنونی
گسیختگی میان این سه مفهوم از نظر بعضی از محققان یکی از ویژگی های تجربه مدرنیته در همه دنیا است. برخی حتی ایده پایان طبیعت را مطرح کردهاند. کشور ما هم با نوعی تجربه خاص از تجدد رو به رو است. امروزه تکنولوژی، جاده، راه، جمعیت تحصیلکرده و آموزشدیده، فضای مجازی، ارتقای ظرفیت آرزومندی مردم، شکلگیری نوعی امید اجتماعی برای دست یافتن به جامعه ای دیگر و ... بخشی از تجربه مدرنیته ماست. این نشان می دهد که ما دستاوردهای مهمی در دوران مدرنیته داشته ایم. اما در عین حال این تجربه تجدد ما هر روز چالش های بنیادینی ایجاد میکند که اگر با باز اندیشی انتقادی، ارزیابی علمی و گفتگوهای جمعی و مستمر رو به رو نشود می تواند در انتها به انسداد جامعه و حتی پایان جامعه ایرانی منتج شود. به همین دلیل امروز ما باید تلاش کنیم افق فکری ایجاد کنیم که امکان پیوند یادگیری انسان و طبیعت را برای ما ایجاد کند.
تجربه یادگیری بدون توجه به محیط زیست و زیست بوم امکان پذیر نیست
یادگیری انسانی مستلزم درگیری وجودی و اصیل با تمام ارکان طبیعت است. من که شخصا در طبیعت روستا بزرگ شده ام الان متوجه می شوم که 50 سال قبل چه امکانی در اختیار داشتم که به طور طبیعی طبیعت را تجربه کنم و یاد بگیرم و لمس کنم نه این که درباره طبیعت بدانم. گرچه درباره طبیعت کمترین اطلاعات را داشتم، اما بالاترین درگیری وجودی را پیدا کرده بودم و همان درگیری بود که به من اعتماد به نفس، آرامش، سلامت جسمی، شجاعت، کنجکاوی و بسیاری از ظرفیت ها و قابلیت های وجودی برای انسان شدن و انسان بودن را اعطا و القا می کرد. این را من در دوران کودکی و نوجوانی تجربه کردم چون در طبیعت به دنیا آمدم و در طبیعت درس خواندم و رشد کردم. اما امروزه این فرصت برای اکثریت مردم ما به دلیل تجربه تجدد از بین رفته است.
75 درصد جمعیت ما شهر نشین و کلانشهر نشین شده است و 25 درصدِ باقیمانده هم نوعی شیوه زیست شهری را دنبال می کنند. به جرأت می توان گفت که بیش از 85 درصد جمعیت ما دارند از طبیعت جدا می شوند. درگیری و مواجهه با طبیعت دارد به پایان می رسد. اگر خود طبیعت هم به پایان نرسد زیست طبیعی و ارگانیک ما دارد به پایان میرسد و این در صورت تداوم می تواند نه تنها به منزله پایان زیست انسان؛ بلکه زیست طبیعت باشد.
چگونه در نظام آموزشی جدید یادگیری جای خود را به آموزش داده است؟
در تجربه تجدد ایرانی ما در تمام دوره معاصر، اول از طریق رشد شهرنشینی در تهران که از دوره ناصری شروع شدبا توسعه شهر و ایجاد مدارس جدید، این جدایی کم کم شروع شد و با گسترش صنعت و صنعتی شدن در ایران مثل سایر جوامع کم کم با آرمان تسلط بر طبیعت و کنترل آن، صنعت را پذیرفتیم اما در انتها به تخریب طبیعت و گسست از آن رسیدیم. در دنیای معاصر ما صنعتی شدن، شهری شدن، رشد و گسترش بازار و سرمایه داری که در انتها به مصرفی شدن اکنون رسیده و رشد و نیز گسترش فرایندهای کلان تجدد مثل رسانه ای شدن و مجازی شدن و فرایندهای گوناگونی که هرکدام به شکلی ارتباط ما با طبیعت را محدودتر و انسان را از تجربه لمس کردن، بوییدن، چشیدن، دیدن، فهمیدن و سخن گفتن با طبیعت باز می دارند و هرکدام از این فرایندها به نحوی ما را از طبیعت جدا می کنند و این گسست از طبیعت در تجربه ایران معاصر؛ روز به روز کاملتر می شود. آنچه قرار بود این گسست را جبران کند یادگیری سازمان یافته و آگاهانه بود: نظام آموزش و پرورش، نظام آموزش عالی، نظام رسانه ای و نظام هایی که در کار تولید و بازتولید فرهنگ هستند. اما اتفاق بد در ایران معاصر این بود که در امتداد همان شهرنشینی بدون طبیعت و صنعتی شدن مغایر با طبیعت و مصرفی شدن و ... نظام یادگیری ما به جای این که بتواند پیوند ما را با طبیعت یادآوری کند برعکس خود یادگیری ما شد آموزش نه یادگیری. و این آموزش عاملی شد که نه تنها ما را با طبیعت پیوند نمی داد بلکه عاملی شد برای گسست از طبیعت. [2]
