لایه های پنهان عملیات شاخه زیتون در عفرین
این احتمال وجود دارد که بر خلاف ادعای آنکارا، عملیات شاخه زیتون در شمال سوریه طرحی امریکایی و صهیونیستی است که اهداف چند وجهی از جمله قطع نفوذ ایران در سوریه را دنبال می کند.
هنوز چند روزی از طرح امریکا مبنی بر تشکیل گارد مرزی متشکل از نیروهای دموکراتیک سوریه در شمال این کشور نگذشته بود که آنکارا به شدت به این تصمیم واکنش نشان داد و به بهانه حفظ امنیت ملی خود عملیات زیتون سبز را برای تحت کنترل درآوردن عفرین آغاز کرد والبته هم زمان رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه اعلام کرد که کشورش فقط به عفرین اکتفا نخواهد کرد و منبج را نیز هدف قرار خواهد داد .
هر چند آنکارا نگرانی از تشکیل دولت کردی در کنار مرز خود را بهانه قرار داد و به این عملیات دست زد اما برخی نشانه های مهم و جدی، این ادعای آنکارا را با تردید روبرو و این گمانه را تقویت می کند که ممکن است اهداف دیگری در ورای عملیات شاخه زیتون نهفته باشد.
نخستین نشانه اینکه در حد فاصل منبج و عفرین در نوار مرزی ترکیه نیروهای ارتش آزاد سوریه وابسته به ترکیه حضور دارند و این نیروها در عملیات شاخه زیتون نقش پیاده نظام ارتش ترکیه را بازی کردند و عملا نیروهای کردی در این نوار مرزی حضور ندارند.
دوم اینکه پس از کنترل ترکیه بر عفرین، نوار مرزی در غرب رود فرات تا ادلب که در حال حاضر تحت کنترل گرههای تروریستی وابسته به آنکاراست تحت کنترل ترکیه در خواهد آمد.
سوم اینکه مقام های ترکیه در مواضع خود به روشنی گفته اند که قصد دارند منطقه حائلی را در این مختصات جغرافیایی به وجود آورند و آوارگان سوری را در آن اسکان دهند. بنعالی ییلدریم نخست وزیر ترکیه در این خصوص گفته که قرار است ارتش کشورش منطقه امنی در عمق 30 کیلومتری خاک سوریه ایجاد نماید. این سخن یادآور هدف پشت پرده ای است که ترکیه در اواسط بحران سوریه اعلام کرده بود که درصدد تشکیل منطقه حایل به مساحت 5 هزار کیلومتر مربع خالی از حضور داعش و مبارزان کُرد در شمال سوریه جهت اسکان پناهجویان سوری مقیم ترکیه است. هر چند ترکیه مدعی است که در این منطقه حائل قصد دارد آوارگان سوری را اسکان دهد اما به نظر می رسد آن روی سکه تشکیل چنین منطقهای می تواند گرد آوردن و سازماندهی مجدد گروههای تروریستی با دو هدف باشد اول / امتیاز گیری از دمشق در مذاکرات آستانه و نشست سوچی.
دوم/ هدفی بزرگتر همسو با هدف امریکا که می تواند در راستای تلاش برای براندازی حکومت بشار اسد و اخراج ایران از خاک سوریه باشد. در مورد براندازی بشار اسد می توان به این دونشانه اشاره کرد یکی اینکه رکس تیلرسون وزیر امور خارجه امریکا در تشریح راهبرد جدید امریکا در سوریه گفت که بشار اسد نباید در آینده سیاسی سوریه نقش داشته باشد. دوم اینکه مولود چاووش اوغلو وزیر امور خارجه ترکیه در توضیح این ادعا که دمشق را در جریان عملیات زیتون قرار داده است گفت که این به معنای اجازه گرفتن از رژیم بشار اسد نبود بلکه مطلع کردن همه کسانی که بازیگران سوریه هستند. این سخن نشان می دهد که ترکیه هیچ احترامی به حکومت قانونی سوریه قائل نیست و هنوز هم حاضر نشده است حاکمیت این کشور را بپذیرد.