اهمیت فوقالعاده تجربه طبیعت در کودکی
عبدالحسین وهاب زاده بنیانگذار مدرسه طبیعت در ایران: کودک در سالهای پیشدبستانی و دبستان، یعنی حدود 3 تا ۱۱ سالگی، دوران حساسی برای ارتباط با طبیعت را طی میکند که بسته به تجربهاش در این مرحله، میتواند نسبت به آن بسیار علاقمند یا گریزان شود. نقش خانواده، مربیان و نظام آموزش در این دوره بسیار حساس و تعیینکننده است. مادری که با دغدغههای بهداشتی یا ایمنی مانع از برقراری تماس کودکش با آب، خاک، درخت، حیوان و سایر عناصر محیطهای بیرون میشود او را از یک تجربه گرانقدر محروم میدارد که نه تنها به رابطه آینده فرزندش با طبیعت ضربه وارد میکند و فرصتهای آینده او را در لذت بردن از این سرچشمه زیبایی به خطر میاندازد بلکه به شکفتگی استعدادهای او نیز آسیب جدی میزند، چراکه میدانیم پرورش استعدادهای فرد در بسیاری از زمینهها از جمله خلاقیت، استعداد حل مساله، قدرت دستورزی، قدرت تخیل؛ پرورش و حواس پنجگانه در گرو یک تعامل مستمر، ملموس، واقعی (و نه مجازی) و متنوع با طبیعت در این دوره حساس است.[3]
پیوند کودکی، یادگیری و طبیعت، کلید حل مشکلات زیست محیطی کشور
آن طور که مهندس محمد درویش مدیرکل سابق دفتر مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیط زیست اعلام کرده است: ۱۰ جنگلبان، دو قرقبان و ۱۱۹ محیطبان در راه حفاظت از محیط زیست شهید شدند، و بیش از ۲۰۰۰ نفر معلول و مجروح در مسیر حفاظت از محیط زیست و طبیعت ایران داریم و تجربهها نشان داده است که استیلای چکمه و زور نیز نتوانسته مشکلات ما را حل کند. در شرایط حاضر متاسفانه شاهد برخی بی اخلاقیها در حوزه محیط زیست برای منافع شخصی، استانی و قومیتی هستیم. همه این نابخردیها ریشه در این دارد که نتوانستیم نسلی را پرورش دهیم که عاشق سرزمین خود باشد. [4]
مدرسه طبیعت چیست؟
یکی از ایده هایی که تلاش می کند، پیوند میان انسان و یادگیری و طبیعت را برقرار کند ایده مدرسه طبیعت است که قدمت آن در جهان به چند دهه میرسد و در کشورما تنها چند سال از عمر آن می گذرد. امروزه آموزش و پرورش های موفق دنیا این ایده را دنبال می کنند که کودک در سنین 3 تا 12 سال نیاز به آموزش رسمی ندارد و لازمه یادگیری خلاق و آزادانه در این دوره حضور در محیط های طبیعی و فعالیت، تفکر،کشف و خلاقیت با توجه به علایق فردی، البته با نظارت و تسهیل گری مربیان و بدون آموزش مستقیم است.
یادگیری در مدارس طبیعت از نوع «انگیخته ور» است که باعث افزایش خلاقیت و رشد هوش طبیعی کودک می شود. یادگیری در دل طبیعت باعث رشد شناختی و عاطفی و تقویت رشد هیجانی و حتی رشد و تقویت عضلانی و ماهیچه ای کودکان می شود که در نظام آموزش رسمی تضعیف شده است..[5]
در مدرسه طبیعت، کودک علاوه بر درسهای رایج مثل فیزیک و ریاضی و … شیوه برخورد با حل مسائل را آموزش می بیند و نسبت به طبیعت دیدگاه معتدلی پیدا می کند. او یاد میگیرد که نه نسبت به طبیعت احساساتی باشد و نه دست به تخریب آن بزند، بلکه از طبیعت به اندازه نیازش بهرهبرداری کند و این نیاز را بهشکل پایدار و درستی حفظ کند.
اهمیت؛ کارآیی و مزایای راه اندازی مدرسه طبیعت
به گفته محمد درویش، مدیر کل سابق دفتر مشارکت های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست، ایده مدرسه طبیعت می تواند یک و نیم میلیون شغل ایجاد کند و با سرمایه گذاری بخش خصوصی برای تاسیس مدارس طبیعت، کشور از هزینه ای حدود ۹۹۰ میلیارد تومان معاف میشود. در مدارس طبیعت ۲۵ درصد ضریب یادگیری افزایش و ۴۰ درصد ضریب بیش فعالی در کودکان کاهش می یابد. سازمان حفاظت محیط زیست هم به کسانی که مدارس طبیعت را راه اندازی کنند، صد میلیون تومان وام با بازپرداخت ۶۰ ماهه و سود ۴ درصد پرداخت می کند.[6]
مدرسه طبیعت از ایده تا اجرا؟
سازمان حفاظت محیط زیست و سازمان آموزش و پرورش نیز از این طرح حمایت کردهاند و درخصوص تأسیس مدارس جامع محیط زیستی (مدارس جم) تفاهمنامهای امضاء کردهاند و قرار است که علاوه بر مدارس طبیعت، مدارس جامع محیط زیستی نیز تأسیس شوند. همچنین تفاهمنامه دیگری به امضاء رسیده مبنی بر آنکه در مدارس عادی بچهها حداقل هفتهای نیم ساعت طبیعت را بدون واسطه و بهطور مستقیم تجربه کنند. البته این ایده هنوز اجرایی نشده است اما خوشبختانه در نوبت انتظار است.
چالش های موجود برای پیوند کودکی یادگیری و طبیعت[7]
-مطرح نشدن ایده پیوند کودکی طبیعت و یادگیری در حوزه عمومی
-ضعف تفکر و تالیف و دانش نظری در رابطه با این ایده بر مبنای تجربه تاریخی معاصر ما: ما احتیاج به یک زبان بومی تالیف داریم که از دل تجربه تاریخی ما بیرون آمده و مفاهیمش همچون شعر حافظ برای ما قابل حس و فهم باشد . عمده کارها در این حوزه ترجمه است و گرچه این ترجمه ها برای اشنایی با ایده ها خوب است اما با زبان ترجمه ای اگر بخواهیم پیش برویم ممکن است همین بحران را پیدا بکنیم که در ارتباط با آموزش پیدا کردیم چون آموزش هم در ایران با ترجمه شروع شد و به سرانجام نیک آنطور که می خواستیم نرسید.
-نگاه بین رشته ای: ماهیت این ایده، یک ایده میان رشته ای است نه یک تخصص که مثلا بگوییم اکولوژیست ها یا متخصصان تعلیم و تربیت یا جامعه شناسان یا انسان شناسان باید صحبت کنند. بلکه به عنوان موضوعی میان رشته ای باید در بافت اکنون و اینجای تاریخ معاصر خودمان در باره این سه حوزه و ارتباطشان بیندیشیم .
- راه های همگانی ساختن ایده پیوند کودکی، یادگیری و طبیعت
- استفاده از تجربه زیسته معلمان و دانش آموزان و اولیا
-آشنا ساختن مدرسه با جنبه ایجابی و پیش رونده پیوند کودکی یادگیری و طبیعت از طریق فیلم های مستند، گالری های عکس، گفتگوهای رسانه ای.
سخن پایانی
با توجه به اهمیت فوقالعاده تجربه طبیعت در کودکی باید گفت که ما در شرایط امروزی زندگی شهری در تامین این تجربه برای کودکان خویش غفلت کردهایم و این غفلت برای آینده محیط زیست ما میتواند بس گران تمام شود… ادامه این وضعیت، شرایط باخت-باختی خواهد بود که از یک سو گریبان نسل آینده را خواهد گرفت و از سوی دیگر طبیعت و محیط زیست را به قهقرا خواهد برد، چرا که کودکان بریده از طبیعت در فردای بزرگسالی علاقه ای به محیط های بیرون نخواهند داشت و در جامعه ای که شهروندانش عاشق طبیعت و حساس به سرنوشت آن نباشند، چگونه می خواهند برای بهبود آن بکوشند؟ اگر در کودکی انگیزه و توانایی کافی برای درک مفاهیم مرتبط با طبیعت و عشق به آن در کودکان ایجاد نشود، در بزرگسالی هر اندازه آموزش در این زمینه ها داده شود، از آن شهروندانی متعهد و فعال در عرصه طبیعت نخواهد ساخت، شاید آگاه شوند، ولی فعال نه.
جامعه ما گرچه درگیر طبیعت و درگیر انسان است و اگرچه با چالشهای آموزش رو به روست اما پیوند این سه را هنوز به عنوان یک امر عمومی فهم نکرده است. گمان میکنم یکی از کارهایی که دانشگاهیان فرهنگیان معلمان هنرمندان رسانه ها مطبوعات مسئولان و شبکه های اجتماعی می توانند انجام دهند تلاش برای سخن گفتن بیشتر و بازنما کردن و فهم پذیر کردن بیشتر ایده پیوند کودکی با طبیعت و یادگیری است.[8]
خوشبختانه رویکرد جدید وزیر محترم آموزش و پرورش و سرپرست دانشگاه فرهنگیان هم از توجه ویژه به اصلاح شیوه های آموزشی کودکان و اصلاح فرایندهای یادگیری با توجه به مقتضیات دوران کودکی و پیوند دوباره کودکی، یادگیری و طبیعت حکایت دارد.
پژوهش خبری // پژوهشگر: فریفته هدایتی
-------------------------------------