نشانه چهارم این است که به نظر می رسد حمله به عفرین واجرای این طرح بدون هماهنگی و چراغ سبز امریکا نبوده است زیرا هم دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا در جریان مبارزات انتخاباتی وعده داده بود که در سوریه منطقه احائل ایجاد خواهد کرد و هم اینکه در حال حاضر دکترین منطقه ای امریکا برکاستن از نفوذ ایران در منطقه متمرکز شده است و در سفراخیر رکس تیلرسون وزیر امور خارجه امریکا به اروپا در این مورد مذاکره شد.ضمن اینکه جیمز ماتیس وزیر دفاع امریکا هم در واکنش به عملیات زیتون سبز، اعلام کرد که ترکیه نگرانی هایی مشروع در زمینه امنیتی دارد و ما را از حملات هوایی در شهر عفرین آگاه کرده است.
نشانه پنجم اینکه رژیم صهیونیستی نیز بارها از حضور ایران در نزدیکی جولان اشغالی ابراز نگرانی کرده و چه بسا، صهیونیست ها نیز در پشت عملیات زیتون برای قطع نفوذ ایران در سوریه قرار داشته باشند.
نشانه ششم شخصیت ژله ای اردوغان است که همواره در طول چند سال گذشته رفتار متناقضی از خود نشان داده است و چه بسا در پشت پرده، او به توافق هایی با امریکا دست یافته است که ایران و روسیه را در سوریه دور بزند.
اما نتایجی که از این سناریوی احتمالی می توان گفت:
نخست اینکه گفته می شود روسیه نیز به علمیات زیتون چراغ سبز نشان داده است و درغیر این صورت چگونه هفتاد فروند جنگنده ترکیه می توانست در این عملیات مشارکت نماید. باید گفت که در استراتژی امنیت ملی و اخیرا دفاع ملی امریکا از روسیه و چین به عنوان تهدیدهای اصلی امریکا نام برده شد و قطعا زمین سوریه مکان تسویه حساب امریکا با روسیه نیز خواهد بود و چه بسا در مراحل بعدی اجرای طرح های امریکا، روسیه نیز با کاهش حضور ایران در سوریه ، مجبور خواهد شد که سوریه را ترک و بازی را واگذار نماید. این عقب نشینی قطعا به باخت روسیه در دیگر مناطق غرب اسیا از جمله یمن، مصر و عراق و حتی ایران منجر خواهد شد.
نتیجه دوم اینکه اکنون برای کردهای سوری وعراقی به خوبی روشن شد که امریکایی ها از آنها به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف خود استفاده می کنند و هیچگاه منافع خود را فدای یک گروه یا یک قوم نخواهند کرد چنانچه سال گذشته هم در جریان تسلط کردها بر جرابلس، امریکایی ها حمایت خود را از آنها قطع کردند و نیروهای ترکیه این شهر را به کنترل خود در آوردند . کردها مجبور شدند به شرق رود فرات حرکت نمایند.
نتیجه سوم اینکه امریکا همچنان قصد دارد با ادعای جلوگیری ازنفوذ ایران وتضعیف دولت مرکزی دمشق از کردها در شرق رودخانه فرات در مناطق هم مرز حسکه و رقه با عراق به زعم خود جلو نفوذ ایران را بگیرد که باز هم این به معنای استفاده ابزاری امریکا از کردهای سوری است.
چنانچه ولید فارس یکی از مشاوران ترامپ روز دوشنبه اعتراف کرد که کردهای سوریه همپیمان میدانی و مقطعی آمریکا هستند و نه همپیمان راهبردی و دراز مدت که با آنها در مورد آینده سوریه مذاکره کرده باشد.
نتیجه چهارم اینکه از چنین وقایعی باید این درس را گرفت که موضوع تامین امنیت مسئله داخلی است که نمی توان آن را از قدرت های فرامنطقه ای گرفت که اهداف دیگری را دنبال می نمایند و چه بسا در هماهنگی کردهای سوری با دولت مرکزی و قطع پای امریکا از سوریه، این سناریو با شکست روبرو شود.
نتیجه پنجم اینکه معلوم نیست این سناریوی احتمالی این بار با موفقیت روبرو شود و چه بسا این سناریو تبدیل به دامی برای آنکارا باشد که آتش ناآرامی ها را به داخل مرزهای ترکیه بکشاند.
--------------------------------
رضا محمدمراد